eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
540 ویدیو
767 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. محبت به امام حسین(ع) حضرت رباب(ع) بانویی بامعرفت بود و امام حسین(ع) عظمت خاصی در قـلب او داشـت. در این باره چند فراز تاریخی وجود دارد: الف) هنگامی که حضرت رباب(ع) به مدینه بازگشت، عده ای از بزرگان و اشراف قریش از او خواستگاری کردند؛ ولی ایشان نپذیرفت و فرمود: لایَکُون لی حمو بَعدَ رَسُولِ الله؛ بعد از رسول الله(ص) هرگز پدر شوهری نـمی گیرم. ب) اشـعاری که ربـاب پس از کربلا برای همسرش امام حسین(ع) سروده، نشانه ای از اوج محبت اوست؛ آن جا که گفته است: إنّ الذی کانَ نوراً یـُستَضاءُ به فی کَربلاء قتیل غیرُ مَدفونِ سِبطُ النبی جَزاکَ اللّه صالِحة عـَنّا و جـُنّبتَ خـُسرانَ المَوازین[4] ج) در احوالات حضرت رباب(ع) در مجلس عبیدالله بن زیاد، این گونه بیان کرده اند که چون نـگاه حـضرت رباب به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی تاب شد. سر را در بغل گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد و این اشعار را خواند:   وا حُسَیناهُ فَلا نَسیتُ حُسَیناً اَقصَدَتهُ اَسِنَّةُ الاَعداءِ غادَرُوهُ بـِکَربَلا صـَریعاً لا سَقَی الله جانِبیَ الکَربَلاء[5] حضور رباب در کربلا بر اساس شواهد نقل شده، رباب(ع) در کربلا حضور داشـت و هـمراه اسـیران به شام رفت. گفته شده است که او شـهادت عـلی اصغر(ع) در آغوش پدر را نظاره گر بود (سماوی، 1341: 223؛ امین، ۱۴۲۱: 6/ 449). ابن کثیر دمشقی می گوید: او در کربلا همراه حسین(ع) بود و هنگامی که حسین کشته شـد، بـسیار بـی تابی می کرد. (ابن کثیر، 1413: 8/ 229) اوج صبوری حضرت رباب(ع) در واقعه کربلا وقتی حرمله را به نـزد مـختار بـردند، مختار از او پرسید: ای ملعون! هیچ وقت در کربلا دلت به حال امام حسین(ع) نسوخت؟ گـفت: آری! پس از شـهادت علی اصغر، هنگامی که حسین به خیمه ها برگشت، طفل کشتۀ خود را زیر عبا گرفته بود. در این وقـت دیـدم کـه زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ها ایستاده، گـویا مـادر آن طفل شیرخوار بود. همین که چشم حسین به مادر او افتاد، برگشت و چند دقیقه ای تـأمل کـرد؛ سـپس به سوی خیمه آمد، باز خجالت کشید و برگشت و این حرکت را سه بار ادامه داد. مختار گـفت: آخـر چه شد؟ گفت: بالأخره حسین از مرکب به زیر آمد و گودالی کند و طفل را در آن دفن کـرد. (اسـماعیلی یـزدی، بی تا: 547). در شب یازدهم محرم، حضرت زینب(ع) شام غریبانی داشـت؛ از یـک سـو برادران و فرزندان و خاندان خود را می دید که با پیکرهای آغشته به خون بر روی زمین گرم کـربلا افـتاده اند و از سوی دیگر، شاهد صدای ضجه و شیون کودکان و زنان داغ دار بود که هـمگی در غـم از دسـت دادن عزیزانشان مویه سر داده بودند. از سویی دیگر نیز به خیمۀ نیم سوختۀ امام سجاد(ع) می نگریست کـه حـضرت بـا تنی تب دار در درون آن افتاده بود. سکینه سراغ پدر را می گرفت؛ رباب(ع) به فکر اصغر خـود در خـیمه ای نیم سوخته لالایی می خواند، امّا کوفیان حتی گهوارۀ خالی علی اصغر را نیز برای رباب نگذاشته بودند و آن را بـه غـارت برده بودند. در شب یازدهم، کودکان امام حسین(ع) همگی در درون خیمه ای نیم سوخته جـمع شـده و به یاد طفل شش ماهۀ رباب بودند. رقـیه بـه یـاد برادر نازنینش اشک می ریخت. او به یاد خـنده های شـیرین علی اصغر(ع) می افتاد و از دل، شیون و زاری می کرد. او به یاد شب گذشته می افتاد که چگونه عـلی اصغر(ع) با لبانی تشنه درون گهواره بـه خـواب فرو رفـته بـود کـه ناگاه از پشت خیمۀ نیم سوخته صدای گـریه و شـیونی جان سوز بلند شد. زینب(ع) با شتاب از خیمه بیرون دوید. دید رباب گـریه مـی کند و اشک می ریزد. زینب(ع) خطاب به رباب(ع) فرمود: ای بانو! ما بـاید بـه خاطر کودکان و بچه ها آرامش خـود را حـفظ کنیم. رباب(ع) عرض کرد: امروز عصر به ما آب دادند. سینۀ من پر از شیر شـده، امـّا علی اصغر تشنه لب کجاست کـه از ایـن شـیر بیاشامد؟ (اسماعیلی یزدی، بـی تا: 637).
