.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#حاج_محمد_فراهانی
#تحلیل_مداحی🎤 #رامین_محمدی
#موضوع : مقدمه روضه ـ تمرکز روی یک موضوع روضه
🔸🔸🔸🔸
#متن_روضه 👇
یه مادر تو کربلا شیر نداره
هر کسی شیرخواره داره بیاره
صورتا رُ همه بالا بگیرید
بچه هارُ روی دستا بگیرید
بذارید یه لحظه بی شیر بمونه
دلاتون روضه ی اصغر بخونه
میرزای قمی هر وقت روضه خونی می خواست براش روضه بخونه میگفت روضه ی علی اصغر بخون، میگفتن آقا مگه امام حسین روضه ی دیگه نداره می فرمود: آخه شما نمی دونید، این بچه خیلی غریب بوده، یاران امام حسین همه از خودشون دفاع کردن بعد به شهادت رسیدن اما این طفل شیر خواره دفاعی از خودش نکرد، اگه می خوای خوب روضه رُ درک کنی الان تصور کن اون زمانی که می خواستی بچتُ از شیر بگیری چقدر برا پدر مادر سخته وقتی میخوان بچشونُ از شیر بگیرن ...
ما دیدیم بچه رُ از شیر می گیرن
ولی از شیر دیدی با تیر بگیرن
آشیخ رضای سراج رُ خیلیاتون می شناسید یکی از روضه خون های بسیار پر سوز و گداز و تاثیر نفس دار. میگه یه شبی از مجلس روضه می رفتم طرف خونه میگه زیر گذر دیدم یه جوونی ایستاده یه بچه ای تو بغلش؛ میگه اول فکر کردم فقیره رفتم جلو کمکش کنم من ُشناخت گفت آ شیخ فقیر نیستم اما بیچاره شدم، گفتم چیه؟ دردت چیه؟ به من بگو گفت آشیخ این بچه ای که تو بغل منه بچه ی منه، از صبح مریض بوده عیالم دست تنها از خونه بیرون نیومده، وقتی اومدم خونه به من گفت این بچه رُ بگیر ببر پیش طبیب، تو تب داره می سوزه آشیخ رضا بچه رُ بغل کردم اومدم بیرون نرسیده به مطب دکتر بچه رو دستم جون داده حالا می خوام خونه برگردم خجالت می کشم.
خدا برا هیچ کس نیاره... یه وقت لشکریان عمر سعد دیدن ابی عبدالله این قنداقه رُ به سینش چسبانده، یک قدم به سمت خیمه میره یک قدم برمی گرده، یکی از قسی القلبا میگه اینجا خیلی دلم برا حسین سوخت ،چه کرد ابی عبدالله؟ یه وقت دیدن حسین ایستاد داره نماز می خونه انقده این مصیبت سنگین بود از آسمان ندا آمد: «دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه» یعنی حسین جان رها کن این بچه رُ ما تو بهشت براش یه دایه ای قرار دادیم، لذا ابی عبدالله رو کرد به آسمان عرضه داشت . حالا که خدا داره می بینه تحملش برا من آسونه، یه وقت دیدن ابی عبدالله زانوهاش لرزید با زانو به زمین نشست غلاف شمشیرشُ برداشت یه قبر کوچکی کند این قنداقه رُ داخل قبر گذاشت، بندای قنداقشُ باز کرد، اومد این خاک رُ رو بدن بریزه دید صدای ناله میاد، مادرش رباب داره ناله می زنه، حسین صبر کن بذار یه بار دیگه بچمُ ببینم... حالا خانوم رباب اومده کنار قبر نشسته داره درد دل می کنه:
لالالالا بخواب آروم دیگه من طاقت ندارم
لالالالا گل تشنه چجوری من آب بیارم
لالالالا گل تشنه می سوزه سینم از لبهای داغت
لالالالا بخواب آروم نمی گیره حرمله سراغت
ز فرط ناله نایم زخم مادر رخم چشمم صدایم زخم مادر
برای کندن قبرت عزیزم تمام پنجه هایم زخم مادر
نفس بر سینه در دل نیشتر بود جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم با که گویم این مصیبت که قد تیر از تو بیشتر بود
📗📕📘
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#شب_هفتم_محرم #حضرت_علی_اصغر #دکتر_محمد_فراهانی #مجمع_حضرت_یاس_کبود #آموزش_مداحی
👆
#تحلیل_مداحی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#حاج_محمد_فراهانی 🎤
تحلیل💡 #رامین_محمدی ✍
🔰🔰🔰🔰
#نکات 👇
✅استفاده از شواهد در روضه
