.
ایام #رحلت_پیامبر_اکرم
◾️ فاطمه (س) در لحظات آخر عمر پیامبر (ص)؛
شیخ مفید نقل میکند سپس بیماری رسول خدا(ص) سخت و وخیم شد امیرمومنان علی(ع) در کنار بسترش بود همین که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت کند به علی(ع) فرمود: «سرم را بر دامن خود بگیر زیرا که امر الهی فرا رسید و چون جان من بیرون رود آن را با دست خود بگیر و به روی خود بکش آنگاه مرا رو به قبله بگذار و کار (غسل و کفن) مرا انجام بده و پیش از همه مردم بر جنازهام نماز بخوان و از من جدا نشو تا مرا به خاک بسپاری و از خداوند طلب کمک کن.» حضرت علی(ع) سر آن حضرت را بر دامن گرفت آن حضرت از حال رفت فاطمه (س) خود را بر آن حضرت افکند و به روی او نگاه میکرد و نوحه و گریه میکرد.
📚منبع
ترجمه ارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۱۷۶
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ایام #رحلت_پیامبر_اکرم ◾️ فاطمه (س) در لحظات آخر عمر پیامبر (ص)؛ شیخ مفید نقل میکند سپس بیماری
.
#رحلت_پیامبر_اکرم
🔳 حسن و حسین علیهماالسلام در آغوش پیامبر(ص)؛
مرحوم صدوق از ابن عباس روایت کرده در آن هنگام حسن(ع) و حسین(ع) با دیده گریان صیحه زنان وارد خانه شدند و خود را بر روی رسول خدا(ص) افکندند، علی(ع) خواست آنان را از آن حضرت جدا سازد که پیامبر(ص) به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها مرا ببویند من از دیدار آنها توشه برگیرم و آنها از دیدار من توشه برگیرند. آگاه باش که این دو فرزند بعد از من ستمها خواهند دید و با ظلم کشته خواهند شد.» سپس سه بار فرمود: «خدا لعنت کند کسانی را که به این دو تن ظلم کند.»
📚منبع
کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۴
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله
#حضرت_محمد
..............
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
◾️ یَومٌ عَلَی صَدرِ النَّبی ...
یَومٌ عَلَی وَجهِ الثَّریٰ ...
در روایت آمده است:
هنگامی که بیماری رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که به سبب آن به شهادت رسیدند، شدت یافت،
ضَمَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام إِلَی صَدْرِهِ یَسِیلُ مِنْ عَرَقِهِ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ وَ یَقُولُ
▪️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسین علیه السلام را به سینه خود چسبانیده بود. عرق آن بزرگوار در حالی که جان میداد بر او فرو میریخت و میفرمود:
مَا لِی وَ لِیَزِیدَ لَا بَارَکَ اللَّهُ فِیهِ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ ثُمَّ غُشِیَ عَلَیْهِ طَوِیلًا وَ أَفَاقَ وَ جَعَلَ یُقَبِّلُ الْحُسَیْنَ وَ عَیْنَاهُ تَذْرِفَانِ وَ یَقُولُ
▪️من با یزید مگر چه کردهام!
خدا به یزید، خیر ندهد! پروردگارا یزید را لعنت کن! آن گاه مدت طولانی غش کرد. وقتی به هوش آمد، در حالی که چشمان مبارکش اشکبار بودند امام حسین علیه السلام را میبوسید و میفرمود:
أَمَا إِنَّ لِی وَ لِقَاتِلِکَ مُقَاماً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
▪️ آیا بین من و قاتل تو نزد خدای متعال محاکمهای خواهد بود.
📚بحارالانوار ج۴۴ ص٢۶۶
✍ در فقه آمده است که در لحظات احتضار، روی سینه مُحتضر باید سبک باشد و حتی فرمودهاند که دکمههای پیراهن محتضر نیز، بهتر است گشوده شود ...
حال چقدر وجود نازنین سیدالشهداء علیهالسلام، بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عزیز است که او را در لحظات احتضار خود، بر روی سینه مبارکش جای میدهد ...
و آن شاعر، چه زیبا و چه جانسوز سرود:
یَومٌ عَلَی صَدرِ النَّبی ...
یَومٌ عَلَی وَجهِ الثَّریٰ ...