. ۲۱ رجب سالروز رحلت شهادت گونه ی ، مادر حضرت علی اصغر علیهماالسلام 🔻امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسید، آن همسرش که از قبیله کلب بود (یعنی حضرت رباب سلام الله علیها) برايش ماتم گرفت. 👈وبَكَت وبَكَينَ النِّساءُ وَالخَدَمُ حَتّى‏ جَفَّت دُموعُهُنَّ وذَهَبَت... رباب و زنان و خادمان آن‌قدر گريستند که اشک‏ چشمشان خشک شد! 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱ ص ۴۶۶ حدیث ۹ .
. 🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ》🔶🔸 ✅امرؤالقیس بن عدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. همسر او هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بود.(۱) او سه دختر به نامهای مُحَیَّاة و سَلمی و رباب داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد. ابن عساکر نقل می نویسد : امروء القیس خطاب به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》 ♦️ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۲) امام حسین(ع) از رباب صاحب دختری به نام سکینه(ع) و پسری به نام علی اصغر(ع) شد.(۳) امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین سروده است : 📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً، تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ، أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي،  وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》 ♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۴) در نقلی آمده است که؛ 📋《كَانَتِ الرُّبَابُ مِن خِيَارِ النِّسَاءِ وَ أَفضَلَهُنَّ وَ كَانَت مِن خِيَارِ النِّسَاءِ جَمَالَاً وَ أَدَبَاً وَ عَقلَاً》 ♦️رباب بهترین زنان و افضل همسران امام حسین(ع) از حیث جمال و ادب و عقل بود.(۵) و از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، خطاب به آنان فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْرَاً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۶) بعد از واقعه کربلا، رباب همراه اسراء به کوفه و سپس به شام رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۷) پس از واقعه عاشورا حضرت رباب(س) بسیار اندوهگین بودند و سوز ایشان باعث شد سروده هایی برای همسرشان داشته باشند. 📋《اِنَّ الَّذی کانَ نوُراً یُسْتَضاءُ بِهِ  بِکَرْبَلاءَ قَتیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ سِبْطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللَّهُ صالِحَةً  عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرانَ الْمَوازینِ قَدْ کُنْتَ لی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ  وَ کُنْتَ تَصْحَبُنا بِالرَّحِمِ وَ الّدینِ مَنْ لِلْیَتامی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ  یَعْنی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکینٍ وَ اللَّهِ لا اَبْتَغی صِهراً بِصِهْرِکُمْ  حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطّینِ》 ♦️حسین(ع) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است. ای فرزند پیامبر(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد. حسین جان! تو برای من به منزله کوه محکمی بودی که به تو پناه می آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می کردی. بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟ ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی کنم، و به غیر از حسین(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاکها دفن شوم.(۸) طبق نقل ابن اثیر؛ 📋《وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ حَتَّى بَلِيَتْ وَمَاتَتْ كَمَدَاً وَ قِيلَ : إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ فَمَاتَتْ أَسَفًا عَلَيْهِ》 ♦️رباب بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود.(۹) 📚 ادامه مطالب : 👇
. 🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَا اَبٰاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》🔷🔹 ✅هنگامی که حضرت ابراهیم(ع) ماموریت یافت که فرزندش اسماعیل(ع) را ذبح کند، نزد اسماعیل(ع) آمد و خطاب به فرزندش فرمود : 📋《يَا بُنَيَّ! إِنِّي أَرَي‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ! فَانْظُرْ ما ذا تَري‌؟》 ♦️پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟ اسماعیل(ع) جواب داد : 📋《يا أَبَتِ! افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ》 ♦️پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!(۱) سپس هنگامی كه حضرت ابراهيم(ع) خواست اسماعيل(ع) را براي قربانی به همراه خود ببرد، به مادر او حضرت هاجر(س) فرمود : فرزندت را زينت كن كه او را به ميهمانی خداوند ببرم.(۲) هنگامی که آن دو بزرگوار به قربانگاه رسیدند، اسماعيل(ع) رو به پدر كرد و گفت : 📋《يَا أَبَتِ! اُشْدُدْ رِبَاطِي حَتَّى لاَ أَضْطَرِبَ وَ اُكْفُفْ عَنِّي ثِيَابَكَ حَتَّى لاَ يَنْتَضِحَ مِنْ دَمِي شَيْءٌ فَتَرَاهُ أُمِّي وَ اشْحَذْ شُفْرَتَكَ وَ أَسْرِعْ مِنَ اَلسِّكِّينِ عَلَى حَلْقِي لِيَكُونَ أَهْوَنَ عَلَيَّ فَإِنَّ اَلْمَوْتَ شَدِيدٌ》 ♦️ای پدر! اكنون كه تصميم به كشتن من دارى، دست و پايم را محكم ببند تا در وقت سر بريدن آن موقع كه كارد بر گلويم مى رسد، دست و پا نزنم و بدين وسيله از پاداش من كاسته نشود، زيرا مرگ سخت است و ترس آن دارم كه هنگام احساس آن مضطرب گردم. و ديگر آن كه چاقویت را تيز كن و به سرعت برگلويم بكش تا زودتر آسوده شوم و هنگامى كه مرا بر زمين خوابانيدى صورتم را برزمين قرار بده و به يك طرف صورت مرا بر زمين مخوابان، زيرا مى ترسم وقتى نگاهت به صورت من بيفتد، حال رقّت به تو دست دهد و مانع انجام فرمان الهى گردد. و هم چنين جامه ات را هنگام سر بريدن، بيرون بیاور كه از خون من چيزى بر آن نريزد و مادرم آن را نبيند. و اگر مانعى نديدى پيراهنم را براى مادرم ببر، شايد براى تسليت خاطرش در مرگ من، وسيله مؤثرى باشد و بدين وسيله بهتر دلدارى شود و آلام درونى اش تخفيف يابد. پس از اين سخن ها بود كه ابراهيم خلیل(ع) خطاب به اسماعیل فرمود : 📋《نِعْمَ اَلْعَوْنُ أَنْتَ عَلَى أَمْرِ اَللَّهِ》 ♦️به راستى كه تو اى فرزند براى انجام فرمان خدا نيكو ياور و مددكارى هستى.