eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
610 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. گریزهای مداحی مناجاتی ـ ماه رمضان از آداب مهمانی این است که مهمان حتی اگر شده ،باکمی نمک پذیرایی شود .الان هم ماه مبارک رمضان است .ضیافه الله است.مهمانی خداست. خداوند، رسول گرامیش را فرستاده و همه ی بنده گان را به این مهمانی دعوت کرده است. سفره های پذیرایی گسترده و غذاهای گوناگون درون سفره چیده شده است؛منتها غذا ،غذای جسم نیست ،غذای روح است . غذای این میهمانی امرزش گناهان است.عفو خطاها است.محبت امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا است.یا الله!نکند از کنار این  سفره،پذیرایی نشده بلندمان کنی !محبت امیرالمومنین(ع)وحضرت زهرا(س)را در دل ما بیشتر و بیشتر نکنی!نکند گناهان ما را نیامرزی!…  مگر نه این است که خودت در دین خویش پذیرایی از مهمان را حتی اگر شده با کمی نمک جزءاداب قرار دادی؟ما هم که مهمان ناخوانده نیستیم؛ بلکه به دعوت خودت امده ایم. چطور دست خالی از کنار سفره ات برخیزیم ؟چطور بگوییم از کنار سفره کریم، گرسنه برخواسته ایم؟چطور بگوییم مهمانی خدا تمام شده و گناهان ماامرزیده نشده است؟هیهات ما هکذا الظن بک…. دوستان خویشتن اماده ی دیدار کنیم دل غفلت زده را روشن وبیدار کنیم رمضان امده خوب است به درگاه خدا اشک ریزان به گناهان خود اقرار کنیم پیک حق دعوتمان کرده سر سفره دوست خود مهیای به مهمانی دادارکنیم باید این ماه که شیطان به غل و زنجیر است توشه ای بهر سفرکردن خود بار کنیم دوستان تا که دهان و دل و جان پاک شود نام زیبای گل فاطمه تکرار کنیم کی شود اشک بریزیم به پای سخنش روضه او خواند و ما دیده گهر بار کنیم کی شود راه کند باز به زوار حسین کربلا ز اب فراتش همه افطار کنیم کی شود همره یاران به روی خاک بقیع گریه بر فاطمه و سینه و مسمار کنیم   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید ................. حیدر محمد نژاد  ✍  وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن      قالب شعر : غزل     بار الها خـسـته‌ام از اینـهـمه تکـرارها            آمـدم بـا روسـیـاهـی تـا کـنـم اقـرارها بوده‌ام عمری درون معصیت‌ها غوطه ور            ساختم بین تو یا رَب، با خودم دیوارها ادعا ها می‌کنم در پیـشِ چـشم دیگران             بارها اما شـکـسـتم در خـفـا هـنجـارها ظـاهـرم را بر خلاف بـاطـنـم آراسـتـم             حـالـم آشـفـتـه شده از این ادا اطوارها در مصاف تن به تن مغلوب نفسم گشته‌ام             زخـمی‌ام اصلا نـدارم قـدرت پیکارها خون شده قلب امامم از من و رفتار من             تا به کی این بی‌مرامی‌ها و این آزارها دفـتـر من پُر شده از بیت‌های انـتـظار             کو عمل؟ مانده فقط در حد این گفتارها نامـۀ اعـمـال من گـویـای احـوالـم شده             نامه نه، از کثرت برگه شده طومارها خسته‌ام یارب به درگاهت پناه آورده‌ام             ای امـیـد آخـرِ بـیـچـاره‌هـا؛ بـدکـارهـا ماه مهمانی شده، با خوب‌ها هم سفره‌ام             هـمنـشین گل شده خـیل عـظـیم خارها با همه بدبخـتی‌ام، سـوی حـسینت آمدم             دل ندارند ای خدای من مگر بیعارها؟ اشک روضه بی‌گمان آخر نجاتم می‌دهد             می‌بَـرَد بـاران گـریه از دلـم زنگـارها تشنه تـشنه سر جدا شد از امام بی‌کَسَم             زهر شد در کام من با یاد او افـطارها .
. جوانی، هنگام مرگ رو به مادرش کرد و گفت: مادر جان می خواهم وصیتی کنم:وقتی من مُردم ،طنابی بیاور و دست و پای مرا محکم ببند.ان وقت مرا با طناب روی زمین بکش و با دلی شکسته به خداوند بگو:خدایا بنده فراری تو را اوردم؛بلکه خداوند به دل شکسته ی تو از من بگذرد. جوان مرد .با این که برای مادر مرگ جوان خیلی سخت است و طاقت و تحمل دیدن جنازه ی عادی به زمین افتاده ی پسر جوان را ندارد،بااین حال ،این مادر بنا به وصیت پسرش این کار را انجام داد.طنابی اورد و دست و پای پسرش را بستان وقت جنازه او را بر روی زمین کشید وبا حال رقت باری می گفت:خدایا !بنده فراریت را اوردم.چیزی نگذشته بود که هاتفی ندا داد که مهمان ما را رها کن! او میهمان ماست.  اری دعای مادر در حق فرزند این چنین اثر گذار است و این چنین سریع به اجابت می رسد.باید دست به دامان مادران شد و از ان ها التماس دعای خیر داشت؛اما من مادری را سراغ دارمکه یک نیم نگاه او عالمی را کن فیکون میکند.یک لحظه توجه او عالمی را زیرو رو میکند . امشب دست توسلمان را به سمت خانه ی مادر سادات دراز کنیم و از او مدد بجوییم. می پرسی کدام خانه؟ خانه ای که بوی اتش میدهد داغ مادر را به قلبم مینهد خانه ای که دست مردی بسته است خانه ای که پهلویش بشکسته است خانه ای که دختری افسرده است   دید مادر را که سیلی خورده است خانه ای که کعبه ی دلها بود قتلگاه حضرت زهرا بود   خانه ای که از درش خون میچکد خصم مولا را به بیرون میکشد خانه ای که مادری را میزند   پیش چشمش دختری را میزند  اتش بر جان او انداختند گرگ ها از چه بر او میتاختند؟      اه خفاشان به قلب شب زدند   تازیانه از چه بر زینب زدند؟     منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   .
