eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ زیارت امام حسین(ع) را ترک مکن از علی صائغ نقل شده که امام صادق(ع) فرمود: «ای علی! به زیارت حسین(ع) برو و آن را ترک مکن.» علی صائغ می‌گوید: عرض کردم: چه ثواب و پاداشی برای زائرش دارد؟ امام فرمود: «مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَکلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکینِ یکتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیرٍ وَ لَا یکتُبَانِ مَا یخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ سَیئٍ وَ لَا غَیرِ ذَلِک فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یا وَلِی اللَّهِ مَغْفُورٌ لَک أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیت رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَی النَّارَ بِعَینِک أَبَداً وَ لَا تَرَاک وَ لَا تَطْعَمُک أَبَدا.» «کسی که به زیارت ایشان برود، خداوند به ازای هر قدمی، حسنه‌ای برایش می‌نویسد و از او گناهی را پاک می‌کند و یک درجه ارتقای رتبه پیدا می‌کند. پس وقتی به مرقد حسین(ع) رسید، خداوند دو فرشته را بر او مأمور می‌کند تا هرچه از خیر و خوبی و صلاح از دهانش خارج می‌شود، برایش بنویسند و اگر چیزی خواست که به صلاحش نبود، برایش ثبت نکنند و هنگامی که از زیارت باز می‌گردد، با او وداع کرده و می‌گویند: ای دوست خدا! بخشیده شدی؛ تو از حزب خدا و حزب پیامبرش و حزب اهل بیتش هستی. به خدا سوگند هرگز به چشم خودت آتش را نخواهی دید و آتش نیز تو را نمی‌بیند و نمی‌سوزاند.» 📚منبع کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، ص ۲۵۵ . . ✅ اجر زیارت پیاده امام حسین(ع) ابوصامت از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «مَنْ أَتَی الْحُسَینَ(ع) مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَیتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ فَإِذَا أَتَیتَ بَابَ الْحَیرِ فَکبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعاً.» «هر کسی پیاده به زیارت قبر حسین(ع) برود، خداوند برای هر قدمی هزار حسنه نوشته و هزار گناه از او پاک می‌کند و رتبه‌اش هزار درجه بالا می‌رود. پس هرگاه به فرات رسیدی، غسل کن و کفش‌هایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ پس وقتی به درب حَرَم رسیدی، چهار بار تکبیر بگو و کمی راه برو و دوباره چهار بار تکبیر بگو.» 📚منبع کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، ص ۲۵۵ . ◾️ آثار زیارت امام حسین(ع) ابن مشکان از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «مَنْ زَارَ الْحُسَینَ(ع) مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یرْجِعْ حَتَّی یغْفَرَ لَهُ کلُّ ذَنْبٍ وَ یکتَبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ کلِّ یدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ وَ مُحِی عَنْهُ أَلْفُ سَیئَةٍ وَ یرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَةٍ.» «هر که از شیعیان ما حسین(ع) را زیارت کند، باز نمی گردد، مگر این که همه گناهانش بخشیده می‌شود و به ازای هر قدمی که برمی‌دارد و هر دستی که به سوی آسمان توسط هر کسی بالا می‌رود، برایش هزار حسنه نوشته می‌شود و هزار گناهش پاک می‌شود و هزار درجه بالا می‌رود.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۸، ص ۲۵ .
. 🏴 عزاداری حضرت سكينه(س) امام سجاد(ع) فرمودند: «وسايل سفر را بردارند و از كربلا به سوی مدينه حركت نمايند.» شترها و محمل‌ها آماده شد، در اين هنگام سكينه گريه كرد و بانوان را به وداع با قبر شريف طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه قبر پدر را به بغل گرفت وَ بَكَتْ بُكاءً شَديداً و حَنَّتْ و اَنَّتْ وَ اَنْشَأَتْ تَقُولُ (گريه سختی كرد و شيون و ناله نمود و چنين مرقيه خواند) اَلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ جِسْماً اِلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ رُوحاً بِلاكَفَـنٍ و لا غُسْـلٍ دَفيناً لِاَحْمَدِ وَ الْوَصِيِّ مَعَ الْاَميناً «هان ای كربلا، با تو در مورد پيكری وداع می‌كنم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شده است.» «هان ای كربلا، ما همراه امينمان (حضرت سجاد(ع)) با تو وداع می‌کنيم و در مورد حسينی كه روح پيامبر و روح وصی پيامبر (حضرت علی(ع)) بود.» فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز خود را روی قبر پدر انداخت و شديد گريه كرد. 📚منبع معالی السبطين، مهدی حائری مازندرانی، ج ۲، ص ۲۰۳ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #اربعین #مقتل_اربعین مقتل -امام حسین علیه السلام-اربعین #عطیه عوفى(۸) مى‏ گوید: با #جابر بن ع
. ◼️ بن عبدالله انصاری بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى می‌نویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد. كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ‌هایت را بر میان شانه‌ها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟! گواهى مى‌دهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم‌پیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خورده‌اى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافته‌اى و از سینه ایمان، شیر نوشیده‌اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته‌اند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل‌هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى‌دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روح‌هایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!» گواهى مى‌دهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به دره‌اى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى‌شود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مى‌شود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفته‌اند. 📚منبع انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶ .
. ⚫️ آخرین روزهای عمر پیامبر(ص) پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می‌کرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته‌است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»(۱) پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»(۲) در روایت دیگر آمده‌است که فرمودند: «به هر کسی وعده‌ای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.»(۳) پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابۀ خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده‌بود، برای پیش‌گیری از بدعتها، فرمودند: «ای مردم، آتش فتنه شعله‌ور شده و فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»(۴) پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل “ام‌سلمه” رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند: «خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.»(۵) سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش “اسامه” بروید؟ چرا نرفتید؟» ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی‌توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.(۶) رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض‌کنندگان فرمود: «این چه سخنی‌است که درباره‌ی فرماندهی “اسامه” می‌شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می‌زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته‌است.» رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت‌کنندگان خود به طور مرتب می‌فرمود: «سپاه اسامه را حرکت دهید.»(۷) پیامبر(ص) فرمودند: «نفذ و اجیش اسامه.» «وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.» (۸) سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان می‌گریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته‌است، ارجع فانه یهجر،برگرد؛ زیرا او هذیان می‌گوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.(۹) حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند، رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارت‌آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید.»(۱۰) 📚منبع (۱) الارشاد، شیخ مفید، ص ۹۷ (۲) و (۳) همان، ج ۲، ص ۲۱۴ (۴) السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۶۵۴ (۵) الارشاد، شیخ مفید، ص ۹۷ (۶) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص ۳۳۴؛ صحیح مسلم، حجاج نیشابوری، ج ۲، ص ۳۲۵ (۷) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص ۱۹۰ (۸) ملل و نحل، شهرستانی، ترجمه و تصحیح سید محمد رضا جلالی نائینی، چاپ سوم، ۱۳۶۰، ج ۱، ص ۲۳ (۹) مسند احمد، احمد ابن حبل، بیروت، ج۱، ص ۳۵۵ (۱۰) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص ۲۴۴۰ .
. 🏴 فاطمه(س) و لحظه وداع با پیامبر اکرم (ص) در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت که فاطمه(س) گریه‌اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند: «در همین درد می‌میرم» و در باب شادی و تبسمش فرمودند: «تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می‌شود» و این بود که من تبسم کردم. 📚منبع ارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص ۱۸۱ .