(۳) پس ابراهیم(ع) چاقو را تيز كرد و دست و پاى اسماعيل(ع) را بست و روى او را برخاك نهاد، ولى از نگاه كردن به او خوددارى نموده و سر را به سوى آسمان بلند كرد و آن گاه چاقو را برگلويش نهاد و به حركت درآورد، اما ديد كه چاقو کارگر نمی شود و گلوی فرزندش را نمی بُرد. چندبار اين عمل تكرار شد و چاقوی حضرت ابراهیم(ع) گلوی اسماعیل(ع) را نبرید. در این هنگام؛ ندا آمد كه : 📋《يَا إِبْرَاهِيمُ! قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا، إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ، وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ》 ♦️اى ابراهيم! خوابت را تحقّق دادى، به راستى ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏‌دهيم. به يقين اين آزمايش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانى بزرگى، [از ذبح شدن] رهانيديم.(۴) پس خداوند اسماعیل(ع) را از ذبح شدن نگهداری نمود و او را به ابراهیم(ع) بخشید. سرانجام ابراهیم(ع) اسماعيل(ع) را به نزد مادرش هاجر(س) برگردانيد. علامه مجلسی نقل می کند که؛ 📋《فَأُخْبِرَتِ اَلْخَبَرَ قَامَتْ إِلَى اِبْنِهَا تَنْظُرُ فَإِذَا أَثَّرَ اَلسِّكِّينُ خُدُوشاً فِي حَلْقِهِ فَفَزِعَتْ وَ اِشْتَكَتْ وَ كَانَ بَدْوَ مَرَضِهَا اَلَّذِي هَلَكَتْ فِیهِ》 ♦️هنگامی که به هاجر خبر داده شد، نزد پسرش رفت و به او نگاه كرد كه ناگاه اثر و نشانۀ چاقو را در گلوى اسماعیل ديد و مضطرب شد و بيمار گشت و آن بيمارى، آغاز همان بيمارى بود كه در اثر آن وفات نمود.(۵) 🏴اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله(ع)! دلا بسوزه برای ابراهیم کربلا! با اينكه اسماعيل(ع) هنوز سالم و زنده بود، ولی مادرش تحمل دیدن آثار طناب و چاقو را نداشت. چه کشید مادر علی اصغر(ع)! ادامه مطالب : 👇
. ✅در مورد ولادت و وفات دقیق حضرت رباب(س) به جرات می توان گفت که هیچ منبعی از آن ذکری به میان نیاورده است. اما در مورد حضور ایشان در کربلا و همراهی او با کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) در تاریخ آمده است. 1⃣رباب(س) در مدینه : امرؤالقیس بن عدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. همسر او هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بود.(۱) او سه دختر به نامهای مُحَیَّاة و سَلمی و رباب داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد. ابن عساکر نقل می نویسد : امروء القیس خطاب به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》 ♦️ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۲) امام حسین(ع) از رباب صاحب دختری به نام سکینه(ع) و پسری به نام علی اصغر(ع) شد.(۳) امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین سروده است : 📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً، تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ، أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي، وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》 ♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۴) در نقلی آمده است که؛ 📋《كَانَتِ الرُّبَابُ مِن خِيَارِ النِّسَاءِ وَ أَفضَلَهُنَّ وَ كَانَت مِن خِيَارِ النِّسَاءِ جَمَالَاً وَ أَدَبَاً وَ عَقلَاً》 ♦️رباب بهترین زنان و افضل همسران امام حسین(ع) از حیث جمال و ادب و عقل بود.(۵) و از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. 2⃣رباب(س) در کربلا : در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، که رباب(س) نیز در بین آنها بود. حضرت(ع) خطاب به آنان فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْرَاً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۶) 3⃣رباب(س) در کوفه : بعد از واقعه کربلا، رباب(س) همراه اسراء به کوفه رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۷) اشعاری دیگر از حضرت رباب(س) در این ایام نقل شده است که ایشان سروده هایی برای امام حسین(ع) گفته است. نظیر ؛ 📋《اِنَّ الَّذی کانَ نوُراً یُسْتَضاءُ بِهِ  بِکَرْبَلاءَ قَتیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ سِبْطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللَّهُ صالِحَةً  عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرانَ الْمَوازینِ قَدْ کُنْتَ لی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ  وَ کُنْتَ تَصْحَبُنا بِالرَّحِمِ وَ الّدینِ مَنْ لِلْیَتامی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ  یَعْنی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکینٍ وَ اللَّهِ لا اَبْتَغی صِهراً بِصِهْرِکُمْ  حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطّینِ》 ♦️حسین(ع) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است. ای فرزند پیامبر(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد. حسین جان! تو برای من به منزله کوه محکمی بودی که به تو پناه می‏ آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می‏ کردی. بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟ ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته‏ ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی‏ کنم، و به غیر از حسین‏(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاک‏ها دفن شوم.(۸) ادامه مطالب : 👇
. نقل شده است که؛ 🎤《حضرت رباب(س) به حضرت زینب(س) گفت : خانم جان! اگر می شود وساطت کنید و گهواره علی اصغر(ع) را که توسط یزیدیان غارت شد، از یزید بگیرید که من دلم را به تکان دادن آن خوش کرده باشم!》 📚این عبارت در هیچ مقتلی هر چند ضعیف ذکر نشده و فقط در برخی از مقاتل آمده است که؛ وقتی اسرای اهل بیت(ع) از شام به سمت مدینه می آمدند، امام سجاد(ع) از یزید خواست که اموال غارت شده را برگرداند. یزید گفت : در ازای آن حاضر است مالی را پرداخت کند که امام سجاد(ع) فرمود : ما از اموال تو چیزی نمی خواهیم! ما اموال غارت شده خود را می خواهیم زیرا بافته های مادرم، فاطمه دختر محمد(ص) و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان آنهاست.  .
. ♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 3️⃣5⃣ 🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ》🔶🔸 ✅از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین فرموده است : 📜《اِنّى لاَُحِبُّ داراً تَکُونُ بِهَا السَّکینَهُ وَ الرُّبابُ》 ♦️دوست دارم آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند.(۱) بعد از واقعه کربلا، رباب همراه اسیران کربلا، به کوفه و سپس به شام رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 📜《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲) طبق نقل ابن اثیر؛ 📜《بَقِیَت بَعدَه سَنَةُ لَم یُظَّلهَا سَقفُ بَیتِِ حَتَّی بُلِیَت وَ مَاتَت کَمَدَاََ! وَ قِیلَ اَنَهَّا اَقَامَت عَلَی قَبرِهِ سَنَةُ وَ عَادَت اِلَی المَدِینَهِ فَمَاتَت اَسَفَاً عَلَیهِ》 ♦️رباب بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود. بزرگانی از مدینه از او خواستگاری نمودند، که او در جواب می‌گفت : 📜《مَا کُنتُ لَاَتَخّذَ حَمواً بَعدَ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 ♦️بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ پدر شوهری نمی خواهم.(۳) 🏴حال این همسر وفادارِ امام(ع) در کربلا طفلی در بغل دارد. طفلی که عطش، او را از تاب و توان انداخته است. وقتی زینب کبری(ع) علی اصغر(ع) را از رباب گرفت و نزد امام حسین(ع) آورد، عرضه داشت : 📜《يَا أَخِي! إِنَّ وَلَدَكَ مَاذَاقَ المَاءُ مُنذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامِِ، فَاطلُب لَهُ مِن القَومِ شَربَةََ تُسقِيِهِ》 ♦️برادرم! این طفل تو سه روز است که آب نخورده، از این قوم آبی برایش طلب کن. وقتی امام(ع) فرزند خود را دست گرفت تا آب برایش طلب کند. 《فَبَينَا هُوَ يُخَاطِبُهُم إِذ أَتَاهُ سَهَمُ فَوَقَعَ فِي نَحرِ الطِفلِ فَقَتَلَهَ》 در حین اینکه امام(ع) با آنان سخن می گفت، ناگهان تیری از ناحیه ی دشمن رها شد و به گلوی طفل اصابت کرد و او را به شهادت رساند.(۴) 📝شعر : مادر به جای آب ز شرم تو آب شد، آتش گرفت، سوخت و غرق عذاب شد، بیهوده پا به سینه ی من می زنی، مکوب،  حتی خیال قطره ی شیری سراب شد،  مثل همیشه بوسه زدم روی گونه ات،  اما لبم ز تاول رویت کباب شد، از بس تَرَک به روی تَرَک بسته بر لبت، شرمنده ی لبت، پسرم آفتاب شد! 👤حسن لطفی  📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۲)شرح الاخبار ابن حیون مغربی، ج۳، ص۱۷۸ ۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۴، ص۸۸ ۴)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹ 📚 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده ای از به مادر موسی خطاب شد نگران نباش بچه ات رو بهت برمیگردانیم و او را از انبیا قرار میدیم... اما باز هم مادر موسی نگران بود و به پشت سرش نگاه میکرد که مبادا برای بچه ش اتفاقی بیفته... اما کسی به رباب دلداری نداد
. مگه من مادرِ چندتا پسرم که کشتنت؟ قربون دندونای شیریت برم که کشتنت هنوزم بعضی شبا خواب می‌بینم شیر می‌خوری هنوزم نمی‌شینه تو باورم که کشتنت هی می‌گفتم به خودم، عصای دستم اصغره پیر شدم، منو سر مزار جدّش می‌بره کاش می‌شد یه‌بار دیگه موی تو رو شونه کنم می‌میرم اگه یه شب گونه‌هاتو بو نکنم مثل یه قرآنِ جیبی بودی تو دست بابات رفتی من فقط می‌گفتم که خدا پُشت‌وپَنات یه دلم می‌گفت اینا به پستی عادت دارن یه دلم می‌گفت یه‌ذرّه که مروّت دارن مگه این بچه که رو دست باباش تاب می‌خوره بیشتر از یه قاشق چای‌خوری آب می‌خوره؟ لبای کوچیکتو به‌هم نزن، کشتی منو آخرین سرباز این خانواده، تو هم برو الهی هیشکی تو آغوش باباش شهید نشه الهی هیچ مادری تو دنیا ناامید نشه شما که به برق سکه‌های کوفه دل‌خوشین خودتون بچه ندارین مگه؟ بچه می‌کشین؟ هی می‌گن گریه نکن، داره می‌سوزه جیگرم هیشکی حالمو نمی‌فهمه، بابا یه مادرم هرکی خواست بخونه از من توی روضه یا کتاب اولش آه بکشه، بعد بگه بیچاره رُباب حرمله، غذای من یه عمره خون جیگره من نمی‌گذرم ازت، خدا هم از تو نگذره .
