.
#امام_صادق
( ریشه ی نخل تشیع )
یا امام الصادقین (علیه السلام) ...
می نویسم از مقام صادق آل عبا
آنکه می جوشد ز نامش دم به دم عشق و صفا
اَلسّلام ای نور ! ای دریای تقوا و یقین
حاکم دین خدا ! ای خادِمت روح الامین !
ای رئیس مذهب ما ! مظهر اسلامِ ناب !
ریشه ی نخل تشیع ! معنی حُسن المَآب !
چشم تو آرایه ی وحی است ، بر ما کن نظر
حضرت صادق ! تویی جلوه گهِ شمس و قمر
تا نگاهت را به روی قرصِ ماه انداختی
ماه را در فهمِ خود در اشتباه انداختی ...
ای ستونِ محکم دین ! حضرت صادق ! مدد ...
ای که هستی بر تمام دشمنان فائق ، مدد ...
ای فراتر از تصور ! ناشر آیاتِ حق !
روشنی مشعل دانش ! ولیّ ذاتِ حق !
انقلابِ عِلم با کُرسیِ دَرسَت پا گرفت
بحث و استدلال از عصرِ شما بالا گرفت
جابرت از چهره های ماندگار شیعه است
در حقیقت مکتب تو اعتبار شیعه است
بِینِ خلقُ الله ، بِینِ مردم یکتاپرست ...
کَفّه ی ایمان تو از هر کسی سنگین تر است
ای صداقت جاری از هر صحبت و گفتارتان
عالمی محو جمال و سیرت و کردارتان ! ...
از مسیحایی دمت هر درد درمان می شود
با نفس های شما آدم مسلمان می شود
اشک چشمم را منِ بیچاره مدیون تواَم
یا امام الصادقین ! همواره ممنون تواَم
بر جبینِ آسمان آثارِ غم شد آشکار
اشک می ریزند نم نم ابر های داغدار
دست هایت بسته شد ، پس بی اراده می روی
بی ردا و بی عبا ، پای پیاده می روی
آنچه پیرت کرده داغ کشته ی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم توست ، شرح روضه هاست
یثربی ها جملگی در فکر تو بعد از فراغ
من بمیرم از برای قبرِ بی شمع و چراغ
کاش می شد گنبد و صحن و سرا می ساختیم
کاش می شد در بقیع ایوان طلا می ساختیم
کاش می شد در کنار قبرت آقا سینه زد
عاقبت مهدی به این تقدیر پایان می دهد ...
آخرش می آید و اسلام معنا می شود
با طلوعِ حضرتش " خورشید " پیدا می شود
دولتِ فردا از آنِ بندگانِ عاشق است
صبح نزدیک است آری ! وعده ی حق صادق است ...
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#ع_س_خورشید #انتظار
.
.
|⇦•آسمون چشمام...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
آسمون چشمام هم رنگ پاییزه
حال بقیع امشب خیلی غم انگیزه
نه گنبد و صحنی آرومه آرومه
زائرش این شب ها فقط یه خانومه
یه مادری که خاک بقیع رو به چشم تر میذاره
به جای ماها روضه میخونه رو خاکا سر میذاره
«غریب مادر؛ غریب مادر»
*همیشه گفتن باید به ریش سفیدا یه جور دیگه احترام بذاری..احترام آقامونو نداشتن نیمه شب ریختن تو خونه آقامون*
هجومشون نگذاشت عبا رو برداره
فرصت نشد اصلاً عصاشو برداره
چیزی نمیبینم خونه پر از دوده
رو دیوارا جای آتیشِ نمروده
تو نیمه ی شب
عرش خدا رو با نعره هاشون لرزوندن
با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن
*نیمه شب ریختن تو خونه حضرت حضرت تو نماز شب بود عبا و جانماز رو از زیر پاهاش کشیدن با صورت به روی زمین افتاد جلوی زن و بچش بی عمامه کشوندنش بیرون دستهاشو بستن. اما به ناموسش جسارت نکردند. یکی میگفت آقا رو بی عمامه نبرید.. پابرهنه نبرید..
من بمیرم برای اون آقایی که دستهاشو بستن در خونشو آتیش زدن آی غیرتیها جلوی چشمش سیلی به ناموسش زدن الهی بشکنه دست مغیره یه جوری زد داد علی بلند شد..*
شرمندگی مرد درد بیدرمونه
دست منو بستن جلو در خونه
همسایه ها دیدن از غصه جون دادم
کشوندنم رو خاک از نفس افتادم
پشت یه مرکب وسط کوچه، خوردم زمین، با پهلو
یاد مدینه، روضه میخونم، از اون غلاف و بازو
*ابن ربیع ملعون سوار بر اسب شد دستهای این پیرمرد رو بستن نانجیب هی میتازید. هی امام صادق زمین میخورد.. گاهی آقا رو رو زمین میکشید. وسط بیابون روی خارا میرفت. آقا جان! شما یه مرد بودی پاهات انقدر اذیت شد..