. ◼️ اندوه فراوان حضرت زهرا(س) در شهادت پیامبر اکرم(ص) هنگامى‌كه رسول خدا(ص) رحلت‌كرد، كوچك و بزرگ، زن و مرد از فراق او متأثّر شدند و سراسر مدينه يك‌پارچه به عزا و گريه و ناله، مبدّل شد، سيل اشك از چشم‌هاى مردم روان بود، و از هر گوشه‌ى مدينه صداى گريه و فغان و شيون شنيده مى‌شد، مردم همانند حاجيان كه احرام حج مى‌بندند و فرياد مناجات و ناله سر مى‌دهند، ضجّه مى‌كردند، هيچ مرد و زنى نبود مگر اين‌كه گريه مى‌كرد و ناله مى‌نمود. اين مصيبت جان‌كاه، بخصوص براى خاندان پيامبر(ص) و بويژه اميرمؤمنان على(ع)، پسر عمو و برادر آن حضرت، بسيار جان‌سوز بود، از فراق پيامبر(ص) آن‌چنان اندوه بر اميرمؤمنان(ع) وارد گرديد كه اگر بر كوه‌ها نازل مى‌شد، طاقت تحمل آن را نداشتند، و بعضى از خاندان آن حضرت بقدرى در تنگ‌ناى شديد اندوه قرار گرفتند كه نمى‌توانستند خود را نگه‌دارند، جزع و بى‌تابى، صبر و عقل آنها را ربوده‌ بود و قدرت تكلّم و شنوائى را از آنها سلب كرده‌بود. ساير مردم نيز، بعضى مى‌گريستند، بعضى شيون مى‌كردند و بعضى بى‌تابى مى‌نمودند ولى در ميان همه‌ى مردم هيچ‌كس مانند حضرت زهرا(س)، محزون و غمگين نبود، آن‌چنان حزن و اندوه او را احاطه كرده‌‌بود كه غير از خدا كسى قادر بر ترسيم آن نيست، ساعت به ساعت و روز به روز، اندوهش تازه مى‌شد و گريه‌اش شدّت مى‌يافت و صداى ناله‌اش كم نمى‌شد، و سوز درد دلش آرام نمى‌گرفت، هر روز كه به پيش مى‌آمد گريه او بيشتر از روز قبل بود. آه جانسوز حضرت فاطمه سلام الله‌علیها كنار قبر پدر در روز هشتم رحلت پيامبر صلی الله‌ علیه واله. روايت كننده مى‌گويد: تا هفت روز بعد از رحلت پيامبر(ص) فاطمه(س) از خانه بيرون نيامد، روز هشتم به عنوان زيارت قبر پيامبر(ص) از خانه بيرون آمد با گريه و ناله به طرف قبر رسول‌خدا (ص) رهسپار شد، (از شدّت ناراحتى) دامنش بر زمين كشيده مى‌شد، و چادرش بر پاهايش مى‌پيچيد، از شدّت گريه و ريزش اشك، چشم‌هايش چيزى را نمى‌ديد، تا كنار قبر آمد، همين‌كه چشمش به قبر پدر افتاد، از حال رفت و خود را به روى قبر افكند. زن‌هاى مدينه به سوى او شتافتند، آب به صورتش پاشيدند تا اين‌كه به هوش آمد، آنگاه صدا به گريه بلند كرد و خطاب به پدر گفت: «قوتم رفت، صبرم تمام شد و بى‌تاب شدم، دشمنم شاد گرديد، اندوه جان‌كاه مرا مى‌كشد، اى‌پدر بزرگوار تنها و حيران و بى‌كس باقى ماندم، صدايم گرفت، كمرم شكست، زندگيم دگرگون و تيره شد، بعد از تو اى ‌پدر، انيسى در وحشت ندارم، و كسى نيست كه مرا آرام كند.» سپس با ناله‌ى جانسوز، اين اشعار و گفتار را به زبان آورد و گفت: «اى پدر جان حزن من هر روز در مصيبت تو تازه است، و قلبم به خدا قسم، سوزان و دگرگون است، هر روز اندوه من از مصيبت تو زياد مى‌شود، و حزن من از فراق تو هرگز تمام نمى‌شود. اى پدر جان، بعد از تو، بيوه زنان و مستمندان به چه‌كسى پناه ببرند؟ و چه كسى تا روز قيامت (در روز قيامت) به فرياد امّت مى‌رسد؟ اى پدر جان، بعد از تو ما را تضعيف كردند، و صبح كرديم، مردم از ما روى گرداندند.» «اى پدر عزيز، كدام اشك است كه از فراق تو، روان نيست و كدام اندوه است كه بعد از تو، پياپى نيست؟ و كدام مژگان است كه بعد از تو، سرمه‌ى خواب، به او برسد. اى پدر، امر عظيم بر تو وارد شد. اى پدر، مصيبت تو اندك نيست، منبر تو بعد از تو در وحشت است، و از محراب تو صداى مناجاتى شنيده نمى‌شود، ولى قبر تو به خاطر آن‌كه تو را پوشانده، شاد است، آه بر روزگار من تا آن هنگام كه به تو بپيوندم.» سپس فاطمه(س) ناله‌ى جانسوزى كشيد، آن‌گونه كه نزديك بود جانش از بدنش خارج گردد، سپس گفت: «صبر من تمام شد، و آثار اندوهم آشكار گشت پس از آن‌كه خاتم پيامبران را از دست دادم. اى چشم اى چشم! اشك خود را پياپى بريز، واى بر تو، آنقدر گريه كن كه بجاى اشك خون بريزى. اى ‌رسول خدا، اى برگزيده‌ى پروردگار و اى‌پناه يتيمان و ناتوانان. و آه اگر آن منبرى را كه بالاى آن می‌رفتى بنگرى كه پس از نور، ظلمت بر آن نشسته است.» «خدايا، مرگ مرا بزودى به من برسان، چرا كه زندگى دنيا بر من تيره و تار شده، اى مولاى من.» 📚منبع بیت الاحزان، شيخ عباس قمى .
. ◾️ توصیف حضرت علی(ع) از شهادت پيامبر اكرم(ص) «بَأَبي اَنْتَ وَ اُمّي يا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ ما لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّي صِرْتَ مُسَلِّيا عَمَّنْ سِواكَ وَ عَمَّمْتَ حَتّي صارَ النّاسُ فيكَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّكَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَيْكَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَكانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الكَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلاّلَكَ.» «پدر و مادرم فدايت ای پيامبر خدا! با مرگ تو رشته‌ای پاره شد كه در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانی بود. مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلّی دهنده‌است، يعنی پس از مصيبت تو ديگر مرگ‌ها اهميتی ندارد و از طرفی اين يك مصيبت همگانی است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند.» «اگر نبود كه امر به صبر و شكيبايی فرموده‌ای و از بی‌تابی نهی، نموده‌ای آن‌قدر گريه می‌كردم كه اشك‌هايم تمام شود و اين درد جان‌كاه هميشه در من می‌ماند و حزن و اندوهم دائمی می‌شد. كه همه اين‌ها در مصيبت تو كم و ناچيز است.»(۱) همچنین آن حضرت در توصیف رحلت پیامبر فرمودند: «فضَجَّتِ الدّارُ الافنيةُ؛ گويا در و ديوار خانه فرياد می‌زد»(۲) 📚منبع (۱) نهج‌ البلاغه، خطبه ۲۳۵، ص ۳۵۶ (۲)نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷ .
. ⚫️ اجازه عزرائیل از پیامبر اکرم(ص) از ابن عباس روایت شده رسول خدا(ص) هنگام بیماری، لحظه‌ای بیهوش گردید. در آن هنگام درخانه کوبیده شد.‌ فاطمه(س) فرمود: «کیستی؟» کوبنده در گفت: «مرد غریبی هستم آمده‌ام از رسول خدا(ص) پرسشی کنم.» آیا اجازه می‌دهید به محضرش برسم؟ فاطمه(س) فرمود: «بازگرد خدا تو را بیامرزد اکنون پیامبر بیمار است.» آن شخص غریب رفت و پس از لحظه‌ای باز آمد و در خانه را کوبید گفت: مرد غریبی است از پیامبر(ص) اجازه ورود می‌طلبد.‌ آیا به غریبان اجازه ورود می‌دهید؟ در این هنگام رسول خدا(ص) به هوش آمد و فرمود: «فاطمه جانم آیا می‌دانی این شخص کیست؟ این کسی است که جمعیت‌ها را پراکنده می‌کند، لذات را در هم می‌شکند، این فرشته مرگ (عزرائیل) است به خدا سوگند قبل از من از کسی اجازه نگرفته و پس از من هم از احدی اجازه نمی‌گیرد. به خاطر مقام ارجمندی که در پیشگاه خداوند دارم از من اجازه می‌طلبد به او اجازه ورود بده.» فاطمه(س) به او فرمود: «داخل شو خدا تو را بیامرزد.» عزرائیل مانند نسیم ملایمی وارد خانه پیامبر شد و گفت: «السلام علی اهل بیت رسول الله؛ سلام بر خاندان رسول خدا(ص).» 📚منبع انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص ۱۶ کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۲ سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۱۸ .