( یکروز روی سینه رسول الله جایَت بود و یکروز هم بر روی خار و خاشاک بیابان ...)
.
.
#رحلت_پیامبر_اکرم
◼️ مرثیه حضرت زهرا(س) در فراق پیامبر(ص)؛
انس بن مالک میگوید: پس از دفن جنازه رسول خدا(ص)، فاطمه (س) با من ملاقات کرد و با اندوهی فراوان فرمود: «ای انس! چگونه دل شما قبول کرد که خاک بر چهره نازنین پیامبر (ص) بریزید؟» سپس با گریه گفت: «ای پدر! آه پدرم! که دعوت حق را اجابت کرد و خداوند او را به نزد خود برد.»
از اشعار حضرت زهرا(س) در کنار قبر پیامبر است که می فرمود: «پدر جان! جانم با آن همه غم و اندوه در سینهام حبس شده، ای کاش با همان اندوهها از بدنم خارج میشد پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست گریه میکنم از بیم آنکه مبادا بعد از تو زندگیم طولانی گردد.»
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۹۴
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۳
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله
#مصائب_حضرت_محمد_ص
...............
.
▪️ سخنان پیامبر اکرم (ص) با فاطمه (س)؛
در کشف الغمّه آمده است که: در لحظات آخر عمر زمانی که پیامبر(ص) از شنیدن نالههای زار و گریه فاطمه(س) چشم میگشاید به دخترش میفرماید: «دختر عزیزم تو پس از من مظلوم خواهی بود پس هرکس رشته ارتباط و دوستی با تو را حفظ کند رشته دوستی با مرا حفظ کرده است و هرکس آن رشته را پاره سازد رشته پیوند با مرا گسسته است و هرکسی نسبت به تو انصاف ورزد به من انصاف روا داشته است چرا که تو از منی و من از توام و تو پاره تن و جان من هستی.»
📚منبع
زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۴۵
#رحلت_رسول_اکرم
............
.
♠️ پیراهن پیامبر اکرم (ص) هنگام غسل؛
امیرالمؤمنین (ع) در هنگام غسل دادن پیغمبر(ص) از همان زیر پیراهن او را غسل داد. فاطمه (س) از علی(ع) خواهش کرد که پیراهن پدرم را به من بنما چون پیراهن پدر را بویید بیهوش شد. امیرالمومنین(ع) چون چنان دید آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کرد.
اندوه حضرت زهرا(س) از فراق پیامبر(ص) بسیار بود او مرثیه میخواند و به گونهای گریه میکرد که از گریه او در و دیوار گریه میکرد.
آنچنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن میریخت آن روزها مانند شب تیره و تار میگردید.
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۲۷۲
زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۵۰
.
.
#میلاد_رسول_الله
🌹 دیدار فرشتگان با حضرت محمد(ص) در اولین لحظه های تولد؛
پس از زایمان آمنه، حوریان بهشتی کودک را در پارچه ای پیچیده در برابر آمنه نهادند و به آسمان بازگشتند تا بشارت ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به ملائکه برسانند.
جبرئیل و میکائیل دو ملک متقرب خداوند به صورت دو جوان وارد خانه آمنه شدند. در دست جبرئیل ظرف بزرگی از طلا و با میکائیل آبریزی از عقیق سرخ بود پس جبرئیل بدن حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم را شست و شو می داد و میکائیل بر آن آب می ریخت پس از پایان شستشو در چشمان کودک سرمه کشیدند و بر سر او ماده ای ساخته شده از مشک و عنبر و کافور قرار دادند.
پس ملائکه هفت آسمان به دیدار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) آمدند و گروه گروه بر او سلام کردند.
*میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خداست که مأمور روزی رساندن به مخلوقات است.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۲۸۸
#میلاد_پیامبر_اکرم
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله_ص
#ولادت_حضرت_محمد
.
.
🔔 ندای شیطان بعد از ولادت حضرت محمد (ص)؛
از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت شده است که چون آن حضرت متولّد شد بتها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو در افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید که (جآء الْحقُّ و زَهق الْباطِلُ اِنّ الْباطِل کان زهُوقا) و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و کلوخی و درختی خندیدند و آنچه در آسمانها و زمینها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و میگفت: بهترین امّتها و بهترین خلائق و گرامی ترین بندگان و بزرگترین عالمیان محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم است.
