eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
(سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن قدر می گویم بیا، تا که بیایی با جرعه ای از چشمه‌ی کوثر بیایی... ای منتقم ما منتظر هستیم روزی با ذوالفقارِ حضرتِ حیدر، بیایی... اما آقا جان امام زمان رو بخایم دعوت کنیم تو مجلس، چجوری باید دعوت کنیم یابن الحسن اینجا عزایِ مادرِ توست باید برای روضه‌ی مادر بیایی... (روضه ی کنار بستر مادر درد دل های بچه های فاطمه ) چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بچه ها نشستن کنار بستر مادر، خیلی سخته آدم ببینه مادرش داره روز به روز، ذره ذره آب میشه چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بمیرم یه روز خوش توی این دنیا ندیدی مادر همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه خدا میدونه اگه مادر، بیمارم باشه بازم مادره اگه مادریه گوشه افتاده باشه بازم مادره، خدا نکنه هیچ مادری جوون از دنیا بره ، خدا نکنه مادری وقتی از دنیا میره بچه های قد و نیم قد داشته باشه همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه الهی واسه زخمای تنت مرهم شیم الهی دور این سفره دوباره جمع شیم اما مادر جان میشه ازت خواهش کنم که پیش ما بمونی مادر مادر میشه ازت خواهش کنم دیگه نگی عجل وفاتی، مادر میشه از خدا شفای خودت رو بخای مادر مادری کردن خیلی سخته بعد از تو برای خواهر تو که روز آخر پا شدی از بستر آی مادر فکر میکردم زخمات داره میشه بهتر نمیدونستم که بار سفر میبندی واسه آخرین دفعه داری تومیخندی میگن روز های آخر فقط یه جا دیدن لبخند رو لب فاطمه اومد اون وقتی بود که خبر آوردند بی بی جان، تابوتی که سفارش دادی آماده ست ،تا چشمش به تابوت افتاد یه لبخندی رو لب فاطمه اومد بمیرم درداتو کسی نمیدونه ای مادر من دیگه تو این خونه خوشی نمیمونه ای مادر من یادمه که وقتی توی تب میسوختی واسه ی حسینت پیروهن میدوختی کجا رفتی مادر که ما ها رو نبردی دم رفتن حسینو به زینب سپردی اون لحظه های آخر صدا زد زینب جان بیا مادر، زینب اومد کنار بستر مادر، صدا زددخترم بعضی حرفا مادر دختریه،به بابات علی نمیتونم بگم، زینب جان این کفنها رو باز کن مادر، یکی یکی کفنهارو بیرون آورد مادر، زینبم جبرائیل از بهشت برا ما چن تا کفن فرستاد این اولی برا منه ،بعد مردنم بده بابات علی منو کفن کنه، این دومی برا بابات علیه، سومی برا داداشت حسن، آه یه مرتبه زینب صدا زد، مادر ، مگه داداشم حسین کفن نداره ؟!! مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود آره والله تو کربلا همه دار و ندار حسین رو به غارت بردن، یه ساعتی اون نامرد وارد گودال شد هوا تاریک شده ،هر چی گشت چیزی برا غارت پیدا نکرد، حتی کهنه پیراهنم بردند ،تو تاریکی شب ، چشمش افتاد به انگشتر مبارک، هر کاری کرد نتونست انگشتر رو در بیاره، دیدن همونجا خنجر درآورد انگشت رو با انگشتر جدا کرد. ناله بزن یا حسین ━━━━━━─────── (سلام الله علیها ) 🎤 👇