.
آیا امام حسین ع و اصحابش ؛ سه روز تشنه بودند؟
✅این سخن که امام حسین ع و اصحابشان سه روز تشنه بودند به هیچ وجه صحیح نیست و نه تنها سندی برای اثبات ندارد بلکه اسناد و شواهد نقلی ،برخلاف آن بسیار وجود دارد.
مطلبی که هست و صحت و سند دارد اینست که از روز هفتم محرم؛ آب بسته شد و درمحاصره دشمن قرار گرفت.ولی این به آن معنانیست که آب در خیمه ها سه روز نباشد و طول این سه روز تشنه باشند.
و از طرفی نمیتوان وجود تشنگی شدید در روز عاشورا بخصوص بعد از ظهر آن روز را انکار کرد...
اما اسناد اینکه مصیبت تشنگی در عاشورا بوده :
روضه ای که خدا به انبیا خوانده و جبرئیل به انبیا خبر داده از تشنگی آن روز حکایت میکند
📕بحارالانوارج44ص308و ص245
خود حضرت صاحتا بیان کرده اند
انا العطشان....
📘مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) / ج4 ص 60
شِيعَتِي مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَيَّ عَذْبٍ فَاذْكُرُونِي أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِيبٍ أَوْ شَهِيدٍ فَانْدُبُونِي
.
📙المصباح للكفعمي ص741
حضرات معصومین ع مثل امام سجاد ع و باقر ع تصریح کرده اند
📚کامل الزیارات ص168
📚معالی السبطین ج2ص38
گزارشهایی از تشنگی اصحاب و یاران حضرت نقل شده است
مثل کلام معروف علی اکبر ع
ثُمَّ رَجَعَ إِلَى الْحُسَيْنِ ع وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي
📕مثير الأحزان ص 68
کلام ام کلثوم ع که دیدم خواهرم زینب س در خیمه ها بی تاب تشنگی در خیمه است...
📘وقایع الایام خیابانی ص292
عباس ع با آن غیرتش از دشمن برای خیام آب خواست
📙فاجعه الطف ج1ص25
پاسخ دشمن به آب خواستن اصحاب حضرت
الأمالي( للصدوق) ص 157 / المجلس الثلاثون
📘بحار الانوارج44ص318وص389
کلام حر بن یزید ریاحی در مورد تشنگی خیام
📘تاریخ طبری ج4ص326
📕تذکره الخواص ص252
اما اسناد اینکه تا ظهر عاشورا آب بوده است
در روز هشتم محرم امام حسین ع ، 19 قدم برداشت و زمین را کند آب بیرون آمد استفاده کردند
📙وقایع الایام خیابانی ص276
📚قمقمام فخارج1ص372
و خیابانی ذکر میکند که آب بود تااینکه روز نهم محرم آب در خیام کمیاب شد
📙همان ص292
امام حسین ع در مواردی با اعجاز، اصحابش را سیراب کردند
📘جلاء العیون مجلسی ص646
روز هفتم محرم عباس ع با سی سوار از فرات محصور شده ؛ آب آوردند
📙همان مدرک
در برخی نقلها ذکر شده دوبار چاه کنده به آب رسیدند ولی لشکر عمرسعد مانع شده چاه را پر کردند
📘فرهنگ جامع سخنان امام حسین ع ص512
علی اکبر ع با سی سوار ، شب عاشورا از فرات آب آوردند.
📚جلاء العیون ص651
با اسناد و مطالب ذکر شده روشن میشود ولو در روز هفتم محرم آب محاصره و بسته شد ولی با اعجاز و با لشکر کشی آب آورده میشد و تشنگی مفرط تا عاشورا نبوده است.
حتی در نقلها است که شب عاشورا آب به حد کافی رسید واصحاب، غسل و تنظیف نمودند...
📚الکامل فی التاریخ " ج3، ص 418
- 📕تاریخ الطبری ج5 صص 422-423،
-📘 البدایة و النهایة، جلد11، ص 534،
📕الامالی الصدوق، 150.