من یه دختری رو میشناسم پاهاش کوچولو بود وسط بیابون هی میگفت: بابا پاهام درد میکنه..*
غریب رو نیزه اصلا خبر داری
که دخترت دق کرد با گریه و زاری
تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند
اونی که تو گودال با پا برت گردوند
از رو بلندی خودم میدیدم
با نیزه اومد گودال
با نیزه میزد به پیکر تو
میرفتی هر دم از حال
غریب مادر
*حضرت رو بردن تو کاخ منصور آقا نفس نفس میزد. همه صورت زخمی لباسها پاره.. نانجیب همچین که نشسته بود خواست غرور حضرت رو بشکونه اون زهرماری رو میخورد به آقا تعارف میکرد کار به جایی رسید شمشیر و کشید آقا رو شهید کنه.. یه وقت دیدم تا منصور شمشیر و مقابل امام صادق کشید دیدن دستش داره میلرزه صورتش رنگش عوض شد.. چی شد منصور؟ گفت: همچین که من شمشیر و کشیدم وجود نازنین پیامبر رو مقابل دیدم فرمود: منصور شمشیر و از بالا سر جگر گوشه ام کنار ببر و الّا تاج و تختت رو به هم میریزم.. یا رسول الله!یه شمشیر بالا سر امام صادق دیدی طاقت نیاوردی .. من بمیرم برای اون خانومی که با عجله دوید اومد بالای بلندی دید حسین افتاده شمشیردار شمشیر میزد نیزهدار نیزه میزد..اونهایی که حربهای نداشتند سنگ آورده بودند....حسین....*
#عبدالحسین_مخلص_ابادی✍
#سبک_غریب_رو_نیزه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه...
.
|⇦•چه ظلم ها که به ...
#روضه_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
چه ظلم ها که به اولاد مصطفی کردن
خدا گواس«گواه هست» به حال علی جفا کردن
گلوی تشنه بریدن از حسین به صبر
سر مقدس او را به نیزه ها کردن
آخ امام چهارم ما را به شام آوردن
*شام میدونی کجاست دیگه؟!همونجاییکه عمامه اش سوخت،همونجاییکه فرمود: از همه جا بیشتربه ما سخت گذشت اونقدر به ما زخم زبون زدن،
امام چهارم مارا به شام اوردن
میان خلق وِرا خارجی صدا کردن
امام پنجم مارا به زهر کین کشتن
بسا ستم که به آن حجت خدا کردن
به بیت حضرت صادق هجوم آوردن
قیامتی دیگر از این ستم بپا کردن
*کجان این گریه کنان.. نکنه فقط بلدی محرم داد بزنی..برا آقایی داد بزن حرمتش رو شکستن..برا این بیت اگه شیعه بمیره جا داره*
سر برهنه، دل شب، زخانه اش بُردن
چه ظلم ها که به آن نَجل مصطفی کردن
در آن سیاهی شب اهل بیت آن مظلوم گریستند و برای پدر دعا کردن
*آخه نیمه شب ریختن توخونه ی حضرت ،
دَر داده میسوزه..سجاده از زیر پاش کشیدن..این پیرمرد با صورت رو زمین افتاد.یکی گفت اجازه بدید عبا روشونه اش بندازیم..گفتن نه.. بی عمامه کشون کشون آوردن جلو زن و بچه اش بیرون..درد اینجاست ها..*
همه سواره، او را پیاده می بردن
نه رحم کرده نه از حضرتش حیا کردن
*ابن ربیع ملعون سواره بود، دستهای حضرت بسته بود..نانجیب می تازید، وقتی پیرمرد رو زمین می افتاد خیال میکردی این صبر میکردن این بلند بشه روپاهاش..رو خارها میکشیدش..قربونت برم سه سالش بود وسط بیابون میگفت: عمه پاهام درد میکنه.چقد بده آدم بچه اش رو گم کنه اونم وسط، بیابونا..*
سه بار تیغ کشیدن بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردن
امام صادق ما را به زهر کین کشتن
مدینه را ز غمش دشت کربلا کردن
*نفس نفس میزد لباس هاش پاره شده بود، صورت خاکی، وارد کاخ منصورش کردن. میدونی چه وقتی بود دیدن منصور نامرد رو تخت نشسته داره شراب میخوره.
بی حیا یه نگاه به حضرت کرد و به حضرت تعارف زد.حضرت فرمود: گوشت وپوست وخون ما از این چیزها به دوره..صدا زد برام شعر بخون. حضرت شعرهایی در مذمت دنیا خوند. منقلب شد مشاورینش هم دورش بودن یجایی شمشیر کشید بعضی ها گفتن یک بار بعضی ها گفتن سه بار شمشیر کشید آقا رو شهید کنه شمشیرش رو غلاف کرد دستهاش میلرزید.گفتنچیشد گفت همچین که شمشیر رو بالا بردمجلو صورت امام صادق یه وقت متوجه شدم دیدم وجود نازنین پیغمبر چنان غضب آلود صدا زد منصور تیغت رو کنار بذار. بخدا قسم اگه تار مویی از سر پسرم صادق کم بشه تاج و تختت رو بهم میریزم..میخوام عرض کنم یا رسول الله یه تیغ بالاسرپسرت کشیدن طاقت نیاوردی..خواهرش باعجله دوید از بلندی نگاه کرد.دید همه دارن ی نقطه رو میزنن این شمشیرا بالا میاد نیزه ها بالا میاد فقط آی مردم همینقدر بگم اوناییکه حَربه نداشتن دیدن گوشه کنار سنگجمع میکنن..حسین.جان....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•داغ محرم با اوست...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