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برتر از هاجر ، ساره و مریم ، حضرت زوجة الحسین نه فقط من که ، عالم و آدم رعیت ، زوجة الحسین مدیونش هستم ، اگه اشک من ، جاریه واسه کربلا بوده گریه توو روضه ها سنت زوجة الحسین اقیانوس کرم ربابه ، پناه اول آخرم ربابه اونی که من رو از زمین بلند کرد ، دعای خیر مادرم ربابه به غم های رباب و به اشکای رباب یه روز کربلا میرم به امضای رباب اگر بعد حسینش زیر سایه نرفت ولی رو سر دنیا داره سایه رباب (سیدتی یارباب) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر اشک و ، اسوه ی تقوا ، مقامش فوق باوره کربلاست جنت ، پس بهشت ما ، زیر پای این مادره از کراماتش ، چی بگم وقتی ، شفای هر درد و مرض تنها یک معجزه ای از نخ قنداق اصغره ذکر روح الامین ربابه ، ملیکه ی عرش برین ربابه اونی که مارو کربلایی کرده ، محرما و اربعین ربابه رباب روز قیامت قیامت میکنه خودش از سینه زن ها شفاعت میکنه میره سمت بهشت و فقط پشت سرش میره حرمله رو هر چی لعنت میکنه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✅از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین فرموده است : 📜《اِنّى لاَُحِبُّ داراً تَکُونُ بِهَا السَّکینَهُ وَ الرُّبابُ》 ♦️دوست دارم آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند.(۱) 🔹بعد از واقعه کربلا، رباب همراه اسیران کربلا، به کوفه و سپس به شام رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد: ▪️《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲) طبق نقل ابن اثیر؛ 📜《بَقِیَت بَعدَه سَنَةُ لَم یُظَّلهَا سَقفُ بَیتِِ حَتَّی بُلِیَت وَ مَاتَت کَمَدَاََ! وَ قِیلَ اَنَهَّا اَقَامَت عَلَی قَبرِهِ سَنَةُ وَ عَادَت اِلَی المَدِینَهِ فَمَاتَت اَسَفَاً عَلَیهِ》 ♦️رباب بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند..😭 و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود. بزرگانی از مدینه از او خواستگاری نمودند، که او در جواب می‌گفت : ▪️《مَا کُنتُ لَاَتَخّذَ حَمواً بَعدَ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 ♦️بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ پدر شوهری نمی خواهم.(۳) 🏴حال این همسر وفادارِ امام(ع) در کربلا طفلی در بغل دارد. طفلی که عطش، او را از تاب و توان انداخته است. وقتی زینب کبری(ع) علی اصغر(ع) را از رباب گرفت و نزد امام حسین(ع) آورد، عرضه داشت : 📜《يَا أَخِي! إِنَّ وَلَدَكَ مَاذَاقَ المَاءُ مُنذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامِِ، فَاطلُب لَهُ مِن القَومِ شَربَةََ تُسقِيِهِ》 ♦️برادرم! این طفل تو سه روز است که آب نخورده، از این قوم آبی برایش طلب کن. وقتی امام(ع) فرزند خود را دست گرفت تا آب برایش طلب کند. 《فَبَينَا هُوَ يُخَاطِبُهُم إِذ أَتَاهُ سَهَمُ فَوَقَعَ فِي نَحرِ الطِفلِ فَقَتَلَهَ》 در حین اینکه امام(ع) با آنان سخن می گفت، ناگهان تیری از ناحیه ی دشمن رها شد و به گلوی طفل اصابت کرد و او را به شهادت رساند.(۴) 📝شعر : مادر به جای آب ز شرم تو آب شد، آتش گرفت، سوخت و غرق عذاب شد، بیهوده پا به سینه ی من می زنی، مکوب،  حتی خیال قطره ی شیری سراب شد،  مثل همیشه بوسه زدم روی گونه ات،  اما لبم ز تاول رویت کباب شد، از بس تَرَک به روی تَرَک بسته بر لبت، شرمنده ی لبت، پسرم آفتاب شد! شاعر: حسن لطفی  📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۲)شرح الاخبار ابن حیون مغربی، ج۳، ص۱۷۸ ۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۴، ص۸۸ ۴)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹
. 🔸در کافی شریف آمده است: عده‌ای وارد خانه امام حسین علیه‌السلام شدند. دیدند که خانه آن حضرت، دارای فرش‌ها و پشتی‌های زیبایی است. گفتند ای پسر پیامبر! ما در منزل شما وسایلی دیدیم که در شأن شما نیست، امام فرمود: ما مِهر زنانمان را می‌دهیم تا هرچه دلشان بخواهد، بخرند. آن وسایل که دیدید، مال من نیست. [۱] 👈در واقع حضرت آنها را متوجه کرد که این اتاق من نیست؛ بلکه اتاق همسر من است و ما به حس زیبایی‌گرایی زنان اهمیت داده و اجازه خریدن وسایل زیبا (در حد متعارف) را به آنها می‌دهیم. 