eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🎧 🔰 🖤.. 🔅ای آنکه خدا ستوده درقرآنت 🔅جانم به فدای سینهٔ سوزانت 🔅ای‌جعفرصادق ای‌امام‌مسموم 🔅سوزد دل ما به تربت ویرانت ⬅️هرکی چشمش به قبر خاکی آقا بیفته..دلش آتیش میگیره.. من نمیدونم الان بقیع زائر داره یا نه.. بیایید امشب با پای دل بریم کنار قبر خاکی و غریب آقا بنشینیم.. 🔸بنال‌ای‌دل‌که‌شور‌غم به پا‌شد 🔸مدینه سربه سرماتم سرا شد 🔸ز بیداد و ستم کاری منصور 🔸رئیس مذهب شیعه فدا شد ⬅️منصور دوانیقی دستور داد خونه امام صادق رو آتیش زدند...فردای اون روز چند نفر از شیعیان به محضر آقا رفتن..دیدن آقا گریانه..‌.عرض کردند چرا گریه میکنید آقا جان..فرمودند: وقتی خونه ام آتیش گرفت..زنان و دخترانم رو دیدم از این طرف به اون طرف میدویدند..با اینکه من داخل خونه بودم..اما گریهٔ من از جدم حسین و روز عاشوراست.. اونموقعی که خیمه هارو آتیش زدند..دشمن با تازیانه دنبال بچه های حسین.. ♻️همه بگید یا حسین... ✅ 💠هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💠 .👇👇
. بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئنم تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری بر خاکهای صحن ، گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست *حک شده بر سینه ی ما نَحْنُ اَبْناءالْحَسَن* بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد، ای که خانه ات آباد نیست‌ ✍ ................... آسمان است و زمین دور سرش می گردد آفتاب است و قمر خاک درش می گردد این قد و قامت افتاده درخت طوبی است این محاسن به خدا آبروی دین خداست این حرم خانه ی زهراست مسوزانیدش این حسینیه ی دنیاست مسوزانیدش شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید پسر فاطمه را پای پیاده نبرید آی مردم بگذارید عبا بردارد پیرمرد است و خمیده است عصا بردارد ببریدش ، ببرید از وسط مردم نه هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه بگذارید لبش یاد پیمبر بکند وسط شعله کمی مادر مادر بکند از مسیری ببریدش که تماشا نشود چشمی از این در و همسایه به او وا نشود اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟ پیرمردی که خمیده است کشیدن دارد؟! شعله ی تازه به چشمان غمینش نزنید آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید شاید این کوچه همان کوچه ی زهرا باشد شاید آن کوچه ی باریک همین جا باشد شاید این کوچه همان جاست که زهرا اُفتاد گر چه هم دست به دیوار شد اما اُفتاد این قبیله همگی بوی پیمبر دارند در حسینیه ی خود روضه ی مادر دارند .👇
. هم گرفتاره امام صادقیم هم عزادار امام صادقیم وقتی‌روضه‌شعبه‌ای‌ازحرمه ماها زوّار امام صادقیم شیعه از اهل سقیفه بِریه شیعه فاطمی‌ِ و حیدریه شُبهه‌هاراهشو کج نمیکنن هرکسی‌که‌مذهبش‌جعفریه شیعه‌تن‌نمیده‌به‌حُکم غلط پا نمیزاره تو هرجمعی وسط شیعه اونیه که از آل علی اعتقاداتشو میگیره فقط ماکه‌میمیریم‌برای‌اهل‌بیت‌ عشقمونه‌روضه‌های‌اهل‌بیت قربون‌‌ خدا‌ برم‌ که‌آفرید مارو تسلیم‌رضای‌اهل‌بیت وقتی‌توحیدوبه‌مانشون‌دادن برا بندگی‌به‌ما جنون‌دادن بااحادیثی‌که‌نوره‌ تک‌تکش کربلا رفتنو یادمون دادن به‌ماگفتن‌که‌چجور‌،کجا برید تشنه و گرسنه کربلا برید برای‌ادای‌حقّ‌مون مُدام واسه‌گریه‌توی روضه‌ها برید بشنوه هرکسی که گریه کُنه این دعای شب آقای منه *خدارحمت‌کنه‌اون‌کسی‌روکه برا ما بلند ضجّه میزنه ضجّه‌میزنم‌براشاه‌غریب برا داغ قتلگاه‌و‌بوی سیب برااون‌شاهی‌که‌باصوت‌ضعیف ناله‌زد:اَین‌َزهیر،اَینَ‌حبیب؟ ضجه میزنم برا پیرهنش برا نیزه‌ای‌که خورد تو دهنش ضجه میزنم برا ساعتی که درآوردن پیرهنش رو از تنش ✍ * "مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ او تباکی ؛وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" .............. |⇦•از حدیث لوح می آید... روضه‌ و توسل ویژهْ شهادت امام صادق علیه السلام ●━━━━━━─────── *امام صادق وسط درس فقه میدید روضه خونش هارون وارد شد میفرمود: بیا جلو، میدیدند جعفر بن محمد از منبر پایین اومد. میفرمود: تو برو بالا حالا برا جدّ غریب ما روضه بخون. هارون با تعجب میگفت: آقا! وسط درس؟! فرمود: بله... یه مقدار خودش رو جمع وجور میکرد جلو‌ امام باید رعایت کنه. حضرت میفرمود: نه!همون طور که بین‌خودتون روضه‌ میخونید برا ما روضه بخون... روضه میخوند حضرت گریه می کرد، چنانچه نوشتن اشکهای حضرت از محاسن شریفش چکه‌ چکه می ریخت. صحابه‌ همه‌ گریه میکردن‌، آقا فرمود:"مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" چه اونی که‌ گریه ی داغ، و چه اونی که گریه کرد بهشت براش واجبه... روایت میگه دیدند از آخرِ مجلس یه نفر صف رو شکافت اومد‌ جلو‌ نشست‌، گفت: آقا پس من که خاک بر سر شدم.. آقا فرمود: چرا؟ گفت آقاجان من امروز هرکاری کردم نتونستم گریه کنم، دیدم آبروم جلو‌ گریه‌ کنا میره دستم رو روی صورتم‌ گذاشتم ادای گریه کنا رو‌ درآوردم. حضرت فرمود: "مَن بَکیٰ اؤ تَباکیٰ" کسی هم‌ که خودش رو مثل گریه‌ کنای حسین قرار بده "وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" بهشت براو‌ واجب میشه...* «حضرت فرمود: نزدیکترین راه به در خونه ی خدا از درِ روضه های جدّ ما ابی عبدالله الحسین است.» برحسین هر کس بگرید جای او باشد بهشت این حدیث آری ز گفتار امام صادق است(1) (1) منْ بَکیٰ اَوْ اَبْکیٰ اَوْ تَباکیٰ وَجَبَة لَهُ الجَنَّه ــــــــــــــــــ *گفت فردای اون شبی که نانجیبا جسارت کردن خونه ی حضرت رو آتیش زدن، اومدم خدمت آقا دیدم حضرت سر سجاده نشسته خیلی بی صبری میکنه چنان داره اشک‌ میریزه. گفتم قربونت برم این همه بی قراری و گریه برا چیه؟فرمود: نبودی ببینی چه طور خونه رو آتیش زدن... گفتم: الحمدالله، هیچ اتفاقی برا شما نیوفتاده، شما مظهر صبرین قربونت برم چرا اینقدر بی قرارین؟ فرمود : نه! اشتباه‌ کردی من برا خودم‌ گریه‌ نمی کنم. دیشب وقتی خونه رو آتیش زدن دیدم بچه ها از این حجره به اون حجره از ترس می دوند. من بالاسرشون بودم هیچ‌ اتفاقی هم نیوفتاد دشمن به حریم من تعرض نکرده بود. اما اینا ترسیده بودن. یادم افتاد از بچه های جدّ غریبم حسین .اون لحظه ای که حضرت سجاد فرمود: فرارکنید. همه دویدن به سمت بیابونا...... از اینجا روضه خون دشمنه. میگه دیدم یه بچه از دل خیمه فرارکرد دامن عربیش آتیش گرفته، تو این هیاهو‌ که هر کسی دنبال غنیمت بود. من دلم به حال این بچه سوخت. خدا الان این بچه می سوزه برم‌ دامنش رو‌ خاموش کنم نزدیک شدم دامن رو خاموش کردم دیدم این بچه ترسیده دستش رو روی سرش گذاشته، گفتم: نترس کاریت ندارم اومدم‌ کمکت کنم. از دشمن که اینها محبت ندیدن، دیدم انگار یه حرفی می خواد بزنه هی دست دست میکنه. گفتم‌ چی میخوای بگو؟ دوباره صبر کرد من اصرار کردم چی میخوای؟ فرمود بگو ببینم تو‌ خورجین اسبت یه مقدار آب داری؟ چند روزه این آب رو به روی خیمه ها بستن. رفتم‌ تو سپرم آب آوردم مقابلش گفتم‌ نوش جان‌ کن. دیدم نگاه به آب میکنه. هی داره اشک‌ میریزه، گفتم‌ مگه تشنه‌ نبودی؟ فرمود :چرا خیلی تشنه هستم. اما هنوز صدای بابام‌ تو‌ گوشمه هی صدا میزد: آه! جیگرم از تشنگی داره میسوزه ...*
14010305eheyat-motiee-zemzemh.mp3
4.49M
|⇦•آقامون یه بار شنید... و علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── امیرالمومنین علی علیه السلام: از لغزش دیگران خوشحال مباش، زیرا نمی دانی روزگار‌ با تو چه خواهد کرد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. متن تحلیل در روضه خوانی در این فایل (ع)، قرائت شده توسط حاج حسن خلج را، مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. 💠تشویق و ترغیب روایی گاهی با ذکر روایت می توان ارزش اشک را برای مستمع تبیین کرد و او را برای کسب این فضیلت ترغیب کرد. در این جلسه آقای خلج از این قول معروف استفاده کردند که: «وقتی تو میگی حسین( ع) حضرت زهرا(س) از عرش میگن جانم...» 💠پیام قدر شناسی از پدر و مادر یکی از اصول معنوی مداحی رساندن پیام است که احسان به والدین از تأکیدات مهم اهل بیت (ع) است. در این جلسه آقای خلج، برای شکرانه حال خوب مستمع به او توصیه می کند که دست پدر و مادر را ببوسد. البته این توصیه علاوه بر اینکه پیام در بردارد نوعی غیر کلیشه ای با توجه به عواطف شدید مذهبی ها به والدین، مستمع را تشویق و ترغیب به بکاء می کند. ذیل این پیام جمله فصیح «اسم حسین میاد دلت می جوشه» را حفظ کنید. خوب است ذاکرین عزیز دفتری داشته باشند و اینگونه جمله ها را برای حفظ کردن در آن یادداشت نمایند. 💠تشویق و ترغیب روایی با عبارات «لیاقت پیدا کردی روبرو امام حسین(ع) بنشینی» به روایت امام صادق(ع) اشاره می کند که آن حضرت فرمودند: کسی گریه نمی کنه تا اینکه امام حسین (ع) مقابل او می نشیند و در چشم او نگاه می کند...» در ادامه چند استحسان آقای خلج دارند مثل این جمله که: «امام دست به گردن دوستش می اندازه...» 💠استفاده از اقتضای جلسه در روضه خوانی گاهی در جلسه اقتضائاتی ایجاد می شود که از آن می توان برای روضه استفاده کرد، مثل گریه کودک، صدای ناله زنها و... در این جلسه آقای خلج حین اشاره به روایات، آب نوشیده بودند و از این موضوع استفاده کردند که «خاک به سر من صحبت از لبهای تشنه ابی عبدا... بود به من آب دادند منم خوردم» 💠اصل پیام حسینی بودن سینه چاک و پاک باخته امام حسین (ع) بودن به نوعی مفهوم ایثار و از خودگذشتگی و فرهنگ جهاد را می رساند، در این جلسه آقای خلج بعد از گفتن این پیام با احترام به مستمع گفتند که «شیعه امام صادق(ع) باید سینه چاک و پاک باخته امام حسین(ع) باشه که الحمدا... شماها هستین» 💠اصل احترام به مستمع ذاکرین عزیز بایستی از هر کلمه و عبارت و جمله ای که ممکن است، بی احترامی به مستمع محسوب شود پرهیز کنند و بر عکس از هر فرصتی برای شخصیت دادن و احترام به او بهره ببرند. در این جلسه آقای خلج برای مقدمه چینی روضه، روایتی را نقل کردند که یکی از یاران امام صادق (ع) مدتی به محضر امام نرسیدند و علت غیبتشان این بود که صاحب دختری شده بودند. نکته این بود که به این موضوع اشاره کردند که مدتی نبود و امام نسبت به او ابراز دلتنگی کردند و گفتند که «امام دلشون برای شما گریه کنا تنگ می شه» این جمله به صورت غیر مستقیم به مستمع شخصیت می دهد و این احترام برای مداح نزد مستمع ایجاد مقبولیت می کند که این مقبولیت مهمترین عامل تأثیرگذاری و تاثیر پذیری است. 💠هنر بدن در احترام امام صادق (ع) به نام مبارک فاطمه (س) آقای خلج برای رساندن احترام امام به نام مبارک مادرشان فاطمه(س) با هر بار ذکر نام مبارک حضرت، مقداری سرشان را خم و خم تر کردند و با این حرکت بدن محتوا را به تصویر کشیدند. 💠اشاره به محاسن اماکن جغرافیایی گاهی اشاره به محاسن استان، شهر، محله و... که در آن می خوانیم، نوعی احترام و شخصیت دادن به مستمع محسوب می شود و برای مداح ایجاد مقبولیت می کند. در این جلسه که در شهرستان پیشوا برگزار می شد، آقای خلج به محاسن این خطه و عظمت امامزاده ای که در این منطقه هست اشاره کردند و این اثرگذاری کلام ایشان را دوچندان کرد. 💠هنر بدن در مفهوم «کشیدن» در مصراع « کشیدند طناب و شما زمین خوردی» حالت دست به حالت کشیدن بند به خوبی مفهوم را مجسم کرد و در تکرار مصراع مورد نظر به چند شکل این هنر بدن انجام شد. 💠هنر بدن در «بی هوا زمین خوردن» آقای خلج برای تجسم این مفهوم، در حالتی بدون تعادل از حالت ایستاده خودشان را به حالت نشسته از پله دوم منبر روی محل نشستن سخنران انداختند. در مورد هنر بدن و نکات فنی مذکور بایستی دقت داشت که در خلوت تمرین صورت بگیرد و این فنون و مهارتها و هنرها در وجود ذاکر عزیز ملکه شود و در جلسه خودبخود از مداح صادر شود. 🎤 .👇👇
. •|⇦ علیه السلام و گریز به _حاج محمدرضا بذری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ *آقاجان‌!خیلی بد میشد ما امشب برات روضه نمیگرفتیم ....آقاجان! همین کم هم قبول کن ازما، بیشتر از این از ما برنیومد، ان شاالله، برایِ ساختِ حَرَمت جبران‌کنیم آقاجان .. درد دارم که آمدم امشب چارۀ درد، راهِ چاره بساز با کسی که پیاده در راه است ای به دوشِ مَلَک‌ سواره بساز سازِ ما کوک‌ میشود با اشک‌ چشمِ ما را پُر از ستاره بساز *خب مقدمه بسه بریم سَرِ روضه...* *منصور لعنت الله علیه یه قصری داشت، هر وقت داخل این قصر میرفت، میگفتن: «یَوم‌ُالذِّبح» امروز روزِ ذبحِ، مخالفین خودش رو‌ میکشت. منصور داخل قصر، رَبیع رو‌خواست، شب شده بود، گفت: میری دَرِخونۀ امام صادق، از دیوار وارد میشی، در هرحالی که حضرت هست، همون‌ جوری حضرت رو میاری، ربیع میگه: من از منزل اومدم‌بیرون، گفتم‌:منصور میخواد حضرت رو بِکُشه، میگه به خودم‌لرزیدم، پسری داشتم‌ بنام محمد ابن ربیع، میگه: پسرم خیلی قصی القلب بود، گفتم بیا، اَمرِ امیر نباید زمین بیوفته، میری در خونۀ امام صادق، از دیوار وارد میشی هرجوری وهر حالی که حضرت هست همون جور میکِشونی میاری، محمد بن ربیع رفت با نردبان وارد منزل حضرت شد، میگه دیدم حضرت یه لباسی به تنشه و یه پارچه ای به کمرش بسته، داره عبادت میکنه، میگه حیا کردم نماز حضرت رو‌خراب کنم، نماز تمام شد گفتم: پاشو بریم. گفت اجازه بده یه دعایی بعد نماز بخونم‌،گفت فرصت نداری پاشو بریم. گفت: اجازه بده یه عبایی رویِ دوشم بندازم، گفت پاشو بریم. حضرت رو بی عبا، بی عمامه، باهمون لباس، با پای برهنه. حضرت شیخ الائمه است، از همۀ أئمه ما سنش بیشتر بوده امام صادق. ملعون سوارِ، امام صادق پیاده،پابرهنه ، دستای حضرت رو بست، حضرت رو‌کشید به سمت اون‌ملعون... تا منصور حضرت رو‌ دید شروع کرد جسارت کردن، بی ادبی کردن ،تهمت زدن توهین کردن، شمشیرش رو درآورد، غلاف کرد، بارِ دوم‌ بیشتر شمشیرش رو کشید بیرون اما دوباره غلاف کرد، بار سوم بیشتر بازم غلاف کرد،بعد با احترام حضرت رو روانه کرد. گفتن‌:منصور اون‌خشم‌ و عصبانیت و اون‌ داغیِ تو یکدفعه سرد شد؟علت چی بود سه بار شمشیر کشیدی غلاف کردی؟ گفت: هر سه باری که شمشیر کشیدم دیدم‌ پیغمبر داره نگام میکنه، فرمود: اگه یه تار مو‌ از پسرِ ما کم‌ بشه، این‌کاخ رو بر سرت ویران میکنیم . *نوشتن بنا نبود اول شمر سر آقارو بِبُره، خولی میگه: رفتم‌ تو‌ گودال دیدم برگشت، چرا برگشتی؟ گفت: دیدم‌چشماش مثل پیغمبر داره نگام میکنه... .
. ✾═════✾✾═════✾ *منصور دوانقی ملعون سه بار شمشیر تا نیمه از غلاف بیرون کشید ، آخرین بار غلاف کرد ، غلط کار شد گفت : منو ببخش اشتباه کردم ؛ چی دیده مگه ، ازش پرسیدن گفت : هر موقع اومدم شمشیر بکشم دیدم رسول خدا پشت سر جعفر بن محمد ایستاده ، غصبناک ، بارِ سوم اومدم شمشیر بکشم فرمود : منصور یه مو از سر جعفرم کم بشه دودمانتُ به باد میدم ... ترسیدم ... زَعفر بزرگِ اَجنه ست ، شبِ عروسیش بود ، مهمانیِ اَجنه ست ، مهموناش دیراومدن ، گفت چرا دیر اومدید ؟ مهموناش گفتن گرفتار شدیم ، داشتیم میومدیم ، نیمۀ راه رسیدیم یه جایی ، وسطِ بیابان بینِ دو تا نهر آب ، بچۀ فاطمه (س) رو محاصره کرده بودن ... گفت عروسی تعطیله ... پاشیم بریم کمک کنیم ... با اَجنه اومدن ... صبح رسیدن به آقا سیدالشهدا علیه السلام ، به آقا عرض کرد آقا سلام علیکم ... من نمی دونستم شما رو محاصره کردن ... آقا اشاره کنی نابودشون کردیم شما دست به قبضۀ شمشیر نبر ، مبادا خودتو خسته کنی ... مبادا بچه هات ناراحتی به دل راه بِدن ... مبادا دلهره داشته باشه خانم ... اشاره کنی همه رو از دمِ تیغ می گذرانیم ... میگه دیدم ابی عبدالله فرمود زَعفر ممنونم اومدی ، خدا خیرت بده ... برو پشتِ سرِ من بایست ، نگاه کن ببین چه خبره ... دیدم همۀ انبیاء با سرِ برهنه و شمشیرِهایِ آخته ... امیرالمومنین ، امام مجتبی ، آسمان ها پر از مَلکِ عذاب ... فرمود زَعفر ببین ، من اشاره کنم اَحدی از اینا زنده نمی مونن ، ولی دشمن شما رو نمی بینه ، نامردیه .... نامردیه بهشون حمله کنن ... این کار نامردیه ، یکی نیست بهشون بگه بچه زدن نامردی نیست؟ ... خیمه آتیش زدن چی ؟ ... فرمود : منصور دو تا کار دارم ، گفت هرچی بگید چشم . یکیش اینکه نیمه شب دنبالِ من نفرست ، بچه هامُ خانواده ام دلواپس میشن ، یا امام صادق جدِ شما تو خیمه بود ، خواهراش دورِشُ گرفته بودن یه نانجیبی اومد گفت حسین ، رفتی تو زن ها قایم شدی ... دوماً اگه خواستی کسی بفرستی این ابن ربیع ملعونُ نفرست ، بی ادبِ ... جسارت می کنه فحش می ده ... ✾═════✾✾═════✾ .