🔳 حسن و حسین علیهم‌السلام در آغوش پیامبر(ص) مرحوم صدوق از ابن عباس روایت کرده در آن هنگام حسن(ع) و حسین(ع) با دیده گریان صیحه زنان وارد خانه شدند و خود را بر روی رسول خدا(ص) افکندند، علی(ع) خواست آنان را از آن حضرت جدا سازد که پیامبر(ص) به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها مرا ببویند من از دیدار آنها توشه برگیرم و آنها از دیدار من توشه برگیرند. آگاه باش که این دو فرزند بعد از من ستم‌ها خواهند دید و با ظلم کشته خواهند شد.» سپس سه بار فرمود: «خدا لعنت کند کسانی را که به این دو تن ظلم کند.» 📚منبع کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۴ سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱ ◾️ فاطمه(س) در لحظات آخر عمر پیامبر(ص) شیخ مفید نقل می‌کند سپس بیماری رسول خدا(ص) سخت و وخیم شد، امیرمومنان علی(ع) در کنار بسترش بود. همین که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت کند به علی(ع) فرمود: «سرم را بر دامن خود بگیر زیرا که امر الهی فرا رسید و چون جان من بیرون رود آن را با دست خود بگیر و به روی خود بکش، آنگاه مرا رو به قبله بگذار و کار (غسل و کفن) مرا انجام بده و پیش از همه مردم بر جنازه‌ام نماز بخوان و از من جدا نشو تا مرا به خاک بسپاری و از خداوند طلب کمک کن.» حضرت علی(ع) سر آن حضرت را بر دامن گرفت آن حضرت از حال رفت فاطمه(س) خود را بر آن حضرت افکند و به روی او نگاه می‌کرد و نوحه و گریه می‌کرد. 📚منبع ترجمه ارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۱۷۶ سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱ ◼️ مرثیه حضرت زهرا(س) در فراق پیامبر(ص) انس بن مالک می‌گوید: پس از دفن جنازه رسول خدا(ص)، فاطمه(س) با من ملاقات کرد و با اندوهی فراوان فرمود: «ای انس! چگونه دل شما قبول کرد که خاک بر چهره نازنین پیامبر(ص) بریزید؟» سپس با گریه گفت: «ای پدر! آه پدرم! که دعوت حق را اجابت کرد و خداوند او را به نزد خود برد.» از اشعار حضرت زهرا(س) در کنار قبر پیامبر است که می‌فرمود: «پدر جان! جانم با آن همه غم و اندوه در سینه‌ام حبس شده، ای کاش با همان اندوه‌ها از بدنم خارج می‌شد پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست گریه می‌کنم از بیم آنکه مبادا بعد از تو زندگیم طولانی گردد.» 📚منبع بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۹۴ سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۳ ▪️ سخنان پیامبر اکرم(ص) با فاطمه(س) در کشف الغمّه آمده‌است که در لحظات آخر عمر، زمانی که پیامبر(ص) از شنیدن ناله‌های زار و گریه فاطمه(س) چشم می‌گشاید به دخترش می‌فرماید: «دختر عزیزم تو پس از من مظلوم خواهی بود پس هرکس رشته ارتباط و دوستی با تو را حفظ کند رشته دوستی با مرا حفظ کرده‌است و هرکس آن رشته را پاره سازد رشته پیوند با مرا گسسته‌است و هرکسی نسبت به تو انصاف ورزد به من انصاف روا داشته‌است چرا که تو از منی و من از توام و تو پاره تن و جان من هستی.» 📚منبع زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۴۵ ◼️ پیراهن پیامبر اکرم(ص) هنگام غسل امیرالمؤمنین(ع) در هنگام غسل دادن پیغمبر(ص) از همان زیر پیراهن او را غسل داد. فاطمه(س) از علی(ع) خواهش کرد: «پیراهن پدرم را به من بنما.» چون پیراهن پدر را بویید بیهوش شد. امیرالمومنین(ع) چون چنان دید آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کرد. اندوه حضرت زهرا(س) از فراق پیامبر(ص) بسیار بود او مرثیه می‌خواند و به گونه‌ای گریه می‌کرد که از گریه او در و دیوار گریه می‌کرد. «آنچنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن می‌ریخت آن روزها مانند شب تیره و تار می‌گردید.» 📚منبع بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۲۷۲ زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۵۰
. ◾️ بهترین و بدترین خلائق هرچه پیامبر(ص) به پایان عمر شریف خود نزدیک مى‌شد مى‌کوشید که بیشتر از گذشته درباره مقام و فضیلت امیرمومنان(ع) سخن بگوید و مردم را آگاه سازد. براى نمونه جابر بن عبدالله انصارى گوید: رسول خدا(ص) در بیمارى آخر عمر خود فاطمه(س) را گفت: «پدر و مادرم فداى تو باد! کسى را به سوى همسرت على بفرست و او را نزد من فرا خوان.» فاطمه(س) به حسین(ع) فرمود: «پیش پدرت برو و به وى بگو: جدم تو را مى‌خواند.» حسین(ع) به جانب پدر شتافت و او را آگاه کرد امیرمومنان(ع) به خدمت پیامبر خدا(ص) شرفیاب گشت در حالى که فاطمه(س) در کنار وى حضور داشت و بر آن حضرت(ص) گریه مى‌کرد و مى‌گفت: «واى از این اندوه! اندوه بیمارى تو اى پدر!» و پیامبر(ص) مى‌فرمود: «پس از این روز دیگر بر پدر تو رنج و اندوهى نیست!» رسول خدا(ص) رو به على(ع) کرد و فرمود: «یا على(ع) نزدیک من آى.» على(ع) پیش پیامبر(ص) آمد. [حضرت به سبب ضعف زیاد] فرمود: «گوش خود را نزدیک دهان من بیاور!» على(ع) چنین کرد. پیامبر(ص) فرمود: «اى برادر من! آیا سخن خداى تعالى را نشنیده‌اى که در کتاب خود مى‌فرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه؛ به راستى کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو انجام دادند آنان بهترین خلقند.» (۱) على(ع) عرض کرد: «آرى اى رسول خدا(ص) شنیده‌ام.» فرمود: «آنها تو و شیعیان تو هستید که می‌آیید در حالى که شریفان اهل محشرید و همه شما را مى‌شناسند. سیرابید و از گرسنگى به دورید و باز آیا شنیده‌اى که خداى متعال فرموده است: ان الذین کفروا من إهل الکتاب و المشرکین فى نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه؛ به راستى آنان که از اهل کتاب کافر شدند و مشرکان در آتش جهنم براى همیشه خواهند بود و ایشان بدترین خلقند.» (۲) على(ع) گفت: «بلى اى پیامبر خدا(ص)» فرمود: «آنها دشمنان تواند که روز قیامت مى‌آیند در حالى که تشنگانند. شقاوت پیشگانى هستند که به عذاب الهى گرفتار آمده‌اند و ایشان کافران و منافقانند. این مقامات که گفتم از آن تو و شیعیان توست و آن عذابها براى دشمنان تو و پیروان آنهاست.» (۳) 📚منبع (۱) سوره بینه، آیه ۶ (۲) همان, آیه ۷ (۳) تفسیر فرات الکوفى، ابى القاسم فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفى، ص ۵۸۵ . ⚫️ دوست رسول خدا(ص) عایشه مى‌گفت: هنگامى که رسول خدا(ص) را وقت مرگ در رسید و در خانه‌اش بسترى بود فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من ابابکر را صدا زدم چون بیامد حضرت(ص) به او نگاهى کرد و سرش را پایین انداخت و گفت: «دوست مرا فراخوانید!» در پى عمر فرستادند. چون حاضر شد پیامبر(ص) به وى نظرى افکند و باز فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من گفتم: واى بر شما على بن ابى طالب(ع) را خبر کنید. به خدا سوگند که پیامبر(ص) غیر او را اراده نکرده است. وقتى که على(ع) خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شد و حضرت(ص) وى را دید پارچه‌اى را که بر روى خود انداخته بود گشود و على(ع) را در کنار گرفت و همچنان در آغوش على بود تا جان سپرد. 📚منبع مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۲۳۶ .