گر چه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه، اباعبدالله
در بقیع است ولی کرب و بلا هم با اوست
*معاویة ابن وهب می گه رفتم خدمت امام صادق دیدم آقا داره نماز میخونه صبر کردم بعد از نماز سر به سجده گذاشت صدا میزد:" اللهم اغفرنی والاخوانی زوار قبر ابی الحسین" خدایا زائرهای جدم امام حسین رو ببخش.. "اللهم فارحم تلک الوجوه التی غیرت الشمس" خدایا این صورتهایی که زیر آفتاب میسوزه میان کربلا اونها رو ببخش. اللهم فالرحم تلک الصرخه"
میان برای ما فریاد میزنن گریه میکنن اونها رو هم ببخش
مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله
در بقیع است ولی کرب و بلا هم با اوست
شیعه را کرب و بلا گر چه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ ولی میدانم
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
*آقای ما، مولای ما انگشتر امامت به دست داشت. امام صادق از یه سلیمان دیگه بگم*
بودند دیو دَد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زندگی نامه ی او صدر به صدرش روضه است
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•باز گرفته دلم...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حمید عسکری
●━━━━━━───────
باز گرفته دلم برایِ مدینه
باز نشسته دلم به پایِ مدینه
*امروز عاشورایِ امام صادقِ..و ما هرچه داریم، روضهای میگیریم، سینه میزنیم،
مجلس میگیریم، از صدقه سَریِ این آقاست*
شکرِ خدا عاشق دیارِ حبیبم
شکرِ خدا که شدم گدایِ مدینه
بالِ فرشته است سایبانِ قبورش
بالِ فرشته است خاکِ پایِ مدینه
در کفنم تربتِ بقیع بگذارید
صحنِ بقیع است کربلایِ مدینه
کرب و بلا میشود دوباره مُجسَّم
تا که به یادآورم عزایِ مدینه
دستِ منو لطفِ دستِ با کرمِ تو
جان به فدایِ بقیعِ بیحرمِ تو
هرچه از درد و بلا بر سرِ حیدر افتاد
دادِبیداد که یک روز به جعفر افتاد
یارب این شعله چرا ولکنِ این طایفه نیست
باز از خیمه گذشت و رویِ این دَر افتاد
سجدهاش خورد بهم بس که تِکانش دادند
سرِ سجادهی خود با دلِ مضطر افتاد
*یه پیرمردی با یه جوونی بحثش میشه تو خیابون، وَلو حق با جوونه ام باشه، بزرگترا میان یا همسن و سالایِ همون جوونه میان، آرومش میکنن.میگن خجالت بکش، جایِ پدرته، یه نیگا به این ریشِ سفیدش کن.اینا حرمتِ محاسنِ سفید که هیچی، حرمتِ امام رو هم نگه نداشتن *
با عصا هم بِدَود باز زمین میافتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مکرّر افتاد
* آقایِ من و شما پیاده و اون نامرد سواره
هِی به این مَرکب هِی میزد تندتر بره هِی صدا میزد یه کم آرومتر نفس تازه کنم *
پس کجایند در این واقعه شاگردانش ؟
پیشِ چشمانِ همه حُرمتِ مِنبر افتاد
تا زمین خورد صدا زد زِ جگر وا امّاه
پشتِ در یادِ زمین خوردنِ مادر افتاد
مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین
جلویِ چشمِ علی، فاطمه با سَر افتاد
فضّه آمد کمکش، وَرنه مصیبت میشد
فضّه با دیدنِ او، پهلویِ کوثر افتاد
گریهی غربتِ زن، قاتلِ شوهر باشد
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد
آخره روضهی ما حرفِ حسین است
دشنه با حجنرِ خشکیدهی او،
*تا حالا غریب نبودی، غریب بودی خوب میفهمیدی، هیچ جایی تحویلت نگیرن*
ولیُ الله به یک ضربه تَنَش برگشته
گذرِ شمر به این ناحیه آخر افتاد
کینهاش با دو سه تا ضربه به پایان نرسید
آنقَدَر زد، رویِ تَل خواهرش آخر افتاد
صدا میزدی، زیرِ دست و پا تو دست و پا میزدی
رو به شمرِ پستِ بیحیا میزنی، صدا میزنی
با تیغ میزنن، ضربه از نزدیک و دقیق میزنن
بیدفاعی، ضربه رو عمیق میزنن،
سَنان میزنن، ضربهها رو سخت و بیامان میزنن
تیر ندارن، تو رو با کَمان میزنن، سنان میزنن
*خواهر اومد صدا زد، گفتی فرزندِ کی هستی؟ فرمود آری گفتم.گفتی فرزندِ مادرمونی؟ گفتم.گفتی فرزندِ پیغمبری؟ گفتم.گفتی فرزندِ امیرالمؤمنینی؟ آری خواهرم ولی سنگم زدند*
با تیر میزنن، تو رو با بغضِ روزِ غدیر میزنن
عزیزم رو عدهای حقیر میزنن، با تیر میزنن
با سنگ میزنن، گُرگا دارن بدنت رو چَنگ میزنن
خارج از رسم و مرامِ جَنگ میزنن، سنگ میزنن
عصا میزنن، تو رو واسهی رضایِ خدا میزنن
وقتی جون دادی دیگه چرا میزنن ؟!