🔴پس در مجموع با ملاحظه همه اسناد موجود در کتب تاریخ؛ به این نتیجه می رسیم که
تشنگی ظهرعاشورا و شهادت درحال عطش امام حسین ع و عباس ع و علی اصغر ع وتشنگی خیام و...واقعیت انکار ناپذیر است.
از روز هفتم محاصره آب انجام شد و آب با اعجاز و لشکر کشی مهیا میشد
و دقت بفرمایید که در محیط گرم کربلا وتقلای زیاد و جنگ با لباس جنگی آهنین و ادوات جنگی آهنی ؛تشنگی چندین ساعته نیز شخص را از پا در آورده و مصیبت عظیمی به بار می آورد...
#عطش
#پرسمان
.
.
❤️ امیرکبیر و یاد امام حسین علیهالسلام😭
مرحوم آیت الله العظمی اراکی درباره
شخصیت والای میرزاتقی خان امیرکبیر فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم
جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی
این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را
نابود کردی؟ گفت: نه
با تعجب پرسیدم:
پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در
حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم
میرفت تشنگی بر من غلبه کرد
سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید
ناگهان به خود گفتم میرزاتقی خان!
دو تا رگ بریدند این همه تشنگی!!!
پس چه کشید پسر فاطمه؟
او که از سر تا به پایش زخم شمشیر
و نیزه و تیر بود!
از عطش حسین حیا کردم
لب به آب خواستن باز نکردم
و اشک در دیدگانم جمع شد
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند
امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما
ادب کردی و اشک ریختی، آب ننوشیدی
این هدیه ما در برزخ باشد تا در قیامت
جبران کنیم
👈#منبع_کتاب_آخرین_گفتا_ها
#امام_حسین علیه_السلام
#عطش
.
.
🗓#آموزش_مداحی
🔸 #تشویق_غیر_کلیشه_ای
🔹 #عطش #ماه_مبارک_رمضان
بارها عرض کردیم که بایستی مستمع را نسبت به برخی از فضیلتها ترغیب و تشویق کرد که در مجالس روضه افضل آنها اشک و بکاء است.
تأکید دیگر ما همیشه این است که در این امر از سخنان کلیشه ای گذر کنیم و نوآوری داشته باشیم.
درمتن زیر، آقای #سید_مهدی_میرداماد، با موضوع عطش، یک تشویق و ترغیب خوبی را ارائه کرده اند که کلیشه ای نیست و نکته ای ناب در خود دارد.
ایشان از لب خشک به چشم خیس اشاره می کنند و با اشاره به لب خشک و چشم خیس، به ساحت مقدس سیدالشهداء متوسل می شوند.
توصیه می کنیم ذاکرین عزیز این نمونه ها را به خاطر بسپارند، تا خودشان در این زمینه به تبحر لازم برسند و بتوانند چنین نوآوریهایی را داشته باشند.
📽 متن تشویق و ترغیب در روضه ر #سید_مهدی_میرداماد
«قطعا اونی که تو این ماه رمضون به چشم میاد ،عطشِ این ماهه ،خوش به حال اونا که تشنگیشون اونا رو به کربلا وصل میکنه .خوش به حال اونا که تو اوج عطش ،چشمشون تشنه نیست، چشمشون خشک نیست. خوش به حال اونایی که لبشون خشک میشه، چشمشون خیس میشه. کافیه لب خشکشُ تو آینه ببینه. همچین که نگات به لب خشکت افتاد بگو صلی الله علیک یا ابا عبدالله...»
.
.
#امام_حسین #عطش
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
♦️به فدای آن آقایی که خود و بچههایش، تشنگی کشیدند تا شیعیان و محبّین او، روز قیامت تشنه نباشند...
در نَقلی آمده است:
در روز عاشورا ، حضرت سکینه علیهاالسلام نزد امام حسین صلواتاللهعلیه آمد و فرمود:
العَطَشُ قَد قَتَلَنی
▪️تشنگی دارد مرا میکُشد.
امام علیهالسلام فرمود:
دخترم! سکینه! تو خوب میدانی که در خیمهها آبی نمانده است!