. 🏴 شادی معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع) ابن خلکان، از استوانه‌های علمی اهل سنت در این‌باره می‌نویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن(ع) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین! چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر می‌گویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد. در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا می‌دانی برای خانواده‌ات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان می‌بینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت‌. سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن(ع) ملحق شويم به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شده‌ايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد. 📚منبع وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۶۶ . 🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۱ یاران امام در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفا نمودند. در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن(ع) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگ‌تر است. او کسی جز عبیدالله بن عباس نبود. عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن(ع) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عده‌ای زیادی از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود. این درحالی بود که در دوره امام علی(ع) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود. انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیا‌طلبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۵۱ تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، ج۲، ص ۱۴۱ ..... 🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۲ صبح‌گاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس(فرمانده سپاه امام) غایب بود. ناچار شخص دومی که از سوی امام(ع) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسه‌های معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعه‌سازی توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد. با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه امام حسن(ع) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام(ع) که برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد، بلکه عده‌ای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمه‌اش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتی سجاده زیر پای حضرت را ربودند و “عبدالرحمن ازدی” ردای آن حضرت را از دوشش کشید. حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد. همین که به “مظلم ساباط” رسید ناگاه یکی از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد، لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارک حضرت زد که تا استخوان شکافته شد. این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت. 📚منبع البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۵ الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳ تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج ۵، ص ۱۹۵ .
. ◼️ مظلومیت امام رضا(ع) و انکار امامت حضرت توسط برخی شیعیان و خویشان و نمایندگان پدر بزرگوارشان دوران امامت امام موسی کاظم(ع) بخصوص در اواخر عمر شریفشان، دوران خفقان بوده است و امام(ع) نمی‌توانست به راحتی امام بعد از خود را به شیعیان معرفی کند. این خفقان به قدری بود که زمانی که یزید بن سلیط از شیعیان امام، از ایشان خواست همانند پدرشان امام صادق(ع) از جانشین بعد از خود سخن بگوید آن حضرت فرمود: «ان ابی علیه‌السلام کان فی زمان لیس هذا زمانه؛ زمان من با زمان پدرم متفاوت است و فقط پس از اصرار یزید، لب به سخن می‌گشایند. بی‌شک، مهمترین عامل آن هارون الرشید و سیاستهای او بود. از طرف دیگر در این زمان امام کاظم(ع) وکلایی برای بعضی از حقوق شرعیه‌ای که شیعیان برای امام می‌پرداختند معین ساخت و اموال زیادی نزد بعضی از این وکلا جمع شد. برای مثال نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار و نزد علی بن حمزه سی هزار دینار وجود داشت. زمانی که امام کاظم(ع) به شهادت رسیدند آنها به خاطر اینکه اموال را به صاحب اصلی ندهند ادعا کردند که موسی بن جعفر(ع) زنده است و غایب شده و روزی به عنوان قائم برای بر پا ساختن عدل و مساوات به روی زمین باز خواهد گشت. چرا که در صورت اقرار به امامت حضرت رضا(ع) ناچار بودند آن اموال را به ایشان تحویل دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند، بلکه امامت امام رضا(ع) را انکار کرده و از این امکانات جهت فریب دادن شیعیان دیگر استفاده کردند. (۱) این آغاز مظلومیت و غربت امام رضا(ع) آن هم بعد از فراق پدر بود. داستان مکاتبه امام رضا(ع) با عثمان بن عیسی شاهد مظلومیت و غربت ولایت است. از احمد بن حماد روایت است که گفت عثمان بن عیسی رواسی در مصر یکی از کارگزاران امام(ع) بود و اموال بسیاری از امام از جمله شش کنیز نزد او به امانت بود. امام رضا(ع) درباره کنیزکان و اموال به او پیغام فرستاد ولی عثمان در پاسخ نوشت: پدرت نمرده است. امام(ع) به او پاسخ داد : «او مرده و میراث او را قسمت کرده‌ایم و در صحت خبر مرگ او تردید نیست.» و بدین نحو بر عثمان اقامه حجت نمود. اما عثمان بن عیسی در جواب نوشت: اگر پدر تو نمرده تو را در این اموال حقی نیست و اگر چنانچه می‌گویی مرده است او به من دستوری نداده که چیزی از این اموال را به تو بدهم و من کنیزکان را آزاد کرده به شوی داده‌ام. (۳) 📚منبع (۱) زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه‌السلام (ترجمه جلد ۴۸ بحار الأنوار)، موسی خسروی، ص ۲۳۲ (۲) عيون أخبار الرضا، شیخ صدوق، ج‏ ۱ ص ۱۱۳ ......... ◾️امام رضا(ع) در بین خویشان نیز غریب بود امام در بین خویشان خود حتی عموها و عموزاده نیز غریب بودند. آنها از حضرت رضا(ع) نمی پذیرفتند که امام جواد(ع) فرزند ایشان است. چه غربتی از این بالاتر است که بستگان نزدیک فرزندی اولاد انسان را نپذیرند؟ عاقبت گفتند باید نسب شناس بیاوریم. امام(ع) قبول نکردند؛ چرا که فرمودند رسول اکرم صلی الله علیه و آله از نسبت دادن اولاد به تایید نسب شناس منع کرده‌اند. اما آنها تنها شرط برای پذیرفتن را رأی نسب شناسان بیان داشتند و به امام نیز گفتند: چون ممکن است هیبت شما نسب شناسان را تحت تاثیر قرار دهد، نباید در جمع ما باشی بلکه باید مثل یک کشاورز ساده با لباس مندرس و کلاه حصیری در مرزعه مشغول کار و بیل زدن باشی. امام(ع) به خاطر ضرورت شناساندن امام بعد از خود، مجبور به پذیرش شدند. وقتی نسب شناسان آمدند بستگان نزدیک، امام جواد(ع) را آوردند و به آنها گفتند: شما بگویید این فرزند کدام یک از ما است؟ آنها نیز پاسخ دادند هیچ کدام. وقت خروج چشمان آنها به امام رضا(ع) در مزرعه افتاد و گفتند به یقین فرزند آن کشاورزی است که روی زمین کار می‌کند و دلایل خود را نیز بیان داشتند. سپس این عموها و عموزاده که نه امام(ع) را می شناختند و نه حرمتی برای او قائل بودند، مجبور به پذیرش و عذرخواهی شدند و در همین جا بود که امام را گریاندند. (۱) علامه طهرانی در این باره می‌گوید: «در این صورت آیا امامی که برای معرفی فرزند خود به برادران و عموهای خود که نزدیک‌ترین افراد به او هستند مجبور به گریه می‌شود و دلش می‌شکند و به قول قیافه شناسان که خود بدان راضی نیست تن در می‌دهد غریب نیست؟» (۲) 📚منبع (۱) الكافی، شیخ کلینی، ج‏ ۱، ص ۳۲۳ (۲) روح مجرد، محمد حسین حسینی طهرانی، ص ۲۳۴ .
◾️تحمیل ولایت‌عهدی به امام رضا(ع) پس از آنکه امام پیشنهاد خلافت از سوی مأمون را رد کردند، مأمون به حضرت پیشنهاد ولایت‌عهدی را داد و در این پیشنهادش بسیار مُصر بود. اما تمام راه‌هاى سياستمدارانه‌اى كه مأمون براى قانع كردن امام رضا(ع) در پذيرفتن ولايت‌عهدى دنبال كرد به بن بست رسيد. بنابراين امام را در صورت نپذیرفتن ولایت‌عهدی تهدید به مرگ کرد. او امام را احضار كرد. وقتى امام حضور يافتند، گفتگوهايى بين آنها رد و بدل شد. سپس امام به او فرمودند: «به خدا من هرگز دروغ نگفته‌ام از زمانى كه خداى متعال مرا خلق كرده است و من از دنيا براى دنيا گوشه‌گيرى اختيار نكرده‌ام و من قصد تو را مى‌دانم.» مأمون فورى پرسيد: چه قصدى دارم؟ امام از او امان خواست تا حقيقت را به صراحت بگويد و مأمون گفت: به تو امان دادم. امام انگيزه مأمون را از سپردن وليعهدى به او توضيح داد و فرمود: «از اين طريق تو مى‌خواهى مردم بگويند كه على بن موسى الرضا خود را از دنيا كنار نكشيد بلكه دنيا بود كه خود را از او كنار كشيد، آيا نمى‌‌بينيد چگونه وليعهدى را به طمع رسيدن به خلافت قبول كرد؟» مأمون خشمگين شد و به امام بانگ زد: تو هميشه مرا به كارى وادار مى‌كنى كه از انجامش متنفرم و گويى از قدرت و شوكت من باک ندارى و خود را ايمن مى‌دانى. به خدا قسم بايد وليعهدى را قبول كنى يا اينكه تو را به قبول آن مجبور مى‌كنم. تو بايد اين كار را بكنى و گرنه گردنت را می‌زنم» (۱) امام عليه‌السلام به خدا تضرّع كردند و فرمودند: «خدايا، تو نهى كردى از اينكه من با دست خودم خويشتن را به هلاكت اندازم و من مجبور شدم. من اگر وليعهدى را قبول نكنم از طرف عبداللّه مأمون كشته مى‌شوم. من مجبور شدم همان طور كه يوسف و دانيال عليهم‌السلام به وسيله طاغوت زمانشان مجبور شدند كه ولايت را بپذيرند. خدايا! پيمانى نيست جز پيمان تو و ولايتى براى من نيست جز از طرف تو. پس مرا براى اقامه دينت و زنده‌كردن سنّت پيامبرت موفق كن كه همانا تويى مولا و يارى دهنده و تو بهترين مولا و خوب يارى كننده‌اى هستى.» (۲) 📚منبع (۱) الامالى، شیخ صدوق، ص ۴۳ عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۱۴۰ (۲) عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۹ .