‍ . کاش من هم به لطف مذهب نور تا مقام حضور می رفتم کاش مانند یار صادقتان بی امان در تنور می رفتم علم عالم در اختیار شماست جبر در این مسیر حیران است چشم هایت طبیب و بیمارش یک جهان جابر بن حیان است روز و شب را رقم بزن آخر ماه و خورشید در مُرکّب توست ملک لا هوت را مراد تویی آسمان ها مرید مذهب توست قصه تکرار می شود یعنی باز هم در مدینه عاشق نیست کوچه در کوچه شهر را گشتم هیجکس با امام ، صادق نیست خواب دیدم که پشت پنجره ها روبروی بقیع گریانم پابه پای کبوتران حرم در پی آن مزار پنهانم گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره هاست آی مردم ! تمام هستی ما در همین خاک پشت پنجره هاست 🎤 .👇
. 📋کشید بند طناب و تو را زمینت زد (ع) (س) کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه امام صادق خیلی با روضه مادرمون گره خورده... یکی از اصحاب چند روزی غیبت داشت، آقا سوال کردن کجا بودی؟ چند روزی پای درس ما نیومدی! گفت آقا از شما چه پنهون بچه‌دار شدم، خدا بهم دختر داده. آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده، ان‌شاءالله عاقبت به‌خیر بشه، حالا اسمش رو چی گذاشتی؟ گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا. تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کنه... گفت آقاجان نکنه بی‌ادبی کردم! چرا گریه می‌کنید؟ فرمود آخه نام مادر مارو رو بچه‌ت گذاشتی؛ یه‌وقت نکنه بهش بی‌احترامی کنی، یه‌وقت نکنه سرش داد بزنی، یه‌وقت نکنه کتکش بزنی... کشید بند طناب و تو را زمینت زد میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد همین که پا شدی از جا، دوباره افتادی دوباره کینۀ آن بی خدا زمینت زد *یه پیرمرد اگه تند راه بره نفسش زود میگیره، باید یه‌کم بایسته استراحت کنه. اما آقای من و تو رو نذاشتن استراحتی بکنه....* بلند شو که دوباره جسارتی نکند چه‌ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد رسیده‌ای وسط کوچۀ بنی هاشم صدای نالۀ خیرالنسا زمینت زد یه وقته یه مرد زمین می‌افته، زود بلند میشه، یاعلی میگه، سریع خودش رو جمع‌و‌جور میکنه. اما یه‌وقته یه زن زمین می‌افته. وقتی یه زن زمین می‌افته خیلی خجالت میکشه، دور‌وبرش‌رو نگاه میکنه کسی ندیده باشه. تازه مادر ما باردار بوده. همچین که زمین افتاد، امام حسن دستش رو گرفت: پاشو مادر.... یازهرا.... *شاعر شعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (ع) (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون نانجیب یه جوری آقامونو تو کوچه‌ها میبرد، این آقای من و تو زمین می‌افتاد، پا می‌شد... اما این‌جا گرچه آقا امام صادق زمین می‌افتاد، آقا رو رو زمین می‌کشیدن، ولی آی نوکرا دیگه کسی آقای من و تو رو نزد.... همچین که رسید، منصور دوانیقی ملعون سه بار شمشیر رو برد بالا تا آقا رو به شهادت برسونه اما نتونست، بعدها ازش سوال کردن پس چرا نکشتی؟ گفت آخه هرباری که شمشیر رو از نیام درآوردم دیدم پیغمبر ایستاده، هی داره میگه اگه آسیبی به این آقا برسه زنده‌ت نمیذارم. از غضب پیغمبر ترسیدم.... معذرت خواهی کرد از امام صادق، گفت آقاجان ببخشید شما رو تا اینجا آوردم. اگه کاری با من داری بفرما. فرمود من کاری باهات ندارم، آدمای تو منو اینجا آوردن، حالا به من میگی کار داری؟ گفت نه منم باهات کار ندارم، اگه درخواستی داری بهم بگو. فرمود منو زود برسونید خونه‌م، الان زن و بچه‌م تو خونه نگرانن. آخه با این وضع منو از خونه بیرون آوردید اینا الان دلشون بهم ریخته، تازه درِ خونه‌م رو آتیش زدید می‌دیدم بچه‌ها هی دارن این‌طرف و اون‌طرف میدَوَن، مضطربن، نگرانن.... (فقط یه جمله بگم) اینجا امام صادق خیلی نگران زن و بچه‌ش بود. آقای من و تو هم همچین که تو گودال افتاد یه‌مرتبه نگاه کرد دارن سمت خیمه‌ها حمله‌ور میشن، با یه نیزه شکسته خودشو آروم آروم بلند کرد، صدا زد هنوز حسین زنده‌ست داره نفس میکشه، چرا به خیمه‌ها حمله‌ور شدین.... حسین.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می‌کند (س) (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روزی‌ام را روزگارم تا که آجر می‌کند ظرف خالی مرا صاحب زمان پُر می‌کند من کمی سختی که می‌بینم شکایت می‌کنم آدم عاقل ولی اول تفکر می‌کند مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم... ...روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می‌کند آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد آدم از این نوع برخوردش تحیر می‌کند سنگ‌دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش... ... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می‌کند یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد در میان روضه‌ی مادر مرا حُر می‌کند نوکری فاطمه محشر به دادم می‌رسد از غلام مادرش آقا تشکر می‌کند سینه‌ام می‌سوزد این ایام تا ذهنم کمی چادری را زیر دست و پا تصور می‌کند مطمئنم زیر دست‌وپا که می‌افتد زنی بازویش را ضربه‌ها هم‌رنگ چادر می‌کند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *یکی از صحابه اومد خدمت امام صادق(ع) ؛ آقا دید داره گریه میکنه. فرمود چرا گریه می‌کنی؟ مگه چی شده؟ گفت آقاجان، تو راه که میومدم دیدم یه زنی زمین افتاد. وسط کوچه‌ها تا زمین خورد شروع کرد قاتلین مادر شما رو لعنت کنه. مأمورین نظام تا دیدنش با یه وضعی این خانم رو بردن. تا این حرف رو زد آقا هم گریه کردن. فرمودن سریع پاشو بریم مسجد دعا کنیم خدا کمک کنه این زن زودتر رها بشه... ماهم امشب اومدیم برا یه خانمی گریه کنیم که تو کوچه‌ها بدجور زمین خورد.* (در خونه‌ی امام صادق میخوایم بریم از در خونه‌ی مادرش بریم بهتره‌‌ها.) وقتی آن بی‌صفت از چشم حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سَرِ دعوا انداخت دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت حُرمَتِ شیخ حرم در وسط کوچه شکست یکی عمامه‌ی آن مرد خدا را انداخت ذکر "یافاطمه" بر روی لبش داشت ولی ضربه‌ی سیلی آن مرد صدا را انداخت وسط کوچه که افتاد صدا زد مادر.... *شبونه ریختن تو خونه‌ی این آقا. اومدن وسط حیاط خونه. آقا لباس خونه به تن داشتن. روایت میگه یه شال هم دور کمر بسته بودن، مشغول نماز خوندن بودن. تا وارد شدن آقا رو با سروپای برهنه از خونه بیرون کشیدن. آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم، عبا بپوشم. گفتن اجازه نمیدیم. با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچه‌ها رو زمین میکشوندن. اما اونی که آدم رو میکشه اینه: همچین که اومد تو قصر منصور، صدا زد: منصور٬ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامرد رو دیگه دنبال من نفرست. - چرا؟ مگه چی‌کار کرده؟ -همش تو راه توهین می‌کرد. بد و بیراه به مادرم فاطمه می‌گفت.... همچین که آقا اومد. منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد. برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلا از غلاف بیرون کشید تا آقای ما رو به شهادت برسونه. دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد. همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظه‌ای که شمشیر رو از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسول‌الله ظاهر شد به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم. بار دوم، بار سوم. بار سوم اینقدر رسول‌الله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم... اینجا آقا رسول‌الله نذاشت این نامرد امام صادق رو به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم: یارسول‌الله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد؛ خنجر کشید، آقا رو برگردوند... حسین..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 📋ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می‌کند #مناجات #امام_زمان #روضه_امام_صادق #روضه_حضرت_زهرا (س) #شهادت_
. 📋 / بخش سوم صوت (ع) (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثل امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد. روایت میگه موسی‌ابن‌جعفر به این بدن نماز خوند. بهترین کفن ها رو آوردن، عمامه‌ی امام سجاد رو هم آوردن، این آقا رو با این پارچه‌ها کفن کنن. چهارهزار شاگرد داشته این آقا. همه جمع شدن، احترام کردن. عجب تشییعی تو شهر مدینه به‌پا شد. شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستان بقیع به خاک سپردن. این یه تشییع بود تو این شهر.... (دلت کجا رفت؟) همچین که صبح شد اومدن درِ خونه‌ی این آقا: کجاست فاطمه؟ ما می‌خوایم به این بدن نماز بخونیم. اومد بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدن رو برد شبانه دفن کرد. وصیت خود فاطمه(س) بود... تا این حرف رو زد، خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورت عمار زد، عمار زمین افتاد. شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستای محکمی داری. سیلی تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادر ما فاطمه چی کار کرد... اومدن قبرستان گفتن الان میریم قبرها رو نبش میکنیم، بدن فاطمه رو از خاک در میاریم. ما باید به این بدن نماز بخونیم... (این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی.) همچین که برا علی خبر آوردن: چه نشستی! این نانجیب‌ها دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه می‌گردن. همچین که شنید، لباس رزم رو پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برای رزم می‌بست رو به سر بست. اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم. تا این رو شنیدن همه فرار کردن.... اما چی میخوام بگم؛ اینجا یه‌جا بود اومدن نبش قبر کنن این آقا نذاشت. علی جان کجا بودی کربلا... اون لحظه‌ای که نیزه‌دارها پشت خیمه‌ها نیزه به زمین میزدن. همچین که نیزه رو بالا آورد، دیدن بدن علی‌اصغر حسینه... حسین.... چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم چنگ این حرمله‌ی پَست نیفتی پسرم یاحسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
هدایت شده از امام حسین ع
4_5929463529089270868.mp3
14.66M