تَنت زخمی، بدنت مثلِ جوشَنت زخمی
چی شده که پشتِ گردنت زخمی ؟ تَنت زخمی
*امام صادق رو چندین بار همینجوری، بدونِ دلیل، این منصورِ بیادبِ نامرد احضار میکرد امامو.یه شب آقاتون و پا برهنه، سر برهنه، یه لا پیرهن، نذاشت عبا بپوشه. دستور داد آقا رو بیارَن، فرمود: منصور هرکیو دنبالم میفرستی، این ربیعُ نفرست، گفت: آقا برا چی؟ فرمود: این بیادبِ به من ناسزا میگه، طوری نیس اما به مادرم بد میگه.همهی اینا به کنار اما الحمدلله آقاجان دیگه سرِ شمارو تو بازار نبردن. الحمدلله دیگه زن و بچهتون تو مجلسِ یزید نرفتن. الحمدلله دیگه سهسالهت سرتو رو دامن نگرفت .الحمدلله دیگه از پشت بام به زن و بچه ات سنگ نمیزنن. دلها بسوزه برا اون خواهری که هم تو کوفه هم تو شام، زدنش.وقتی روزِ اربعین رسید بالای قبرِ حسینش.فرمود: حق داری خواهرت رو نشناسی اگه نامحرم اینجا نبود نشون میدادم کعبِ نِی و تازیانه با من چه کرده
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_حمید_عسکری
#امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•گویم ز امام صادق...
#روضه #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج عباس حیدرزاده
●━━━━━━───────
گویم ز امام صادق این طرفه حدیث
تا شیعه او به لوح دل بنگارد
فرمود: که بر شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را سبک بشمارد
*اونایی که مدینه نرفتن یه غم دارن ولی اونهایی که رفتن هزاران غم دارند. قبرهایی که با خاک یکسانه، قبر مخفی مادر، کوچههای بنی هاشم جایی که حضرت رو سیلی زدند، جایی که بدن امام حسنو تیر باران کردن، بیت الاحزان که حضرت زهرا گریه کرده، اونایی که مدینه رفتن هزاران غم دارند..*
ز داغ حضرت صادق دلم تنها نمیسوزد
دلی نَبْوَد که از این داغ جان فرسا نمیسوزد
به جان حضرتش سوزد دل هر سنگ سخت اما
دل منصور دون بر حال آن مولا نمیسوزد
ز انگورِ به زهر آلوده آخر کرد مسمومش
دل گلچین، به پرپر کردن گلها نمیسوزد
بُود قبر رئیس مذهب ما در بقیع ویران
*قم که میری هر کجا گنبد حرم حضرت معصومه رو میبینی دستت رو به سینه میگیری میگی" السلام علیکِ یا فاطمه معصومه"مشهد مشرف میشی از هر کجا گنبد زیبای امام رضا رو میبینی دستتو به سینه میگیری میگی "السلام علیک یا ابوالحسن یا علی بن موسی الرضا" کربلا که مشرف میشی تا میگن رسیدیم کربلا نگات به گنبد طلا بیفته اشک تو چشمت حلقه میزنه دستتو به سینه میگیری سلام میدی، اما مردم مدینه که اینطور نیست. مدینه گنبد نداره، بقیع گنبد نداره، بقیع با خاک یکسانه ..*
دل از دیدار آنجا آب میشد
بقیع با اشک ما سیراب میشد
ای بقیع ای حریم سوته دلان
جان به قربان اشک زوّارت
آرزو دارم ای بقیع امسال
سر گذارم به روی دیوارت
*اگه انسان مشکلی داشته باشه درد دلی داشته باشه با مادرش راحتتره حرفشرو میره با مادرش میزنه که با آنقدر که مادرت بیرودروایستی هستی با پدرت نیستی بعضی از درد دلهات رو میری با مادرت میگی..امام صادق هم چند بیت حضرت زبان حال با مادرشه..*
ز بس فرزندت از منصور محنت دید مادر جان
دل از قید حیات خویشتن بِبرید مادر جان
اگر میخواست ماموری برد نزدش مرا آن شب
چرا ابن ربیع پست را بگزید
خدا نکنه نیمه شب تو خونه بریزن بخواد بابا رو از تو خونه بیرون ببرن..خدا نکنه نیمه شب بیان تو خونه بخواد جلو چشم بچهها بابا رو ببرن، دختر دنبال بابا میدوه میگه بابامو نبرین، میگه نیمه شب رفتن تو خونه امام صادق، دیدم آقا مشغول راز و نیازه گفتم آقا بلند شید بریم فرمود: اجازه بده دو رکعت نماز بخونم.گفتم آقا نمیشه اجازه بده ردامو بپوشم گفتم: آقا نمیشه اجازه بده عمامه را سرم بگذارم. گفتم: آقا نمیشه، آمادهاید بگم یا نه، مولایمان را سر برهنه پای برهنه...*
بدو گفتم بده مهلت بخوانم من نمازم را
ولی آن بیحیا حرف مرا نشنید مادر جان
چو آن جانی بدان حالت مرا از خانه بیرون برد
تن طفلان من چون بید میلرزید مادر جان
خودش سواره بود امام صادق نزدیک هفتاد سالشه، ابن ربیع سواره بود آقا را دنبال خودش میدواند، میگه یه مقداری راه رفتم برگشتم نگاه کردم دیدم آقا داره نفس نفس میزنه دیدم عرق به پیشانی حضرت نشسته...*
شتاب مرکب و بند و تعللِ پایش
زمینههای زمین خوردنش فراهم بود
آخه پیرمرد نمیتونه دنبال سواره بدوه، یکی پیرمرد نمیتونه بدوه، یکی دختر سه سالهست..*
آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
*هی دنبال قافله میدوید هی زمین میخورد هی صدا میزد عمه عمه..هی صدا میزد بابا بابا..*
دخترم!
آن شب که تو از ناقه افتادی و غش کردی
بابا من بر نوک نی بودم، کی از تو جدا بودم
بابا من بالا نیزه بودم میدیدمت بابا
حسین حسین....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•ای جمال کبریا ...