. ◾️قصیده جاویدان دعبل این قصیده که به تائیه دعبل یا «مدارس آیات» مشهور است یکی از شاهکارهای شعری او می‌باشد که در محضر امام رضا(ع) قرائت نمود. قاضی نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین نیز احوال دعبل خزاعی را آورده و می‌گوید: «دعبل قصیده مدارس آیات را به نظم در آورد و قصد کرد که آن را به محضر علی بن موسی الرضا(ع) ببرد، پس به خراسان سفر نمود و قصیده را در محضر امام رضا(ع) قرائت نمود.» امام رضا(ع) به او فرمود: «از این قصیده کسی را با خبر مکن و چون تو را امر کردم بخوان.» دعبل که خود از شاعران و مداحان اهل بیت(ع) بود در بین مردم و سران شهرت ویژه‌ای داشت و هنگامی که خبر رسیدن دعبل به مأمون رسید او را به سوی خویش فراخواند و از قصیده «مدارس آیات» سراغ گرفت. اما دعبل از اطلاع داشتن به آن انکار نمود، اما مأمون به خادم خویش فرمان داد که حضرت رضا(ع) را فراخواند چون حضرت تشریف آوردند. مأمون به عنوان گلایه به حضرت گفت از دعبل تقاضای خواندن قصیده مدارس آیات کردم اما او انکار کرد. در اینجا امام رضا(ع) به دعبل می‌فرمایند: «ای دعبل بخوان آن قصیده را.» پس دعبل شروع به خواندن قصیده نمود و پس از پایان قصیده مأمون بسیار تحسین نمود و جوایزی به او داد. آنچه که در تاریخ نقل است اینکه پس از پایان قصیده امام رضا(ع) ده هزار درهم به دعبل هدیه نمودند. اما دعبل که منتظر چیز دیگری بود به امام عرض کرد برای هدیه من یک پیراهن و برده از پیراهنی که به بدن شما برخورد داشته است به من عطا بنمایید تا هنگام مرگ و پس از آن بعنوان کفن خویش استفاده نمایم. آنچه در تاریخ آمده اینست که ذکاوت دعبل این بود که عرض کرد پیراهنی به من هدیه نمایید که با بدن شما تماس مستقیم داشته باشد که چنین پیراهنی برکت ویژه‌ای داراست. امام به ایشان پیراهنی بخشیدند و تمام سکه‌هایی که به نام حضرت رضا(ع) ضرب شده و به درهم رضویه مشهور بود را نیز به وی هدیه نمودند و فرمودند: «به زودی این به کارت می‌آید و مصون و محفوظ خواهی ماند.» نقل است فضل بن سهل نیز که وزیر مأمون بود اسب راهواری به وی بخشید و دعبل از خراسان خارج گردید. در راه راهزنانی به ایشان حمله می‌کنند و تمام هدایا و اموال دعبل را غارت می‌کنند. یکی از راهزنان زیر لب برای خود زمزمه می‌نمود که «أری فیئهم فی غیرهم متقسما/و أیدیهم من فیئهم صفرات» دعبل از او می‌پرسد این شعر که می‌خوانی از آن کیست؟ او می‌گوید: شاعر این قصیده بر هیچکس پوشیده نیست، شاعر اهل بیت دعبل خزاعی. در اینجا دعبل خود را معرفی می‌نماید و چون امر برایشان آشکار می‌گردد تمام اموال قافله را بر می‌گردانند و سخن امام رضا(ع) تحقق می‌یابد که به دعبل فرمود: «این پیراهن تو را محفوظ می‌دارد.» (۱) پس از آن دعبل قصد قم نمود و به شهر قم که رسید خبر قصیده تائیه به آن شهر رسیده بود، چون به آنجا آمد او را بر منبر نشاندند و عرضه داشتند قصیده مدارس آیات را تلاوت کن. او نیز قصیده را برای آنان خواند و ایشان به او هدایایی بخشیدند و چون از جامه‌ی نزد دعبل آگاهی داشتند تقاضای خرید آنرا نمودند اما دعبل از فروش آن سرباز زد و از قم خارج شد. گروهی از جوانان خودرأی گرد او جمع شدند و تقاضای خرید جامه امام رضا(ع) را به هزار درهم نمودند اما او نپذیرفت. پس به ناچار پیراهن را به زور از وی گرفتند و ناله دعبل اثری ننهاد، در آخر مقداری از آن لباس را (آستین) به او دادند و هزار درهم بابت آن به وی بخشیدند. دعبل به سرزمین خود بازگشت در حالی که دزدان خانه وی را غارت نموده بودند و چیزی در بر نداشت تنها سکه‌هایی بود که امام به او بخشیده بود و فرموده بود: «بزودی به آن نیاز پیدا می‌کنی.» (۲) قاضی نور الله در مجالس المؤمنین ج۲ قضیه راجع به شفا یافتن کنیز یا دختر دعبل به وسیله تکه‌ای از پیراهن امام رضا(ع) آورده است. آن چنین است که جاریه دعبل به مرضی در چشم مبتلا گشت که طبیبان از علاج آن ناتوان شدند و بینایی وی از دست رفت در این زمان دعبل آن مقدار پارچه را طلب نمود و به چشمان دختر مالید و به برکت وجود امام رضا(ع) آن دختر بینا و سالم گشت و این تأثیر همان است که اهالی قم فهمیده بودند و به هزار درهم پیراهن امام رضا(ع) را خریداری نمودند. (۳) 📚منبع (۱) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۲، ص ۲۶۳ (۲) مجالس المومنین، سید نورالله حسینی شوشتری، ج۲، ص ۵۱۷ (۳) همان، ج۲، ص ۵۱۹ .
. 🏴 پایبندی به حجاب و عفاف وقتى سهل‌ بن سعد، اسيران را شناخت كه از دودمان پيامبرند جلو رفت و از يكى از آنان پرسيد: تو كيستى؟ گفت: «سكينه(س)، دختر امام حسين(ع)» پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ من، سهل، صحابی جدّت رسول خدايم. سكينه(س) فرمودند: «به نيزه‌دارى كه اين سر مقدس را مى‌برد بگو از ما جلوتر حركت كند تا مردم به نگاه‌كردن آن مشغول شوند و به حرم رسول الله(ص) چشم ندوزند.» سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نيزه‌دار داد. او هم سر مطهّر را از زنان دور كرد. در گزارش ديگرى آمده است: يزيد دستور داد اسيران آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را وارد مجلس كردند. نام تک تک آنها را پرسيد و خطاب به حضرت سكينه(س) گفت: اين زن كيست؟ گفتند: سكينه دختر حسين(ع). يزيد گفت: تو سكينه هستى؟ سكينه گريه كرد و به قدرى ناراحت شد كه نزديک بود جان بسپارد. يزيد گفت: چرا گريه مى‌كنى؟ فرمود: «چگونه گريه نكند كسى كه پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟» يزيد گفت: اى سكينه! پدرت حقّ مرا منكر شد و قطع رحم با من كرد و در رياست و رهبرى با من ستيز نمود. سكينه(س) گريست و فرمود: «اى يزيد از كشتن پدرم خوشحال مباش. او مطيع خدا و رسولش بود و دعوت حق را لبّيک گفت و به سعادت نايل گرديد. ولى روزى خواهد آمد كه تو را بازخواست مى‌كنند. خود را آماده پاسخ‌گويى كن. ولى از كجا تو بتوانى پاسخ بدهى؟» يزيد گفت: اى سكينه ساكت باش! پدرت بر من حقّى نداشت. 📚منبع مقتل الحسین (علیه‌السلام)، موفق بن احمد خوارزمی، ج۲، ص۶۸ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۲۸ ............ . 5⃣4⃣1⃣ نیز نزد قبر مطهر رسول اکرم(ص) می رود!👇 ✅حضرت سکینه(س) نیز به عمه خود اقتدا کرد و خطاب به قبر مطهر حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《يَا جَدَّاهُ! إِلَيكَ المُشتَكَى مِمَّا جَرَى عَلَينَا، فَوَاللهِ مَا رَأَيتُ أَقسَى مِن يَزِيدَ وَ لَا رَأيتُ كَافِرَاً وَ لَا مُشرِكَاً شَرَّاً مِنهُ وَ لَا أَجفَى وَ أَغلَظُ》 ♦️اى جَدَّا! از مصایبى که بر ما گذشت به تو شکایت مى کنم. به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا کارتر و خشن تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکى را بدتر از او سراغ ندارم! 📋《فَلَقَدْ کانَ یَقْرَعُ ثَغْرَ اَبی بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ یَقُولُ : کَیْفَ رَاَیْتَ الْضَّرْبَ یا حُسَیْنُ(ع)؟!!》 ♦️او با چوب دستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت : ضربه ها چگونه است اى حسین(ع)؟!(۱) 📚منبع : ۱)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۷۶ .