در این هنگام حضرت سکینه علیهاالسلام دست پدر را گرفت و آن حضرت را به پشت خیمهها بُرد و فرمود:
أبَة! إنّکَ تَستَطیعُ أَنْ تَضرِبَ بِرِجلِکَ إلَی الارضِ فَتُخرِجَ الماءَ.
▪️پدرجان! شما میتوانید پایتان را به زمین بزنید و آب را از زمین بیرون بیاورید.
حضرت ، پای مبارکشان را به زمین زدند و چشمهای گوارا جاری شد. سپس فرمودند:
ای دخترم! بنوش...
حضرت سکینه علیهاالسلام تا که آمدند از آن آب بنوشند، ناگهان دیدند که اشکهای سیدالشهداء علیهالسلام بر گونه مبارکش جاری شدهاست.
پیش آمدند و عرضه داشتند:
پدرجان! چرا گریه میکنید؟
حضرت فرمودند:
بُنَیّةَ إشرِبی وَلٰکِن إعلَمِی أنّکَ إذا شَربتِ سَوفَ یَعطِشُ شیعَتُنا یَومَ القِیامَة
▪️دخترم! اگر میخواهی بنوشی از این آب ، بنوش ؛ امّا بدان اگر بنوشی، روز قیامت شیعیان ما تشنه خواهند شد.
📚 عرفانُ کربلاء،قُدس الأقداس ص ۲۹۵
✍ این نَقل هر چند که در کتاب یکی از علمای معاصر آمده است لکن با روایات و تواریخی که اهلبیت علیهمالسلام و خصوصاً حضرت سیدالشهداء علیهالسلام نسبت به فداکاری و تحمل بلا به جهت دفع بلا از شیعیانشان داشتند، مطابقت دارد و دور از واقعیت، نیست...
🔻شخصیتی که زحمت مارا کشیده است
عالم از ابتدای وجودش ندیده است
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده است...
.
.
▪️گریز روضه عطش
جنگ صفین و سیراب کردن لشکریان دشمن
در جنگ صفین هنگامی که سپاه معاویه علیه اللعنه شریعه فرات را محاصره کردند و راه آب را بر آن حضرت بستند سران شام به معاویه گفتند بگذار همه از تشنگی بمیرند چنان که عثمان را تشنه کشتند.
علی(ع) و یارانش از آنان آب خواستند که راه آب را باز کند سپاه معاویه قبول نکردند حضرت با یاران خود بر سپاه معاویه حمله برد تا خودشان بر آب دست یافتند و یاران معاویه در زمین خشک و بی آبی قرار گرفتند.
یاران حضرت خواستند تلافی کند حضرت فرمودند: نه به خدا سوگند من با آنان مقابله به مثل نمیکنم قسمتی از آب را برای آنان آزاد کنید زیرا که لبه تیز تیغ ما برای آنان کافی است.
👈اشاره گریز:
به روضه بیرحمی اهل کوفه و منع آب فرات از خیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام
📚منبع:
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۳
برگرفته از:
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۴۶
#عطش
#محرم۱۴۴۵
#گریزهای_مداحی
.
.
🔷 ۲۰ دی سالروز شهادت مظلومانه میرزا تقی خان امیرکبیر گرامی باد.
🔹حضرت آیت الله اراکی شبی خواب امیرکبیر را می بیند که او در عالم برزخ به جایگاه رفیعی دست یافته، از او سوال می کند: چون مظلوم کشته شدید و شهیدتان کردند به این مقام رسیدید؟
🔹با لبخند گفت: خیر، مجدداً سؤال کرد: چون چندین فرقه ضاله را نابود کردید به مقام بالا و رفیع دست یافتید؟ گفت: نه! با تعجب پرسید پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفت چگونه؟ در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت تشنگی بر من غلبه کرد، لذا سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان یاد لب تشنه حسین (ع) افتادم.
🔹به خود گفتم میرزا! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه زهرا (س) در دشت کربلا؟ حسین بن علی (ع) که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! آبش ندادند! حال میرزا می خواهی آب طلب کنی؟
🔹از #عطش حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و فرمود: ای امیرکبیر حالا که به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در عالم برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.»