📚 منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۳۱
#میلاد_پیامبر_اکرم
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله_ص
#ولادت_حضرت_محمد_ص
.
.
🔸 اوصاف پیامبر اکرم (ص) از زبان مرد یهودی؛
هنگامی که پیامبر اکرم(ص) دیده به جهان گشود، مرد یهودی نزد جماعت قریش آمد و گفت: آیا امشب در میان شما کودکی به دنیا آمده است؟پاسخ دادند: نه
مرد یهودی گفت: بنابراین آن کودک در سرزمین فلسطین به دنیا آمده که نامش احمد است، که یکی از نشانه های او این است که خالی در بدن دارد که رنگش مانند رنگ ابریشم خاکستری است که هلاکت و نابودی اهل کتاب و یهودی بدست او صورت می گیرد.
جماعت قریش متفرق شدند و به جستجو پرداختند تا بدانند آیا آن کودک در سرزمین مکه به دنیا آمده است یا نه. در این سؤال و جواب ها در یافتند که فرزندی در خانه عبدالله پسر عبدالمطلب به دنیا آمده است. آنها به جستجوی آن مرد یهودی پرداختند او را پیدا کرده و به او خبر دادند که در میان ما پسری به دنیا آمده است.
مرد یهودی گفت: آیا او قبل از خبر دادن من به دنیا آمده است یا بعد از آن؟ گفتند: قبل از خبر دادن تو به دنیا آمده است. مرد یهودی گفت: مرا نزد او ببرید تا او را ببینم، مردم قریش همراه او حرکت کردند و نزد مادر آن کودک آمدند و به او گفتند: کودک خود را بیرون بیاور تا او را ببینیم.
آمنه مادر بزرگوار آن کودک گفت: «سوگند به خدا پسرم برخلاف روش تولد پسران دیگر به دنیا آمد، سپس از او نوری بدرخشید به طوری که من در روشنی آن نور کاخهای بُصری (که در اطراف شام بود) را دیدم و شنیدم که هاتفی از جانب آسمان می گفت: ای آمنه تو سرور و آقای امت را بدنیا آوردی، پس بگو که او را به خدای یکتا پناه می دهم از شر هر شخص حسودی و نام او را محمد (ص) بگذار.»
مرد یهودی کودک را گرفت و نگاهی به او کرد و سپس او را گردانید و به خالی که بین شانه هایش بود با دقت نگاه کرد، ناگاه بیهوش شد و به زمین افتاد.
مردم قریش کودک را گرفتند و به مادرش دادند و به او گفتند: خدای متعال وجود این کودک را برای تو مبارک کند.
وقتی که مردم قریش از خانه آمنه بیرون آمدند، مرد یهودی به هوش آمد، به او گفتند: چه شده است شما را که روی زمین افتاده ای؟ گفت: مقام نبوت از بنی اسرائیل تا روز قیامت، بیرون رفت، سوگند به خدا این کودک همان پیامبری است که قوم بنی اسرائیل را به هلاکت می رساند.
مردم قریش از این بشارت خوشحال شدند، مرد یهودی به آنها گفت: شادمان شوید، سوگند به خدا این مولود، آنچنان شکوه و عظمت به شما می بخشد که زبانزد مردم مشرق و مغرب خواهد بود
📚منبع
سیمای پر فروغ محمد(ص)، شیخ عباس قمی، ص ۳۸ و ۳۹ و ۴۱
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله_ص
#ولادت #حضرت_محمد
#میلاد_رسول_الله
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 📣 زنده شدن مرده بواسطه دعای پیامبر اکرم (ص)؛ راوندی روایت کرده است که یکی از انصار بزغاله ای داشت
.
♦️ مقام شیفتگان پیامبر اکرم (ص)؛
در مدینه یکی از مسلمانان به نام ثوبان، پیامبر(ص) را بسیار دوست می داشت به گونه ای که شیفته و شیدای جمال و کمال پیامبر(ص) بود.او هر وقت پیامبر(ص) را نمی دید، پریشان می شد.