🔹در بعضی کتب دیگر این‌گونه آمده است که امام حسین (ع) در ، علاقه و محبت خود را به رباب مادر علی اصغر (ع) نشان می‌دهد، که ترجمه آن چنین است: «من خانه‌ای که رباب و سکینه (دخترش) در آن باشند را دوست دارم.» [۲] ✨در زمینه این مهر و علاقه، دو بیت شعر از امام حسین (ع) درباره حضرت سکینه و رباب (ع) نقل شده، و در برخی از منابع، بیتی دیگر نیز به آن افزوده شده است. ~ لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا // تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ ~ اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی // وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آنها را دوست دارم و تمامی دارایی‌ام را به پای آنها می‌ریزم و هیچ کس نباید دراین‌باره با من سخنی بگوید. [۳] 🔹نتیجه این عشق و محبت امام حسین (ع) همان می‌شود که ابن الاثير در تاريخ كامل می‌گويد: و كان مع الحسين امرأتُه الرباب بنتُ امرئ القيس، و هى أمُ ابنتِه سكينة، و حملَت الى الشام فيمن حُمل من أهله، ثم عادت الى المدينة ... و قيل: انها اقامت على قبره سنةً و عادت الى المدينة ... فماتت أسفا عليه. [۴] رباب به همراه امام حسین (ع) در کربلا بود، که او مادر سکینه بود، با اسرا به شام برده شد و بعد به مدینه برگشتند... اما گفته شده وقتی اربعین به کربلا رسیدند حضرت رباب یک سال در کربلا ماند و پس از آن به مدینه بازگشت و در آخر از شدت اندوه فوت نمود. 📚منابع: ۱ـ الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج ‏۶؛ ص ۴۷۶. ۲ـ زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد ۴۵ بحار الأنوار)، ص ۷۰. ۳ـ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶ ـ البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۱۱. ۴ـ تاريخ ابن الاثير، ج ۴، ص ۸۸، ط بيروت. ۵ـ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۸. ۶ـ میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۸۷. .
. علاقه مندی امام حسین علیه السلام به و علیهم السلام 🔹بنا بر نقل مورخان، امام حسین(ع) رباب را بسیار دوست می‌داشت[۸] و درباره وی شعر هم می‌سرود. لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا  تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی  وَ لَیسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ «به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامی دارایی‌ام را در راه آنان می‌بخشم و عتاب و سرزنشی در این دوست داشتن بر من نیست.»[۹] 🔹شعر دیگری نیز درباره رباب به امام حسین(ع) منسوب است: اُحبُّ لِحُبِّهَآ زبدا جمیعا  وَ نَثْلَةَ کُلَّها و بَنی رباب وَ اخْوالاً لَهَا مِن آلِ لامَ  اُحِبُّهُم وَ طُرَّ بَنی جنابُ «من به خاطر دوستی او نثل و تمام «بنو رباب» را دوست دارم. و همچنین دایی‌های او را از خاندان لام و همه [خاندان] بنی جناب را دوست دارم.»[۱۰] ✅منابع 🔹تاج العروس، ج۲، ص۱۰. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۶. 🔹 اعیان‌الشیعة، ج۶، ص۴۴۹. 🔹 البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۲۹. سلام_الله_علیها .................. . بخش اول 📝شناسنامه: 🔻وُصفت الرّباب بأنّها امرأة جمیلة عاقلة فاضلة شاعرة، وهی امّ سکینة وعبدالله  وى را زنى زیبارو، خردمند، بافضیلت و شاعر، توصیف کرده‏اند. رَباب، مادر سَکینه و عبد اللّه است 📖الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج ۱ ص 4 🔻تاریخ دمشق: رَباب کَلبى، دختر امرؤ القیس بن عَدىّ بن اوس بن جابر بن کعب بن عُلَیم بن هُبَل بن عبد اللّه بن کِنانه، همسر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام و مادر دخترش سَکینه، در میان آن دسته از خاندان حسین علیه السلام است که پس از شهادتش، در دمشق، بر یزید، وارد شدند و حسین علیه السلام در یکى از شعرهایش از او یاد کرده است. ⬅️خواستگاری: عوف بن خارجه مى‏گوید: در روزگار خلافت عمر بن خطّاب، نزدش بودم که مردى گردن‏کج، از میان مردم، عبور کرد و به سوى عمر آمد و پیش رویش ایستاد و به او با عنوان خلیفه، سلام داد. عمر گفت: تو کیستى؟ گفت: مردى مسیحى! من، امرؤ القیس پسر عَدىّ کلبى هستم. عمر، او را نشناخت. مردى از میان جماعت به او گفت که این، از قبیله بکر بن وائل است که در جنگ جاهلىِ فَلَج، بر آنان هجوم آورده است. عمر گفت: چه مى‏خواهى؟ گفت: مى‏خواهم مسلمان شوم. عمر، اسلام را بر او عرضه داشت و وى، پذیرفت. سپس عمر، نیزه‏اى خواست و پرچم امارت بر مسلمانانِ قبیله قُضاعه را بر آن بست و به او سپرد. این پیرمرد، باز گشت، در حالى که پرچم بر بالاى سرش به اهتزار در آمده بود و تا آن هنگام، ندیده بودم مردى که یک سجده هم نکرده، امیر گروهى از مسلمانان شود. على بن ابى طالب علیه السلام به همراه دو پسرش، حسن و حسین، از آن مجلس برخاستند و خود را به او رساندند. على علیه السلام سرِ او را گرفت (او را به سوى خود، متوجّه کرد) و فرمود: «من، على بن ابى طالب، پسرعمو و داماد پیامبر خدایم و این دو، پسران من از دختر او هستند. ما مى‏خواهیم داماد تو شویم. به ما همسر بده». امرؤ القیس گفت: اى على! مُحَیّاه دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسن! سَلمى دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسین! رَباب دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم. ◀️ رَباب، همان است که حسین علیه السلام در حقّش چنین سروده است: لَعَمرُکَ إنَّنی لَاحِبُّ دارا تَحُلُّ بِها سُکَینَةُ وَالرَّبابُ‏ احِبُّهُما و أبذُلُ بَعدُ مالی ولَیس لِلائِمی فیها عِتابُ‏ ولَستُ لَهُم وإن عَتَبوا مُطیعا حَیاتی أو یُغَیِّبَنِی التُّرابُ‏ به جانت سوگند، من، سرایى را دوست دارم‏ که سَکینه و رَباب در آن، جاى دارند. دوستشان دارم و دارایى‏ام را مى‏دهم‏ وسرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست. و هر چند[مرا]سرزنش کنند، مطیع آنان نیستم‏ در طول زندگى‏ام تا آن گاه که خاک، مرا پنهان کند. ⏪وهِیَ الَّتی أقامَت عَلى قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام حَولًا،⏩ ثُمَّ قالَت: إلَى الحَولِ ثُمَّ اسمُ السَّلامِ عَلَیکُما ومَن یَبکِ حَولًا کامِلًا فَقَدِ اعتَذَر او کسى است که یک سال بر مزار حسین علیه السلام، اقامت[و عزادارى‏]کرد و سپس سرود: تا یک سال، مى‏گِریم و سپس، شما دو تن  را بدرود مى‏گویم‏ و البته هر کس یک سال کامل بگرید، عذر مقبولى[براى رفتن‏]آورده است. ظاهرا مقصودش از دو تن، امام حسین علیه السلام و فرزندش عبداللّه[على اصغر]باشند چون حسین علیه السلام وفات کرد، به خواستگارى رَباب آمدند و پافشارى کردند؛ امّا او گفت: «پدرْشوهر دیگرى جز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بر نمى‏گزینم» و دیگر ازدواج نکرد و پس از حسین علیه السلام، یک سال بدون سقف و سایه‏بان، زندگى کرد تا آن جا که فرسوده شد و از افسردگى، جان داد. او از زیباترین و عاقل‏ترینْ زنان بود. تاریخ دمشق: ج ۶۹ ص ۱۲۰ .
. و مداحی ایام وفات (سلام‌الله‌علیها) 🎤 👇👇
. زبانحال سلام الله علیها در عزایت آیه‌ی تطهیر گریه می‌کند دوست و دشمن جوان و پیر گریه می‌کند زود می‌فهمم که حالم دیگر این‌جا خوب نیست تا که چشمم در عزایت دیر گریه می‌کند روضه خوان تا گفت یا مظلوم دیدم مادرت بر تو ای مظلوم بی تقصیر گریه می‌کند گریه کن ها رفته اند اما حسینیه هنوز در سکوتی محض دارد سیر گریه می‌کند گوشه‌ای تنها نشسته اشک می‌ریزد رباب آه این زن واقعا دل‌گیر گریه می‌کند یاد آن ساعت که پشت خیمه ها شاه غریب قبر را می‌کند با شمشیر گریه ‌می‌کند ***************** عرق پیشونیت از شرمه حسین خون بچمون هنوز گرمه حسین خاک و آروم بریزی روی تنش استخون شیش ماهه نرمه حسین خاک می‌گن سرده نه خاک اصغرم تشنه کشتنش نمیشه باورم خاک نریزی روی میوه‌ی دلم خاک و باید بریزی روی سرم الهی هیچ‌کسی شرمنده نشه عوض گریه به او خنده نشه سر بچه‌م به یه مو بنده حسین مواظب باش که از تنش کنده نشه بند دل ما پاره میشه مادرت بی‌چاره میشه این سینه‌ی پا خورده‌ی من آخر برات گهواره میشه رنگ تو یهو پرید وای رباب گریبان واسه‌ت درید وای رباب رو لب بچه باید شیر باشه از لب تو خون چکید وای رباب ******************** شاه از رباب روی حرم آمدن نداشت یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته حالا که پر کشیده رفته دیگه مدیونم ازش سراغی بگیرم من و شرمنده تر از این نکن سرتو پایین بگیری می‌میرم من و مادر علی حساب نکن من فقط با تو هم آشیون بودم مادرش زینبه و باباش تویی این وسط منم کنیزتون بودم من که سر سپرده‌ی عشق توام بعد از این سایه‌ی سر می‌خوام چکار ای تموم زندگیم فدات حسین من تو رو می‌خوام پسر می‌خوام چکار برو خاکش کن و غصه‌شم نخور می‌ره اون دنیا کنار عموهاش خیالم جمع از این که تنها نیست مادرت مادری می‌کنه براش تن تو دارم به خاک می‌سپارم و خونتم دارم به آسمون میدم من باید گهوارتو تکون بدم حالا دارم شونتو تکون میدم پشت خیمه قبر تو کندم علی دیگه عمه‌ها تو رو ندارنت دیگه آفتاب اذیتت نمی‌کنه اگه سر نیزه ها در نیارنت ******************** لب تشنه‌ای خشکیده شیرم باید از شرمت بمیرم جشن یک سالگی تو باید انگار سر قبرت بگیرم حرمله داره چه خرسند میاد گریه‌هام مگه برات بند میاد گل من با گریه از دنیا رفت به لبای بچه