eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
7.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
752 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 [جلسه‌ی ششم] ۹ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. حضرت امام رضا عليه‌السلام و نشانه‌های ظهور او ۳. حضرت امام رضا عليه‌السلام و حکومت جهانی حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۴. وظیفه شیعیان در زمان غیبت ۵. دعاهایی که سبب ارتباط با امام زمان علیه‌السلام می‌شود
🔴 [جلسه‌ی پنجم] ۸ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. در اخبارِ غیبیِ امام رضا علیه‌السلام _ خبر زنده بودهِ عمویشان، محمدبن‌جعفر _ داستان جعفر بن عمر علوی _ داستان أبوحبیب نباجی _ شفای مردی که زبان و دهانش فاسد شده بود ۳. علم امام علیه‌السلام در قرآن و احاديث
🔴 [جلسه‌ی چهارم] ۷ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. عباداتِ حضرت ثامن‌الحجج علیه‌آلاف التحیّة والثناء _ روایت جابر بن ابی‌ضحاک _ کلام شبراوی (م ۱۱۷۲ق) درباره‌ی حضرت _ هدیه‌ی پیراهن حضرت به دعبل _ آداب نماز در کلام حضرت ۳. نمونه‌های از عباداتِ اجداد طاهرینش علیهم‌السلام _ عبادات امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام _ عبادات صدیقه‌ی طاهره علیهاالسلام _ عبادات سیدالشهدا علیه‌السلام
. 👈🏼👈🏼 می‌گوید: من و برادرم خدمت حضرت رضا (علیه‌السّلام) بودیم که یک نفر آمد و خبر آورد که (عموی شما) به حالت احتضار درآمده و چانه‌اش بند شده. حضرت رضا (علیه‌السّلام) حرکت کرد و ما هم در خدمت ایشان رفتیم و دیدیم چانه‌اش قفل شده. و فرزندش با گروهی از آل ابی‌طالب گریه می‌کردند. ➖ حضرت رضا (علیه‌السّلام) بالای سرش نشست، نگاهی به چهره او افکنده و لبخندی زد. کسانی که حضور داشتند از لبخند حضرت رضا (علیه‌السّلام) ناراحت شدند. بعضی گفتند که خنده او از سر سرزنش عمویش است. سپس امام (علیه‌السّلام) خارج شد تا در مسجد نماز بخواند. پس ما به حضرت عرض کردیم: آقا فدایت شویم! ما شنیدیم کسانی که حضور داشتند، موقعی که شما تبسم فرمودید، بدشان آمد. ➖ حضرت رضا (علیه‌السّلام) فرمودند: من تعجب کردم از گریه اسحاق! به‌خدا قسم او قبل از محمّد از دنیا خواهدرفت و محمّد بر جنازه او گریه خواهد کرد! راوی گفت: محمّد خوب شد، ولی اسحاق از دنیا رفت. 📚 منتهی الآمال، شیخ‌عباس‌قمی، ج۲، ص۴۵۶ .
. در روایتی از ورود حضرت رضا علیه‌السلام را به نباج، چنین شرح می‌دهد: ➖ أبوحبیب نباجی گوید: در عالم رؤیا دیدم كه رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به نباج تشریف آورد، و در مسجدی كه حجّاج فرود می‌آیند وارد شد. گویا من خدمت آن جناب رسیده، بر آن حضرت سلام كردم و پیش روی او ایستادم. ➖ در این هنگام طبقی را مشاهده كردم كه از برگ درختان خرمای مدینه بافته بودند، و در آن طبق خرمای صیحانی بود. حضرت از آن طبق مشتی خرما برداشت و به من داد و من آنها را شمردم هیجده دانه بود. پس از این كه از خواب بیدار شدم، خواب خود را چنین تعبیر كردم كه من هیجده سال دیگر عمر خواهم كرد. ➖ بیست روز از این جریان گذشت من در زمین خود به امور كشاورزی و باغداری اشتغال داشتم. شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علیّ بن موسی الرضا علیه‌السلام از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. من به طرف مسجد حركت كردم و دیدم مردم گروه گروه به دیدن آن جناب می‌شتابند، من نیز به خدمت حضرت رفتم. ➖ آن جناب در همان موضعی نشسته بود كه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در خواب دیده بودم و زیر پای مباركش تخته حصیری همچون حصیر زیر پای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و در پیش روی او طبقی كه از برگ خرما بافته شده و بر آن خرمای صیحانی بود. ➖ پس بر آن جناب سلام كردم، پاسخ داد و مرا نزد خود طلبید و مشتی از آن خرما را به من عطا فرمود. من آنها را شماره كردم عدد آنها به قدر عدد خرماهایی بود كه رسول‌خدا در خواب به من عطا فرموده بود. ➖ عرض كردم: یابن رسول اللّه! زیادتر از این به من عطا فرما. فرمود: اگر رسول‌خدا زیادتر از این به تو عطا فرموده است ما هم زیادتر از این به تو عطا كنیم. 