همانطور که در قسمت شواهد به صورت کامل به این مبحث پرداخته شده ، استفاده از قول علما و بزرگان برای بیان اهمیت قسمتی از روضه که می خواهیم به آن بپردازیم بسیار زیاد است که در این روضه ،استاد معظم حاج محمد فراهانی برای بیان اهمیت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام از این فرمایش میرزای قمی استفاده کردند که نشان دهنده مظلومیت حضرت علی اصغر علیه السلام است که خود باعث تاثیرگذاری بیشتر در روضه خواهد شد
✅مقدمه روضه
در بیان روضه اگر که بخواهیم مستمع درک بهتری نسبت به مصیبت وارده به اهل بیت علیهم السلام پیدا کند باید این مصیبات را از طریق اتفاقات روزمره که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید مطرح کرد و باید این مصیبات را برای مستمع ملموس کرد به طوری که نسبت به پذیرش روضه آمادگی لازم را پیدا کند که در این بخش از روضه جناب آقای فراهانی به ماجرایی که برای شیخ رضا سراج اتفاق افتاده بود اشاره کردند که تاثیر روضه را چندین برابر کرد و هر شنونده ای را تحت تاثیر قرار داد
✅ #حلقه_اتصال
یک مجلس روضه از قسمتهای مختلفی تشکیل شده و هر کدام به صورت مجزاست ولی نکته ای که بسیار اهمیت دارد این است که چطور این قسمتها را به صورت هنرمندانه به یکدیگر متصل کنیم و به نظر می رسد همین قسمت وجه تمایز مداحان بزرگ با بقیه است
ایجاد و انتخاب حلقه های اتصال بین شعر و مقدمه روضه و بین مقدمه روضه با روضه و ایجاد گریز همه و همه در این نکته می گنجد یعنی حلقه های اتصال
در این روضه حاج محمد فراهانی از داستان شیخ رضا سراج و از قسمتی که آن شخص خجالت می کشید که بدن فرزندش را به منزل ببرد به شرمندگی حضرت ابا عبدالله اشاره کردند که بعد از اینکه حضرت علی اصغر به شهادت رسید حضرت ،یک قدم به سمت خیمه ها می رفت و یک قدم بر میگشت
توصیه میشود برای ایجاد این نوع حلقه های اتصال ابتدا از بیان اساتید استفاده کنید و بعد از تبحر در این بخش میتوانید خودتان با تفکر در روضه این حلقه ها را ایجاد کنید
✅استفاده از جملات عربی
استفاده از جملات عربی که کلام خداوند و یا امام معصوم است می تواند در روضه بسیار تاثیرگذار باشد به علت نوری که در اصل کلام وجود دارد
به ذاکرین محترم توصیه می شود که تا زمانی که این جملات را به طور کامل و با اِعراب صحیح فرا نگرفته اند به هیچ وجه در مجالس استفاده نکنند به این علت که در صورت خواندن غلط عبارات عربی دقیقا نتیجه عکس خواهد داشت و مستمع نسبت به شما مصونیت پیدا خواهد کرد
📗📕📘
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
.
لالا لالا،گُلِ پونه
آبی تو خیمه نمونده
خیلی شرمندته مادر
لبات رو عطش سوزونده
آخه روی طفل بی شیر
برا چی آبُ می بندن
اصغرم داره می میره
دیگه واسه چی میخندن
واویلا،کاری ازم بر نمیآد
واویلا،الهی که بارون بیاد
چه جوری زنده بمونم
زندگی بی تو نمیشه
گُلِ من خدا به همرات
خداحافظ برا همیشه
حرمله یهو خراب کرد
همه ی آرزوهامُ
الهی خوشی نبینه
که گرفت دل خوشی هامُ
بشکنه دستش دارم می میرم
نذاشت علی مو از شیر بگیرم
وای از چشمِ نیمه بازت
روزِ مرگِ مادر اومد
آخه با تیرِ سه شعبه
تازه دندونات در اومد
حسین....
*این بچه،دو بار ذبح شد،ذبح یه عبارتی است که معناش واضحِ،برا هیچ شهیدی تو کربلا به کار برده نشده غیر از دو نفر،برا علیِ اصغر و برا ابی عبدالله،فقط عبارت:" "ذَبَحُهُ" به کار برده شده،اینجا نوشتن"ذَبَحَهُ الاُذُنِ إلَی الاُذُن" برا گودال هم نوشتن:" ذَبَحَهُ مِنِ القفا..." دو جا ذبح اومده،ذبح یعنی چه؟ زمانی میگن ذبح که زنده باشه و سر از بدنش جدا کنن،اما علی اصغر دو بار ذبح شد،یه بار وقتی تیر رو زدن، یه بار وقتی تیر رو حسین کشید بیرون،سر جدا شد،وای.....