#مدح ویژهٔ شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج ابوذر #بیو_کافی
●━━━━━━───────
ای جمال کبریا آیینهات
عِلم کُل انبیا در سینهات
با نگاهت قطره دریا میشود
ذره مِهر عالَمآرا میشود
*امشب یک نگاه به من میندازی آقاجان ؟
چقد دلم برای مدینه تنگ شده اسم مدینه میاد این مردم یه جور دیگه گریه میکنن اسم کربلا میاد ناله ها بلند میشه اما مدینه میگن آروم گریه میکنن انگار هنوزم میترسند..اسم مدینه بیاد و گریه یه عده به جاییکه اشکها رو بخرند بزنند ..*
علم آرد بر درت روی نیاز
وحی کرده بر شما آغوش، باز
حیدر و زهرا و احمد کیست؟
تو صادق آل محمدکیست؟
تو کرسی دَرسَت مُفضّل پرور است
هر کلامت هفت دریا گوهر است
گرچه تا عمق زمانها تاخته
عِلم هم قدر تو را نشناخته
نور شد نور از چراغ مکتبت
بوسهی آیات قرآن برلبت
ما که خود در عالم ذر بودهایم
پیرو آل پِیَمبر بودهایم
مِهر آل فاطمه در خون ماست
از نخست خلقت این قانون ماست
شیعه از آغاز خلقت حیدریست
شیعه تا صبح قیامت جعفریست
شیعه همچون مشعل افروخته
پشت دیوار بقیعت سوخته
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#مدح_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•یه امام رو غریبونه...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۳ به نفس حاج #مسعود_پیرایش
●━━━━━━───────
یه امام رو غریبونه اومدن بردن از خونه
واستید عباشو برداره پیرمرده نمیتونه
تو اوج غمه، قدش چه خمه،
عمامه حلقه دور گلوش زدن میکشن
جلوی همه آه آه حسرت آه از این جسارت آه آه
گفت گل بودم و از ساقه شکاندند مرا
بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا
پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا
با جسارت به در خانه رساندند مرا
*هی تازیانه میخورد میگفت: ای وای زینب ای وای زینب..*
آنکه مرا به زمین از سر بار انداخته
هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخته
از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت آه
نام ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت
خانهام سوخت ولی میخ به جایی نگرفت
در نیفتاد به آن ضربه ی پایی نگرفت
*در خونه رو آتیش زدن هی میان آتیش نگاه میکنه اشک میریزه" أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ ع"
آتش خاموش شد.*
اما مدینه اشک میسوخت
دل و جان پیامبرص میسوخت
آب میسوخت گل صورت مادر میسوخت
باز شعله و دود، بازم شراره، آتیش چرا
دست از سر این خونواده برنمی داره؟
بس نبود خونهٔ حیدر
بس نبود شکستن در
بس نبود سوختن غنچه همراه مادر
بس نبود اون روز مدینه
بس نبود آتیش کینه
بس نبود داغیه یک میخ
بس نبود زخم تو سینه
گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند
ظلم کردن و مرا بین خطر آوردند
سخت شد قبضه ی شمشیر که درآوردند
یاد من باز نیزه و سر آوردند
آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین
ته مقتل نگران حرمش بود حسین
*شب شهادت امام صادق "صلی الله علیک یا مروّج عاشورا "آی قربونت بریم روضه خون اباعبدالله..*
پیر مردی ته گودال زمین گیر شد و
پیرمردی وسط کوچه به یادش افتاد
*اون روز که خونه اشو آتیش زدن یاد عاشورا افتاد فرمود :جد ما را به حالت غم و غصه و مکروب کشتنش هی نگاه به خیمه و زن و بچه هاش میکرد حسین*
خسته بود آقا تازه روی مرکبش نشسته بود آقا
میزد سنگ سرش شکسته بود آقا خسته بود آقا
تک و تنها رفت،که صدای خیمه توی خیمه بالا رفت
دم رفتن طرف خیمه ی زنها تک و تنها رفت
آه جنجال بود و طرف قتلگاه غوغا بود و
بین گودال حسین تنها بود و
سر پیراهنش دعوا بود و جنجال بود و
طرف خیمهگاه غوغا بود و
چشمهها به حافظ دریا بود و
نگران واسه زنها بود و جنجال بود و
*امام صادق فرمود : یک روز بعد از مصیبت خونه آتیش زدن خونه دیدن آقا داره گریه میکنه عرضه داشتن یابن رسول چرا گریه میکنید برای خودتون گریه میکنید؟ فرمود:نه من بودم این زن و بچه به من پناه آوردن اما غروب عاشورا این زن و بچه به کی پناه بردند؟ یه وقت عقیله بنی هاشم دید نانجیبا دارن میان اومد وارد خیمه امام سجاد شد. آقا بگو کجا بریم چیکار کنیم؟ فرمود: عمه بگو همه فرار کنن آی آی آی واسه این گریه میکنه کسی نبود مخدرات جدم بشه کسی نبود اونها رو زیر پر و بال بگیره راوی میگه دیدم عقیله بنی هاشم هی وارد خیمههای آتش گرفته میشه هی به سر میزنه بیرون میره*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_مسعود_پیرایش
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
عزیزان ذاکر و شاعر توجه کنید داستان آتش زدن منزل امام صادق علیه السلام که در کتاب کافی (ج۲ ص ۳۷۹)آم
.