. گریزهای مداحی مناجاتی اگر کسی یک خانه بخرد می آید به اطرافیانش می گویدکه من یک خانه خریدم،این شکلی است .این طوری است .ایا خوب خریدم یا نه؟ بابا !همه ی ما ازروز اولی که امدیم یک خانه خریدیم.برویم خانه مان را ببینیم.یک خانه خریدیم تنگ وتاریک است و هیچ ندارد، هیچ چراغ و روشنایی ندارد…کی می اید این خانه ما را ببیند؟! خانه ای که خودش را در حدیثی اینطور معرفی میکند: انا بیت الغربه ؛من خانه ی غربتم . انا بیت الوحده ؛من خانه ی تنهایی ام.     انا بیت التراب؛من خانه ی خاکی ام. انا بیت الدود؛من خانه ی کرم هایم همه باید یک روزی به این خانه ای که خریده ایم منتقل شویم.همه رفتنی هستیم.اگر بنا بر ماندن در این دنیا بود و ماندن،کمالی محسوب نمی شد،پیامبران وائمه(ع)از همه در ماندن وا پیش تر بودند؛اما میبینیم روزی رسید که امیرالمومنین مجبور شد،زیر تابوت حبیبه اش را بگیردو بدن بیجان فاطمه اش را درون قبر بگذارد.    باتو ای قبر مرا شرح شب تار بس است قصه ی سوز دل و دیده ی خونبار بس است با فشارت تن زهرای من ازار مده بهر این خسته فشار در ودیوار بس است عرصه بر سینه ی سینای نبی تنگ مکن بهر این سینه همان ضربت مسمار بس است پهلوی او بشکسته است دلش را مشکن بهر دلجویی او این همه ازار بس است گشته نیلی رخش از ضربت سیلی عدو هدیه اش بهر پدر زردی رخسار بس است داغ زهرا زغم محسن پرپرشده ام بهر اثبات غم حیدر کرار بس است سوخت ژولیده ازاین غم که به حسرت گفتم با تو ای فبر مرا شرح شب تار بس است   📚منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   .
. گریزهای مداحی مناجاتی اگر به گدایی بگویی: پول خورد ندارم.بیا جلو تر پول خورد کنم.کمی او را دنبال خودت بکشانی و بعد برگردی و بگویی:”برو پول ندارم”چه حالی میشود ؟می گوید :”تو که نمیخواستی به من کمک کنی،چرا من را دنبال خودت کشاندی؟!چرا مرا امیدوار کردی؟”  یا الله اگر نمیخواستی امشب به ما چیزی بدهی چرا ما را اینجا جمع کرده ای؟چرا ما را به اینجا کشاند ه ای؟! یا رب من اگر گناه کارم چه کنم؟ بیچاره وخوار وشرمسارم چه کنم؟ هر چند که بسته ام به خود راه نجات اما به درت امیدوارم چه کنم؟   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   ****** گریزهای مداحی مناجاتی نمیدانم تا حالا دیده ای بچه ای که پدرش او را کتک میزند؛اما بچه به جای این که فرار کند ،با همان حالت گریه و ناله خودش را درون اغوش بابایش میاندازد؟از کتک پدر به اغوش پدر پناه میبرد؛چون جای دیگری را ندارد.  خدایا!ماهم به غیر از تو پناهی نداریم .اگر ما را عذاب کنی ،مجبوریم باز هم به سوی تو فرار کنیم؛اخر نجات دهنده ای به جز خودت نمی شناسیم.   رو به سوی تو نمودم که پناهم بدی نعمت مغفرت و عفو گناهم بدی ته چاه هوس افتادم واسوده شوم ان زمانی که نجات از ته چاهم بدهی روز من گشته ز تاریکی غفلت چون شب چه شود خاتمه بر روز سیاهم بدهی       منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   ******** گریزهای مداحی مناجاتی گداها میروند ودر خانه یکی را میزنند .ممکن است یک وقت در باز شود وعتاب کنند که این چه وقتی است درزدی؟!چرا مزاحم شدی؟ناامید نمی شود و میرود درخانه دیگری را میزند.او هم ممکن است عتاب کند .بد اخلاقی کند وکمکی نکند ؛ولی بلاخره یکی پیدا میشود وکمکی میکند .بلاخره دری به رویش باز میشود؛اما اگر خداونددر به روی گدایان درگاه خویش باز نکند ،به غیر درگاه او کجا بروند؟چه جایی را دارند که بروند؟هیچ در دیگری را نمیتوانند دق االباب کنند،بدبخت و بی چاره میشوند .خدایا اگر امشب ما را نبخشی چه کنیم؟یا رحیم ؛یا غفور!     تو تنها دستگیر این گدایی کریمی و رحیمی وباوفایی خدای من تو خوب ومهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی تو خود اگاهی از درد درونم تو دانی غصه های قلب خونم  .