. 🌸 امام حسن عسکری(ع) در بیان دشمن جعفر کذاب، برادر امام حسن عسکری(ع) که می‌خواست به ناحق، خود را امام معرفی کند، با حضور امام زمان(عج) و اقامه نماز بر پیکر پاک امام حسن عسکری(ع) خوار و رسوا شد. از این رو، بیست هزار دینار برای خلیفه فرستاد و برای او نوشت: ای امیرمؤمنان! مقام و منزلت برادرم را به من بده. خلیفه اگرچه از کینه و دشمنی با امام لبریز بود، ولی لب به حق گشود و پاسخ داد: منزلت برادرت، حسن عسکری از طرف ما نیست، بلکه از سوی خداوند است. ما همواره می‌کوشیدیم قدر و منزلت او را پایین آوریم ولی به دلیل پاکدامنی، نیک رفتاری، دانش و عبادتش بر عظمت او افزوده می‌شد. اگر تو نزد پیروان برادرت همان ارزش را داری به تأیید ما نیاز نداری و اگر چنین نیست، کاری از ما بر نمی آید. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۴۹ جلوه هایی از اعجاز معصومین(ع)، علامه قطب الدین راوندی، ص ۷۶۸ ......... 🌹 عزّت امامان امری آسمانی روزی مستنصر بالله، خلیفه عباسی به سامرا رفت. اطرافیان به آگاهی‌اش رساندند که قبر امام حسن عسکری(ع) مورد توجه مردمان است ولی قبر پدران او یعنی خلفای عباسی را ویرانی و کثافت فرا گرفته است. از این رو به او گفتند: شما پادشاهان دنیا هستید و نباید قبر پدرانتان به این حال باشد و کسی هم به زیارت آنها نیاید. دستور دهید کسی این کثافت‌ها را پاک کند و آنها را مانند قبور امامان علویان بسازد تا مردم به زیارت آن ها نیز بروند. خلیفه در پاسخ گفت: این عزت امامان شیعه و آبادانی مزار آنها، امری آسمانی و از طرف خداوند است و اجبار مردم به کاری فایده ندارد. 📚منبع منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۷۶۳ ............
. 🌷 مهدی موعود(عج) در دیدگاه اهل سنت در منابع روایی اهل سنت، احادیث متعددی درباره مهدی و منجی آخرالزمان آمده است. که برخی محدثان اهل سنت مانند آبری شافعی، عبدالحق دهلوی، سفارینی و شوکانی به متواتر بودن آنها تصریح کرده‌اند. اهل سنت بر پایه این روایات به وجود «مهدی» باور دارند. اما در عین حال دیدگاه بسیاری از اهل سنت در این زمینه اختلافاتی با دیدگاه شیعه دارد. از جمله اینکه پدر «مهدی» از دیدگاه اهل سنت، همنام پدر پیامبر(ص) یعنی عبدالله است در حالی که شیعه وی را فرزند امام عسکری(ع) می‌داند. همچنین در دیدگاه مشهور اهل سنت، مهدی در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد. گروهی از اهل سنت نیز مهدی را از نسل امام حسن(ع) می‌دانند، در حالی که بر اساس اعتقاد شیعه او از نسل امام حسین(ع) است. با این وجود، اشتراک‌هایی میان باورهای اهل سنت و شیعیان درباره منجی آخرالزمان وجود دارد؛ از جمله آنکه وی از نسل و همنام پیامبر اکرم(ص) و ملقب به «مهدی» است. قیامی حتمی در آخرالزمان خواهد داشت که بر همه ظالمان پیروز شده و عدل و داد را در سراسر جهان برقرار می‌کند و عیسی(ع) همراه با او به زمین بازمی‌گردد. (۱) از سوی دیگر، برخی از علمای اهل سنت، مهدی موعود در اسلام را همان امام دوازدهم شیعیان دانسته‌اند؛ سبط ابن جوزی، از علمای قرن هفتم قمری، در کتاب تذکرة الخواص پس از معرفی فرزند امام حسن عسکری(ع) گفته است: «وهو الخلف الحجة صاحب الزمان القائم و المنتظَر؛ او همان صاحب الزمان و قائم است که [مسلمانان] در انتظار آمدنش هستند.»(۲) ابن‌طلحه شافعی، از علمای قرن هفتم قمری نیز در کتاب مطالب السؤول، مهدی منتظر را همان فرزند امام حسن عسکری(ع) دانسته و روایات ظهور او در آخرالزمان را نقل کرده است. (۳) 📚منبع (۱) دانشنامه امام مهدی(عج)، محمدی ری‌شهری، ج ۱، ص ۷۶ (۲) تذکرة الخواص، ابن‌جوزی، ص ۳۲۵ (۳) مطالب السؤول، ابن‌طلحه شافعی، ص ۳۱۱ عج .
🌹 جهان پس از ظهور / اقتصاد شکوفا و سالم امام جعفر صادق(ع) فرمود: «در دولت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ربا از بین می رود.» (۱) همچنین در مورد عمران و آبادی، امام باقر(ع) فرمود: «در زمان حکومت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در روی زمین، ویرانه‌ای باقی نمی‌ماند مگر آنکه آباد می‌گردد.» (۲) 📚منبع (۱) منتخب الاثر، لطف‌الله صافی گلپایگانی، ص ۴۷۴ (۲) همان، ص ۶۰۶ عج . 🌹 جهان پس از ظهور / سلامتی جسم و روان امام محمدباقر(ع) فرمود: «هر کس قائم را درک کند اگر به بیماری دچار باشد، شفا یابد و چنانچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند گردد.» 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص ۳۳۶ ........ . 🌹 جهان پس از ظهور / فراگیری حکمت امام محمدباقر(ع) فرمود: «در روزگار مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف به اندازه‌ای به شما حکمت و فهم داده می‌شود که یک زن در خانه‌اش، بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت (رفتار) می‌کند.» 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۵۲ ........ 🌹 جهان پس از ظهور / توجه به عبادت امام علی(ع) فرمود: «مردم در روزگار مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف به عبادت و دین روی می‌آورند و نماز را به جماعت برگزار می‌کنند.» 📚منبع عقد الدرر، مقدسی شافعی سلمی، ص ۱۵۹ ................ 🌹 جهان پس از ظهور / رشد اخلاق و صفات پسندیده و از بین رفتن رذایل و صفات ناپسند امام علی(ع) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند کینه‌های بندگان نسبت به هم از دلهایشان زدوده می‌شود.» و در روایتی امام محمدباقر(ع) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می‌گذارد و اخلاقشان را به کمال می‌رساند.» 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۳۶ .......‌‌‌‌‌.. 🌹 جهان پس از ظهور / شکوفایی علم و دانش امام صادق(ع) می‌فرماید: «دانش، بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده‌اند، تنها دو حرف از آن است و مردم تاکنون جز با آن دو حرف با حرف‌های دیگر آشنایی ندارند. هنگامی که قائم عجل اللّه تعالی فرجه الشریف قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می‌آورد و بین مردم نشر و گسترش دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه کند و مجموع بیست و هفت حرف را میان مردم گسترش می‌دهد.» 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۳۶ .