لبخند میاد حالا حتی بخندی گریه داره تن کوچیک تو بین مزاره الهی من نبینم روزی رو که سر تو روی دست نیزه داره ************** حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان سه شعبه هم دگر تر شده است با گریه به زیر لب سه شعبه می‌گفت ای وای رباب تازه مادر شده است افسوس نشد کسی تو را آب دهد آرامش و خاطر به دل باب دهد این غم کشدم رباب باید پس از این گهواره‌ی خالی تو را تاب دهد خودم خون از گلویت پاک کردم خودم قنداقه‌ات را چاک کردم الهی قسمت کافر نگردد خودم بودم تو را در خاک کردم به لب نام قشنگت مونده مادر عدو حیرون ز جنگت مونده مادر علی یک یادگاری دارم از تو به سینه جای چنگت مونده مادر یارالی علی آب آزاد شده جات خالی علی یارالی علی رو نیزه چرا بی‌ حالی علی ای بی سر علی نیزه از تو بزرگ تر علی ای بی سر علی آخر بهم نگفتی مادر علی قرص قمر رباب ای تاج سر رباب کوچیک سرت اما شده سایه سر ربابژ ای کار و کس رباب برگرد نفس رباب از بس گریه کردم همه میگن که بسه رباب اگه پایین بیای دورت می‌گردم... احساس مادری به همین شیر دادن است دو چشمت روی نیزه ناز مانده برای مادرت یک راز مانده بگو تقصیر نیزه با سه شعبه است چرا مادر دهانت باز مانده ای حال خوش رباب قربون توشه رباب خندت نمی‌گیره خودش و هم بکشه رباب شیش ماهه یل رباب قند و عسل رباب رو نیزه نشستن بهتره یا بغل رباب؟ تمیزش می‌کنم دستم بیادش سرش خاکی و خونی و کبوده ببینن مادرای شام چی می‌گن؟ نمی‌گن مادرش مادر نبوده همون روز دهم بود پشت خیمه دلم رو لای دستاش خاک کردم همون جا با همین چادر که سوخته خون روی لباش و پاک کردم سه شعبه بسته راه چاره ات را ببین این مادر آواره ات را همان کس که تو را از من گرفته ز دستم می‌کشد گهواره را می‌فروشم زیور و گهواره ات را می‌خرم کور باشم من نبینم بین بازاری علی ... .👇
. ✍توسل به (ع) (السلام علیک یا اباعبدالله) ▪︎ عمری گذشت اما به درد تو نخوردم شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم تو فکر من بودی ولیکن من نبودم اصلا به فکر نوکری کردن نبودم من دور بودم تو مرا نزدیک کردی راه مرا از کربلا نزدیک کردی گفتی اگر تو بی تو‌پناهی من حسینم حتی اگر غرق گناهی من حسینم آواره ام آواره را آواره تر کن بیچاره ام بیچاره را بی چاره تر کن آوارگی در این حسینیه می ارزد بیچارگی در این حسینیه می ارزد من چای میریزم گناهم را بریزی یکجا تمام اشتباهم را بریزی اینجا همان جاییست که مولا می آید زینب می آید، بیشتر، زهرا می آید منت ندارم بر سرت، تو لطف کردی حالاکه هستم نوکرت،تو لطف کردی ▪︎ حضرت علی اصغر ع: همه داشتن نگاه میکردن...همه سرها رو بالای نیزه برده بودند....هر سری رو جلوی یه محملی نگه داشته بودند... سَر ابی عبدالله،جلوی محمل زینب... سر علی اکبر جلو محمل سکینه خانم... سر ابالفضل جلوی چشمان رقیه.... اما نگاه کردن دیدن یه سیبِ سرخی بالای نیزه ها جلوی چشم یه مادره.... ▪︎ حضرت علی اصغر ع: چقدر نیزه بلند است، نَیُفتی پسرم گیر این حرمله ی پست، نیفتی پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نیزه دار تو بود مَست، نیفتی پسرم بیشتر جای خودت را سر نِی محکم کن سفر شام به پیش است، نیفتی پسرم ▪︎: هِی زن های کوفه این سرُ به هم نشون میدادن...هِی میگفتن الهی مادرش براش بمیره...یه نفر صدا زد..اونی که داره زیر آفتاب، لطمه میزنه مادرش ربابه.... ▪︎مرثیه زبانحال به سبک : دو دستم را به زیر آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم شکایت، زیر لب از تیر دارم بیا پایین زِ نیزه شیر دارم ▪️ حضرت علی اصغر ع: میخواستم بزرگ شوی محشری شوی تا چند سال بعد، علی اکبری شوی می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران شاید عصای پیریِ یک مادری شوی مثل دو تکه چوب لبت را بهم نزن اسبابِ خجلتم جلوی دیگری شوی این مادریِ من که به دردت نمیخورد تو حاضری علی که تاج سری شوی ▪︎تک بیتی آخر روضه: میکرد به نِی اشاره میگفت رباب ای کاش، سرِ نیزه کمی کوچک بود ▪︎تک بیتی آخر مجلس: اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ▪︎دعای آخر مجلس: باسمک العظیم الاعظم... الهی بحق خضرت رباب س،۱۰مرتبه یاالله ▪️۵ دعایی که باید حفظ کنید: 🤲فرج امام زمان عج برسان. 🤲آقامون از ما راضی و خوشنود بگردان. 🤲رهبر عزیزمون حفظ بفرما. 🤲مریضای اسلام،شفا بده. 🤲حاجات این جمع،برآورده به خیر بفرما. ▪︎جمله ی صلوات آخر مجلس: *برای سلامتی وجود مقدس آقا امام زمان عج صلوات ختم کنید. اجرا: استاد درویش🎤 👇