. گریزهای مداحی مناجاتی امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند.  الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم   معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است  ای خدای من به فریادم برس بین که شیطان انتخابم کرده است   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید ****** گریزهای مداحی مناجاتی ـ اگرکسی درخانه ی مرا بزندوچند باراسم من بی سرو پا را به زبان بیاورد،اگر بار اول،دوم،سوم…جواب ندهم ،بلاخره اگراصرار کند برای  بار پنجم و ششم شرم میکنم جوابش را ندهم.شرم میکنم او را دست خالی بر گردانم .مردم!امشب این جا جمع شده ایم وهمه دست جمعی دعای جوشن کبیر را خوانده ایم  وهزار بار اسم خداوند کریم راصدا زده ایم؛چطور ممکن است خداوندی که کریم است ،خداوندی که رءوف است،دست رد به سینه ما بزند؟او که ارحم الراحمین است،چطور به ما جواب ندهد؟ تو کریمی و رحیمی و غفور کن زتاریکی مرا راهی نور  ای رحیم مهربان ،حی قدیر جان زهراوعلی دستم بگیر   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   ******* گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل،روضه ی امام حسن علیه السلام (ولا تعاجلنی بالعقوبه علی ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی و اسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثرت شهواتی وغفلتی)؛خدایا! در خلوتهای خود گناه انجام داده ام .پیگیر کوتاهی و نادانی خود بوده ام  و دنبال شهوترانی و غفلتم رفته ام.(فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته…)؛خدایا!اگر کس دیگری جز تو از گناهم مطلع میشد ،ان را مرتکب نمیشدم، اما نه به خاطر انکه تو سبکترین بینندگانی ؛بلکه چون پرده پوشی. ستار العیوب و غفار الذنوبی.خدایا برد باری تو مرا بر نا فرمانیت جری کرده است.حلم شگفت انگیز تو مرا بی حیا کرده است.خدایا! بی حیایی مرا ببخش! حلم امام حسن (ع)هم شگفت انگیز است. بردباری او هم مثال زدنی است تا انجا که حلم او مروان را جری و بی حیا کرده بود.دستور داد تا جنازه امامک حسن را به جای گل باران تیر باران کردند و نگذاشتند امام حسن(ع)در حرم جدش رسول خدا دفن کنند. وقتی اتش فتنه خاموش شد و جنازه امام حسن(ع)را به سوی بقیع حرکت دادند، مروان نیز به جمع مشایعت کنندگان پیوست و تابوت امام حسن(ع) را به دوش کشید. امام حسین (ع) فرمود :ایا جنازه امام حسن را حمل میکنی؛در حالی که به خدا قسم پیوسته در حال حیات برادرم ،دل او را پر از خون کردی؟مروان گفت:من این کارها را با کسی کردم که حلم و بردباری او با کوه برابر بود. ای زمین و اسمانها سوگوار غربتت افتاب حنجرم سنگ مزار غربتت شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست خم شده پشت مدینه زیربار غربتت از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت سید مهدی حسینی قمی .
. گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل،مناجات با امام زمان(عج) (اللهم اغفر ذنوب التی تغیرالنعم….)گاهی نعمت و رحمتی برایمان مقرر میشود؛ولی ما با گناهانمان ان را تغییر میدهیم یا موجب به تاخیر افتادنش میشویم. خدایا ! ان گناهانی راکه موجب تغییر نعمتهایمان میشوند بیامرز!خدایا! ان گناهانی راکه موجب تاخیر ظهور میشوند ،بر ما ببخش!فرمود :(انچه که موجب جدایی ما ودوستانمان گردیده وانان را از دیدار ما محروم کرده است ،گناهان وخطاهای انان نسبت به احکام اللهی است).  اقا جان امشب هم شرمنده و پشیمان امدم.امشب هم دلم از گناهانم گرفته است و امده ام با شما حرف بزنم و درد دل کنم. صورتت را برمگردان امدم جبران کنم.نگو از صدایت بیزارم  ونمی خواهم صدایت را بشنوم که با صدها امید امده ام ومیدانم ناامید کردن امیدوار از شیوه ی کریمان نیست.امشب هم لطفی کن و به درد دلهایم گوش کن.مولای من !من دیگر از این چشم هایم خسته شدم . من نمیخواهم ان دیده را که به هر چه هست میافتد وبرهر دیدنی می ماند.همه را میبیند همه را می یابد،جز یک نادیدنی دیدنی.یک دیدنی نادیدنی.چنین چشمی کور باشد بهتر است.به من چشم مهدی بین عطاکن.مولای من ! من این گوشها را نمی خواهم .گوشهایی که به نواها وصداهای حرام عادت کرده است،به درد من نمی خورد .گوشهایی که همه ی صداها ،غیبتها،تهمتها را میشنود،جز صدای دل نشین مهدی فاطمه (عج)به کار من نمی اید.مولای من!دستهایم را هم نمی خواهم.دستی که به دامن قبای مهدی زهرا (عج)نرسد،قطع باشد ،بهتر است. اقای من این پای را چه کنم؟پایی را که نتوان در رکاب تو گذاشت و بدانچه تو می خواهی گماشت چه باید کرد ؟پایی که برای مجالس لهو و لعب چهار نعل میتازد و برای خدمت به مهدی فاطمه (عج)لنگ است به درد نمی خورد.این پا زمین گیر باشد بهتر است. مولای من ان سر را که جولان گاه غیر توست نباشد بهتر است.سر را چه باید کرد اگر به پای تو نتوان انداخت؟ سری که دران فکر همه کس و همه چیز هست،جز فکر مهدی فاطمه ومساله ی ظهور او ، به کار نمی اید.سر را نمی خواهم اگر پیشکش راه تو نباشد.اقاجان !اصلا من اعضا و جوارحی که مهدوی نباشد نمی خواهم.اعضا و جوارح مهدوی عنایت کن؛(قو علی خدمتک جوارحی واشدد علی العزیمه جوانحی)   ای دوست مدد، خادم دربار تو باشم با دست تهی در صف انصار تو باشم یک برکت جانانه به جان و نفسم ده تا با نفسم مجری افکار تو باشم اخر چه شده روزی من این همه کم شد محروم ز یک لحظه ی دیدار تو باشم ترسم بود اینبار به منزل نرسانم در وقت سفر در صف اغیار تو باشم از امدن و رفتن خود حاجتم این است حتی به میان کفنم یار تو باشم شاید که دگر میکده را درک نکردم ساقی بده جامی که گرفتار تو باشم   📚منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   .
. گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل یا رب ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی….”ای پروردگار من !بر تن ضعیف وپوست نازک من واستخوان بی طاقتم رحم کن….سلیمان بن خالد میگوید: اما صادق (ع) شبی در مهمانی یی شرکت کرد .سفره را پهن کردند. در میان ان مقداری نان بود.ظرف غذایی نزد امام گذاشتند.وقتی امام دست خود را بر روی غذا گذاشت؛چون داغ بود، فوراً دستش را بلند کرد و فرمود:”استجیر بالله من النار….”پناه میبرم به خدا از اتش دوزخ . ما طاقت این داغی غذا را نداریم؛پس چگونه طاقت اتش را داشته باشیم؟ما صبر بر این داغی نداریم؛پس چگونه بر اتش دوزخ صبر کنیم.این جمله ها را چندین بار تکرار کرد تا غذا خنک شد.انگاه از ان غذا خورد.یا الله !در جایی که امام معصوم این چنین از اتش جهنم خائف است،ما چه بگوییم وچه کنیم؟!وای برما!وای برما ! “با رب ارحم ضعف بدنی….” من ضعیفم من ذلیلم مستکینم مستجیرم روسیاهم بی پناهم یا غیاث المثتغیثین یوسف روحم گرفتار است در چاه معاصی خود برون اور ز چاهم یا غیاث المثتغیثین از خجالت چون برارم سر به سوی اسمانت شرم ریزد از نگاهم یا غیاث المثتغیثین     📚منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   .
. گریزهای مداحی شهادت حضرت حمزه سید الشهدا علیه السلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بر بدن حضرت حمزه علیه السلام بعد از پایان جنگ احد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: کیست از احوال حمزه علیه السلام به ما خبر بدهد؟ حارث بن صمّه عرض کرد: من جای او را می دانم. وقتی به نزدیک او رسید و حال او را مشاهده نمود نتوانست آن خبر را به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برساند. پس حضرت فرمود: یا علی علیه السلام! عمویت را طلب کن. حضرت امیر علیه السلام آمد نزدیک حمزه علیه السلام ایستاد و ایشان هم تأمل نمود. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خود به جستجوی حمزه علیه السلام برآمد، وقتی حمزه علیه السلام را با آن حال مشاهده نمود حضرت گریستند و فرمودند: هرگز در مکانی نایستاده ام که بیشتر از اینجا مرا به خشم آورده باشد. حضرت ردائی که از بُرد یمانی بر دوش مبارکش بود بر روی حمزه انداخت، امّا آن رداء به اندازه قامت حمزه نبود پس آن را بر سر حمزه کشید و پاهایش را از علف و گیاه پوشانید و فرمود: اگر زنان عبدالمطلب اندوهناک نمی شدند او را چنین می گذاشتم که درندگان صحرا و مرغان هواگوشت او را بخورند تا روز قیامت از شکم آنها محشور شود. زیرا مصیبت هرچه عظیم تر است ثوابش بیشتر است.( منتهی الامال، ص۷۹) اشاره گریز: به روضه قتلگاه حضرت سیدالشهداء علیه السلام و آمدن حضرت زینب علیها السلام و بانوان حرم بالای بدن مطهر حضرت ******************** گریزهای مداحی شهادت حضرت حمزه سید الشهدا علیه السلام مثله کردن بدن حضرت حمزه علیه السلام زنان قریش پس از پیروزی در جنگ احد، پیش از آنکه مسلمانان به دفن کشتگان برسند برای انتقام بیشتر، اعضاء و گوش و بینی مسلمانانی که روی بستر خاک افتاده بودند، بریدند در حالیکه در میان تمام ملل جهان، کشته دشمن که بی دفاع و بی پناه است، احترام دارد. همسر ابوسفیان از اعضاء بدن مسلمانان، گردن بند و گوشواره درست نمود، شکم حضرت حمزه علیه السلام را پاره و جگر او را درآورد و آنرا به دندان گرفته هرچه خواست بخورد نتوانست. این عمل به قدری ننگین و زشت بود که ابوسفیان گفت: من از این عمل تبرّی می جویم و چنین دستوری نداده بودم ولی خیلی هم ناراحت نیستم. این کردار زشت باعث شد که این زن میان مسلمانان، به «هند آکله الاکباد» یعنی هند جگرخوار معروف گردد و در آینده فرزندان هند، به فرزندان زن جگرخوار معروف شدند.