.
#شور
#حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها
ذکر مریم و هاجر و حوّا یاخدیجه مدد
جاندخترتحضرت زهرا یاخدیجه مدد
ای وجودِ تو ظرف امامت
مثلِ فاطمهصاحبِعصمت
دوّمین زن عالم خلقت یاخدیجه مدد
ملیکةُ النّسا
ای مادر منصورهی عرش خدا
دامادته علی مرتضی
مولاتنامدد "خدیجةُالکبری مدد"٣
_
وقت حمله به لشگر اعدا با تمام قُوا
گُفت"اَنَا بنُ خدیجه"آقامون سَيّدُالشُّهدا
ذکرِخیرِتو نُقلِ مَحافِل
ایوجودِ تو کوهِفضائل
مُنکرانِمقامِ تو جاهل یاخدیجه مدد
نهایتِ وقار بنایدین احمدی شد استوار
باثروت تو و با ذوالفقار
مولاتنامدد "خدیجةُالکبری مدد"٣
_
ایدعایِتو شاملِحال نوکرایِحسین
با دعای تو واشده راهِ کربلایِحسین
آتیش غم دوری ارباب
شعله میکشه از دل بیتاب
مادرانه فقیراتو دریاب یاخدیجه مدد
خداکنه کهباز تو حائرِحسینی با سوزوگداز روبهضریحشبخونیمنماز
آقامآقامحسین"کربُبلا میخوام حسین"۳
#محمدقاسمی✍
#وفات_حضرت_خدیجه
.👇
.
#شهادت_امام_صادق
هم گرفتاره امام صادقیم
هم عزادار امام صادقیم
وقتیروضهشعبهایازحرمه
ماها زوّار امام صادقیم
شیعه از اهل سقیفه بِریه
شیعه فاطمیِ و حیدریه
شُبهههاراهشو کج نمیکنن
هرکسیکهمذهبشجعفریه
شیعهتننمیدهبهحُکم غلط
پا نمیزاره تو هرجمعی وسط
شیعه اونیه که از آل علی
اعتقاداتشو میگیره فقط
ماکهمیمیریمبرایاهلبیت
عشقمونهروضههایاهلبیت
قربون خدا برم کهآفرید
مارو تسلیمرضایاهلبیت
وقتیتوحیدوبهمانشوندادن
برا بندگیبهما جنوندادن
بااحادیثیکهنوره تکتکش
کربلا رفتنو یادمون دادن
بهماگفتنکهچجور،کجا برید
تشنه و گرسنه کربلا برید
برایادایحقّمون مُدام
واسهگریهتوی روضهها برید
بشنوه هرکسی که گریه کُنه
این دعای شب آقای منه
*خدارحمتکنهاونکسیروکه
برا ما بلند ضجّه میزنه
ضجّهمیزنمبراشاهغریب
برا داغ قتلگاهوبوی سیب
برااونشاهیکهباصوتضعیف نالهزد:اَینَزهیر،اَینَحبیب؟
ضجه میزنم برا پیرهنش
برا نیزهایکه خورد تو دهنش
ضجه میزنم برا ساعتی که
درآوردن پیرهنش رو از تنش
#محمدقاسمی✍
* "مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ او تباکی ؛وَجَبَت لَهُ الجَنَّه"
..............
|⇦•از حدیث لوح می آید...
روضه و توسل ویژهْ شهادت امام صادق علیه السلام
●━━━━━━───────
*امام صادق وسط درس فقه میدید روضه خونش هارون وارد شد میفرمود: بیا جلو، میدیدند جعفر بن محمد از منبر پایین اومد. میفرمود: تو برو بالا حالا برا جدّ غریب ما روضه بخون. هارون با تعجب میگفت: آقا! وسط درس؟! فرمود: بله...
یه مقدار خودش رو جمع وجور میکرد جلو امام باید رعایت کنه. حضرت میفرمود: نه!همون طور که بینخودتون روضه میخونید برا ما روضه بخون...
روضه میخوند حضرت گریه می کرد، چنانچه نوشتن اشکهای حضرت از محاسن شریفش چکه چکه می ریخت. صحابه همه گریه میکردن، آقا فرمود:"مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" چه اونی که گریه ی داغ، و چه اونی که گریه کرد بهشت براش واجبه...
روایت میگه دیدند از آخرِ مجلس یه نفر صف رو شکافت اومد جلو نشست، گفت: آقا پس من که خاک بر سر شدم..