♦️شهید امیرکبیر در کاشان دفن میشود و دو ماه پس از شهادت، وصیتنامه او پیدا میشود که در آن ایشان وصیت کرده بود که در کربلا به خاک سپرده شود و حال پیکر این شهید بزرگوار در حرم مطهر امام حسین (ع) دفن شده است.
🔸منبع: «خبرگزاری فارس، ۱۳۹۲/۸/۲۸»
.
.
#شهادت_امام_جواد
#عطش
لعنت به شمر و امّالفضل که نگذاشتند جرعه آبی به یک لبتشنه در گودالِ قتلگاه و یک لبتشنه در کنج حجرهٔ بغداد، برسد...
در نَقلی آمده است:
🥀 وقتی که زهر در بدن شریف امام جواد علیهالسلام، تشنگیِ فراوانی را به بار آورد و حضرت تقاضای آب نمود، امّالفضل ملعونه در را به روی امام علیهالسلام بست تا صدای «العطش» آن حضرت به گوش احدی نرسد.
🥀 در خانه کنیزکی صدای نالههای تشنگیِ إمام علیهالسلام را شنید و دلش سوخت. ظرفی را آب کرد و به سمت حجره امام علیهالسلام راه افتاد؛ اما امّالفضل ملعونه در بین راه ظرف آب را از دستش گرفت و بر زمین ریخت.
📚منهاج البيان، ص١٨٢.
✍ آه یا جواد الائمه...
این مصیبت، دل را به همان ساعتی میکشاند که هلال بن نافع گوید:
🥀 رفتم تا لحظات آخر عمر امام حسین علیهالسلام را ببینم؛ به گودال قتلگاه رفتم.
متوجه شدم لبهای او تکان میخورَد؛گوش فرادادم تا بشنوم چه میگوید؛ طرز گفتار او از فرط تشنگی و ضعف، قابل شنیدن نبود. نزدیکتر رفتم؛ خوب که گوش فرا دادم ،شنیدم که میگوید:
📜 مُنُّوا عَلَی ٱبْنِ مُصطَفیٰ بِشَربَةٍ مِنَ الْماءِ
▪️با جرعهای آب بر پسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله منّت گذارید!
📜 اُسقونی شَربَةً مِنَ الْماءِ لَقَد نَشَفَت کَبِدی مِنَ الظَماءِ
▪️مرا جرعهای آب دهید که جگرم از تشنگی، آتش گرفته است.
🥀 هلال گوید: این جمله مرا تکان داد؛ دلم سوخت؛ رفتم ظرفی را پر از آب کردم و برگشتم. وقتی رسیدم، دیدم که شمر از گودال قتلگاه بیرون میآید اما لباسش را جمع کرده است.
🥀 گفت: ای هلال! کجا میروی و آب برای که میبری؟ گفتم: برای فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله. گفت: ایهلال! زحمت مکش؛ من او را سیراب کردم؛ ناگهان دامنش را کنار زد و سر بریده سیدالشهداء علیهالسلام بیرون آورد و جلوی من گرفت...
📚الوقایع والحوادث، ج۳ ص۲۱۲
✍ زهر گاهی چند سالی با جگر سر میکند
رفته رفته مرغ روحت را کبوتر میکند
گاه زهری در جگرها کار خنجر میکند
قلبها را پاره و جان را مکدّر میکند
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
مثل جدّت، لحظۀ آخر تو را لب تشنه کرد
مثل جدّت، لحظۀ آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ذکر لبهایت «علی این تشنه را دریاب» شد
وقت مردن، جرعه آبی بر جگرها خوشتر است
آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است
همچو بسمل! وای بر من، میزدی تو دست و پا
هلهله میکرد دشمن، میزدی تو دست و پا
در سرای خویش اصلاً، میزدی تو دست و پا
بشکند دستان آن زن، میزدی تو دست و پا
ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند
پیکرت را روی بام خانهات انداختند
سایهسار پیکرت، بال کبوترهای شهر
گریهکنهای غمت، چشمان مادرهای شهر
سینهزنهای شما دستان خواهرهای شهر
پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر
کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند
داغ یک سینهزنی در سینۀ افلاک ماند
.