____
#میرداماد
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
.
.
#زمزمه/ #زمینه/ #شور
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
~ نام اثر : ترسیدی علی ...
✅سبک بارونه کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنداول 📝
این شد قاتِـلِ من
با سه شعبه تو گلوی بچم زدن
چقد این نامردا بی مروتن
این شد قاتل من
آه رحمشون کجاس
مگه این تیر واسه ی شیرخواره هاس
نمیبینن مگه تو آغوش باباس
آه رحمشون کجاس
افتاده بال و پرت
گوش تا گوش دریده شد سرت
💢داره جون میده مادرت💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنددوم 📝
آه لرزیدی علی
از جواب حرمله ترسیدی علی؟😭
غربت باباتو فهمیدی علی؟
آه لرزیدی علی
آه حال من بده
گلوتو به مادرت هی نشون نده
روی دست بابا اینطوری جون نده
آه حال من بده
الهی حرمله
خیر نبینی تو از زندگی
💢اصغرو کشتی تو بچگی💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بندسوم📝
گریه کرده حسین
یه قدم میاد و برمیگرده حسین
بند قنداقهت رو وا کرده حسین
گریه کرده حسین
دلگیر از من نباش
ببینم یبار دیگه صورتت رو کاش
پشت خیمهها بابات خون میشه نگاش
دلگیر از من نباش
با قد خم حسین
خاکت کرد جلوی چشام
💢من علیاصغرم رو میخوام ...💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️به قلم : #علی_حاجیان_فر
#سبک_بارونه_کربلا
#سبک_بارون_کربلا
👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#حاج_مهدی_رسولی
( گفت ، پسرم : )
به کمک عمه جونت
بچه هارو خوابوندم
توو سخت ترین
شام غریبون عالَم
حالا توی این بیابون
دنبال تو میگردم
کجایی گل نازم
کجایی گل نازم
صدا کن منو بازم
بیا تا برات از دستام
گهواره بسازم ...
لالایی لالایی
یعنی الان کجایی
( علی ، دیروز همینجا خاکت کرد ... )
لالایی لالایی
کجای کربلایی
( خداکنه دروغ باشه ، ان شاءالله دروغه ، مگه میشه ... ؟ )
لالایی لالایی
نکنه رو نیزه هایی ...
#برنامه_حسینیه_معلی
تیرماه 1402
#شب_هفتم_محرم
#یادآوری
یک نکته آموزشی بسیار مهم در انتهای اجرای جناب رسولی بود ، اونجا که میگه : « خداکنه دروغ باشه ... » ، ببینید ماجرای بر سر نیزه رفتن سر مبارک حضرت علی اصغر علیه السلام سند قوی نداره ، لذا اگر جایی خواستید بخوانید حتما اولش بگید ، ان شاءالله که دروغه ، ولی اگر راست باشه ...ولی اگر راست باشه ... بعد اشاره ای کوتاه به روضه داشته باشید ... )
.
.
▪️گریز روضه رضیع الحسین(ع)
پادشاه روم و طفل شیرخوار
اطفال شیرخواره در هر ملتی از ملل کفار هم مورد ترحم قرار میگیرد. وقتی میان کفار روم و مسلمانان جنگ شد رومیان هر شب اموال و زن و دختر و پسران را به سرقت برده و جهت فروش به بازار میآوردند.
تا آنکه در شبی طفل شیرخوارهای را از مادرش جدا کردند. مادر هرچه فریاد و ناله و التماس کرد آن رومی طفل را پس نداد آن مادر اشک ریزان خود را به پادشاه رومیان رساند و طفل خود را مطالبه کرد. دل پادشاه به احوال مادر سوخت و امر کرد طفل شیرخواره را هر طور شده به مادرش برگرداند این ترحم پادشاه در حق آن مادر و طفل شیرخواره موجب صلح بین رومیان و مسلمانان شد.
👈اشاره گریز:
خدا لعنت کند آن قومی که خود را مسلمان میشمردند ولی از هر کافری پستتر بودند تا جایی که به طفل شیرخواره بیگناه هم رحم نکردند.
📚منبع:
مجالس المتقین - مجلس السابع
برگرفته از:
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۱۷۱
#شب_هفتم_محرم
#محرم۱۴۴۵
#گریزهای_مداحی
.
