eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
610 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5801091951658801235.mp3
13.03M
کربلایی شاعر: |عجب نیست که دائم سر زبان من است محرم الحرام۱۴۴۶ پنجشنبه۲۱تیرماه۱۴۰۳ عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است .
. |⇦•به لب آه وبه دل.... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاح مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── "السلام علیک یا علی بن الحسین یا زین العابدین یابن رسول الله" *بمیرم! تا غریب به چهل سال بعد از واقعه‌ی کربلا کارش همه گریه و ناله بود.هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا..به هر بهانه‌ای گریه می‌کرد ناله می‌زد اشک می‌ریخت..* به لب آه و به دل‌ خون و به لب، اشک بَصَر دارم شدم چون شمعِ سوزان، آبو آتش بر جگر دارم *پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" بمیرم برا دلت مگه چه کردن؟؟* دلم خون شد نخندید ای زنان شام بر اشکم که هم داغ برادر دیده هم داغ پدر دارم کند اختر فشانی آسمان دیده‌ام دانم که بر بالای نیزه، هجده قرصِ قمر دارم «حسین..» عدو دست مرا بست و اسیرم برد در کوفه نشد تا نعش بابم را ز روی خاک بردارم «حسین..» تمام عمر هرجا آب بینم اشک می‌ریزم من از لب‌های خشک یوسف زهرا خبر دارم *غذا می‌آوردن میل کنه تا چشمش میفتاد گریه می‌کرد..صدا می‌زد.."قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَائِعاً" آب میاوردن بنوشه تا می‌دید گریه می‌کرد روضه می‌خواند..صدا می‌زد.. "قُتِلَ ابن رسول‌الله عَطشانا.."حسینو با لبِ تشنه کشتن..* «حسین..» از آن‌ روزی که ثارالله را کشتند لب تشنه به یاد کام خشکش لحظه‌لحظه چشمِ تر دارم *امان از اون لحظه‌ای که می‌دید گوسفندی رو می‌خوان ذبح کنن..جلو‌ می رفت با گریه سوال می‌کرد آیا آبش دادین یا نه؟می‌گفتن: بله آقا! ناله‌ اش بیشتر می‌شد می‌فرمود: کربلا پدر منو با لبِ تشنه کشتن..* «حسین‌..» از آن روزی که ثارالله را کشتند تشنه به یاد کام خشکش چشمِ تر دارم مسافر، کس چو من نَبود که همراه سر بابا چهل منزل به روی ناقه‌ی عریان، سفر دارم از آن روزی که بالا رفت دود از آشیانِ ما دلی از خیمه‌های سوخته، سوزنده‌تر دارم «حسین..» "صلی الله علیک یا اباعبدلله..." .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
روضه خانگی - امام سجاد(ع) - 1637.mp3
9.34M
|⇦•به لب آه و به دل خون... و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی
سخنرانی.mp3
17.4M
📜 استاد سیدحسین مومنی التزام به مراقبه و محاسبه نفس 📆 چهارشنبه ۳ مردادماه ۱۴۰۳
شور 2.mp3
6.52M
ابن مرجانه خورده دیگه به بن بست زینب کبری توی فکرِ یه خطبه ست
. عج (صبح و مسا گریه می کنی با ، مصیبتای ، جد غریبت برا ظهورت دعا می کنم ، تو روضه های ، جد غریبت کار مادرت گریه و آهه جد غریبت دیده به راهه) گریونی دائم فقط برای اون بدنی که تو قتلگاهه آجرک الله امام زمان بقیه الله امام زمان با مدد از مادر تو زهرا ، پیرهن سیامو ، بازم می پوشم خدا می دونه غمت رو آقا ، به هر دو عالم ، نمی فُروشم زندگی من نذر روضه هاست آرزوی من شهر کربلاست خوشا بحال مُجاورینِت زائر حسین زائر خداست یابن الزّهرا یاثارالله تا نفس آخرم به پای ، پرچمای تو ، می مونم آقا درد و بلاهای نوکراتو ، می‌خرم آخر ، بجونم آقا از همین حالا غرق جنونم واسه کربلام دلنگرونم جان مادرت کاری کن واسم که جا نمونم دردت بجونم یابن الزّهرا یاثارالله شاعر بند اول ناشناس بهمن عظیمی ✍ .👇
Lohoof-[www.AmoozesheMadahi.ir].pdf
2.26M
✅ pdf لهوف 📝 مولف : سَیِّد اِبنِ طاووس مترجم : محمّد محمّدی اشتهاردی - شرحِ پاداش عظیم سوگواری و گریه برای عزای حسینی - سفارش رهبر معظم در مورد خواندن ذکر مصیبت از این کتاب - وقایع قبل از واقعه‌ی عاشورا - وقایع هنگام عاشورا - وقایع بعد از عاشورا و...