|⇦•شکر خدا صادق...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج حسن #شالبافان
●━━━━━━───────
"لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر امیری حسین ونعم الامیر"
*چقدر زیباست عاشورا هر کی می اومد اول خودش رو معرفی میکرد.من کیم حسبم، نَسبم.. یه وقت دیدن غلام سیاه ابیعبدالله هی دور لشگر میچرخید هی صدا میزد.. امیری حسین و نعم الامیر هی دیدن دور لشکر میچرخید. آخه شب قبل آقا بهش فرموده بود اگه میخوای بری برو.. یه نگاه به حضرت کرد کجا برم من بدون تو میمیرم
ارباب ما چه کرد سنگ تموم گذاشت براش دو جا بیشتر ننوشتن وخده علی خده ،یعنی دو جا بیشتر حسین صورت رو صورت نگذاشت. یکی کنار جناب علی اکبر بود یکی هم برا این غلام سیاهه بود ،وقتی افتاده بود زمین ،هی داشت با خودش کلنجار میرفت. یعنی میشه بیاد؟ نه حسین که بالا سر تو نمیاد. یه وقت دید آروم سرش رو از زمین برداشت "خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ "
آبروی دو عالم
آبروم در خطره
باز گدا پشت دره
*به مقام غلام ابی عبدالله بگو الهی العفو *
میخواهم امشب رک بگویم دردها را
پس خوش ندارم دیدن نامردها را
هرکس که با نام علی خوش گشته حالش شیرِحلال مادرش باشد حلالش
می در رگ ما دائما جاری است، ساقی
این مستی ما عین هوشیاری است
شش بار پر کردم سبوی هستی ام را
کرده است کامل نام صادق مستی ام را
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
شکر خدا صادق رئیس مذهب ماست
هر چند بین روضه هامان او غریب است
اما مرور حکمت این غم عجیب است
بگذار راحت تر بگویم اوج غم را
خاکی شده شعرم بسوزان دفترم را
در شهر دل جز سوختن دروازه ای نیست
آتش به درب خانه چیز تازه ای نیست
بال و پرش میسوزد از جور زمانه
پای علی هر کس بماند صادقانه
هی باز شد روضه همینکه مرد خسته
در کوچه ها گردانده شد با دست بسته
امشب دلم هی میرود در کوی زهرا
از بس که دارد داغ صادق
شایدخودش می خواست که روضه هایش
باشد فدای مادرش جانم فدایش
میخواست بر روی سر ما گل بپاشد
رمز گریز روضه سمت کوچه باشد
از روضه مادر اگر چه سهم برده
شکر خدا سیلی نخورده
*نوشتن هجوم آوردن نیمه ی شب امام صادق و شیخ الائمه رو با اون وضعیت بردن. منصور فهمید چه غلطی کرده گفت زود برش گردونید. میگن فردای هجوم یه عده جمع شدن اومدن خونه امام صادق همه دور تا دور حجره نشستن.یه عده دیدن آقا مثل ابر بهار داره گریه میکنه شاید میگفتن ای وای دوباره یه خونه آتیش گرفته..اما بگم آقا...گفتن در سوخته جای شکرش باقیه دیگه کسی بین در و دیوار نمونده...*
میون شعله ها یه کی می زد صدا
علی علی سوختم
سادات شرمنده
مغیره به اشک علی میخنده
دست آقا رو با طناب میبنده
میبرن میون کوچه ها
فاتح حنین و خیبر و
یک نفر نیست بگه نامردا
واکنین دستهای حیدر و
علی رو بین چشم عام بردن
علی رو عده ای بد نام بردن
زدن زهرای او را پیش چشمش
مضافاً اینکه با دشنام بردن
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•بقیع! باز کن آغوش..
#روضه شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی #محمد_عطااللهی
●━━━━━━───────
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ"
بقیع! باز کن آغوش روح پرور را
که در برت بِکِشی میهمان آخر را
بقیع! غسل زیارت کن و ضریح بساز
که بوسهها بزنی پیکر مطهر را
*این آقا خیلی تو دوران امامتش مورد جسارت قرار گرفت *
بقیع ! این تنِ مولای سالخوردهی ماست
*فرمودند: حدود هفتاد سال داره امام صادق بابا با پدر پیر اینطور رفتار نمیکنن..اگه با پدر پیرت بری کربلا یا مشهد میگی پیرمرده نمیتونه پا به پای ما راه بیاد بقیه رو هم صدا میزنی میگی آروم راه برید بابام نمیتونه خوب راه بیاد خیلیا هم ادب میکنن جلوتر از پدر راه نمیرن ..اما نمیدونی تو مدینه چکار کردند با پیر مرد نامرد خودش سوار بر اسب شد پشت سرش دست امام سالخورده ما را با طناب میبست هی میکشه حضرت زمین میخوره بلند میشه..*
بقیع این تنِ مولای سالخوردهی ماست
بگیر در بغل آرام یاس پرپر را
اینم مثل جدش دستش رد طناب داره
بقیع این امامی که درِ خونه اش مثل مادرش آتیش گرفت. بقیع این امامیه که جلو چشمش زن و بچش وحشت زده شدن بچه هاش بال بال میزدن آتیش در خانه زبانه میزد.شاید امام کاظم بدن را در دل خاک سپرد..