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#زمزمه
از روی خاکا
پاشو حسین رسیده
داداشتو ندیده بودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز
شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز
از مشک پاره شده
خجالت حرم می ریزه
از مشک پاره شده
اشکای مادرم می ریزه
از مشک پاره شده
آواره رو سرم می ریزه
تن تو ، غرق به خون برابر من
تن تو ، پا خورده قبل پیکر من
بند دو
نوای آهت
به مادرم رسیده
یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده
نشد که بیشتر
کنار تو بمونم
دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم
رفتی با رفتن تو
خندید سنان به قد خمم
رفتی با رفتن تو
گوشواره جمع شد از حرمم
رفتی با رفتن تو
داداش که نه ، یه کوه غمم ! برادر من
رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی
رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی
بند سه
تو رو نی هم
که باشی همنشینی
ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی
ایشالا تو شام
دیگه بهت نخندن
سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن
ایشالا که سر تو
کنار نهر آب نبرن
ایشالا که سر تو
مقابل رباب نبرن
ایشالا که سر تو
به مجلس شراب نبرن ، برادر من
سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره
سر تو ، ایشالا که خرابه نره
#ناصر_دودانگه✍
.........
#زمزمه
#شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
#زمزمه۱۶
داره قرار از
دله عقیله میره
ایشالا خیمه هایی که زدی آتیش نگیره
ایشالا هیچکس ،
غصه ی یار نگیره
ایشالا هیچ پای برهنه ای به خار نگیره
ایشالا عصر دهم
ذبح نکنن برادرمو
ایشالا عصر دهم
به هم نریزن این حرمو
ایشالا عصر دهم
نریزن اشک مادرمو عزیز زهرا
حرمت ، حرم بمونه تا به ابد
تو خیام ، بیدار نشه کسی با لگد
بند دوم
عباس که اومد،
بهش بگو علمدار
برا دل رباب ، یه چند تا مشک ، اضافه بردار
کمون به دستی ،
یه کمی اون طرف تر
نگاشو دوخته به سپیدیه گلوی اصغر
ایشالا عصر دهم
عمود خیمه دست نخوره
ایشالا عصر دهم
کسی سر تو رو نبُره
ایشالا عصر دهم
شمر نیست اونی که دستِ پره ، عزیز زینب
عزیزم ، دلشوره داره خواهر تو
می میرم ، رو نیزه ها بره سر تو
#ناصر_دودانگه ✍
#ورودیه
.......................
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۶
دیدم پر از خون
بسته به موی اسبی
دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی
گرما شدید بود
با یه سلام لبات سوخت
خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت
زهراییه غم تو
دیدن که سد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
از کوچه رد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
روخاک... لگد شدی .... زدنت واویلا
عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی
ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی
تنت به بابا
رسیده اربا اربا
چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا
برات بگم از
بدن پاره پاره
هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره
جمع شد چه جمع شدنی !
تیکه به تیکه بود جگرم
جمع شد چه جمع شدنی!
دست خورده شد چقد ثمرم
جمع شد چه جمع شدنی !
اینقد که ریز نبودم پسرم واویلا
این علی ، رفت و نموند برای حسین
رو زمین ، صد تیکه شد عصای حسین
#ناصر_دودانگه ✍
...............
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۶
تیر منتظر بود
ولی چه می دونستی
دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی
قضیه داره
که تو رو انتخاب کرد
شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد
شیش ماهه ای رو زدن
روز ولادتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
گهواره قسمتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا
کشته شد ، محل نداد کسی بهشم
بی هوا ، لگد زدن به مادرشم
بند دو
لبای تشنه ت
غصه ی بی حساب خورد
تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد
کمون داراشون
دل مارو سوزوندن
تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن
اشک خجالت من
از خون روی حنجرته
اشک خجالت من
از حجم کوچیک سرته
اشک خجالت من
از انتظار مادرته ... واویلا
پسرم ، قلب پدر مزار توئه
پسرم ، داداشتم کنار توئه
بند سه
بگو دروغه
تو بی خبر نرفتی
تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی
برای اینکه
نشی بیدار می خونم
بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم
یه سالتم نشده
ازم گرفتنت پسرم
یه سالتم نشده
سر مزارتن یه حرم
یه سالتم نشده
چه خاکی ریخته شد به سرم واویلا
پسرم ، آروم بخواب مواظبتم
روی نی ، سرت بره مراقبتم
#ناصر_دودانگه
.👇
.