( فروغ ابدیت، ج۲، ص۷۱) اشاره گریز: روضه قتلگاه سیدالشهداء علیه السلام و جملات جانسوز حضرت زینب علیها السلام خطاب به رسول مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم که: هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء… . **************** گریزهای مداحی شهادت حضرت حمزه سید الشهدا علیه السلام خواهر حضرت حمزه علیه السلام بر سر بالین برادر پس از جنگ احد زمانیکه خواهر حضرت حمزه علیه السلام از راه رسید، پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به پسر او زبیر فرمود: برو مادرت را برگردان تا اینجا نیاید و برادر خود را با این حال نبیند، شاید طاقت نیاورد، زبیر پیش مادر رفت و گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می خواهد که شما برگردید. صفیه خواهر حمزه علیه السلام گفت: ای پسر! شنیده ام که برادرم حمزه را شهید کرده اند و بدن او را مثله ساخته اند، به خدا سوگند که اگر بالین او بیایم اظهار ناراحتی نخواهم کرد و این مصیبت را در راه خدا خواهم پذیرفت. زبیر آمد و سخن مادر را به عرض پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رسانید حضرت به او اجازه داد تا آمد و برادر را دید و به جهت وی از خداوند طلب بخشش نمود اما خود را از گریه نتوانست نگاه دارد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هم از گریه او به گریه افتاد و فاطمه علیها السلام هم می گریست. حضرت فرمود: ما اَصابَ بِمِثلِکَ اَبَداً. هرگز مصیبت زده ای مثل تو نخواهم دید. یعنی مصیبت هیچ کس نزد من برابر مصیبت تو نخواهد بود. پس فاطمه علیها السالم و صفیه را بشارت داد که جبرئیل آمده می گوید: حمزه علیه السلام را در میان اهل آسمان اسدالله و اسد رسوله نوشته اند.(روضه الشهداء، ص۸۸) اشاره گریز: آمدن حضرت زینب میان گوی قتلگاه .
. اشاره گریز: آمدن حضرت زینب میان گوی قتلگاه ***************** گریزهای مداحی شهادت حضرت حمزه سید الشهدا علیه السلام کفن نمودن بدن حمزه علیه السلام بعد از جنگ احد، پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم امر فرمودند کشتگان را جمع کردند، حضرت بر آنها نماز خواندند و شهدا را با همان جامه های خون آلود به خاک سپردند، اما حضرت حمزه علیه السلام را کفن نمودند برای آنکه او را برهنه کرده بودند. پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هفتاد تکبیر بر حمزه علیه السلام خواندند و او را با خواهرزاده اش عبدالله بن جَحش در یک قبر نهادند و به همین ترتیب هرکسی را با کسی که مأنوس بود در یک لحد می گذاشتند و آنکه قرآن بیشتر قرائت کرده بود را به لحد نزدیکتر می نهاد.(روضه الشهداء، ص۸۸) اشاره گریز:سه شبانه روز بدن امام حسین علیه السلام بدون غسل وکفن…. ************* گریزهای مداحی شهادت حضرت حمزه سید الشهدا علیه السلام توبه وحشی (قاتل حمزه سیدالشهداء علیه السلام) وحشی قاتل حمزه سیدالشهداء علیه السلام می گوید: پس از جنگ احد من مدتها در مکه می زیستم تا آنکه مسلمانان، مکه را فتح کردند. من به سوی طائف فرار کردم شنیده بودم که هرکس، هر اندازه مجرم باشد، اگر به آئین توحید بگرود، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از تقصیر او می گذرد. در حالی که شهادتین را بر زبان جاری می ساختم خود را خدمت پیامبر رساندم. نگاه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر من افتاد، فرمود: تو همان وحشی حبشی هستی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: چگونه حمزه علیه السلام را کشتی؟ من تمام جریان را نقل کردم. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم متأثر شد و فرمود: «تا زنده ای روی تو را نبینم زیرا مصیبت جانگداز عمویم به دست تو انجام گرفته است.»