ای خاک سرد با بدن این پیرمرد مدارا کن این صورتش زخمیه جای ریسمان به بازوی بابا منه..حالا یه جای دیگه امیرالمؤمنین سرش کرده تو قبر با بدن زهرای من مدارا کن ..دستش شکسته، زخمیه..ای خاک قبر با فاطمه مدارا کن *
بقيع اين تنِ مولاي سالخوردهي ماست
بگير در بغل آرام ياس پرپر ما
بميرد آنكه در اين سنّ و سال زهرش داد
كه آتشي زد و سوزاند پاي تا سر را
بقيع ! روضهي شيخ الائمّه سنگين است
ولي بيا كه بگويم از اين فراتر را
چه گويم از شب و پاي برهنهي آقا؟
كه زنده كرد عزاي سه ساله دختر را
*وقتی زمین میافتاد یاد روضه عمه اش میفتاد.ميگفت من یه مردم اگه زمین بخورم میگم مَردم خودمو جمع و جور میکنم ولی بمیرم برای عمه سه ساله ام چی کار کردن باهاش.دستاش دیگه جون نداشت..*
چه گويم از غم آن نازدانه طفلي كه
ميان همهمه گم كرده بود معجر را
گمان نكن كه تمام است مقتلُالصّادق
بقيع ! گوش بده حرفهاي آخر را
به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت
خدا رساند پيِ يارياش پيمبر را
دست و پاش لرزید غلاف کرد شمشیر را
*افتاد به پاي امام صادق گفت: آقا جان یه چیزی از ما بخواه گفت یه خواسته دارم زود بگو ما را برسونند زن و بچه هام منتظرن زن و بچم دارن از وحشت میلرزن..دستور داد شما رو با احترام برگردوندن... ای آقا اومدی بچه ها دورت گشتن دخترا دورتو گرفتن..اما بمیرم برای اون آقایی که تو گودال تکیه داد به نیزه شکسته با زحمت سرشو آورد بالا صدا زد هنوز من زنده ام به حرمم نرید به خیمه هام حمله نکنید.. حسین آقام آقام.. یه وقت رو کرد سمت علقمه های عباس أین المسلم؟ أین الحبیب ..یکی بیاد کمک کنه من بلند شم آخ زن و بچه هام تو خطرن یا الله..،
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکٌهای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسۀ مادر ندارد
*حالا مادرش اومد توگودال..*
گوید بنی، یا بنی، یا بنی
برخیز آمد مادرت زهرا، بنی
گفت پسرم پاشو مادرت اومده
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
که دیده بلبل از تنها گل خود
جدا گردد به ضرب تازیانه؟
* زینب یه حرفی میرنه ادم آتیش میرنه صدا زد..
خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت
بر آن موئی که زهرا کرده شانه
هر کس ز علی کینه به دل داشت تو را زد. پیر لعین نیزه نداشت با عصا زد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_محمد_عطااللهی
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•من ایستاده بودم...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*صفوان جمال مکرر دنبال امام صادق سفر رفت مکه...تو یکی از سفرها به آقا عرضه داشت آقا خیلی شکسته شدی ،خیلی پیر شدی. آقا جواب دادن صفوان، میدونی چرا اینجوری شدم.. اگه صدایی که من اینجا میشنیدم رو شماها هم میشنیدید پیر می شدید چه صدایی میشنوید آقا،صدای ملائک رو میشنوم که از غریبی جدم علی دارن ناله میزنن گریه می کنن.طرف اومد پیش امیرالمومنین آقا پیغمبر تو سن و سال شما بود خیلی جوونتر از شما بود شما خیلی شکسته شدید پیر شدید یهو آقا زدن زیر گریه..شاید آقا این جور جواب داده..*
من ایستاده بودم دیدم که همسرم را
دشمن گهی به خانه گاهی به کوچه می زد
*دستور داد شبونه ریختن تو خونه ی امام صادق، آقا رو میخوان ببرن، دستور داد همین الان برید وارد خونه اش بشید آقارو هر جور بود بیارید رحم و مروتم نداشته باشید. اومد تو قصرش، نشست قصری که معروف بود که هروقت منصور می رفت تو اون تالار مشخص بود میخواد یه نفر و بکشن، رفت نشست منتظر،آقا رو آوردن، انقدر توهین جسارت ، شمشیرو تا نیمه از غلاف خارج کرد و دوباره شمشیر و غلاف کرد بار دوم، بار سوم، یهو لحنش عوض شد عذرخواهی کرد آقاجان ببخشید اینا بی ادبی کردن شما رو این موقع شب اینجا آوردن ،برگشتن آقا رو با احترام بردن خونه، یه عده اومدن اعتراض کردن چرا این کارو کردی تو به ما دستور میدی،میگی برید آقا رو بیارید بعد خودت اینجوری برخورد میکنی مگه قرار نبود بکشی آقا رو؟ میدونید چی گفت؟گفت همچین که شمشیرو تا نیمه کشیدم یهو دیدم پیغمبر خدا ایستاده غضب کرده گفت منصور اگه شمشیرو برهنه کنی زنده ات نمیذارم گفتم حتما اشتباهی دیدم بار دوم و سوم این صحنه تکرار شد. ترسیدم از غضب پیغمبر..مگه میشه اسم شمشیر برهنه برده بشه دل ما تو گودال نره، اون نامرد گفت :خودم کارشو تموم میکنم اومد تو گودال دید نمی تونه برگشت، نفر دوم هی مکرر رفتن و اومدن هیچکی این کار ازش برنمیومد. اون نامرد گفت کار خودمه، خنجرو برداشت روایت میگه همچین که اومد اول یه لگد به پهلوی این آقا زد بدنوبرگردوند دید هر کی میره چشم تو چشم حسین میفته حالش عوض میشه نمیتونه حسینو بکشه اول حسینو برگردوند چشم تو چشم نشه خنجرو گذاشت از قفا ....ای حسین..... *
هی کند میبره لشکر کلافه شه
فکر کن سنان که هست شمرم اضافه شه
«ای حسین....»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•ای آشکار از همه...