#واحد
#حضرت_علی_اصغر
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
بند اول
تا قلب حرم رسیده اضطراب
یک جرعه نمانده بین خیمه آب
وای از حال و روز کودک رباب
روی دست
بابا رفتی
بالا مثل قرآن
مادر بر دل
نجوا دارد
جانم را برگردان
رفتی مادر، در دل غوغا دارد
پشت سرت ، ذکر و دعا دارد
علی جانم
خدا به همراهت
بند دوم
دستان حسین ع گهواره شده
با تیری حلق علی پاره شده
چاره ی عالمین بی چاره شده
بین میدان
با سه شعبه
قرآنش پر پر شد
روی دستش
اسماعیلش
شهید بیسر شد
پیش مادر ، شرمنده شد بابا
دیگر رفته ، در آغوش زهرا
علی جانم
خدا به همراهت
#شب_هفتم_محرم
.👇
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
؛❁﷽❁
روضه حضرت علی اصغر
(سلام الله علیه)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
هرم لبهای تو آتش زده جانم پسرم
قصه ی آب برای تو بخوانم پسرم
تا صدای هل من ناصر ینصرنی ابی عبدالله بلندشد دیدن صدای گریه ی علی اصغرم بلند شد یکی یکی مخدرات میومدن بغلش میگرفتن ولی آرام نمیشه، گاهی سکینه بغلش میکنه، گاهی رقیه بغلش میکنه، یه مرتبه دیدن زینب وارد شد صدا زد رباب ،قنداقه رو بده من بغل کنم قنداقه رو گرفت اومد مقابل خیمه ها صدا زد حسین، این بچه از تشنگی داره هلاک میشه قبل رفتن این بچه رو سیرابش کنه اگه این بچه آب نخوره هم خودش جون میده هم مادرش رباب،
ابی عبدالله قنداقه رو بغل گرفت اومد بسمت لشکر، حالا داره با علی اصغرش حرف میزنه
علی جان
پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد
کشته ی طعنه ی این زخم زبانم پسرم
اومد مقابل لشکر، قنداقه رو رو دست گرفت، صدا زد یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذالطفل، اگه شما به من رحم نمیکنید به این بچه ی شیرخواره رحم کنید، اگه شما با من دشمنی دارید این بچه که گناهی نداره، اگه فکر می کنید آب رو برا خودم میخام بیاید بگیرید خودتون سیرابش کنید، اما چه کردند؟
بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد
با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم
حسین...
یه مرتبه ابی عبدالله دید قنداقه داره بال بال میزنه، یه نگاهی کرد علی
داغ تو چون علی اکبر کمرم را تا کرد
نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم
خون من گردن آنکس که گلوی تو برید
حسرت بوسه نهاده به لبانم پسرم
صبر کن تا پر قنداقه ی تو باز کنم
سخت جان می دهی ای راحت جانم پسرم
از ترک های لبت بوسه گرفتن سخت است
خنده ی آخر تو برده توانم پسرم
صدا زد علی اصغرم
مادرت دیده به راه است که سیراب آیی
با چه رویی تن تو خیمه رسانم پسرم
دیدن ابی عبدالله یه قدم میاد سمت خیمه ها ، دوباره برمیگرده، گفت دیدم مقابل خیمه ها یه خانومی چادر به سر،گاهی مینشینه گاهی بلند میشه هی داره وسط لشکرو نگاه میکنه فهمیدم مادرهمین بچه ست، ابی عبدالله خجالت میکشه برگرده، دیدن حسین راهشو کج کرد اومد پشت خیمه ها، شروع کرد با غلاف شمشیر یه قبر کوچکی رو کندن،
می کَنم قبر تو را دور ز چشم مادر
پدرم داده ره چاره نشانم پسرم
همینکه قنداقه رو گذاشت میان خاک ، اومد خاکا رو بریزه، یوقت دید یه صدای ناله ای بلنده، هی میگه مهلا مهلا یابن الزهرا، صبر کن پسر فاطمه، بزار یبار دیگه بچمو ببینم.
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین(۱)
(۱)✍#(قاسم نعمتی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی اصغر(علیه السلام )
#استادحاج_اسماعیلی
.👇
روضه حضرت علی اصغر_ماهور.mp3
10.11M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#دستگاه_ماهور از اول با گوشه داد
#آواز_شورمحلی از اواخر روضه
#استاد_حاج_اسماعیلی
.
#شب_هفتم_محرم
💠 تلمیح
صدایت را در این صحرا طنینانداز خواهی کرد
تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد!