. 📋با صد جلالت و شرف و عزت و وقار (س) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات می‌ کند گر روی خاک پای گذارد ملک سوار چه ناقه‌ ای ، چه ناقه نشینی ، چه محملی مریم رکابگیر و خدیجه است پرده‌ دار حتی حسین تکیه بر این شانه می‌ زند خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار بیش از همه خدای مباهات می‌ کند که شاهکار خلقت او کرد شاهکار تا هست مستدام ، حسین است مستدام تا هست پایدار ، حسین است پایدار کوهی اگر مقابل او قد علم کند مانند کاه می‌ شود و می‌ رود کنار با خشم خویش میمنه را می‌ زند زمین با چشم خویش میسره را می‌کند شکار آنگونه که علی به نجف اعتبار داد زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین می‌‌ آید هزار بار کار تمام لشگریان زار می‌ شود زینب اگر قدم بگذارد به کارزار روز دهم قرار خدا با حسین بود اما حسین زودتر آمد سر قرار محمل که ایستاد جوانان هاشمی زانو زدند یک به یک آن هم به افتخار عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک با آفتاب ، غنچه ی گل نیست سازگار از خواهری چو زینب کبری بعید نیست معجر به پای این تن عریان کند نثار یک عده گوشواره ، ولی دختر علی یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار خیلی زدند ” تا ” شود ، اما تکان نخورد سر خم نمی‌ کند به کسی کوه اقتدار ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین دستی اگر خدای نکرده به گوشوار … پرده نشین کوفه ، بیابان نشین شده با دختر بتول چه‌ ها کرد روزگار ! ” قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت گشتند بی عماری و محمل ، شترسوار “ آن بانویی که سایه ی او هم حجاب داشت با رفت و آمد سرِ بازارها چه کار ؟ ................................................ .👇
. 📋رو دوش ابوالفضل علم قد کشیده (ع) (س) 🏴 ............................................ .( «ابن هیثم» میگه با پدرم اومدیم آروم آروم رسیدیم به دشت کربلا ، کارشون جمع کردن هیزم ، دیدیم یه جایی خیمه‌ای زدن اومدیم تا رسیدیم کنار خیمه ، یه پیرمردی بیرون اومد کمرش خمیده بود ، بهش گفتیم پیرمرد اینجا چه می‌کنی؟ خودشو معرفی کرد «انس بن حارث کاهلی» گفت من صحابه پیغمبرم ؛ پیغمبر فرمود : « یه روز جگر گوشم تو این دشت بین دو نهره آب سر از تنش جدا می‌شه» ، از اون موقع میام اینجا خیمه می‌زنم اگر عمر داشتم پای حسین به شهادت برسم ، اگرم مردم تو سرزمینی باشم که حسین و دفن می‌کنن. راوی میگه روز عاشورا وقتی اجازه گرفت به میدان بره ، اباعبدالله یه شال داد کمرش رو بست ، اینقدر پیرمرد شده بود ریش و موها به چشم‌ها می‌ریخت ، با یه دستمال ابروهاشو بست ، صحابه رسول اللهِ ، اباعبدالله دعاش می‌کنه با پیغمبران مانوس باشی. «ملا جعفر» وقتی می خواد معنی کربلا رو بگه ؛ اینطور معنا می‌کنه : « یعنی جایی که انسان سست می‌شه » هر پیغمبری از کربلا عبور کرد زانوهاش سست شد ؛ اینجا زمین خورد بعد یکی یکی روایت رو میگه : ابراهیم با مرکب از کربلا عبور می‌کرد یه وقت از بالای مرکب رو زمین افتاد با صورت رو زمین خورد ، صورتش شکست ، عرضه داشت : «خدایا مگه من کاری کردم گناهی کردم؟! واسش شروع کردن روضه خوندن ، ابراهیم اینجا همون جاییه که حسین از بالای مرکب رو زمین می افته ، ابراهیم با لب تشنه سر از تنش جدا می‌کنن. «اسماعیل ذبیح الله» با گله گوسفندش رسید کربلا ، یه وقت دید این گوسفندا نه لب به آب می‌زنن نه می‌چرن تو این سرزمین! به اذن خدا صحبت کرد با یکی از گوسفندا چرا نمی‌چرید آب نمی‌خورید؟ گفت اسماعیل نبی خدا ، اینجا همون جایی که جگر گوشه رسول خاتم گرسنه و تشنه شهید میشه ما ادب می‌کنیم. «حضرت عیسی» با حواریونش دارن از کربلا عبور می‌کنند یه وقت یه جایی دیدن آهوها اومدن کنار عیسی ، دور عیسی حلقه زدن ، یه وقت دید آهو ها دارن گریه می‌کنن ، عیسی از گریه آهوها شروع کرد گریه کردن ، حواریون از گریه‌های عیسی ، یکی پرسید عیسی بگو ببینیم چه خبره چرا گریه می‌کنن؟فرمود اینا واسه جگر گوشه نبی خاتم گریه می‌کنند. «امیرالمومنین» وارد کربلا شد نماز خوند سر رو به سجده گذاشت مقداری خاک و بو کرد شروع کرد گریه کردن ، پرسیدن آقا گریه می‌کنی ؟ فرمود اینجا همون جاییه که حسینمو غریب می‌کشن. می‌خواست وارد کوفه بشه لشکر حر جلوشو گرفتن بهش اجازه حرکت نمی‌داد اینقدر دل زینب شکست تا دستور رسید نه به مدینه برگرده نه وارد کوفه بشه. نامه نوشت به حسین سخت بگیر حر تا آقا وارد کربلا شد تا یه جایی رسید دیگه مرکب حرکت نمی‌کنه ، سوال پرسید ؛ اسم این سرزمین چیه ؟ چند تا اسم گفتن «العقر» گفتن چند تا معنا داره یه معناش اینه ؛ اونجایی که می‌خوان شتر و ذبح کنن بهش حربه می‌زنن ، خون از تنش جاری بشه . این اسما رو می‌گفتن آقا می‌فرمود « اعوذُ بالله» به خدا پناه می‌برم تا فرمودند کرب و بلا اشکاش جاری شد فرمود «اُنزِل» بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست اما می‌گفتن « تَنَفَسُ سُعَدا» نفس‌هاش به شماره افتاد آقا صدای نفس‌هاش به گوش می‌رسید ، یه جای دیگه تو کربلا صدای نفس نفس زدن حسین به گوش رسید کجا بود کنار علی اکبر ، نفس نفس می‌زد حسین ، هی صدا می‌زد «ولدی لدی» اما یه جای دیگه‌ام « تَنَفَسُ سُعَدا» رو داریم مدینه دومی میگه صدای نفس نفس زدن فاطمه رو شنیدم ، می‌خواستم عقب بیام گفتم فلانی تو کجا یه زن کجا ، می‌خواستم عقب عقب بیام اما یاد علی افتادم آنچنان با پا در خانه رو شکستم.). رو دوش ابوالفضل علم قد کشیده همه رو بگیرید که زینب رسیده بگید محرما رو بیان دور خانوم خوابیده رقیه فقط یکم آروم لشکر زینب نذارید بشینه گردی رو معجر زینب می‌رسه زینب دورش و بگیرید که نگن بی‌کس زینب میرسه زینب دلا بسوزه ، برای زخم زبون حرمله و شمر ، می‌برن کشون کشون خدای زینب اون روزو نرسون .(تا از مرکب پایین اومد یه گرد و خاکی تو کربلا بلند شد رو صورت اباعبدالله نشست ، اما این آخرین بار نبود بار آخر اباعبدالله با صورت رو خاک کربلا افتاد). رو خاک سر میذارم،سرم رو قبول کن اسارت برای حرم رو قبول کن میشم قطعه قطعه خدا راضی باشه خدا راضی باشه سر من جدا شه من سر آوردم،برای قربونی علی اصغر آوردم لشکر آوردم،برای فتح شام دختر حیدر آوردم .(داره زینب این صدا رو می‌شنوه ، یه حالی داشت زینب اینجا همون جایی بود که مادرم می‌گفت ، این خاک همون خاکیه که بابام علی گفت داداش اینجا من و تو ز هم جدا می‌شیم). .