روزی با پریشانی و رنگ پریدگی و اندوه به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) از قیافه ی او دریافت که پریشان است و علت آن را پرسید.او عرض کرد: هر وقت که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم، پریشان می گردم امروز به این فکر افتادم که اگر فردای قیامت، من اهل بهشت باشم مسلما در جایگاه شما نخواهم بود و در نتیجه شما را نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم هرگز شما را نخواهم دید. از این رو سخت پریشان شدم بنابراین چرا افسرده نباشم؟!
در این هنگام آیه ۶۹ و ۷۰ سوره نساء نازل شد:
«و کسی که خدا و رسول خدا(ص) را پیروی کند، در قیامت همنشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمتش را بر آنها کامل کرده است. یعنی از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند. این فضیلتی است از جانب خدا و خدا به کفایت داناست.»
به این ترتیب ثوبان و سایر مسلمانان دریافتند که اگر بخواهند در روز قیامت همنشین پیامبر(ص) باشند، با پیروی از آن حضرت و ایمان و عمل صالح می توانند به این موهبت عظمای الهی دست یابند.
📚منبع
مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج ۳، ص ۷۲
داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، ج ۱، ص ۲۰
حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۵
#میلاد_رسول_الله
#پیامبر_اکرم_ص
#رسول_الله_ص
#فضائل_حضرت_محمد_ص
.
.
#زحلت_رسول_اکرم
⚫️ آخرین روزهای عمر پیامبر(ص)
پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفتهاست و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»(۱)
پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»(۲)
در روایت دیگر آمدهاست که فرمودند: «به هر کسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.»(۳)
پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابۀ خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شدهبود، برای پیشگیری از بدعتها، فرمودند: «ای مردم، آتش فتنه شعلهور شده و فتنهها مانند پارههای شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»(۴)
پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل “امسلمه” رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند: «خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.»(۵)
سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش “اسامه” بروید؟ چرا نرفتید؟»
ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.(۶)
رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراضکنندگان فرمود: «این چه سخنیاست که دربارهی فرماندهی “اسامه” میشنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن میزدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایستهاست.» رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادتکنندگان خود به طور مرتب میفرمود: «سپاه اسامه را حرکت دهید.»(۷)
پیامبر(ص) فرمودند: «نفذ و اجیش اسامه.»
«وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.» (۸)
سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان میگریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشتهاست، ارجع فانه یهجر،برگرد؛ زیرا او هذیان میگوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.(۹)
حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند، رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید.»(۱۰)
📚منبع
(۱) الارشاد، شیخ مفید، ص ۹۷
(۲) و (۳) همان، ج ۲، ص ۲۱۴
(۴) السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۶۵۴
(۵) الارشاد، شیخ مفید، ص ۹۷
(۶) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص ۳۳۴؛ صحیح مسلم، حجاج نیشابوری، ج ۲، ص ۳۲۵
(۷) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص ۱۹۰
(۸) ملل و نحل، شهرستانی، ترجمه و تصحیح سید محمد رضا جلالی نائینی، چاپ سوم، ۱۳۶۰، ج ۱، ص ۲۳
(۹) مسند احمد، احمد ابن حبل، بیروت، ج۱، ص ۳۵۵
(۱۰) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص ۲۴۴۰
#زحلت_پیامبر_اکرم
#پیامبر_اکرم_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#مداحی_عالمانه
.
.
◼️ اندوه فراوان حضرت زهرا(س) در شهادت پیامبر اکرم(ص)
هنگامىكه رسول خدا(ص) رحلتكرد، كوچك و بزرگ، زن و مرد از فراق او متأثّر شدند و سراسر مدينه يكپارچه به عزا و گريه و ناله، مبدّل شد، سيل اشك از چشمهاى مردم روان بود، و از هر گوشهى مدينه صداى گريه و فغان و شيون شنيده مىشد، مردم همانند حاجيان كه احرام حج مىبندند و فرياد مناجات و ناله سر مىدهند، ضجّه مىكردند، هيچ مرد و زنى نبود مگر اينكه گريه مىكرد و ناله مىنمود.