سپیدی گلوی توست این یا که ید بَیضا؟
تو چشم کورها را بر حقیقت باز خواهی کرد
کدامین راز خلقت را تو در این طور میبینی
که جانت را فدای گفتن آن راز خواهی کرد
چه زیبا دل به دریا میزند مادر، چه زیباتر،
عروجت را از آغوش پدر آغاز خواهی کرد
بگو که باز میگردی به آغوشش غریبانه
بگو با خون سرخت تا خدا پرواز خواهی کرد
::
اسیر سِحر دنیاییم... محتاج نگاه تو
تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد
📝 #یوسف_رحیمی
🔹هر چه فضای عاطفی در شعر مذهبی، غنیتر، پرمحتواتر و دارای پشتوانهی فرهنگی و قرآنی و روایی باشد، به همان میزان تاثیر عاطفی شعر نیز عمیقتر و ماندگارتر خواهد بود؛ از طرفی نشان میدهد که شاعر در بیان عواطف مذهبی خود تا چه اندازه از پشتوانه فکری و مطالعاتی برخوردار بوده است.
🔸از بهترین شگردهایی که شاعر مذهبی به خصوص در مدح و مرثیه میتواند برای غنای محتوایی و ایجاد لایهی فرهنگی و فکری در شعر از آن بهرهمند شود، تلمیح است. شاعر میتواند با اشاره به معارف دینی، قرآنی و روایی برای غنا بخشیدن به مضامین و عاطفه در شعر استفاده کند.
🔹در مطلع این غزل، شاعر با استخدام هنرمندانهی دو واژهی موسی و گهواره، از طرفی مقایسهای بین داستان حضرت علی اصغر(علیهالسلام) و حضرت موسی(علیهالسلام) انجام داده و از طرفی نام گلی را به ذهن مخاطب متبادر میکند با نام «موسی در گهواره» که گلهای بسیار کوچک آن در غلافی گهواره شکل رشد میکنند.
🔸شاعر به این تلمیح بسنده نکرده و در تمام ابیات، خود را ملزم ساخته تا از وجوه مختلف، این مقایسه با حضرت موسی(علیهالسلام) را ادامه دهد. در بیت دوم به ید بیضا؛ در بیت سوم به وادی طور؛ در بیت چهارم به داستان مادر حضرت موسی(علیهالسلام) و به نیل انداختن او در نوزادی؛ در بیت پنجم، به بازگشت فرزند به آغوش مادر و در بیت آخر به برخورد آن حضرت با ساحران اشاره کرده است. حال آنکه تمامی این اشارات با اینکه یادآور داستان حضرت موسی(علیهالسلام) هستند اما دربارهی حضرت علی اصغر(علیهالسلام) به کار رفتهاند.
🔹شاعر میتوانست راه سادهتری انتخاب کند و برای تلمیح به سراغ موضوعات مختلف برود، چرا که تمرکز بر یک موضوع (حضرت موسیعلیهالسلام) و اشارهی تلمیحی به آن، در همه ابیات، در نگاه اول دشوار مینماید. اما همین اعنات و موفق بیرون آمدن از آن، موجب تمایز و درخشش شعر، در میان سایر اشعاری است که با این موضوع سروده شدهاند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
.
4_5803198332469777110.mp3
5.6M
🎧 #شب_هفتم_محرم
🚩 حضرت علیاصغر علیهالسلام
🚩 حجتالاسلام حنیفی
MirzaMohamadi_Shab_7_Moharam_1403_a.mp3
10.77M
🏴السلام علیک یا بقیه الله
آجرک الله فی مصیبة جدک
🔊 بیا که بی تو همیشه عذاب خواهد شد...
◾️#مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#شب_هفتم_محرم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
MirzaMohamadi_Shab_7_Moharam_1403_b.mp3
7.68M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 روی این دستم تنش، بر روی این دستم سرش
آه بفرستم کدامش را برای مادرش؟...