📋 بر هم نزن نماز مرا بی هوا نزن (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه‌ام هر طور میزنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه‌اش نرو با چکمه‌ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره‌ای وا نمی شود تشنه لبم! عزیز دلم! دست و پا نزن *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 به تو فکر میکنم (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به تو فکر میکنم وقتی میرفتی میدون 'دل نمیکندم آسون۲' فکر میکنم به یه گلوی تشنه 'تشنه به زیر دشنه۲' فکر میکنم چه جوری از حال رفتی 'تا ته گودال رفتی۲' فکر میکنم چه جوری دیدم دارن 'پا رو تنت میذارن۲' وای، همه میزدنت وای، به سر و بدنت وای، به کی روو نزدم وای، تا کجا اومدم بی هوا میزدنت یا مظلوم با عصا میزدنت یا مظلوم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. ‍ و تحلیل علیه السلام 👇 گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شبها خدا خدا میکرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا میکرد هر ملک در دل آرزویش بود بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته تر میشد فاطمه اشفعی لنا میخواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه ی تلخ کوچه را میخواند عاقبت در یکی از آن شبها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سر سجاده دوره اش کردند پیرمرد قبیله ی ما را در دل شب کشان کشان بردند با طنابی که دور دستش بود پشت مرکب کشان کشان بردند ناجوانمردهای بی انصاف سن و سالی گذشته از آقا میشود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را ریختن خونه ی امام صادق. نگم دستاشُ بستن. حرمت ریش سفیدش رو نگه نداشتن. ابن ربیع ملعون سوار بر اسب هی میتازید این پیرمرد زمین میخورد. هزارتا جوون زمین بخورن، اما یه پیرمرد زمین نخوره. هزار تا پیر و جوون زمین بخوره اما یه زن زمین نخوره. هزار زن و مرد زمین بخورن، اما یه زن جلو شوهر کتک نخوره. هزار زن زمین بخوره اما یه دختر نصفه شب از رو ناقه زمین نیفته.پابرهنه و بی عمامه آوردنش بیرون. گفتن بذارید عبا به تن کنه گفتن نه نمیشه. در خونشُ آتش زدن. آقاجان پا برهنه آوردنت بیرون در خونتم آتش زدن، اما کسی به ناموست نگاه نکرد. من بمیرم برا اون آقایی که از صبح تشنه بوده، بدن زخمیه، علمدارشُ کشتن، علی اکبرشُ اربا اربا کردن. حسین جان تو گودال بودی همه از ترست گفتن تا سرشُ بالا نیزه نزدید سمت خیمه ها نرید. آخه حسین غیرتییه. اگه زنده باشه بلند شه دمار از روزگارتون در میاره. چهار هزار تا شاگرد اومدن تشیع جنازه امام صادق. کفن آوردن. بهترین تشیع جنازه شد. گفتن آقامونه، اماممونه. همه اومدن اما قربونت برم یه وقت نگی آقای ما کفن نداره، کفنم بود نمیشد حسینُ کفن کرد؛ انقدر بدن پاره پاره بود. زین العابدین فرمود بوریا بیارید... ✅دو بیتی های به هم پیوسته شعری که در این جلسه خوانده شده است، قالب چهارپاره یا دو بیتی های به هم پیوسته است و خوب است ذاکرین اهل بیت (ع) قالب های شعری را بشناسند. این قالب قالبی است که مقارن با شعر نو به وجود امد و آن مرکب از بندهای دو بیتی است که با هم قافیه متفاوت و معنای به هم پیوسته دارند . به عبارت ساده تر آن که این شعر شامل چند دوبیتی است با قافیه های متفاوت ولی کل شعر از نظر معنا با هم در ارتباط است و به هم مربوط است . معمولا مصرع های زوج (سمت چپ) هم قافیه اند . ✅ذکر مبارک حسین(ع) در بین روضه معصومین (ع) گاهی بین روضه معصومین (ع) غیر از امام حسین(ع)، مستمع ذکر مبارک «حسین (ع) » را دم می دهد، در این جلسه آقای بنی فاطمه یک «حُسن تعلیلِ» زیبایی را به عنوان فلسفه این کار بیان می کنند و به مکاشفه حضرت سکینه (س) در گودی قتلگاه اشاره می کنند: که امام حسین (ع) به آن حضرت فرمودند: به شیعیان من بگو: «شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ـ اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی» (شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید ویاهنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید) به نوعی گفتن ذکر مبارک «حسین(ع)» در روضه را به عنوان سفارش آن حضرت بیان می کنند. ☑️نکات ناب در روضه اگر ذاکرین اهل بیت (ع) در روضه های آل الله با تدبر، به نکات ناب دسترسی پیدا کنند و برای مخاطب بیان کنند، اثر گذاری بیشتری خواهند داشت. به عنوان نمونه در این جلسه یکی از نکات ناب عبارت است از:« هزارتا جوون زمین بخورن، اما یه پیرمرد زمین نخوره. هزار تا پیر و جوون زمین بخوره اما یه زن زمین نخوره. هزار زن و مرد زمین بخورن، اما یه زن جلو شوهر کتک نخوره. هزار زن زمین بخوره اما یه دختر نصفه شب از رو ناقه زمین نیفته» نکته ناب دیگر در گریز: «یه وقت نگی آقای ما کفن نداره، کفنم بود نمیشد حسینُ کفن کرد؛ انقدر بدن پاره پاره بود. زین العابدین فرمود بوریا بیارید...» 🔆 ✅ مداحی مطلوب، آن است که پیامی را نیز به مخاطب منتقل کند، در این جلسه آقای بنی فاطمه، به عاطفه، محبت و حق مادر اشاره می کنند و می گویند : «مادری که با دست پینه بسته اش، لباسام و می شوره، می گه بچه م بپوشه، مؤدب تو روضه بره، مادری که همیشه نگران منه» بعد از این مقدمات، با این جمله اثر گذار به روضه بر می گردند که : «الهی مادرم فدات آقا» .