📚 عيون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۱۰ ............ . بوده است؟ روزی صیادی در بیابان طوس آهویی را دنبال می کند. اتفاقاً امام رضا علیه السلام در آن نواحی تشریف فرما بودند و آهو به امام پناه می برد، امام حاضر می شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی پذیرد. در این هنگام آهو به زبان می آید و به امام عرض می کند که من دو بچه ی شیری دارم که گرسنه اند و چشم براهند و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمائید که بروم و بچگانم را شیر بدهم و برگردم و خود را تسلیم صیاد کنم. امام هم ضمانت آهو را می کند و آهو می رود و به سرعت بر می گردد ، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می بیند و وقتی می فهمد که ضامن آهو، امام علیه السلام می باشند، منقلب می شود و آهو را آزاد می کند. اما آنچه که در منابع روایی معتبر در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است داستانی متفاوت و در عین حال معقول و موجه می باشد که علامه مجلسی (ره) آن را از برکات قبر آن امام همام دانسته و از آن به عنوان "برکات رضویه" یاد کرده است. ایشان این داستان را از کتاب شریف « عیون اخبار الرضا » تألیف عالم و محدث بزرگ شیعه ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نقل فرموده است، بدین ترتیب که: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی که حاکم طوس بوده روایت کرده : « در روزگار جوانی نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه متعرض زائران می شدم و لباس ها و خرجی و نامه ها و حواله هایشان را به ستیزه می ستاندم روزی به شکار بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم، یوز هم چنان دنبال آهو می دوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری پناهید و آهو ایستاد و یوز روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی شد هرچه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز نمی جست و از جای خود تکان نمی خورد ولی هر وقت که آهو از جای خود دور می شود یوز هم او را دنبال می کرد اما همین که به دیوار پناه می برد یوز باز می گشت تا آنکه آهو به سوراخ لانه مانندی در دیوار آن مزار داخل شد من وارد رباط ( تعبیر جالبی از مزار امام رضا علیه السلام در آن عصر) شدم و از ابی نصر مقری (خادم مزار) پرسیدم که آهویی که هم الان وارد رباط شد کجاست؟ او گفت: ندیدمش. آن وقت به همان جایی که آهو داخلش شده بود در آمدم و پشگل های آهو و رد پیشابش را دیدم ولی خود آهو را ندیدم .پس با خدای تعالی پیمانه بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان در نیایم و از آن پس هر گاه کار دشواری به من روی می آورد و گرفتاری پیدا می کردم بدین مشهد روی و پناه می آوردم... و هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد ....» داستان آهو صددرصد مورد قبول شیخ صدوق (ره) قرار گرفته ظاهراً اصل داستان و روایتی که سبب ملقب ساختن امام رضا به «ضامن آهو» شده است، باید همین داستان باشد، و لا غیر.
. علیه_السلام 👈🏼 [برادر امام رضا علیهم‌السلام] می‌گوید: ما گروهی از جوانان بنی‌هاشم همراه امام رضا علیه‌السّلام بودیم. [شخصی به نام] [وی، از نوادگان امام سجاد علیه‌السلام هست. نسبش بدین گونه است: جعفر بن محمد بن عمر بن الحسن بن علی بن عمر بن علی‌بن‌الحسین علیهم‌السلام]، که پیراهنی کهنه بر تن وقیافه‌ای بدجور داشت، از کنارمان گذشت. ➖ بعضی از ما با ملاحظه شکل ظاهری او به هم‌دیگر نگاه کردیم و خنده‌مان گرفت. امام رضا علیه‌السّلام [که متوجه ما شد] فرمود: به‌زودی او را در حالی خواهید دید که مالش فراوان و همراهانش بسیارند. ➖ حدود یک ماه سپری نشده بود، که همان مَرد، استاندار مدینه شد، و وضعیتش دگرگون شد، و از کنارمان گذشت درحالی‌که خدمتکاران و همراهانی داشت. 📚 منتهی الآمال، شیخ‌عباس‌قمی، (چاپ دارالهجرت، قم) ج۲، ص۴۷۶ .