اين مصيبت جانكاه، بخصوص براى خاندان پيامبر(ص) و بويژه اميرمؤمنان على(ع)، پسر عمو و برادر آن حضرت، بسيار جانسوز بود، از فراق پيامبر(ص) آنچنان اندوه بر اميرمؤمنان(ع) وارد گرديد كه اگر بر كوهها نازل مىشد، طاقت تحمل آن را نداشتند، و بعضى از خاندان آن حضرت بقدرى در تنگناى شديد اندوه قرار گرفتند كه نمىتوانستند خود را نگهدارند، جزع و بىتابى، صبر و عقل آنها را ربوده بود و قدرت تكلّم و شنوائى را از آنها سلب كردهبود.
ساير مردم نيز، بعضى مىگريستند، بعضى شيون مىكردند و بعضى بىتابى مىنمودند ولى در ميان همهى مردم هيچكس مانند حضرت زهرا(س)، محزون و غمگين نبود، آنچنان حزن و اندوه او را احاطه كردهبود كه غير از خدا كسى قادر بر ترسيم آن نيست، ساعت به ساعت و روز به روز، اندوهش تازه مىشد و گريهاش شدّت مىيافت و صداى نالهاش كم نمىشد، و سوز درد دلش آرام نمىگرفت، هر روز كه به پيش مىآمد گريه او بيشتر از روز قبل بود.
آه جانسوز حضرت فاطمه سلام اللهعلیها كنار قبر پدر در روز هشتم رحلت پيامبر صلی الله علیه واله.
روايت كننده مىگويد: تا هفت روز بعد از رحلت پيامبر(ص) فاطمه(س) از خانه بيرون نيامد، روز هشتم به عنوان زيارت قبر پيامبر(ص) از خانه بيرون آمد با گريه و ناله به طرف قبر رسولخدا (ص) رهسپار شد، (از شدّت ناراحتى) دامنش بر زمين كشيده مىشد، و چادرش بر پاهايش مىپيچيد، از شدّت گريه و ريزش اشك، چشمهايش چيزى را نمىديد، تا كنار قبر آمد، همينكه چشمش به قبر پدر افتاد، از حال رفت و خود را به روى قبر افكند.
زنهاى مدينه به سوى او شتافتند، آب به صورتش پاشيدند تا اينكه به هوش آمد، آنگاه صدا به گريه بلند كرد و خطاب به پدر گفت:
«قوتم رفت، صبرم تمام شد و بىتاب شدم، دشمنم شاد گرديد، اندوه جانكاه مرا مىكشد، اىپدر بزرگوار تنها و حيران و بىكس باقى ماندم، صدايم گرفت، كمرم شكست، زندگيم دگرگون و تيره شد، بعد از تو اى پدر، انيسى در وحشت ندارم، و كسى نيست كه مرا آرام كند.»
سپس با نالهى جانسوز، اين اشعار و گفتار را به زبان آورد و گفت: «اى پدر جان حزن من هر روز در مصيبت تو تازه است، و قلبم به خدا قسم، سوزان و دگرگون است، هر روز اندوه من از مصيبت تو زياد مىشود، و حزن من از فراق تو هرگز تمام نمىشود.
اى پدر جان، بعد از تو، بيوه زنان و مستمندان به چهكسى پناه ببرند؟ و چه كسى تا روز قيامت (در روز قيامت) به فرياد امّت مىرسد؟
اى پدر جان، بعد از تو ما را تضعيف كردند، و صبح كرديم، مردم از ما روى گرداندند.»
«اى پدر عزيز، كدام اشك است كه از فراق تو، روان نيست و كدام اندوه است كه بعد از تو، پياپى نيست؟ و كدام مژگان است كه بعد از تو، سرمهى خواب، به او برسد. اى پدر، امر عظيم بر تو وارد شد.
اى پدر، مصيبت تو اندك نيست، منبر تو بعد از تو در وحشت است، و از محراب تو صداى مناجاتى شنيده نمىشود، ولى قبر تو به خاطر آنكه تو را پوشانده، شاد است، آه بر روزگار من تا آن هنگام كه به تو بپيوندم.»
سپس فاطمه(س) نالهى جانسوزى كشيد، آنگونه كه نزديك بود جانش از بدنش خارج گردد، سپس گفت:
«صبر من تمام شد، و آثار اندوهم آشكار گشت پس از آنكه خاتم پيامبران را از دست دادم.