آقا فرمود: چرا؟ گفت آقاجان من امروز هرکاری کردم نتونستم گریه کنم، دیدم آبروم جلو گریه کنا میره دستم رو روی صورتم گذاشتم ادای گریه کنا رو درآوردم.
حضرت فرمود: "مَن بَکیٰ اؤ تَباکیٰ" کسی هم که خودش رو مثل گریه کنای حسین قرار بده "وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" بهشت براو واجب میشه...*
«حضرت فرمود: نزدیکترین راه به در خونه ی خدا از درِ روضه های جدّ ما ابی عبدالله الحسین است.»
برحسین هر کس بگرید جای او باشد بهشت
این حدیث آری ز گفتار امام صادق است(1)
(1) منْ بَکیٰ اَوْ اَبْکیٰ اَوْ تَباکیٰ وَجَبَة لَهُ الجَنَّه
ــــــــــــــــــ
*گفت فردای اون شبی که نانجیبا جسارت کردن خونه ی حضرت رو آتیش زدن، اومدم خدمت آقا دیدم حضرت سر سجاده نشسته خیلی بی صبری میکنه چنان داره اشک میریزه. گفتم قربونت برم این همه بی قراری و گریه برا چیه؟فرمود: نبودی ببینی چه طور خونه رو آتیش زدن...
گفتم: الحمدالله، هیچ اتفاقی برا شما نیوفتاده، شما مظهر صبرین قربونت برم چرا اینقدر بی قرارین؟ فرمود : نه! اشتباه کردی من برا خودم گریه نمی کنم. دیشب وقتی خونه رو آتیش زدن دیدم بچه ها از این حجره به اون حجره از ترس می دوند. من بالاسرشون بودم هیچ اتفاقی هم نیوفتاد دشمن به حریم من تعرض نکرده بود. اما اینا ترسیده بودن. یادم افتاد از بچه های جدّ غریبم حسین .اون لحظه ای که حضرت سجاد فرمود: فرارکنید. همه دویدن به سمت بیابونا......
از اینجا روضه خون دشمنه. میگه دیدم یه بچه از دل خیمه فرارکرد دامن عربیش آتیش گرفته، تو این هیاهو که هر کسی دنبال غنیمت بود. من دلم به حال این بچه سوخت. خدا الان این بچه می سوزه برم دامنش رو خاموش کنم نزدیک شدم دامن رو خاموش کردم دیدم این بچه ترسیده دستش رو روی سرش گذاشته، گفتم: نترس کاریت ندارم اومدم کمکت کنم.
از دشمن که اینها محبت ندیدن، دیدم انگار یه حرفی می خواد بزنه هی دست دست میکنه. گفتم چی میخوای بگو؟ دوباره صبر کرد من اصرار کردم چی میخوای؟ فرمود بگو ببینم تو خورجین اسبت یه مقدار آب داری؟ چند روزه این آب رو به روی خیمه ها بستن. رفتم تو سپرم آب آوردم مقابلش گفتم نوش جان کن. دیدم نگاه به آب میکنه. هی داره اشک میریزه، گفتم مگه تشنه نبودی؟ فرمود :چرا خیلی تشنه هستم. اما هنوز صدای بابام تو گوشمه هی صدا میزد: آه! جیگرم از تشنگی داره میسوزه ...*
#روضه_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
.
#نوحه_سنتی #رسول_الله
#شهادت_پیامبر_اکرم
#سبک_حاج_ناظم
شبشهادتِ رسولاکرم
شهرمدینهشد محیطماتم
زهرا میگوید وامُحمّداه
یاصاحبَالزَّمان آجَرَکَالله
------------------------------------
استفادهنکن از لفظرحلت
شهیدشدهطبقِ نصِّروایت
تا توانستند مَغمومشکردند
عایشهوحفصه مسمومشکردند
------------------------------------
لعندائمبهآن پستِبد بُنیاد
کهنسبتهذیان بهپیغمبر داد
هرکسجُز این دید واللهِ کور است
حدیثثقلین دریاینور است
-----------------------------------
روحشمیخواهداز تن پَر بگیرد
بایدعهدصبر از حیدر بگیرد
درروز روشن دوزخنشینان
غصبحقمیکنند از توعلیجان
------------------------------------
تحمّـلکنغم عُظـمای من را
وقتیکه میزنند زهرایمنرا
سیلیخوردنرا باید ببینی
آمادهشو بهرِ خانهنشینی
------------------------------------
#محمدقاسمی✍
#بیست_و_هشتم_صفر
.👇