( فروغ ابدیت، ج۲، ص۶۴) اشاره گریز: به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام که قاتل حضرت زهرا علیها السلام هر روز مقابل چشمانشان بود یا حضرت زینب علیها السلام که چهل منزل با قتله کربلا همسفر بود. ****************** گریزهای مداحی شهادت حضرت حمزه سید الشهدا علیه السلام گریه در مصیبت حضرت حمزه علیه السلام پس از پایان جنگ احد، زمانیکه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به همراه گروهی از انصار و مهاجر که در جنگ شرکت کرده بودند وارد مدینه شدند از اکثر خانه های آن ناله و نوحه سرائی بلند بود، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم منقلب گشتند و با چشمان اشکبار زیر لب این جمله را فرمودند: وَلاکن حَمزَه لابَواکی لَهُ الیَوم. یعنی شهدای احد گریه کننده دارند لیکن حمزه گریه کننده ای امروز ندارد. سعدبن معاذ و چند نفر دیگر از مقصد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آگاه شدند به گروهی از زنان دستور دادند که نخست بروید نزد حضرت فاطمه علیها السلام و او را همراهی کنید در گریستن بر حمزه علیه السلام آنگاه بر کشتگان خود گریه کنید. زنان چنان کردند، چون صدای گریه و شیون ایشان را پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شنید فرمود: برگردید، خدا شما را رحمت کند. همانا مواسات کردید. و از آن روز مقرر شد که هر مصیبتی بر اهل مدینه واقع می شود اول بر حمزه علیه السلام نوحه کنند.(منهاج الدموع، ص۶۵) اشاره گریز: روضه حضرت رقیه سلام الله علیها که هروقت بهانه بابامی گرفت اورا تازیانه می زدند یا روضه های اسارت کاروان اهل البیت یا روضه اربعین که بعد از۴۰روز حضرت زینب برای برادردرکربلا مجلس ختم گرفت…. ............ ◼️ مناجات انتظار با موضوع وفات حضرت ابوطالب علیه‌السلام ای نوبهار اصلی دل ها ظهور کن شاه غریب، رهبر تنها ظهور کن عیدی نمانده است بدونت برای ما بی تو همیشگی شده شام عزای ما دیگر بیا که شیعه ز دنیا بُریده است ظلم و ستم به حدّ نهایت رسیده است فصل ظهور توست فقط نوبهار ما آقا تویی قرار دل بی قرار ما از شرّ فتنه نوکر خود را مصون بدار آقا خبر بده دگر از صبح انتظار حالا که داغدار ابوطالبیم ما یک دم بیا به روضه ی ما صاحب العزا روضه بخوان برای یتیمی مرتضی بنگر به درد هجر پدر گشته مبتلا حامی و یار دین نبی رفته از جهان شد اشک احمد از غم بی‌یاوری روان با یک نظر به پیکر زیر ِ سَریر او فرمود: رفتی ای همه ی هستی‌ام، عمو رفت و زمان هجرت احمد فرا رسید رفت و طناب، بر روی دست علی ندید رفت و ندید آتش و مسمار و سینه را بر ماه روی یار علی ردّ کینه را شکر خدا که غسل و کفن گشته پیکرش دیگر نرفته بر سر سرنیزه‌ها سرش (عبدالمحسن)✍ .
44.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های حاج محمود کریمی در مورد مبعوث شدن پیامبر و اتفاقات پس از آن تا الان ولادت پیامبر ۱۴۰۱
. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابَوطَالِبِِ(ع) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅نام او عبدمناف و کنیه او ابوطالب بود. حضرت ابوطالب(ع) با حضرت فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امام علی(ع) نسبت عمو زادگی داشتند. یعنی هاشم جدّ مشترک هر دو آنها بوده است. پس در نتیجه فرزندان این دو بزرگوار از هر دو طرف (پدر و مادر) بنی هاشمی محسوب می شوند. تا جایی که مرحوم اربلی درباره امام علی(ع) می نویسد : 📋《أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وَلَدَهُ هَاشِمٌ مَرَّتَيْنِ》 ♦️امام علی(ع) نخستین هاشمى نسبى است كه از دو طرف به هاشم مى‏ رسد.(۱) ابوطالب(ع) دارای چهار پسر به ترتیب به نام‌ های طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) بود. ابن عباس می گوید : 📋《كَانَ بَيْنَ طَالِبٍ وَ عَقِيلٍ عَشْرُ سِنِينَ وَ بَيْنَ عَقِيلٍ وَ جَعْفَرٍ عَشْرُ سِنِينَ وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيٍّ(ع) عَشْرُ سِنِينَ وَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) أَصْغَرَهُمْ》 ♦️فاصله سنی هر کدام از پسران ابوطالب، ده سال بود که کوچکترین آنها امام علی(ع) بود.(۲) ابوطالب(ع) از آنجایی که عیال وار بوده و از وضعیت فقر و تنگدستی برخوردار بود، بدین جهت جعفر تحت سرپرستی عمویش عباس و امام علی(ع) تحت تربیت و پرورش حضرت رسول اکرم(ص) قرار گرفت و جعفر تا زمانی که اسلام آورد و مستغنی گردید، در خانه عمویش زندگی می‌کرد.(۳) اما عقیل نزد خود ابوطالب ماند و ابوطالب نیز او را بسیار دوست می داشت. روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》 ♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟ حضرت(ع) فرمود: 📋《أَی وَاللهِ! إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》 ♦️آری! من عقیل را از دو جهت دوست دارم! یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم.(۴) ابوطالب پس از وفات پدرش عبدالمطلب، سرپرستی برادرزاده‌اش، حضرت محمد(ص) را بر عهده گرفت و در  ماجرای رسالت رسول اکرم(ص)، به شدت از او حمایت کرد. ابن شهر آشوب می نویسد : وقتی لحظات آخر عمر عبدالمطلب(ع) فرا رسيد، پسرانش را جمع کرد و سفارش رسول اکرم(ص) را به آن ها نمود. عبدالمطلب گفت : 📋《مُحَمَّدٌ(ص) يَتِيمٌ فآوُوهُ وَ عَائِلٌ فَأَغْنُوهُ اِحْفَظُوا وَصِيَّتِي فِيهِ》 ♦️محمد(ص) يتيم است و او را سرپرستی کنيد و نيازمند است او را بي نياز کنيد و وصيت و سفارش مرا درباره او حفظ کنيد! ابولهب گفت : من اين کار را خواهم کرد؟ عبدالمطلب به او گفت : 📋《كُفَّ شَرَّكَ عَنْهُ!》 ♦️شرّت را از او بازدار! عباس اظهار داشت : من اين کار را به عهده خواهم گرفت! عبدالمطلب به او گفت : 📋《أَنْتَ غَضْبَانُ لَعَلَّكَ تُؤْذِيهِ》 ♦️تو مرد خشمناکی هستی، می ترسم او را آزار بدهی! ابوطالب(ع) گفت : من اين دستور را اجرا مي کنم و کفالت او را به عهده مي گيرم؟ عبدالمطلب به او گفت : آری! تو سرپرستی او را به عهده گير! و سپس بدنبال اين سخن، خطاب به حضرت محمد(ص) گفت : 📋《يَا مُحَمَّدُ(ص)! أَطِعْ لَهُ!》 ♦️ای محمد! از وی اطاعت کن! حضرت محمد(ص) فرمود : 📋《يَا أَبَهْ! لاَ تَحْزَنْ فَإِنَّ لِي رَبّاً لاَ يُضِيعُنِي》 ♦️پدرجان! غمگين مباش مرا پروردگاري است که تباهم نخواهد کرد و به حال خود وانخواهد گذارد. 📋《فَأَمْسَكَهُ أَبُو طَالِبٍ فِي حَجْرِهِ وَ قَامَ بِأَمْرِهِ يَحْمِيهِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ جَاهِهِ فِي صِغَرِهِ مِنَ اَلْيَهُودِ  اَلْمُرْصِدَةِ لَهُ بِالْعَدَاوَةِ وَ مِنْ غَيْرِهِمْ مِنْ بَنِي أَعْمَامِهِ وَ مِنَ اَلْعَرَبِ قَاطِبَةً اَلَّذِينَ يَحْسِدُونَهُ عَلَى مَا آتَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلنُّبُوَّةِ》 ♦️پس از آن پس، ابوطالب(ع)، رسول اکرم(ص) را در کنار خود گرفت و با جان و مالش از او حمايت کرد و او را از خطرات یهود و برخی از عموزادگان که حسادت رسول اکرم(ص) را به خاطر مقام نبوتی که نصیب ایشان شده بود، را در دل می پروراندند، حفظ نمود.(۵) حضرت رسول اکرم(ص) از ابوطالب و فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع) همواره به عنوان پدر و مادر خویش یاد می کرده است. عبدالله بن عباس می گوید : هنگامی که فاطمه بنت اسد وفات نمود، رسول اکرم(ص) گریست و به امام علی(ع) فرمود : 📋《رَحِمَ اللَّهُ اُمَّکَ یَا عَلِیُّ(ع)! اَمَا اِنَّهَا اِنْ کَانَتْ لَکَ اُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی اُمّاً》 ♦️خداوند مادرت را بیامرزد! اگر مادر تو بود، مادر من هم بود.(۶) ابن سعد می‌نویسد : 📋《لَمَّا تُوُفِّيَ عَبْدُالْمُطَّلِبِ قَبَضَ أَبُو طَالِبٍ رَسُولَ اللَّهِ(ص) إِلَيْهِ فَكَانَ يَكُونُ مَعَهُ! وَكَانَ أَبُو طَالِبٍ لا مَالَ لَهُ وَ كَانَ يُحِبُّهُ حُبًّا شَدِيدًا لا يُحِبُّهُ وَلَدَهُ وَكَانَ لا يَنَامُ إِلَّا إِلَى جَنْبِهِ وَ يَخْرُجُ فَيَخْرُجُ مَعَهُ》 👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابَوطَالِبِِ(ع) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅نام او عبدمناف و ک
. ♦️هنگامی که عبدالمطلب(ع) رحلت نمود، ابوطالب(ع) [طبق وصیت] وکالت رسول اکرم(ص) را بر عهده گرفت. ابوطالب هر جا می رفت، برادر زاده یتیم خود را نیز با خود می برد. ابوطالب توجهی ویژه ای به رسول اکرم(ص) داشت و بیش از فرزندانش به او محبت و نیکی می‌ورزید. بسترش را در کنار بستر خود قرار می‌داد و می‌کوشید همواره او را همراه خود داشته باشد. 📋《وَ كَانَ يَخُصُّهُ بِالطَّعَامِ وَكَانَ إِذَا أَكَلَ عِيَالُ أَبِي طَالِبٍ جَمِيعًا أَوْ فُرَادَى لَمْ يَشْبَعُوا وَإِذَا أَكَلَ مَعَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) شَبِعُوا فَكَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُغَذِّيَهُمْ قَالَ : كَمَا أَنْتُمْ حَتَّى يَحْضُرَ ابْنِي!》 ♦️بهترین غذا را برای وی فراهم می‌ساخت و ابوطالب همیشه هنگام غذا خوردن به فرزندان خود می‌گفت : صبر کنید تا پسرم (محمد) بیاید.(۷) در یکی از سفرهایی که ابوطالب به تجارت رفته بود، رسول اکرم(ص) را نیز با خود برد. در این سفر حضرت(ص) در میان بچه ها و کودکان مشغول بازی بود که شخصی پرسید : اسمت چیست و پدر و مادرت کیانند؟ رسول اکرم(ص) فرمود : ♦️《أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَا يَتِيمٌ لَا أَبَ لِي وَ لَا أُمَّ》 نامم محمد بن عبدالله است و من یتیمم و پدر و مادری ندارم! در اینجا وقتی ابوطالب(ع) این سخن را شنید؛ 📋《فَبَکَی و عَانَقَهُ أَبُو طَالِبٍ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ أَلْبَسَهُ جُبَّةً مِصْرِيَّةً وَ دَهَّنَ رَأْسَهُ وَ شَدَّ دِينَاراً فِي رِدَائِهِ》 ♦️گریست و او را به آغوش کشید و بوسید و سپس جبّه ای مصری بر تن او پوشاند و به موهایش روغن زد و دیناری در ردای او ریخت.(۸) گزارش‌های تاریخی از حمایت‌های بی‌دریغ ابوطالب از رسول اکرم(ص) در برابر فشارها و تهدیدهای قریش نسبت به رسول اکرم(ص) حکایت دارد. با آنکه در زمان بعثت رسول خدا(ص) ۷۵ سال داشت، با رسول اکرم(ص) در انجام رسالتش همراه شد و در دیدارها و گفتگوهایش با سران قریش، رسما حمایت خویش را از او اعلام کرد. پیامبراکرم(ص) در روز وفات ابوطالب فرمود : تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش از من ترس و واهمه داشت.(۹) شیخ مفید می نویسد : هنگام درگذشت ابوطالب، جبرئیل بر رسول اکرم(ص) نازل گردید و به ایشان گفت : 📋《اُخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ فَقَدْ مَاتَ نَاصِرُكَ》 ♦️از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری!(۱۰) ابوطالب دو منصب رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آب‌رسانی به حاجیان) را در مکه بر عهده داشت. رسول اکرم(ص) روز وفات ابوطالب در حالی که به شدت محزون بود و می‌گریست، و به امیر مؤمنان دستور غسل و کفن او را داد و برای وی طلب رحمت کرد و هنگامی که به محل دفن وی رسید، فرمود : 📋《أَمَا وَ اَللَّهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ لَأَشْفَعَنَّ فِيكَ شَفَاعَةً يَعْجَبُ لَهَا اَلثَّقَلاَنِ》 آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت می‌کنم که جن و انس دچار شگفتی شوند.(۱۱) امام صادق(ع) درباره ایمان ابوطالب(ع) می فرماید : 📋《إِنَّ مَثَلَ أَبِی طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ الْکَهْفِ أَسَرُّوا الْإِیمَانَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْکَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ》 ♦️ابوطالب مانند اصحاب کهف بود که ایمان را پنهان داشتند و اظهار شرک کردند. بدین روی، خداوند دو بار به آنها اجر و پاداش داد.(۱۲) 📋《وَ اللَّهِ إِنَ‏ إِيمَانَ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ لَوْ وُضِعَ فِي كِفَّةِ مِيزَانٍ وَ إِيمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِي كِفَّةِ مِيزَانٍ لَرَجَحَ إِيمَانُ أَبِي طَالِبٍ عَلَى إِيمَانِهِم‏》 ♦️اگر ايمان ابوطالب را در يک کفه ترازو و ايمان اين مردم را در کفه ديگر قرار دهند، ايمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.(۱۳) نمونه‌ای از اشعار ابوطالب در مدح رسول اکرم(ص) : 📋《أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّدًا نَبِیَِّا کَمُوسَی خُطَّ فِی أَوَّلِ الْکتُبِ وَأَنَّ عَلَیهِ فِی الْعِبَادِ مَحَبَّةً وَلَا خَیرَ مِمَّنْ خَصَّهُ اللَّهُ بِالْحُبِّ》 ♦️آیا نمی‌دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته‌ایم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی قید گردیده است، و بندگان خدا محبت مخصوصی به وی دارند، و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دل‌هایی به ودیعت گذارده ستم کرد.(۱۴) پیکر ابوطالب در مکه، کنار قبر پدرش عبد المطلب، درقبرستان حُجون به خاک سپرده شد. حضرت(ص) آن سال را «عام الحُزن» نامید. 📚منابع : ۱)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۵۹ ۲)الخصال شیخ صدوق، ص۱۸۱ ۳)تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸ ۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۳۵ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۳۹۱ ۷)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۱، ص۹۶ ۸)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۳۵ ۹)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۲۸۸ ۱۰)ایمان ابی طالب(ع) شیخ مفید، ص۲۴ ۱۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۶ ۱۲)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۴۴۸ ۱۳)بحار الانوار مجلسی ج۳۵، ص۱۱۲ ۱۴)السیرة النبویة ابن هشام، ج۱، ص۳۵۲ .