اى چشم اى چشم! اشك خود را پياپى بريز، واى بر تو، آنقدر گريه كن كه بجاى اشك خون بريزى.
اى رسول خدا، اى برگزيدهى پروردگار و اىپناه يتيمان و ناتوانان. و آه اگر آن منبرى را كه بالاى آن میرفتى بنگرى كه پس از نور، ظلمت بر آن نشسته است.»
«خدايا، مرگ مرا بزودى به من برسان، چرا كه زندگى دنيا بر من تيره و تار شده، اى مولاى من.»
📚منبع
بیت الاحزان، شيخ عباس قمى
#حضرت_زهرا
#رسول_الله
#زحلت_پیامبر_اکرم
#پیامبر_اکرم_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#مداحی_عالمانه
.
.
◾️ توصیف حضرت علی(ع) از شهادت پيامبر اكرم(ص)
«بَأَبي اَنْتَ وَ اُمّي يا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ ما لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّي صِرْتَ مُسَلِّيا عَمَّنْ سِواكَ وَ عَمَّمْتَ حَتّي صارَ النّاسُ فيكَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّكَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَيْكَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَكانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الكَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلاّلَكَ.»
«پدر و مادرم فدايت ای پيامبر خدا! با مرگ تو رشتهای پاره شد كه در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانی بود. مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلّی دهندهاست، يعنی پس از مصيبت تو ديگر مرگها اهميتی ندارد و از طرفی اين يك مصيبت همگانی است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند.»
«اگر نبود كه امر به صبر و شكيبايی فرمودهای و از بیتابی نهی، نمودهای آنقدر گريه میكردم كه اشكهايم تمام شود و اين درد جانكاه هميشه در من میماند و حزن و اندوهم دائمی میشد. كه همه اينها در مصيبت تو كم و ناچيز است.»(۱)
همچنین آن حضرت در توصیف رحلت پیامبر فرمودند: «فضَجَّتِ الدّارُ الافنيةُ؛ گويا در و ديوار خانه فرياد میزد»(۲)
📚منبع
(۱) نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵، ص ۳۵۶
(۲)نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷
#رسول_الله #امام_علی
#زحلت_رسول_اکرم
#پیامبر_اکرم_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#مداحی_عالمانه
.
.
#زحلت_پیامبر_اکرم
⚫️ اجازه عزرائیل از پیامبر اکرم(ص)
از ابن عباس روایت شده رسول خدا(ص) هنگام بیماری، لحظهای بیهوش گردید. در آن هنگام درخانه کوبیده شد. فاطمه(س) فرمود: «کیستی؟» کوبنده در گفت: «مرد غریبی هستم آمدهام از رسول خدا(ص) پرسشی کنم.»
آیا اجازه میدهید به محضرش برسم؟ فاطمه(س) فرمود: «بازگرد خدا تو را بیامرزد اکنون پیامبر بیمار است.»
آن شخص غریب رفت و پس از لحظهای باز آمد و در خانه را کوبید گفت: مرد غریبی است از پیامبر(ص) اجازه ورود میطلبد. آیا به غریبان اجازه ورود میدهید؟ در این هنگام رسول خدا(ص) به هوش آمد و فرمود:
«فاطمه جانم آیا میدانی این شخص کیست؟ این کسی است که جمعیتها را پراکنده میکند، لذات را در هم میشکند، این فرشته مرگ (عزرائیل) است به خدا سوگند قبل از من از کسی اجازه نگرفته و پس از من هم از احدی اجازه نمیگیرد. به خاطر مقام ارجمندی که در پیشگاه خداوند دارم از من اجازه میطلبد به او اجازه ورود بده.»
فاطمه(س) به او فرمود: «داخل شو خدا تو را بیامرزد.» عزرائیل مانند نسیم ملایمی وارد خانه پیامبر شد و گفت: «السلام علی اهل بیت رسول الله؛ سلام بر خاندان رسول خدا(ص).»
📚منبع
انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص ۱۶
کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۲
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۱۸
#رسول_الله
#زحلت_رسول_اکرم
#پیامبر_اکرم_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#مداحی_عالمانه
.