توسل به #امام_زمان و #روضه #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حامد نجاتی
●━━━━━━───────
ای آشکار از همه دلها ظهور کن
تا جان به لب نیامده ای جان ظهور کن
خشکیم با یه ریگ کویریم تشنه
بی حاصلیم حضرت باران ظهور کن
آقا جان!
من ظلمتم ،به تو نرسم دیر می شود
پس لطف کن به قلب من الان ظهور کن
*من یه اسمی آوردم آقاجان امشب بیا یه دستی به سر و رومون بکشی*
آقا به حق دست بریده بیا بیا
آقا به حق ساقی طفلان ظهور کن
*به حق اون لحظه ای که این بچه ها تشنه بودن ،این شکمها رو هی روی زمین می سابیدن ،هی صدا میزدن ما تشنه ایم آب واسه ما بیار*
آقا به حق آن لب عطشان بیا بیا
*به حق اون لحظه هایی که هی صدا میزد جگرم داره می سوزه. توو کلاس درس، امام صادق هر وقت می دید یه روضه خون ، شاعر تو جلسه نشسته درس تعطیل میشد. صدا میزد از جد غریبمون روضه بخون. زبان حال از خود امام صادق بشنوید...
زخمی که است بر جگر من جدید نیست
سوزانده جانمو به اجل امید نیست
آتش کشیدهاند در خانه مرا
این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست
*آره برای بار اول نیست خونه امام و به آتیش می کشن. هی غریب مولا امیرالمومنین،هی غریب مشگل گشای دو عالم..کجا روا بود جلوی امیرالمومنین جسارت به بانوی علی بشه کجا روا بود دست مولا بسته باشه ،زبونم لال فاطمه شو بزنن*
این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست
*تو یه لات خیابونی ببینی یه جایی رد میشه با یه موتور سیکلتی وسیله نقلیه معمولی رد میشه یه پیرمرد میبینه پیاده داره راه میره هر چی هم که باشه مودبانه میایسته میاد میگه آقا!جایی میری من برسونمت. یا امام صادق اینم تصدقی سرشماست آقا، لاتهای شهر ما به ریش سفیدا احترام می کنن. آقا خیابونیای ما به سر و صورت سفیدا احترام می کنن ، خونه اشو آتش زدن بین آتیشا راه می رفت هی یادش میومد یه خانمی بچه هم داره بین شعله .. آخه روضه مال امام صادقه خودش اینطوری فرموده. فرمود: بخدا اون موقعی که اومدن در خونهٔ بابام موقعی که لگد زد موقعی که در آتیش گرفت میگه مادرمون تو شعله ها می سوخت میگه در و شکستن. میگه مادر با صورت افتاد میدونی چیشد فقط این و بهت بگم*
در میان دود و آتش دیدمت دیدمت دیدمت
با چهل تن در کشاکش دیدمت دیدمت دیدمت
در سوخت، مادر سوخت
در افتاد، مادر افتاد
چهل نفر از روی در رد شدن.. عرش افتاد
تو شعله ها می دوید یه پیرمردی که سنی ازش گذشته بودیه پیرمردی که نزدیک هفتاد و چند سال برای آقا نوشتن بهش میگن شیخ الائمه. این پیرمرد می دوید بین شعله ها دیدن حضرت داره ناله میزنه..فردا روزش دوستاش جمع شدن گفتن آقا غم به دلت راه نده..ما نمردیم آقا ،خونتو برات درست می کنیم خونه اتو آتیش زدن ما هستیم نوکراتون دم همه نوکرای اهل بیت گرم.. اومدن جمع شدن دور آقا..هنوز آقا رو مسموم نکرده بودن مودبانه دو زانو نشستن آقا ماخونه اتونو می سازیم هی حرف میزدن. هی میدیدن چهره حضرت یه جوریه.. چرا آقا حرفی نمیزنه.. یه وقت شروع کرد بلند بلند کریه کردن خیلی سخته برای عاشق ببینه معشوقش اینطوری گریه می کنه همه گفتن آقا فدات بشیم .حرف بزن آقا چیشده اینطوری سینه تون تنگ اومده ؟ حضرت فرمود:تو فکر خونه نیستم شاید کنایه اش اینه ما عادت داریم . از همون اول خونه هامونو آتیش زدن، خونه بابامونو آتیش زدن ما ارث گرفتیم. اما گریه ام برای خونه نیست گفتن آقا جان بفرما. انقدر اصرار کردن به حضرت که آقا لااقل این بغضی که گلوتونو گرفته می ترسیم شما رو از پا در بیاره تو این سن و سال حرفی بزنید برای ما دوستانتون نگرانیم حضرت شروع کرد بلند بلند گریه کردن آقا بفرمایید حضرت فرمود: آقا گریه ام بخاطر خودم نیست، بخاطر خونه نیست، اون لحظه ای که خونه رو آتیش زدن بچه هام خیلی ترسیده بودن از این اتاق به اون اتاق فرار می کردن یهو خودمو بچه هامو فراموش کردم یاد عمه ام افتادم کربلا خیمه ها رو آتش زدن ..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_حجت_الله_احسانبخش
#کربلایی_حامد_نجاتی
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