روضه‌شهادت‌امام‌صادق.pdf
876.8K
﷽ 🔅 🔅 pdf ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ 📜 فیش روضه امام صادق(ع) 📜 مناجات با (عج) و روضه [متن محور|شعر محور] ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ✍مـؤلــف و نویسنده :
. باشدقبول پیکره بی جان تونسوخت باشد قبول میخ دری برتنت ندوخت باشدقبول بسته نشدهر دو دست تو دیگرندیداهل وعیالت شکست تو دیگرمیان هجره تنت جابجانشد عمامه ازسر وعبا زتنت جدانشد دیگرتنت به سمت و سوی بزم مِی نرفت باشد قبول سره جدت به نی نرفت باشد قبول سره جدت به نیزه هانشد پیراهنی ز پیکر جدت جدا نشد باشدقبول قلب توغمگین نمانده است دیگرسری به گوشه خورجین نمانده است آقابه کوچه نیزه به پهلوت میزدند سنگی دگر به روی سرتو نمیزدند درکوچه هابه زخم دل تو نمک زدند در کوفه عمه جان شمارا کتک زدند *گفتم ، رو زمین خوردن حساس باش ، می خوام با این كلمه روضه بخونم،دیگه از امروز به بعد تا محرم ، هر جا شنیدی یكی زمین خورده ، بزن تو سینه ات بگو ، آخ حسین ، چرا ؟ آخه ...* بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت ... *من نمی خوام خیلی باز كنم،همتون یه عمری روضه خوانُ و روضه فَهمید ....* بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت در نظر روضۀ گودال مجسم می شد .... *آقاجان شما زمین خوردی،جدّتم كربلا زمین خورد ... آقاجان شما رو ، ابن ربیع با همۀ بی حیاییش ، تو كوچه ها یه جوری برد زمین بخوری ، شما رو تحقیر كنه،دیگه زخمی نزد ... تازیانه ای نزد ... اما ارباب ما كربلا،چند بار زمین خورد ... وای وای،ای وای ای وای ... مطمئنم حق این روضه رو ادا می كنی،والا نمی گفتم روز شهادتی . حسین ایستاده،دیگه رمق به بدن نداره،همه تیراندازا زدن،همه رمق حسین رو كشیدن،این همه داغ روی داغ دیده،عبارت مقتل میگه: نیزه اش رو به زمین فرو برد،یه خورده همین جور كه رو اسب نشسته،به نیزه تكیه بده، استراحت كنه،نانجیب یه نگاه كرد،دید حسین داره استراحت میكنه،گفت : نذارید حسین استراحت كنه، چیكار كردن ... یا امام صادق،با شما همچین كاری نكردن ... اما كربلا هر كی سنگ به دست گرفت: حسین رو سنگ باران كردن ... سنگ به پیشونیش خورد ... پیراهن عربیش رو بالا زد،سینۀ حسین پیدا شد ...( بگم یا نه؟...) حرمله رسید ... تیر سه شعبه رسید ... حسین ...... الهی بمیرم برات آقاجان،چنان تیر و زد،من نمی خوام معنی كنم،هركی عربی متوجه میشه،خودش ناله میزنه، مقتل میگه وقتی تیر سه شعبه رو زد،ابی عبدالله از پشت در آورد فَجَری الدَّمُ کَالمیزاب ... دیگه پاهاش رمق نداشت،از بالایِ ذوالجناح ، با صورت .... حسین .... یه نگاه به منصور كرد،امام صادق دید منصور لعنت الله علیه پشیمون شده،به زبون ما به غلط كردن افتاد،شمشیر رو انداخت،شروع كرد لرزیدن،گفت:هرچی می خوای ازم بخواه،من دیگه باهات كاری ندارم،امام صادق فرمود من و نیمه شب،سر برهنه كشوندی تو كاخت،بهم میگی از من چیزی بخواه ، من كه با تو كاری ندارم ، فقط من و زود برگردون خونه ... چرا؟... آخه،زن و بچه ام منتظرن ، داشتی من و می آوردی ، همه میلرزیدن ، بچه هام همه گریه میكردن ، منصور دستور داد امام رو ببرن ، یه جمله ، كربلا هم همه بچه ها منتظر بودن ، همه از خیمه ها .... حسین .. .
www-balagh-ir-u6901n14938_۱۹۰۴۲۰۲۴.mp3
9.98M
|⇦•آسمون چشمام.... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
YEKNET.IR - roze - ShahadatImamSadegh1403 - karimi.mp3
8.46M
🔳 (ع) 🌴روضه امام جعفر صادق(ع) 🌴آن که حکمت به لب او جریان داشت که بود؟ 🎙
Kashani-14020214-ShaneMoallemiyeImamSadeq(AS)-Hkashani_Com.mp3
46.04M
🎙 📋 شأن معلّمیِ امام صادق علیه السلام 📆 جمعه ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب شهادت امام صادق علیه السلام ▪️ هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیه السلام 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ دین در خدمت بنی امیّه ▫️ دشمنیِ «خالد بن عبداللّه قَسْری» ملعون با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ▫️ یکی از دلایل مخفی بودنِ قبرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در سال های ابتدایی ▫️ سختیِ کارِ امام صادق علیه السلام ▫️ هیبتِ حضرت صادق سلام الله علیه ▫️ شأن معلّمی امام صادق علیه السلام ▫️ اهمیّت «حبّ» در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین ▫️ آموزش «زیارت» در بیان امام صادق علیه السلام ▫️ توجّه امام صادق علیه السلام به زیارت کربلا ▫️ ضامنِ بهشت ▫️ علیه السلام و سلام الله علیه