🔳 حسن و حسین علیهمالسلام در آغوش پیامبر(ص)
مرحوم صدوق از ابن عباس روایت کرده در آن هنگام حسن(ع) و حسین(ع) با دیده گریان صیحه زنان وارد خانه شدند و خود را بر روی رسول خدا(ص) افکندند، علی(ع) خواست آنان را از آن حضرت جدا سازد که پیامبر(ص) به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها مرا ببویند من از دیدار آنها توشه برگیرم و آنها از دیدار من توشه برگیرند. آگاه باش که این دو فرزند بعد از من ستمها خواهند دید و با ظلم کشته خواهند شد.» سپس سه بار فرمود: «خدا لعنت کند کسانی را که به این دو تن ظلم کند.»
📚منبع
کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۴
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱
◾️ فاطمه(س) در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)
شیخ مفید نقل میکند سپس بیماری رسول خدا(ص) سخت و وخیم شد، امیرمومنان علی(ع) در کنار بسترش بود. همین که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت کند به علی(ع) فرمود: «سرم را بر دامن خود بگیر زیرا که امر الهی فرا رسید و چون جان من بیرون رود آن را با دست خود بگیر و به روی خود بکش، آنگاه مرا رو به قبله بگذار و کار (غسل و کفن) مرا انجام بده و پیش از همه مردم بر جنازهام نماز بخوان و از من جدا نشو تا مرا به خاک بسپاری و از خداوند طلب کمک کن.»
حضرت علی(ع) سر آن حضرت را بر دامن گرفت آن حضرت از حال رفت فاطمه(س) خود را بر آن حضرت افکند و به روی او نگاه میکرد و نوحه و گریه میکرد.
📚منبع
ترجمه ارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۱۷۶
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱
#زحلت_رسول_اکرم
◼️ مرثیه حضرت زهرا(س) در فراق پیامبر(ص)
انس بن مالک میگوید: پس از دفن جنازه رسول خدا(ص)، فاطمه(س) با من ملاقات کرد و با اندوهی فراوان فرمود: «ای انس! چگونه دل شما قبول کرد که خاک بر چهره نازنین پیامبر(ص) بریزید؟» سپس با گریه گفت: «ای پدر! آه پدرم! که دعوت حق را اجابت کرد و خداوند او را به نزد خود برد.»
از اشعار حضرت زهرا(س) در کنار قبر پیامبر است که میفرمود: «پدر جان! جانم با آن همه غم و اندوه در سینهام حبس شده، ای کاش با همان اندوهها از بدنم خارج میشد پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست گریه میکنم از بیم آنکه مبادا بعد از تو زندگیم طولانی گردد.»
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۹۴
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۳
▪️ سخنان پیامبر اکرم(ص) با فاطمه(س)
در کشف الغمّه آمدهاست که در لحظات آخر عمر، زمانی که پیامبر(ص) از شنیدن نالههای زار و گریه فاطمه(س) چشم میگشاید به دخترش میفرماید: «دختر عزیزم تو پس از من مظلوم خواهی بود پس هرکس رشته ارتباط و دوستی با تو را حفظ کند رشته دوستی با مرا حفظ کردهاست و هرکس آن رشته را پاره سازد رشته پیوند با مرا گسستهاست و هرکسی نسبت به تو انصاف ورزد به من انصاف روا داشتهاست چرا که تو از منی و من از توام و تو پاره تن و جان من هستی.»
📚منبع
زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۴۵
◼️ پیراهن پیامبر اکرم(ص) هنگام غسل
امیرالمؤمنین(ع) در هنگام غسل دادن پیغمبر(ص) از همان زیر پیراهن او را غسل داد. فاطمه(س) از علی(ع) خواهش کرد: «پیراهن پدرم را به من بنما.» چون پیراهن پدر را بویید بیهوش شد. امیرالمومنین(ع) چون چنان دید آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کرد.
اندوه حضرت زهرا(س) از فراق پیامبر(ص) بسیار بود او مرثیه میخواند و به گونهای گریه میکرد که از گریه او در و دیوار گریه میکرد.
«آنچنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن میریخت آن روزها مانند شب تیره و تار میگردید.»
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۲۷۲
زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۵۰
#پیامبر_اکرم_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#مداحی_عالمانه