◾️#روضه #حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#شب_هفتم_محرم
#پیشنهاد_دانلود
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
زبانحال #حضرت_رباب سلام الله علیها
#شب_هفتم_محرم
#حاج_علی_کرمی
در عزایت آیهی تطهیر گریه میکند
دوست و دشمن جوان و پیر گریه میکند
زود میفهمم که حالم دیگر اینجا خوب نیست
تا که چشمم در عزایت دیر گریه میکند
روضه خوان تا گفت یا مظلوم دیدم مادرت
بر تو ای مظلوم بی تقصیر گریه میکند
گریه کن ها رفته اند اما حسینیه هنوز
در سکوتی محض دارد سیر گریه میکند
گوشهای تنها نشسته اشک میریزد رباب
آه این زن واقعا دلگیر گریه میکند
یاد آن ساعت که پشت خیمه ها شاه غریب
قبر را میکند با شمشیر گریه میکند
*****************
عرق پیشونیت از شرمه حسین
خون بچمون هنوز گرمه حسین
خاک و آروم بریزی روی تنش
استخون شیش ماهه نرمه حسین
خاک میگن سرده نه خاک اصغرم
تشنه کشتنش نمیشه باورم
خاک نریزی روی میوهی دلم
خاک و باید بریزی روی سرم
الهی هیچکسی شرمنده نشه
عوض گریه به او خنده نشه
سر بچهم به یه مو بنده حسین
مواظب باش که از تنش کنده نشه
بند دل ما پاره میشه
مادرت بیچاره میشه
این سینهی پا خوردهی من
آخر برات گهواره میشه
رنگ تو یهو پرید وای رباب
گریبان واسهت درید وای رباب
رو لب بچه باید شیر باشه
از لب تو خون چکید وای رباب
********************
شاه از رباب روی حرم آمدن نداشت
یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته
حالا که پر کشیده رفته دیگه
مدیونم ازش سراغی بگیرم
من و شرمنده تر از این نکن
سرتو پایین بگیری میمیرم
من و مادر علی حساب نکن
من فقط با تو هم آشیون بودم
مادرش زینبه و باباش تویی
این وسط منم کنیزتون بودم
من که سر سپردهی عشق توام
بعد از این سایهی سر میخوام چکار
ای تموم زندگیم فدات حسین
من تو رو میخوام پسر میخوام چکار
برو خاکش کن و غصهشم نخور
میره اون دنیا کنار عموهاش
خیالم جمع از این که تنها نیست
مادرت مادری میکنه براش
تن تو دارم به خاک میسپارم و
خونتم دارم به آسمون میدم
من باید گهوارتو تکون بدم
حالا دارم شونتو تکون میدم
پشت خیمه قبر تو کندم علی
دیگه عمهها تو رو ندارنت
دیگه آفتاب اذیتت نمیکنه
اگه سر نیزه ها در نیارنت
********************
لب تشنهای خشکیده شیرم
باید از شرمت بمیرم
جشن یک سالگی تو باید
انگار سر قبرت بگیرم
حرمله داره چه خرسند میاد
گریههام مگه برات بند میاد
گل من با گریه از دنیا رفت
به لبای بچه لبخند میاد
حالا حتی بخندی گریه داره
تن کوچیک تو بین مزاره
الهی من نبینم روزی رو که
سر تو روی دست نیزه داره
**************
حالا که هدف گلوی اصغر شده است
چشمان سه شعبه هم دگر تر شده است
با گریه به زیر لب سه شعبه میگفت
ای وای رباب تازه مادر شده است
افسوس نشد کسی تو را آب دهد
آرامش و خاطر به دل باب دهد
این غم کشدم رباب باید پس از این
گهوارهی خالی تو را تاب دهد
خودم خون از گلویت پاک کردم
خودم قنداقهات را چاک کردم
الهی قسمت کافر نگردد
خودم بودم تو را در خاک کردم
به لب نام قشنگت مونده مادر
عدو حیرون ز جنگت مونده مادر
علی یک یادگاری دارم از تو
به سینه جای چنگت مونده مادر
یارالی علی
آب آزاد شده جات خالی علی
یارالی علی
رو نیزه چرا بی حالی علی
ای بی سر علی
نیزه از تو بزرگ تر علی
ای بی سر علی
آخر بهم نگفتی مادر علی
قرص قمر رباب ای تاج سر رباب
کوچیک سرت اما شده سایه سر ربابژ
ای کار و کس رباب برگرد نفس رباب
از بس گریه کردم همه میگن که بسه رباب
اگه پایین بیای دورت میگردم...
احساس مادری به همین شیر دادن است
دو چشمت روی نیزه ناز مانده
برای مادرت یک راز مانده
بگو تقصیر نیزه با سه شعبه است
چرا مادر دهانت باز مانده
ای حال خوش رباب قربون توشه رباب
خندت نمیگیره خودش و هم بکشه رباب
شیش ماهه یل رباب قند و عسل رباب
رو نیزه نشستن بهتره یا بغل رباب؟
تمیزش میکنم دستم بیادش
سرش خاکی و خونی و کبوده
ببینن مادرای شام چی میگن؟
نمیگن مادرش مادر نبوده
همون روز دهم بود پشت خیمه
دلم رو لای دستاش خاک کردم
همون جا با همین چادر که سوخته
خون روی لباش و پاک کردم
سه شعبه بسته راه چاره ات را
ببین این مادر آواره ات را
همان کس که تو را از من گرفته
ز دستم میکشد گهواره را
میفروشم زیور و گهواره ات را میخرم
کور باشم من نبینم بین بازاری علی ...