. 🌺 طبیب دوّار امام على(ع) در این‌‏باره مى‏فرماید: «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبّهِ قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمى (اَمضى) مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیث الحاجَة اِلَیه، مِن قُلُوبٍ عُمى، وَ آذانٍ صُمٍّ وَ السَنَةٍ بکُم مُتَتَبِّعٍ بِداوئه مَواضِعَ الغفلة و مَواطِنَ الحَیرَة پیامبر(ص)‌ طبیبى است که براى درمان بیماران سیّار است (و خود نزد بیماران مى‏رود)، مرهم‏هاى شفابخش او آماده و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته براى شفاى قلب‏هاى کور و گوش‏هاى ناشنوا و زبان‏هاى لال آماده و با داروى خود در پى‏ یافتن بیماران فراموش و سرگردان است» (١) این همان طبیب سیّار است که به دنبال بیماردلان مکه مى‏رفت و برخى از آنها آن حضرت را سنگباران مى‏نمودند و گاه حضرت مجبور مى‏شد که مکه را ترک نموده به کوهها پناه برد. حضرت خدیجه کبرى(س) و امیرمؤمنان(ع) به دنبال آن حضرت وقتى او را مى‏یافتند، زخمهاى پاى او را (که بر اثر سنگهاى بیماران غافل و ناآگاه زخمى شده بود) مداوا مى‏کردند اما در همان حال آن دل رئوف و مهربان مى‏گفت: «اللهُم اِغفِر قَومى فَاِنَّهُم لا یَعلَمُون(٢) خدایا قوم مرا (هدایت کن و آنها را) ببخش چرا که آنها ناآگاهند.(٣) 📚منبع (۱) نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸، ص ۲۰۰ (٢) منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ص ۴۹۹ الترغیب و الترهیب، عبدالعظيم المنذری، ج۳، ص ۴۱۹ (٣) کنزالعمال، علی متقی هندی، حدیث ۵۸۱۸ کشف الغمّه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۵۳۷ ............ 🌷 پیامبر مهربانی‌ها امام على(ع) درباره اخلاق پیامبر و نرم خویى و مهربانى او می‌فرمایند: «کانَ اَجوَد النّاسِ کَفّاً وَ اَجرَأُ النّاسِ صَدراً وَ اَصدقُ النّاس لَهجَةً وَ اَوفاهم ذِمّةً وَ الَینهُم عَریکَةً وَ اکرَمَهُم عِشرَةً و مَن رآهُ بَدیهَةً هابَهُ وَ مَن خالَطَهُ فَعَرَفَهُ اَحَبّهُ، لَم اَرَقَبلَهُ وَ لا بَعدُه مِثلَه.» «(پیامبر اکرم) سخاوتمندترین مردم و شجاع‌ترین آنها و راستگوترین آنها و وفادارترین انسان نسبت به وعده و نرم‌ترین (انسان) از نظر خوى و کریم‌ترین مردم در برخورد و معاشرت بود و هرکس در ابتدا او را مى‌‏دید از او دورى مى‌‏کرد (ولى) هرکس با او همراه مى‌شد و او را مى‌‏شناخت (به او علاقمند مى‏‌شد) و سخت به او محبّت مى‏‌ورزید به گونه‌‏اى که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.» 📚منبع مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ج ۱، ص۵۱ .........‌‌ 🌹 رنج‌های شما برای او سخت است «لَقَد جاءَکم رَسولٌ مِن اَنفسکم عَزیزٌ عَلَیه ما عَنتّم حَریصٌ عَلیکُم بِالمُؤمِنین رَئُوفٌ رَحیمٌ؛ همانا فرستاده‌‏اى از خود شما به سوی‌تان آمد که رنج‌هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.» (۱) دلسوزى حضرت ختمى مرتبت به حدى بود که گاهى از شدت غصّه و ناراحتى در آستانه هلاکت قرار مى‏‌گرفت. قرآن در این رابطه مى‏‌فرماید: «فلَعلّک باخِغٌ نَفسَک عَلى آثارِهم اِن لَم یُؤمِنوا بهذا الحدیث اَسَفاً؛ گویى مى‌‏خواهى به خاطر اعمال (نامناسب) آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاک کنى.» (۲) 📚منبع (۱) سوره توبه، آیه ۶۱ (۲) سوره کهف، آیه ۶ ......... 💐 بردبارترین انسان «ما أوذِىَ اَحَدٌ مثلُ ما اوذیت فى اللّه؛ (۱) هیچ کسى (و پیامبرى) همانند من در راه خدا آزار و اذیت ندید.» لذا صبر او نیز از همه بیشتر بود. اسماعیل بن عیاش مى‏‌گوید: «کانَ رَسُولُ اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) اَصبَرُ عَلى اَوزار النّاس؛ (۲) رسول خدا(ص) بردبارترین انسان بر وزر و وبال مردم بود.» 📚منبع (۱) الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج ۱، ص۳۷۸ (۲) مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ج ۱، ص۵۳ .
. 🌺 دلسوز مردم حضرت على(ع) در نهج‏ البلاغه جملات زیبایى درباره دلسوزى و خیرخواهى آن حضرت دارد که به نمونه‏‌ای اشاره می‌شود: «خدا پیامبر اسلام(ص) را هنگامى مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانى بودند، در فتنه‌‏ها به سر مى‏‌بردند، هوى‏ و هوس بر آنها چیره شده و خود بزرگ بینى و تکبر به لغزش‏‌هاى فراوانشان کشانده بود و نادانی‌هاى جاهلیت پست و خوارشان کرد و در امور زندگى حیران و سرگردان بودند و بلاى جهل و نادانى دامن‌گیرشان بود.» «فبالَغ (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فى النّصیِحة وَ مَضى عَلى الطَّریقَةِ وَ دَعا اِلَى الحِکمَةِ وَ المَوعِظَة الحَسَنَة؛ (۱) پس پیامبر اکرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در نصیحت و خیرخواهى نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمایى و از راه حکمت و موعظه نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود.» در جاى دیگر فرمود: «محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) بار سنگین رسالت را بر دوش کشید و به فرمانت قیام کرد و به سرعت در راه خشنودى تو گام برداشت. حتى یک قدم بر عقب برنگشت و اراده او سست نشد و در پذیرش و گرفتن وحى نیرومند بود. حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجراى فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را براى جاهلان روشن ساخت و دل‏هایى که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند پرچم‏‌هاى حق را بر افراشت و احکام نورانى را بر پا کرد.» (۲) 📚منبع (۱) نهج البلاغه، خطبه ۹۵ (۲) نهج البلاغه، خطبه ۷۲ .
. ✳️ لبیک اللهم لبیک شیخ صدوق روایت می‌کند: مالك بن انس، فقيه مدينه (و امام مذهب مالکی) گفت: هنگامی که من خدمت حضرت صادق(ع) می‌رسيدم برايم پشتى می‌گذاشت و احترام می‌كرد و می‌فرمود: «مالک! من تو را دوست دارم.» من از اين مطلب خوشحال می‌شدم و خدا را ستايش می‌نمودم. ایشان پيوسته به يكى از اين سه كار مشغول بود: يا روزه بود يا به عبادت مشغول بود و يا ذكر می‌گفت و از بزرگترين بندگان خدا و پارسايانى كه از خداوند ـ عز و جل ـ می‌ترسند به شمار می‌رفت. بسيار حدیث نقل می‌نمود، خوش مجلس بود و همنشينى با او فایده بسیار داشت. وقتى می‌فرمود قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله (پيغمبر فرمود:…) گاهى سبز می‌شد و گاهى زرد. آن چنان كه دوستان اگر ايشان را می‌ديدند نمی‌شناختند. سالى با ايشان به حج رفتم. همين كه سوار بر مركب شد، بعد از احرام، هر چه می‌خواست لبيک بگويد صدا در گلويش می‌گرفت، به طورى كه نزديک بود از مركب بيفتد. عرض كردم: ای پسر رسول خدا! لبيک بگویيد، چاره‏‌اى نيست بايد گفت! فرمود: «ابن ابى عامر! چگونه جرأت کنم و بگويم‏ «لبيك اللهم لبيك» در حالی که می‌ترسم‏ خداوند عز و جل بگويد: «لا لبيك و لا سعديك»‏!» 📚منبع خصال، شیخ صدوق، ص ۷۹ علل الشرایع، شیخ صدوق، ص ۲۳۴ امالی، شیخ صدوق، ص ۱۶۹ ............ ✅ باز پس نگرفتن عطا مردی از حاجیان در مدینه خوابید، او گمان کرد همیانش را دزدیده‌اند. بیرون آمد و امام جعفر صادق(ع) را دید که نماز می‌گذارد، او را نمی‌شناخت، به او آویخت و گفت: تو همیان مرا برداشته‌ای؟! امام پرسید: «چقدر در آن بوده؟» مرد گفت: هزاردینار راوی گوید او را به خانه خویش برد و هزار دینار وزن کرد. مرد به خانه خویش بازگشت و همیان خود را آن جا دید. نزد امام صادق(ع) آمد و آن مال را آورده و عذر خواست. امام آن را نپذیرفت و فرمود: «چیزی که از دست من برود به من بازنگردد.» راوی گوید: مرد درباره او پرسید. گفتند: او جعفر صادق است. گفت: بی دلیل نیست این کردار، کردار کسانی چون اوست. 📚منبع الرسالة القشيريه، قشیری، ج٢، ص٣٨٤ .............. ❇️ تو را در راه خدا آزاد کردم سفیان ثوری، بر حضرت صادق(ع) وارد شد. حال آن حضرت را دگرگون دید. علّت آن را پرسید. فرمود: «من، افراد خانواده را از رفتن به پشت بام نهی کرده بودم. وقتی داخل خانه شدم یکی از کنیزان را دیدم که یکی از فرزندان را بر دوش گرفته از نردبان بالا می‌رود. هنگامی که مرا دید، از ترس لرزید و کودک بر زمین افتاد و مرد. اکنون نگرانی من از مرگ فرزندم نیست بلکه بدین جهت نگرانم که کنیز از من ترسید و این حادثه به وقوع پیوست.» آنگاه به کنیز فرمود: «تو را در راه خدا آزاد کردم. چیزی بر تو نیست.» این سخن را دو مرتبه تکرار کرد. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۷، ص ۲۴ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۹۶ .
. 🟤 دیدار با برادر پس از آنکه مأمون عباسی در سال ۲۰۰ هجری امام رضا(ع) را به خراسان دعوت کرد، حضرت معصومه(س) به همراه عده‌ای از برادران و بستگان، پس از یک سال به انگیزه دیدار برادر وارد ایران شد. در کتاب «حضرت معصومه فاطمه ثانی» آمده است: «پس از ولایت‌عهدی امام رضا(ع)، بنی‌هاشم که مدت‌ها همواره تحت شکنجه و فشار حکام جور بودند با شنیدن این خبر به عنوان دیدار حضرت رضا(ع) از مدینه به خراسان رهسپار شدند. این گروه در حدود ۴۰۰ نفر بودند در راس آن‌ها حضرت معصومه(س) بود.» 📚منبع حضرت معصومه(س) فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، ص۱۱۸ ........... . 🏴 مسموم کردن حضرت معصومه(س) توسط بنی عباس حسن بن محمد بن حسن قمی می‌نویسد: وقتی حضرت معصومه(س) و همراهان به شهر ساوه رسیدند، ماموران حکومت عباسی با آن‌ها درگیر شدند و عده‌ای از آن‌ها را به شهادت رساندند. حضرت معصومه(س) در همانجا بیمار شدند. از همراهیان سوال کرد: «از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟» به ایشان عرض شد: ده فرسخ. حضرت فرمود: «مرا از اینجا به قم منتقل کنید!» محمد محمدی اشتهاردی می‌نویسد: پس از اینکه مامورین حکومت عباسی در ساوه جلوی کاروان حضرت معصومه را گرفتند حدود ۲۳ نفر از آن‌ها کشته شدند، گروهی اسیر و گروهی نیز متواری گردیدند. نقل شده که حضرت معصومه(س) را عمال بنی عباس در ساوه مسموم کردند. آن حضرت در حال بیماری، قم را اختیار کرد، چون قم مرکز شیعیان بود از این‌رو رهسپار قم شد. 📚منبع حضرت معصومه(س) فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، ص ۱۱۸ .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد محو گناهان با تنگدستی محمد بن حسن بن میمون می گوید: طی نامه ای که به خدمت مولایم امام عسکری (ع) نوشتم از تنگدستی خود شکایت کردم. آنگاه با خود گفتم مگر امام صادق (ع) نفرموده است: تنگدستی با محبت ما بهتر است از ثروتمندی با دشمنان ما و کشته شدن با ولایت ما بهتر است از زندگی با دشمنان ما. جواب نامه من چنین آمد: همانا خدای عزوجل، وقتی که گناهان دوستان ما زیاد می شود به وسیله تنگدستی، گناهان ایشان را محو می کند و بسیاری از گناهان را می بخشد. آری همان طور که در خاطر تو گذشت، تنگدستی با ما بهتر است از مالداری با دشمنان ما در حالی که ما پشتیبان کسی هستیم که به ما پناه آورد و نوریم برای هر که از ما روشنی خواهد و پناهیم برای کسی که به ما پناهنده شود. هرکه ما را دوست بدارد در مراتب عالیه با ماست و هر که از ما رو برتابد به رو در آتش دوزخ می افتد 📚منبع مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص ۴۳۵ ................. . 🌺 رفع حوائج مردم ابوهاشم جعفری نقل می‌کند: از سختی و فشار زندان به ابومحمد علیه السلام شکایت کردم. در جوابم نوشت: «نماز ظهر امروز را در منزلت می‌خوانی! » هنگام ظهر بود که آزاد شدم و نماز را در منزلم خواندم. از لحاظ مالی هم تحت فشار بودم و می‌خواستم که در نامه از حضرت پول بخواهم، لکن شرم کردم! به منزل که رسیدم، صد دینار برایم فرستاده و برایم نوشته بود: «هر وقت نیاز داشتی شرم نکن، خجالت نکش و از ما بخواه که ان شاءالله نیازت مرتفع می‌شود». 📚منبع اصول الکافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۴۲۴ ................ . 🌺 یتیم واقعی الإمام الحسن العسکری علیه السلام عن رسول الله صلی الله علیه و آله : أشَدُّ مِنْ یُتْمِ الْیَتِیمِ الَّذِی انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَیْهِ وَ لَا یَدْرِی کَیْفَ حُکْمُهُ فِیمَا یُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِینِهِ أَلَا فَمَنْ کَانَ مِنْ شِیعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِیعَتِنَا- الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا یَتِیمٌ فِی حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِیعَتَنَا کَانَ مَعَنَا فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَى‏. امام حسن عسکری علیه السلام از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: سخت تر از یتیم جدا شده از پدر، یتیمی است که از امامش جدا شده و توانایی دستیابی به وی را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینی مورد ابتلا نمی‌داند. آگاه باشید هر فرد نا آگاه به شریعت ما، که از دیدار ما محروم است یتیمی است که در دامن عالمان شیعه جای دارد. آگاه باشید، هرکس وی را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به وی بیاموزد در مقام رفیق اعلی با ما خواهد بود. 📚منبع بحارالانور، علامه مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۷۱ .
. 🌹 جود و کرم حضرت زینب(س) از زمان کودکی روزى مهمانى براى اميرالمومنين(ع) رسيد. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: «اى فاطمه! آيا طعامى براى مهمان خدمت شما مى‌باشد؟» عرض كرد: «فقط قرص نانى موجود است كه آن هم سهم دخترم زينب مى‌باشد.» زينب(س) بيدار بود، عرض كرد: «اى مادر! نان مرا براى مهمان ببريد، من صبر مى‌كنم.» (۱) طفلى كه در آن وقت چهار يا پنج سال بيشتر نداشته اين جود و كرم او باشد، ديگر چگونه كسى مى‌تواند به عظمت آن بانوى عظیم پى ببرد؟ زنى كه هستى خود را در راه خدا بذل بنمايد و فرزندان از جان عزيزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنمايد و از آنها بگذرد بايستى در نهايت جود بوده باشد. 📚منبع رياحين الشريعة، ذبیح الله محلاتی، ج ۳، ص ۶۴ .
🌹 خطبه فدکیه از زبان حضرت زینب(س) از عجايب اينكه حضرت زينب(س) در حدود شش سالگى، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا(س) را كه در مسجد النبى، پيرامون فدک و رهبرى امام على(ع) ايراد كرد، حفظ نموده بود و براى آيندگان روايت مى‌كرد، با اينكه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه‌ها و جمله‌هاى دشوار و پر معنى و بسيار در سطح بالا دارد و اين از عجايب روزگار است و ديگران آن خطبه را از زينب(س) نقل نموده‌اند. 📚منبع برگرفته از منتخب التواريخ، ملاهاشم خراسانی، ص ۹۳ سفينة البحار، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۵۵۸ .