🔴 [جلسه‌ی اول] ۴ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. در ولادت و اسم و کنیه‌ی امام هشتم علیه‌السلام ۳. اشعار ابونواس، در علیه‌السلام ۴. اباصلت هروی و شهادتِ به کثرت علم حضرت
🔴 [جلسه‌ی دوم] ۵ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. مختصری در فضائل امام هشتم علیه‌السلام ۳‌. سبک زندگی امام رضا علیه‌السلام ۴. در جود و کرامت امام هشتم علیه‌السلام ۵. توسل به علیه‌السلام
🔴 [جلسه‌ی سوم] ۶ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. امام علیه‌السلام، آگاه به‌احوالِ شیعیان هستند ۳‌. سبک زندگی رضوی علیه‌السلام _ خدمتِ به‌میهمان _ کیسه کشیدن در حمام _ حتی غلامان بر سرسفره حضرت هستند _ بگذار غذایشان را بخورند _ امشب را نزد ما بمان _ مزدش را تعیین کرده‌اید؟
🔴 [جلسه‌ی چهارم] ۷ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. عباداتِ حضرت ثامن‌الحجج علیه‌آلاف التحیّة والثناء _ روایت جابر بن ابی‌ضحاک _ کلام شبراوی (م ۱۱۷۲ق) درباره‌ی حضرت _ هدیه‌ی پیراهن حضرت به دعبل _ آداب نماز در کلام حضرت ۳. نمونه‌های از عباداتِ اجداد طاهرینش علیهم‌السلام _ عبادات امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام _ عبادات صدیقه‌ی طاهره علیهاالسلام _ عبادات سیدالشهدا علیه‌السلام
🔴 [جلسه‌ی پنجم] ۸ خرداد ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ولادت مولانا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. در اخبارِ غیبیِ علیه‌السلام _ خبر زنده بودهِ عمویشان، محمدبن‌جعفر _ داستان جعفر بن عمر علوی _ داستان أبوحبیب نباجی _ شفای مردی که زبان و دهانش فاسد شده بود ۳. علم امام علیه‌السلام در قرآن و احاديث .
🔷🔶 👈🏼👈🏼 صاحب کتاب ، می‌نویسد: عالم عامل و فاضل کامل جناب حاج -مولف کتاب آثارالحجه- و غیره، فرمود: شنیدم از جناب سید العلماء مرحوم حاج آقا یحیی (امام جماعت مسجد حاج سید عزیزالله در تهران) و از جمعی دیگر از اهل‌علم که نقل فرمودند از مرحوم حاج مشهور به که فرموده: روز علیه‌السلام (۱۱ ذیقعده) در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم به‌قصد ملاقات که قصیده‌ام را برای او بخوانم. 🔅 چون عبورم از افتاد، با خود گفتم: نادان، سلطان اینجاست کجا می‌روی؟ قصیده‌ات را برای خودشان چرا نمی‌خوانی؟ پس، از قصد خود پشیمان و تائب شدم و به‌حرم مطهر مشرف شدم و قصیده‌ام را مقابل ضریح مقدس خواندم، پس عرض کردم: یا مولای، از جهت در فشارم، امروز هم است، اگر عنایت فرمایید، بجاست. 🔅 ناگاه از سمت راست کسی ده تومان در دست من گذاشت، گرفتم و عرض کردم: یا مولای کم است، فورا از سمت چپ کسی ده تومان دیگر در دستم گذاشت، باز عرض کردم: کم است، ده تومان دیگر در دستم گذاشتند، خلاصه تا شش مرتبه استدعای زیادی کردم و در هرمرتبه ده تومان مرحمت فرمودند (البته ده تومان آن زمان مبلغ قابل توجهی بوده است). 🔅 چون مبلغ شصت تومان را کافی دیدم، خجالت کشیدم که باز طلب زیادتی کنم. پول را در جیب گذاشته تشکر کردم و از حرم مطهر خارج شدم. 🔅 در کفشداری عالم ربانی مرحوم را دیدم که می‌خواهد به حرم مشرف شود، مرا که دید در بغل گرفت و فرمود: حاج شیخ خوب زرنگ شده‌ای با حضرت رضا علیه‌السلام نزدیک شده و روی هم ریخته‌اید، تو شعر می‌گویی و آن حضرت به تو صله می‌دهد، بگو چه مبلغی صله دادند؟! گفتم شصت تومان، فرمود: حاضری شصت تومان را بدهی و دو برابر آن [را] بگیری؟ قبول کردم شصت تومان را دادم و ایشان ۱۲۰ تومان به‌من مرحمت فرمود. بعدا پشیمان شدم که آن وجهی که امام مرحمت فرمودند چیز دیگر بود، خدمت شیخ برگشتم و آنچه اصرار کردم ایشان معامله را فسخ نفرمود. 📚 داستانهای شگفت، دستغیب، ص۲۳-۲۴ .......... پیامبر اکرم: کسی برای ما(اهل بیت) شعری نمی گوید مگر اینکه خدای او را به روح القدس یاری دهد.