.👇
Karami_Shab_7_Moharam_1403.mp3
27.47M
🔊 شاه از رباب روی حرم آمدن نداشت
یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته...
◾️#روضه #حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#شب_هفتم_محرم
🎤حاج علی #کرمی
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
🩸یک قدم سمت خیمه و قدمی سمت میدان برمیگشت...
در نقلی آمده است:
🥀 حرمله ( یا به نقلی دیگر، ابوخلیق ) را پیش مختار بردند مختار از او پرسید: ای ملعون! در کربلا هیچ گاه دلت به حال آقای ما حسین علیهالسلام سوخت؟
🥀 گفت: آری! یک مرتبه آنقدر دلم سوخت که مرگ خود را از خدا خواستم تا آن حالت زار او را نبینم! مختار گفت : بگو ببینم چه وقت بود؟
🥀 گفت: هنگامی که حسین علیهالسلام طفل کشته خود را زیر عبا گرفته از میدان برگشت و رو به خیمهها کرد؛ من تماشا میکردم، دیدم زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ایستاده. گویا مادر آن طفل بود که انتظار بچهاش را میکشید.
🥀 همین که حسین علیهالسلام چشمش به مادر افتاد که منتظر ایستاده برگشت مقداری صبر کرد دوباره رو به خیمه آورد باز خجالت کشیده برگشت تا سه مرتبه او به سمت خیمه رفت و برگشت و از مادر آن طفل خجالت میکشید.
🥀 چون آن حالت حسین علیهالسلام را دیدم، جگرم کباب شد. مختار گفت: ای ملعون آخر چه شد؟ گفت: بالاخره او از مرکب پیاده شد. جسد آن طفل را روی زمین نهاد و با غلاف شمشیر قبری حفر نمود برای آن طفل نماز خواند و آن را به خاک سپرد و برگشت.
🥀 مختار از شنیدن این گفتار صیحه ای کشید و افتاد و غش کرد. بعد از به هوش آمدن گریبان دریده و بر سر و سینه زد و گفت: این حالت آخر امام حسین علیهالسلام دلم را از همه بیشتر سوزانید که نخواست بعد از شهادتش، به بدن این طفل کسی آزار برساند یا سرش را ببرد و یا در زیر سم اسب ها پایمال شود.
📚 ریاض القدس ج٢ص١٠۴
📚 سفینة النجاة ج٢ص٢٧٣
📚 بحرالمصائب ج۴ص۳۵۴
📚 مقتل خطی مبکی العیون
✍ بنویسید که اینگونه شده سرگشته
یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته
روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد
چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته
طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند
پدر پیر خجالتزده مضطر گشته
نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش
دیدهی لشگر کوفه به خدا، تر گشته
آب میداد و نمیداد چه فرقی میکرد؟!
رفتنی بود دگر غنچهی پرپر گشته
آب میخواست اگر، خواست هدایت بشوند
پاسخ خواستنش خندهی لشگر گشته
به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت
داغ این طفل ولی چند برابر گشته
آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد
آه! از آن بدن کوچک بی سر گشته
آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد
حرمله از همه انگار که بهتر گشته...
.
.
#شب_هفتم_محرم
صلّی الله عليك يا أبا عبد الله
____
📎 و چقدر جانسوز مرحوم "سید حیدر حلی" لحظهی پرپر شدن شیرخوارهی سید الشهدا علیهما السلام را به تصویر کشیده است:
ومُنعَطِفٍ أهوَى لِتقبِيلِ طِفلِه
فقبَّـل مِنهُ قَبلَه السَّهمُ مَنحَرا
خم شد...خواست طفلش را ببوسد ولی قبل از او تیر گلوگاه طفل را بوسه زد...
📜 دیوان سید حیدر حلی (۱۳۰۴هـ.ق)، چاپ سنگی_بمبئی، ۱۳۱۲ هـ.ق، ص ۲۱۶
.
حضرت علی اصغر (1).mp3
5.6M
🎧 #شب_هفتم_محرم
🚩 حضرت علیاصغر علیهالسلام
🚩 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة