eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه هشتم وَ لاَ تُعَاجِلْنِي بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِي خَلَوَاتِي مِنْ سُوءِ فِعْلِي وَ إِسَاءَتِي وَ دَوَامِ تَفْرِيطِي وَ جَهَالَتِي وَ كَثْرَةِ شَهَوَاتِي وَ غَفْلَتِي وَ كُنِ، اللَّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلِّ الْأَحْوَالِ (فِي الْأَحْوَالِ كُلِّهَا) رَءُوفاً وَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمْرِي، وَ لاَ حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَى عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلاَؤُكَ وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا إِلَهِي بَعْدَ تَقْصِيرِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً معمولا این فراز را با همراهی مردم می خوانند . مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً حضرت خدیجه از پیغمبر ص سوال کرد ! چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: از وسعت رحمت خدا در روز قیامت! چون بنده را نزد خدا حاضر می‌کنند، خطاب می‌شود: ای بنده‌ی من! اطلاع داری که فلان روز و شب چه کردی؟ عرض می‌کند: خداوندا! می‌دانم. پس یک یک گناه ها را اقرار می کند تا جاییکه به یک مرتبه از خجالت سر به زیر می اندازد و عرق بر صورت او جاری شود. خداوند می‌فرماید: ای بنده‌ی من! چرا جواب نمی‌گویی؟ بنده عرض می‌کند: الهی! شرمسارم، نمی‌توانم جواب بدهم. خطاب می‌رسد: ای بنده! تو با این همه، پستی و گناه کردنت، شرم می کنی! من با کریمی خود چگونه شرم نکنم از تو. پس خداوند به کرم خود بنده را می‌آمرزد و داخل بهشت می‌کند. خدایا من هم امشب معتذرا نادما آمده ام . منم با یه دنیا خجالت و پشیمانی آمدم . جلسه نهم لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا كَانَ مِنِّي وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي وَ إِدْخَالِكَ إِيَّايَ فِي سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ (إِلَهِي) فَاقْبَلْ عُذْرِي وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّي وَ فُكَّنِي مِنْ شَدِّ وَثَاقِي يَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِي وَ رِقَّةَ جِلْدِي وَ دِقَّةَ عَظْمِي... یک گوشه از دستم می سوزد، به عالم و آدم بد و بیراه می گویم . یک وقتی پایم به جایی می خورد، زمین می افتم ، یک سردرد ، یک اتفاق کوچک . تحمل ندارم . لب به هزار شکایت باز می کنم که چرا برای من اینطور شد. خدایا من ضعیفم . من به پیش بارگاه تو قدرتی ندارم . امیر المومنین به من یاد داده اینطور با تو مناجات کنم . فرمود یا مَوْلایَ اَنْتَ الْقَوِیُّ وَاَ نَا الضَّعیفُ وَهَلْ یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلا الْقَوِیُّ. تو که قدرت عالم در دست توست، اگر تو به من رحم نکنی بیچاره می شوم . روزی مادری سوال کرد: یا رسول الله! خدا ما را چقدر دوست دارد؟ رسول خدا فرمود: از هفتاد پدر و مادر مهربان، مهربانتر است. زن گفت: یا رسول الله! این فرزند من هر قدر بد باشد حاضر نیستم او را در آتش ببینم؛ چطور خدا مرا در آتش می اندازد؟! پیغمبر گریه کرد و فرمود: بله، تا لیاقت باشد کسی را در آتش نمی اندازد؛ مگر اینکه توبه نکند و زیر پرچم شیطان بماند . آنقدر در مقابل خدا بماند تا بمیرد. والا خدا همه را می آمرزد ، هرکه باشد و هرچه باشد. خدایا به من رحم کن .
. جلسه دهم يَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِي وَ ذِكْرِي وَ تَرْبِيَتِي وَ بِرِّي وَ تَغْذِيَتِي هَبْنِي لاِبْتِدَاءِ كَرَمِكَ وَ سَالِفِ بِرِّكَ بِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ رَبِّي أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي بِنَارِكَ بَعْدَ تَوْحِيدِكَ ، یعنی با اینکه من به یگانگی تو ایمان آوردم مرا عذاب می کنی ؟ وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ قَلْبِي مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِي مِنْ ذِكْرِكَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِيرِي مِنْ حُبِّكَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِي وَ دُعَائِي خَاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ هَيْهَاتَ أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ تو خیلی مهربان تر از آنی هستی که بنده ات را ضایع کنی ....بِاسْتِغْفَارِكَ مُذْعِنَةً مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يَا كَرِيمُ يَا رَب همه صدایش بزنند يَا كَرِيمُ يَا رَب، يَا كَرِيمُ يَا رَب این که اینطور خدا را صدا می زنی حکمتی دارد. دیدید وقتی از کسی چیزی می خواهیم به او می گوییم . تو که مهربان هستی , تو که از دستت بر می آید به من کمک کن. امشب به خدا بگو , تو که کریمی من را ببخش از آب هم مضایقه گردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا از امام سجاد (ع) نقل شده که فرمود: مردم کوفه نزد امیر المؤمنین علی (ع) آمدند. از نیامدن باران شکایت کردند و گفتند: از خدا برای ما باران بخواه. امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) فرمود: بر خیز و از خدا طلب باران کن، امام حسین (ع) هنوز دعای بارانش تمام نشده بود که ناگهان خداوند باران (سیل آسا) فرستاد. عربی بادیه نشین از برخی نواحی کوفه آمد و گفت: دره ها و تپه ها را پشت سر گذاشتم، در حالی که آب یکی در دیگری (از فراونی) پیچ و تاب می خورد. اما یا علی(ع)! عجب مردم کوفه تلافی کردند! فرزندت حسین (ع) را به مهمانی دعوت کردند، اما آب را بر روی امام حسین (ع) و اصحاب بستند. حسینت را بین دو نهر آب با لب عطشان شهید کردند. حتی به بچه های شیر خواره هم رحم نکردند. بلند ناله بزن یا حسین ... خدایا ! صدای ناله این مردم را می شنوی ؟ یعنی ما را با محبت حسین می خواهی عذاب کنی ؟ من که باورم نمی شود... جلسه یازدهم وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ قَلِيلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْيَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا يَجْرِي فِيهَا مِنَ الْمَكَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِكَ بَلاَءٌ وَ مَكْرُوهٌ، قَلِيلٌ مَكْثُهُ، يَسِيرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِيرٌ مُدَّتُهُ خدایا من تحمل کوچکترین سختی های این دنیا را ندارم . یک زخم کوچک روی دستم می افتد به زمین و زمان بد و بیراه می گویم. با اینکه بلاهای دنیایی کم و کوتاه است. فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقَامُهُ پس چطور می توانم نسبت به بلاء آخرت تحمل داشته باشم . وَ لاَ يُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقَامِكَ وَ سَخَطِكَ وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ يَا سَيِّدِي فَكَيْفَ لِي (بِي) وَ أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ يَا إِلَهِي وَ رَبِّي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو اى خداى من براى كداميك از دردهايم شكوه كنم وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ برای درناکی عذاب و سختی اش ؟ یا برای طولانی شدن بلا و مدتش ؟ فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلاَئِكَ وَ فَرَّقْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ این ها همه به کنار . من یک عمر در این مجالس با خوبان تو دمخور بودم . با اهل مسجد، با اهل نماز، با اهل روضه رفت و آمد داشتم . نکند بین من و بنده های خوبت فاصله بندازی . فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ وَ هَبْنِي (يَا إِلَهِي) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفْوُكَ گیرم که بتوانم بر عذاب تو صبر کنم . اما چگونه تحمل کنم که نظر کریمانه و مهربانت را از من برگردانی!
. جلسه ی دوازدهم فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ (الْآلِمِينَ) وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ بخدا اگر اینطور شود، در آن دنیا ناله می زنم، داد می زنم، گریه می کنم و صدات می زنم أَيْنَ كُنْتَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ کجایی ای سرپرست مومنان ، بیاید همین الان اصلا صدا بزنیم ، هر کس مثل من فکر می کند که بین خود و خدایش فاصله افتاده است صدا بزند، هر کس فکر می کند درجهنم نفسش گیر کرده است فریاد بزند. امشب صدایت را می شوند . چطور خدا را صدا کنیم؟ آماده ای ؟ همه دست هایشان را بالا آورده اند؟ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ .... يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ (این فراز ها آنقدر زیباست که بهتر است بجای گریز و نقل مطلب خاصی، خود متن دعا به بیانی تاثیر گذار ترجمه شود. أَ فَتُرَاكَ سُبْحَانَكَ يَا إِلَهِي وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (يُسْجَنُ) فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِيرَتِهِ وَ هُوَ يَضِجُّ إِلَيْكَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وَ يُنَادِيكَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ وَ يَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يَا مَوْلاَيَ فَكَيْفَ يَبْقَى فِي الْعَذَابِ وَ هُوَ يَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ يَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ... خدایا من خیلی به فضل و رحمت تو امیدوارم . یک وقتی در حج حسن بصری گفت: «اَلْعَجَبْ کُلُّ الْعَجَبْ مِمَّنْ نَجی کَیْفَ نَجی» شگفت است با این همه دامِ ابلیس از کسی که نجات یابد. این جمله را نزد حضرت زین‌العابدین علیه السلام نقل کردند، امام فرمود: «اَلْعَجَبْ کُلُّ الْعَجَبْ مِمَّنْ هَلَکْ کَیْفَ هَلَکْ» شگفت است با این همه رحمت و فضل الهی آن بدبختی که هلاک شود و حال آن که رحمت واسعه‌ی حق همه‌ی اشیا را گرفته است، چرا کسی از این رحمت محروم گردد؟! جوششِ عفوِ کریم و نظر لطف رحیم آنقدر هست که بر ما هم عطا شد الحمد رحمت و مغفرت از لطف خدا می بارد حاجت عبد خطا کار روا شد الحمد هر کس به رحمت خدا ایمان دارد بلند ناله بزند الهی العفو
جلسه ی سیزدهم أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهِيبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَكَانَهُ أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِيَتُهَا وَ هُوَ يُنَادِيكَ يَا رَبَّهْ أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِي عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُكُهُ (فَتَتْرُكَهُ) فِيهَا هَيْهَاتَ مَا ذَلِكَ الظَّنُّ بِكَ هَيْهَاتَ مَا ذَلِكَ الظَّنُّ بِكَ . تو خیلی مهربان تر از آنی هستی که من را عذاب کنی . آی اهل مناجات و توبه . می خواهی این خدا را بشناسی ؟ هوا آنقدر گرم بود، بچه از داغی زمین گریه می کرد. وقتی مادر گریه بچه را دید، او را در آغوش گرفت و خودش روی ریگ های سوزان بیابان خوابید و بچه را روی سینه گرفت تا این گرما کمتر بچه را اذیت کند . این مادر بچه را بغل گرفته بود و مرتب گریه می کرد: ای وای بچه ام، ای وای عزیز دلم ! منظره به قدری جانسوز بود که هر که می دید اشکش جاری می شد. اصحاب قصه مادر و فرزند را برای رسول خدا(ص) نقل کردند. پیامبر(ص) وقتی داستان محبت این مادر را شنید خوشحال شد. و بعد فرمود: آیا شما از محبت و مهر شدید این مادر نسبت به فرزندش، تعجب می‌کنید؟ اصحاب عرضه داشتند چطور تعجب نکنیم؟ حضرت فرمود: اما بدانید خدای متعال به همه‌ی شما از این مادر نسبت به فرزندش مهربان‌تر است! ای مهربان به این دل من هم نگاه کن اوضاعِ عاشقی مرا، رو به راه کن بخشندگیت، دست مرا در حنا گذاشت! فکری به حالِ متهم بی گناه کن منبع اصلی داستان ذکر شده: یکصد موضوع پانصد داستان، ج 2، ص 535 به نقل از محجةالبیضاء، ج 7، ص 254. .
. جلسه ی نوزدهم وَاكْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئى ،يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ اِلا الدُّعاَّءَ.... قحطی شد. مردم خدمت حضرت موسی علیه‌السلام آمدند برای ما دعای باران بخوان ، حضرت دستور داد همه در صحرایی جمع شوند. خطاب رسید ای موسی، هر چه دعا کنید فایده ای نداره، در میان شما یک نفر است که چهل سال مرا معصیت می‌کرد به او بگو بلند شود تا دعای شما را مستجاب کنم. حضرت موسی صدا زد ای کسی که چهل سال است معصیت خدا را می‌کنی برخیز از میان ما بیرون رو، زیرا خدا به‌خاطر شومی تو ، باران رحمتش را از ما قطع کرده. گنهکار، یک نگاه به اطراف کرد، خدایا چه کنم ؟ اگر برخیزم از میان مردم بروم، آبرویم می رود، اگر نروم خدا باران را نازل نمی‌کند. همان‌جا نشست خدایا غلط کردم، توبه می کنم . آبرویم را نبر! یک مرتبه دیدند ابرهای باران زا ، چنان بارانی آمد که همه سیراب شدند. حضرت موسی علیه‌السلام عرض کرد: خدایا کسی‌ که از میان ما بیرون نرفت، چه‌طور شد که باران آمد. ندا آمد این بنده ی گنهکار با ما آشتی کرد. حضرت موسی علیه‌السلام عرضه داشت خدایا می‌شود این بنده به من نشان دهی؟! خطاب شد ای موسی آن وقتی‌که مرا معصیت می‌کرد رسوایش نکردم حالا که توبه کرده او را رسوا کنم؟ حالا دیدی اگر دلت بشکند و از روی اخلاص بخواهی ببخشد این خدا چقدر زود راضی می شود ؟ همه ناله بزنند يا سَريعَ الرِّضا يا سَريعَ الرِّضا يا سَريعَ الرِّضا ثمرات الحیاة، ج۳ قصص الله یا داستان هایی از خدا، تالیف، احمد و قاسم میرخلف زاده ص 87 برای پیدای کردن مطالب قبلی دعای کمیل هشتک جستجو نمایید. پایان گریزهای .
. سه تا عبارت کوتاه و پر معنی تو دعای کمیل هست ، این سه عبارت خلاصه و چکیده کل دعای کمیله. اولیش: اللّٰهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرِى ! خدایا ببخشید . خدایا غلط کردم . خدایا خودم با گردن کج‌ اومدم میگم اشتباه کردم . در گوشی بگم این روایت رو. خدا به ملائکه میگه من خدا حیا میکنم یه نفر خودش با گردن کج و تضرع بیاد بگه غلط کردم و من نبخشم ! نبخشم چیه ! حتی سوال هم نمیکنم . یه بار شرمنده شد دیگه .‌بسه . پاک کنید هرچی نوشتید و این بنده من بابتش عذر خواهی کرد دومیش : وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّى خدایا من حالم بده ، حالا که بخشیدی حال بدم رو هم خوب کن دیگه ! فک کن تصادف کنی ، مقصر هم باشی . طرف میگه گذشتم . باشه . دمت گرم گذشتی . منم مقصر بودم . حالا ببر منو دکتر دیگه . میخوای منو با این حال وسط جاده و بیابونی رها کنی بری؟ آقا اگه کسی بگه اره من دیگه کاری به کارت ندارم ، نمیگیم چه آدم بی معرفتی ؟ حالا تو فکر کردی خدا فقط میبخشه و تو رو با حال بدت تنها میذاره ؟ نه . خدا همه شکستگی ها و غم ها و خستگی هارو جبران می‌کنه سومیش : وَفُكَّنِى مِنْ شَدِّ وَثاقِى خدایا! دست و پای منو از بند محکم گناه باز کن . من عادت کردم . تو منو بخشیدی ، حالم رو هم خوب کردی ؛ خب من با این عادت لامصبم چیکار کنم ؟ بنداز از سر من عادت گناه رو . اینا دست و پای منو بستن ! دوباره بخوام راه بیوفتم با سر میخورم زمین . این بند رو از دست و پای من باز کن بتونم با دو بیام سمت تو . بیام بغلت هرکسی شب جمعه این سه عبارت رو بخونه انگار همه دعای کمیل رو خونده .. .
شب جمعه 🌷🌹🌷 گریزهای مداحی مناجاتی ـ یا رب ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی….”ای پروردگار من !بر تن ضعیف وپوست نازک من واستخوان بی طاقتم رحم کن….سلیمان بن خالد میگوید: اما صادق (ع) شبی در مهمانی یی شرکت کرد .سفره را پهن کردند. در میان ان مقداری نان بود.ظرف غذایی نزد امام گذاشتند.وقتی امام دست خود را بر روی غذا گذاشت؛چون داغ بود، فوراً دستش را بلند کرد و فرمود:”استجیر بالله من النار….”پناه میبرم به خدا از اتش دوزخ . ما طاقت این داغی غذا را نداریم؛پس چگونه طاقت اتش را داشته باشیم؟ما صبر بر این داغی نداریم؛پس چگونه بر اتش دوزخ صبر کنیم.این جمله ها را چندین بار تکرار کرد تا غذا خنک شد.انگاه از ان غذا خورد.یا الله !در جایی که امام معصوم این چنین از اتش جهنم خائف است،ما چه بگوییم وچه کنیم؟!وای برما!وای برما ! “با رب ارحم ضعف بدنی….” من ضعیفم من ذلیلم مستکینم مستجیرم  روسیاهم بی پناهم یا غیاث المثتغیثین یوسف روحم گرفتار است در چاه معاصی خود برون اور ز چاهم یا غیاث المثتغیثین از خجالت چون برارم سر به سوی اسمانت شرم ریزد از نگاهم یا غیاث المثتغیثین      منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید
شب جمعه 🌷🌹🌷 گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل،مناجات با امام زمان(عج) (اللهم اغفر ذنوب التی تغیرالنعم….)گاهی نعمت و رحمتی برایمان مقرر میشود؛ولی ما با گناهانمان ان را تغییر میدهیم یا موجب به تاخیر افتادنش میشویم. خدایا ! ان گناهانی راکه موجب تغییر نعمتهایمان میشوند بیامرز!خدایا! ان گناهانی راکه موجب تاخیر ظهور میشوند ،بر ما ببخش!فرمود :(انچه که موجب جدایی ما ودوستانمان گردیده وانان را از دیدار ما محروم کرده است ،گناهان وخطاهای انان نسبت به احکام اللهی است).  اقا جان امشب هم شرمنده و پشیمان امدم.امشب هم دلم از گناهانم گرفته است و امده ام با شما حرف بزنم و درد دل کنم. صورتت را برمگردان امدم جبران کنم.نگو از صدایت بیزارم  ونمی خواهم صدایت را بشنوم که با صدها امید امده ام ومیدانم ناامید کردن امیدوار از شیوه ی کریمان نیست.امشب هم لطفی کن و به درد دلهایم گوش کن.مولای من !من دیگر از این چشم هایم خسته شدم . من نمیخواهم ان دیده را که به هر چه هست میافتد وبرهر دیدنی می ماند.همه را میبیند همه را می یابد،جز یک نادیدنی دیدنی.یک دیدنی نادیدنی.چنین چشمی کور باشد بهتر است.به من چشم مهدی بین عطاکن.مولای من ! من این گوشها را نمی خواهم .گوشهایی که به نواها وصداهای حرام عادت کرده است،به درد من نمی خورد .گوشهایی که همه ی صداها ،غیبتها،تهمتها را میشنود،جز صدای دل نشین مهدی فاطمه (عج)به کار من نمی اید.مولای من!دستهایم را هم نمی خواهم.دستی که به دامن قبای مهدی زهرا (عج)نرسد،قطع باشد ،بهتر است. اقای من این پای را چه کنم؟پایی را که نتوان در رکاب تو گذاشت و بدانچه تو می خواهی گماشت چه باید کرد ؟پایی که برای مجالس لهو و لعب چهار نعل میتازد و برای خدمت به مهدی فاطمه (عج)لنگ است به درد نمی خورد.این پا زمین گیر باشد بهتر است. مولای من ان سر را که جولان گاه غیر توست نباشد بهتر است.سر را چه باید کرد اگر به پای تو نتوان انداخت؟ سری که دران فکر همه کس و همه چیز هست،جز فکر مهدی فاطمه ومساله ی ظهور او ، به کار نمی اید.سر را نمی خواهم اگر پیشکش راه تو نباشد.اقاجان !اصلا من اعضا و جوارحی که مهدوی نباشد نمی خواهم.اعضا و جوارح مهدوی عنایت کن؛(قو علی خدمتک جوارحی واشدد علی العزیمه جوانحی)   ای دوست مدد، خادم دربار تو باشم با دست تهی در صف انصار تو باشم یک برکت جانانه به جان و نفسم ده تا با نفسم مجری افکار تو باشم اخر چه شده روزی من این همه کم شد محروم ز یک لحظه ی دیدار تو باشم ترسم بود اینبار به منزل نرسانم در وقت سفر در صف اغیار تو باشم از امدن و رفتن خود حاجتم این است حتی به میان کفنم یار تو باشم شاید که دگر میکده را درک نکردم ساقی بده جامی که گرفتار تو باشم   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید .
. https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/122 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/20 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/25 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/40 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/60 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/2542 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/7170 👆 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/3931 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4462 متن زیارت عاشورا 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/75 سی جزء قرآن 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4508 متن دعای 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4706 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4396 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/5136 ۲ 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4410 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/6043 در زیارت عاشورا 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/733 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/628 👇 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/6336 ........................ درخواست شعر و سبک لینک گروه مرثیه و مدح اهلبیت در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927 ............................. کانال (شعر و سبک) امام حسین @emame3vom . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. .
. ×  کربلایی شهریاراحمدی مداح اهل البیت(ع) گریزهای دعای کمیل بسم الله الرحمن الرحیم   ## گــــریــزهـــای دعـــــــای کــمــیــــــل##   گریزشماره یک ، دعای کمیل و خضع لها کل شئ (1) همه ذرات عالم هستی، همه ی ملائک و موجودات زمین و آسمانها ، همه ی کوهها و دریاها و بیابانها، همه ی ستارگان و کهکشانها و همه ی آنچه در عالم ملک و ملکوت است مطیع تو هستند، در برابر تو خاضع و فروتن هستند اما من جاهل هنوز غرور دارم هنوز گردنکشی میکنم ، هنوزطغیان میکنم ، منم منم میکنم فکر میکنم برای خودم کسی هستم گریز شماره دو ، دعای کمیل و بعلمک الذی احاط بکل شئ(2) خدایا همین اول دعا از خودم بدم میآد ، از خودم نا امید میشم آخه کلمات رحمت و قدرت و عظمت و علم و نور را فقط به زبان می آورم همه ی این کلمات نورانی که امیرالمومنین(ع) واسطه کرده از هیچ کدومـش سـردر نمی آورم درکشــون نمیکنم اصلا معنای رحمت و قدرت و عظمت تو رو نمی فهمم اینهمه میگن خدا عظمت داره عــزت داره ولــی اصـلا چشمان من عظمت تو رو نمی بینه درک نمیکنه، پادشاهی و سلطنت تو رو نمی بینم ، خیلی معرفتم کمه خوشا به حال اونهایی که می فهمند امیرالمومنین(ع) چی میگه خدایــا ! همین اول دعا حیران وسرگردان میشم دلم میخواد وقتی باهات حرف میزنم بفهمم چی میگم خدایا معرفتمو به خودت زیاد کن این روح کوچک و آ لوده و کم ظرفیت منو بزرگ و پا ک کن تا بفهمم امیرالمومنین(ع)چه میگوید گریزشماره سه ، دعای کمیل اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم(3) خدایا خودم میدونم که چقدر بی حیا شدم ، خودم میدونم چقدر پرده دری میکنم خودم میدونم که دیگه شرم و حیا ندارم اگه شرم و حیا داشتم جلوی چشمان قشنگ و دلربای مهدی فاطمه(ع)گناه نمیکردم به خدا خودم از این بی حیایی زجر میکشم ، خیلی دلم میخواد با حیا باشم  خیلی دلم میخواد مثل عباس علی (ع) از چشمانم حیا بباره ، آی خدای چشمان دلربای عباس ! نــذار بـا چشمانی که برای عباس (ع) گریه کرده پرده دری کنم . آی مردم میدونید معنای این جملاتی که خوندید چیه ؟ یعنی ای خدا اون گناهی که نمیذاره من مهدی فاطمه (ع) رو با چشمانم ببینم ببخش. از اون گناهی که لااقل نمیذاره برای سیلی خوردن مادرم دلم بسوزه بگذر، خاک بر سرم کنم اگه بخوام گناهی کنم که نتونم برای کتک خوردن مادرم گریه کنم، خدایا اون گناهی رو که نمیذاره من برای اسارت زینب (س) دق کنم عفو کن ، اون گناهی که نمیذاره برای پاهای تاول زده دختر سه ساله امام حسین (ع) داد بزنم ببخش ، خدایا گناهی که نمیذاره شمر ملعون رو از سینه خسته حسینت بلند کنم ببخش ! وای خدای من ! یعنی گناهانی که غرق اونها بودم اینقدر منو بدبخت و زمین گیر کرده که خودم خبر نداشتم ؟ نه باورم نمیشه حاضر نیستم حسینتو به لذت گناه بفروشم ، حاضر نیستم مادرم زهرا (ع) رو به قیمت پست گناه و شهوت بفروشم . خدایا تو رو به رد سیلی ای که به صورت مادرم مونده قسمت میدم همه ی گناهانمو امشب ببخش خلا صم کن از این همه بدبختی وبیچارگی . بخدا این گناهان همه چیزو از من گرفته نذار بیشتراز این بین منو حسینت فاصله بیفته ، نذار بیش از این قافله حسینت از من دور بشه. گریز شماره چهار ، دعای کمیل اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعاء(4) نمیدونم چرا هر وقت میام در خونه ات دعا میکنم دعام مستجاب نمیشه تازگیها فهمیدم زندگیم پر از گناهه ، تازه فهمیدم که چقدردارم با زبان و چشم و گوش واعضا و جوارح و فکرم چه خیانتی به خودم میکنم تازه فهمیدم از چه خدایی دارم نافرمانی میکنم تازه فهمیدم با این همه گناهانی که تو زندگی من موج میزنه دعاهامو تو قفس خاکی دنیا زندانی کرده ام بادست خودم نمیذارم دعاهام به آسمون برسه، نمیذارم دعاهام به دست ملائکت برسه، خدایا قول میدم دیگه از امشب که رفتم خونه گناه نکنم ، کاش میشد نیمه شب امشب بیدار بشم صورت به خاک بذارم هی بگم غلط کردم نفهمیدم جوونی کردم .خدایا امشب میخوام یه دعایی کنم که نتونی جواب رد بهم بدی یه درخواستی کنم تا حتما مستجابش کنی ، آ ی مردم بگم یا نه ؟ آ ماده اید با هم یه دعایی کنیم که استجابتش رد خور نداشته باشه ؟ خـدایـا ! بذار یه دعایی کنم که خودت امشب در قفسو باز کنی و دعاهامو مستجاب کنی بذار یه دعایی کنم تا خودت دعای منو به آسمونا ببری و به ملائکت بگی مگه نمی بینید بنده ام از من خواسته ای داره چرا اجابت نمی کنید، حالا بذار بگم دعام چیه.خدایا امشب از ته دل قسمت میدم به اون لحظه ای که شمر ملعون با پنجه هاش موهای سر و صورت حسین (ع)رو با خشم و غضب گرفته بود تا خنجر روی حنجر حسین (ع)  بذاره دندانهاشو از روی کینه علی (ع) و فرزندان علی (ع) به هم فشار می داد، یا امام زمان ! معذرت میخوام چاره ای ندارم باید یه چیزی بگم که حتما صدامو همه افلاکیان بشنوند،دیگه خسته شدم از اینهمه زندانی و اسیری، ای خدا بذار قسمت بدم قسمت میدم به اون لحظه ای که مادر حسین(ع) تو
. ✨﷽✨ 🔴من بی حیا نیستم ✍️روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده‌ای در دل کوه راز و نیاز خدا می‌کرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر می‌کرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند. و او را بدین گونه سیر نمایند. بعد از 70 سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش‌پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، آتش‌پرست 3 قرص نان به او داد و او به سمت عبادتگاه خود حرکت کرد. سگ نگهبان خانه آتش‌پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت. مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او به راهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی‌گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت:‌ ای حیوان تو چه بی‌حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آن را ببرم؟ به اذن خدای عز و جلٌ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی‌حیا نیستم، من سال‌های سال سگ در خانه مردی هستم، شب‌هابی که به من غذا داد پیشش ماندم، شب‌هایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شب‌هایی که مرا از خانه‌اش راند، پشت در خانه‌اش تا صبح نشستم. تو بی‌حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی‌ات به در خانه یک آتش‌پرست آمدی و طلب نان کردی. مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد! ‌‌‌‌ .
اگرچه پر ز گناهم خدا ببخش مرا تو را به آبروی مرتضی ببخش مرا . تمام دار و ندارم دو قطره ی اشک است قبول کن کم و ناچیز را ببخش مرا . سرم به بازی دنیا عجیب گرم شده که رفته است ز یادم جزا ؛ ببخش مرا . همیشه معصیتم را ز خلق پوشاندی فدای معرفتت بی صدا ببخش مرا . کجاست گریه و زاری در سحرهایم نمانده است برایم بکاء ببخش مرا . امید من به کمیل است و در زدن هایم  ببین نرفته گدا هر کجا ببخش مرا . به لحظه ی لحظه ی عمرم گدای زهرایم تو را به حضرت خیرالنساء ببخش مرا . شکسته ام چقدر قلب مهدی زهرا برای این همه خبط و خطا ببخش مرا . خوشم از این که به لیل و نهار خود دارم همیشه بر روی لب این نوا ببخش مرا . به جز حسین بلد نیستم دگر نامی به حق کشته ی کرببلا ببخش مرا . به حق آن که به گودال دست و پا میزد به حق آن که سرش شد جدا ؛ ببخش مرا . به حق آن که تنش زیر سمّ مرکب ماند به حق آن که لبش خورده پا ؛ ببخش مرا .
٢٧ امشب ز لطفت خدای من بنگر به شور و نوای من فقط تویی رهنمای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ هر لحظه یا رب نوا کنم تو را خدایا صدا کنم چه با گناه و خطا کنم بنگر تو حال و هوای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ من مستحق عذاب تو عتاب تو هم عقاب تو منتظرم بر جواب تو بر در تو التجای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ شد کوله بارم گناه من بنگر به روی سیاه من بر تو بود هر نگاه من بود همیشه نوای من ظَلَمت نَفسی خدای من٣ گناه من عادتم شده خم زِ گنه قامتم شده کم صبر من طاقتم شده آتش دوزخ سزای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ اگر که پست و اگر بدم دست تهی سویت آمدم ز درگه خود مکن ردم به سوز من گریه های من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ تمام عمرم به غفلتم هر لحظه یا رب در حسرتم سر تا به پا درد و محنتم بگذر ز جرم و خطای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ کم شده یا رب شکیب من تویی تو یار و حبیب من هستی به دردم طبیب من خدای درد آشنای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ نگر که من زار و خسته ام از همه عالم گسسته ام به یاد تو من نشسته ام بخشنده ی هر خطای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ بنگر به اشک ندامتم نکرده ای تو ملامتم نموده ای تو کرامتم تویی تو مشکل گشای من ظَلَمتُ نَفسی خدای من٣ @yaghubianreza .
. ‍ ‍⚜مناجات ودعا جانسوز_فرازهایی از دعای کمیل_گریز روضه حضرت اباعبدالله(ع)_ویژه شب جمعه_حجت الاسلام میرزامحمدی⚜ إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ"اینجوری که داری ناله میزنی معناش اینه:تو هم داری با زبان زمزمه باخدات میگی"خدایا به حق خودت قسم من کسی رو غیر خودت ندارم"أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي"مگه نفرمودی: "وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ؟!"،انا سَّائِلَ"ما رو دست خالی از درخونت ردنکن"من تو رو اینجوری شناختم"اَللّهُمَّ لااَجِدُ لِذُنُوبي غافِراوَلا لِقَبائِحي ساتِراً،وَلا لِشَيءمِنْ عَمَلِي الْقَبيح بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ"من تو رو اینجوری شناختم"هم گناهامو میامرزی هم بدی هامو میپوشونی،هم به جای بدی هام،تو نامه ی عملم نیکی می نویسی" لا اِلـهَ إلاّ اَنْتَ*این فقط کار خودته* سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ*این تویی"حالا می خوام خودمومعرفی کنم:ظَلَمْتُ نَفْسِي(اگه مشتری عفو و رحمتشی بگو)ظَلَمْتُ نَفْسِي وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلي وَسَكَنْتُ لَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَمَنِّکَ عَلَیَ*یعنی من گدای یه شبه و دوشبه ی تو نیستم،از بچگی نشونه ی خونتو به من دادن بزرگترامون به مااینجوری یاد داده بودن،هر جارفتیم شبا جمعه بیایم در خونت"شبا جمعه در خونت خبراییه"ای خدایی که از بنده هات زود راضی میشی"يا سَريعَ الرِّضا"معطلمون نکن"به آبروی امام رضا راضی بشو ازهممون" اِغْفِرْلِمَنْ لايَمْلِكُ إلاّالدُّعاءَ"من که چیزی ندارم در خونت بیارم،اما یه گوهری خودت به من دادی،در خونت میارم خوب قیمت گذاری می کنی "مرحوم علامه ی فشارکی تو عنوان الکلام این روایت رو میارن، میفرمایند: نزد قدما و مشایخ ما این حدیث مشهوره،قیامت میارن یه بنده ی گنهکاری رو،بهش میگن نامه ی عملت رو بخون"اقْرَأْ کِتابَکَ کَفي بِنَفْسِکَ الْيَوْمَ عَلَيْکَ حَسيبا"نامه ی عملشو که میخونه،سر به زیر،راشو به سمت دوزخ کج میکنه"یه مرتبه ندا میاد،نگهش دارید،خدایاخودشم نامشوخونده اعتراضی نداره،ندا میاد این نزد من یه امانتی داره،من اینجا میخوام امانتیش رو بهش برگردونم ؛الله اکبر؛امانتیش یه گوهره؛اینو بهش میدن،ندا میاد برو تو محشر به همه ی انبیاء نشون بده اینا برات قیمت گذاری کنن؛تک تک انبیاء اظهار عجزمیکنن"خدایااین گوهر چیه ما نمی تونیم قیمت گذاری کنیم؟ندا میاد این قطره یاشک بر حسین ..."همه که اظهار عجز میکنن یه وقت می بینن یه آقای بی سر،از وسط محشر ندا میده صاحب این گوهر منم"قیمت گذاریشم با منه"حسین جان قیمت این گوهر چیه؟فرمود:آمرزش خودش و پدر مادرشه" الله اکبر،قربون مهربونیت برم آقا" لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین حالا بی مقدمه برم کربلا،فرمودکربلا که زائر میاد اینجوری بیاد شعِثاً، غْبَرّاً، جَائِعاً،عَطْشَانا،حَزِیناً مَکْرُوباً*پرسید از امام صادق چرا زائرباید گرسنه بره؟تشنه بره؟گردو خاکی بره؟غمگین ونالان بره؟فرمود:آخه جد ما را همین جوری کشتن" هم گرسنه بود،هم تشنه بود،هم گردو خاکی شده بود،هم غمگین و نالان بود" من فقط یه گوشش رو میگمو دعات میکنم"گریه هاتم کردی همه رو دعا کن اون برو بچه هایی که الان مدافع حرم زینبی هستن"اونام خیلی دلشون میخواد اونجا آزادانه ضجه بزنن"شیعیان مظلوم یمنم خیلی دلشون میخواد اینجوری جلسات توسل برگذارکنن،نمی تونن"به نیابت ازهمشون توناله بزن" گرسنگی وتشنگی رو شنیدید"اما من فقط میخوام گوشه ی آخرو بگم؛غصه دار کشتنش"مگه چه غمی تودلش بود؟! چشمی به چشم قاتلو چشمی به خیمه ها *وقتی نانجیب نشست رو سینه ی ارباب ما،ابی عبدالله نگرانه* چشمی به چشم قاتلو چشمی به خیمه ها همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت اونقده نگران زن وبچه بود که بعد حسین بااونا چه می کنن،من میخوام بگم خوب شدندیدی آقا،یه دونه خیمه رو سالم نزاشتن گوشی نمانده بود که پاره نگشته بود حسین ... ازدست ها مپرس که باگوش ها چه کرد ازگوش ها بپرس که بی گوشواره ماند *خودفاطمه ی بنت الحسین که توکربلا صغیره بود بعدها براآقازادش داره روایت میکنه"روایت تو امالی شیخ صدوقه،فرمود پسرم: أنَاجاریَةٌ صَغیرَةٌ من کوچیک بودم وقتی به خیمه هاحمله کردن یه خلخالی تو پای من بود،انقده باشدت وحدت اینواز پام کشیدن که پاهام زخمی شد"بابااز شما می پرسم یه بچه ی سه چهارساله اگه بخواد بدوه سرعت وشتاب دویدنش چقدره؟دیگه لازم نیست بااسب اونو دنبال کنن،فریاد بزنن بچه می ترسه، دیگه لازم نیست با نیزه بزننش" آی حسین ... ✨✨✨✨✨✨
قسمت دوم : ( قبل از دعای کمیل خوانده شد ) خوشا به حالت ، اگه می بینی حال خوشی بهت دادند ، بدون پذیرفتنت ... بهتر از اون ، اگه دیدی اشک بهت دادند ، بدون قبولت کردند ، بگو خدا ممنونم ، من لایق نبودم منو بپذیری .. خودِ قرآن فرموده : اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا ( اعراف 55 ) وقتی دعا میکنید ، منوصدا میزنید ، با تضرع باشه ، با ناله باشه ، با زاری باشه ... امشب ناله بزن بگو خدا... سر خوان تو یک عمری نشستم نمک خوردم نمکدان را شکستم .. آبرو میخره ، عزت میده ، تو یک قدم بیا ، خدا همه گناهاتو می بخشه .. لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ( زمر 53 ) نگی گناهم سنگینه ، بیا ... هرکه هستی بیا .. هرچی گناه داری بیا .. پیغمبر ( ص ) فرمود : هر کسی بر گناهی گریه کنه ، خدا اون گناه رو میآمرزه یکی یکی گناهانتو ورق بزن ، بگو خدا ، رحمت تو از گناه من بزرگتره خدایا ، گناهام دست منو بسته ، پای منو بسته ... هر کی از ترس خدا گریه کنه ، خدا اونو از آتش نجات میده ، امشب به این چشمات التماس کن ... اصلا وقتی خدا بخاد ببخشه ، روایت داریم گناهانتو پیش روت مجسم میکنه ، این گناها رو شانه ات سنگینی میکنه ... بگو خدا اومدم ازت عیدی بگیرم ، عیدی بگیرم ... دستتو بیار بالا ، دست خالیت رو نشون بده ، مخصوصا جوونا ، خدا اشک رو دوست داره اما اشک جوون رو یک طور دیگری دوست داره ، دستتو بیار بالا گناهانتو مد نظر بگیر : الهی العفو ، الهی العفو ... گریه ، کلید رحمت خداست پیغمبر (ص) فرمود : کلید رحمت خدا ، گریه از خوف خداست گریه علامت قبولی اعمال و اجابت دعاست هر گاه بنده ای از خوق خدا گریه کند ، گناهانش مانند برگ درختان میریزه ... مانند روزیه که از مادرمتولد شده ...
1. من را همیشه.mp3
5.65M
قسمت اول : ( قبل از دعای کمیل خوانده شد ) من را همیشه خواندی و نشناختم تو را از غصه ها رهاندی و نشناختم تو را این بنده‌یِ اسیر معاصی و نفس را از درگهت نراندی و نشناختم تو را بی یاد تو گذشت همه عمرِ من ولی با من همیشه ماندی و نشناختم تو را بر خوانِ رحمت و کرم و استجابتت عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را ... بی یاد تو گذشت همه عمرِ من ولی با من همیشه ماندی و نشناختم تو را .. با خدای خودت حرف بزن ، شب جمعه ، دعوتت کرده ، حرفت رو بشنوه ، دعوتت کرده راز دلت رو بشنوه ، دعوتت کرده باهاش نجوا کنی ، چرا ساکتی ؟ چرا نگاه میکنی ؟ باهاش حرف بزن ، صدات رو میشنوه ، خودش گفته بیا ، دردت رو درمان میکنم ، حاجتت رو روا میکنم ... بیکار نشین ، وصل شو ، با عالم بالا ارتباط برقرار کن ، بگو خدا گنه کارم ، معصیت کارم ، خدا دستم خالیه ، هیچی تو پروَندم ندارم ، هرچی نگاه میکنم ، گناهِ گناهِ ... اصلا خجالت میکشم سرم رو بالا بگیرم .. این بنده‌یِ اسیر معاصی و نفس را از درگهت نراندی و نشناختم تو را امسال هم که جدید شد ، منو دعوت کردی شب جمعه ، بیام باهات حرف بزنم ... زمزمه کنم ... درد دل کنم .. بر خوانِ رحمت و کرم و استجابتت عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را ...
. |⇦•وَهذا ما لاَ تَقُوم... هايی از دعایِ پرفیض کمیل ویژۀ شب لیلة الرغائب و شب جمعه اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر ●━━━━━━─────── "وَهذا ما لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَالاَرْضُ " چوب از یزید خورده ای و قهر با منی از چه لبت به صحبت من وا نمی شود " يَا سَيِّدِى! فَكَيْفَ لِى وَ أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ ، الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ، یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ وَ أَبْکِی‏ لِأَلِیمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ .." *به حق اون ‌دختری که خواب بود از ناقه افتاد بین‌خودش و قافله فاصله افتاد، بین ما با اهل بیت جدایی ننداز.... "فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ وَ هَبْنِی (یَا إِلَهِی) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ " *خوش به‌حال اونایی که اگه آرزو دارن، آرزوشون زیارت شماست ..* "یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ" *گودالِ قتلگاهِ دعای کمیل این فراز از دعاست، میگه وقتی ابی عبدالله دید، دارن‌ طرف خیمه ها میرن هی زیر لب میگفت: "یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ..." یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ" بانوی حرم ‌در دل صحراست، خدایا چه کنم؟ زینبم یکه ‌و تنهاست، خدایا چه کنم؟ *کار به یه جایی رسید...* هرچه او بیشتر نَفَس می‌زد بیشتر می‌زدند زینب را تیغ شان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را یک نفر مانده بین گودالُ صد نفر می‌زدند زینب را *روزگار کاری کرد با دختر علی روش رو کرد سمت ساربانان، گفت: ای شتربانان مرا یاری کنید.. * دختر فاطمه چون از پسر سعد عنید گشت مأیوس بیامد ببر شمر پلید گفت دانم نکند بر تو اثر، گفت و شنید میکشی تشنه حسین را به تقاضایِ یزید مهلتی تا بسوی قبله کِشم پایش را سایه از معجر نیلی کنم اعضایش را ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. گریزهای مداحی مناجاتی امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند.  الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم   معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است  ای خدای من به فریادم برس بین که شیطان انتخابم کرده است   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید ****** گریزهای مداحی مناجاتی ـ اگرکسی درخانه ی مرا بزندوچند باراسم من بی سرو پا را به زبان بیاورد،اگر بار اول،دوم،سوم…جواب ندهم ،بلاخره اگراصرار کند برای  بار پنجم و ششم شرم میکنم جوابش را ندهم.شرم میکنم او را دست خالی بر گردانم .مردم!امشب این جا جمع شده ایم وهمه دست جمعی دعای جوشن کبیر را خوانده ایم  وهزار بار اسم خداوند کریم راصدا زده ایم؛چطور ممکن است خداوندی که کریم است ،خداوندی که رءوف است،دست رد به سینه ما بزند؟او که ارحم الراحمین است،چطور به ما جواب ندهد؟ تو کریمی و رحیمی و غفور کن زتاریکی مرا راهی نور  ای رحیم مهربان ،حی قدیر جان زهراوعلی دستم بگیر   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   ******* گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل،روضه ی امام حسن علیه السلام (ولا تعاجلنی بالعقوبه علی ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی و اسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثرت شهواتی وغفلتی)؛خدایا! در خلوتهای خود گناه انجام داده ام .پیگیر کوتاهی و نادانی خود بوده ام  و دنبال شهوترانی و غفلتم رفته ام.(فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته…)؛خدایا!اگر کس دیگری جز تو از گناهم مطلع میشد ،ان را مرتکب نمیشدم، اما نه به خاطر انکه تو سبکترین بینندگانی ؛بلکه چون پرده پوشی. ستار العیوب و غفار الذنوبی.خدایا برد باری تو مرا بر نا فرمانیت جری کرده است.حلم شگفت انگیز تو مرا بی حیا کرده است.خدایا! بی حیایی مرا ببخش! حلم امام حسن (ع)هم شگفت انگیز است. بردباری او هم مثال زدنی است تا انجا که حلم او مروان را جری و بی حیا کرده بود.دستور داد تا جنازه امامک حسن را به جای گل باران تیر باران کردند و نگذاشتند امام حسن(ع)در حرم جدش رسول خدا دفن کنند. وقتی اتش فتنه خاموش شد و جنازه امام حسن(ع)را به سوی بقیع حرکت دادند، مروان نیز به جمع مشایعت کنندگان پیوست و تابوت امام حسن(ع) را به دوش کشید. امام حسین (ع) فرمود :ایا جنازه امام حسن را حمل میکنی؛در حالی که به خدا قسم پیوسته در حال حیات برادرم ،دل او را پر از خون کردی؟مروان گفت:من این کارها را با کسی کردم که حلم و بردباری او با کوه برابر بود. ای زمین و اسمانها سوگوار غربتت افتاب حنجرم سنگ مزار غربتت شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست خم شده پشت مدینه زیربار غربتت از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت سید مهدی حسینی قمی .
. گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل یا رب ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی….”ای پروردگار من !بر تن ضعیف وپوست نازک من واستخوان بی طاقتم رحم کن….سلیمان بن خالد میگوید: اما صادق (ع) شبی در مهمانی یی شرکت کرد .سفره را پهن کردند. در میان ان مقداری نان بود.ظرف غذایی نزد امام گذاشتند.وقتی امام دست خود را بر روی غذا گذاشت؛چون داغ بود، فوراً دستش را بلند کرد و فرمود:”استجیر بالله من النار….”پناه میبرم به خدا از اتش دوزخ . ما طاقت این داغی غذا را نداریم؛پس چگونه طاقت اتش را داشته باشیم؟ما صبر بر این داغی نداریم؛پس چگونه بر اتش دوزخ صبر کنیم.این جمله ها را چندین بار تکرار کرد تا غذا خنک شد.انگاه از ان غذا خورد.یا الله !در جایی که امام معصوم این چنین از اتش جهنم خائف است،ما چه بگوییم وچه کنیم؟!وای برما!وای برما ! “با رب ارحم ضعف بدنی….” من ضعیفم من ذلیلم مستکینم مستجیرم روسیاهم بی پناهم یا غیاث المثتغیثین یوسف روحم گرفتار است در چاه معاصی خود برون اور ز چاهم یا غیاث المثتغیثین از خجالت چون برارم سر به سوی اسمانت شرم ریزد از نگاهم یا غیاث المثتغیثین     📚منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت ،آنقدر سفره رحمت الهی گسترده ست که شیطان هم به طمع رحمت خدا،طلب عفو میکنه إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَشَرَ اللّٰهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی رَحْمَتَهُ حَتَّی یَطْمَعَ إِبْلِیسُ فِی رَحْمَتِهِ ». وَبِقُوَّتِكَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَىْءٍ، وَذَلَّ لَها كُلُّ شَىْءٍ، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ، وَبِعِزَّتِكَ الَّتِى لَايَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِى مَلَأَتْ كُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِكَ الَّذِى عَلَا كُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِكَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَىْءٍ، وَبِأَسْمَائِكَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَىْءٍ، وَبِعِلْمِكَ الَّذِى أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَىْءٍ يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِكُ الْعِصَمَ . خدایا من همون بنده ای هستم که بی حیایی کردم.هر چقدر من بی حیایی کردم اما تو پرده پوشی کردی! تو همون خدایی هستی که نذاشتی آبروم پیش مردم بره... در زمان حضرت موسی علیه السلام خشکسالی عجیبی پیش اومد، حضرت به همراه مردم نماز باران خواندند ولی ندا اومد:یا موسی ،دعا تو و افرادی که همراه تو هستند رو مستجاب نمی کنم زیرا در بین شما شخصی است که اهل گناهه حضرت موسی(ع)عرض داشت: خدایا اون شخص رو معرفی کنید تا از بین خودمون بیرونش کنیم ندا اومد :موسی! تا زمانی که گناه میکرد آبروش رو نبردیم الان که دیگه پشیمون شده آبروش رو ببریم امشب بگو خدایا درسته بنده خوبی برات نبودم اما امشب اومدم بگم پشیمونم ، دستم رو بگیر حالا هر کسی مثل من سر به زیر اومده، پشیمون اومده ، صدا بزنه: الهی العفو
. منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟! اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟! خودم نیامده‌ام نیمه‌شب به درگاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش قسم به حرمت خون مدافعان حرم بنا نبود فقط خوب‌ها حرم بروند شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم تمام هستی من هست مادر و پدرم فدای حضرت ارباب مادر و پدرم اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟! ** هنوز نیمه‌ی شب‌های جمعه می‌آید نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم ✍ .
. از صیام تا قیام ۵ – غلامرضا سازگار بس‌که به روی شانه‌ام کوه گنه کشیده‌ام شکسته‌ام شکسته‌ام خمیـده‌ام خمیده‌ام نوید لطف و رحمت و عفو تو را شنیده‌ام این من و این عطای تو این تو و این خطای من خدای من خدای من **** الـه من! الـه من! الـه من! الـه من! نگه مکن نگه مکن بـه نامۀ سیاه من دود گنه به سوی تو بسته ره نگاه من دست عنایت تو گر شود گره‌گشای من خدای من خدای من **** رفیق من تویی تویی حبیب من تویی تویی قرار من تویی تویی شکیب من تویی تویی دوای من تویی تویی طبیب من تویی تویی ذکر خوشت بود دوا به درد بی‌دوای من خدای من خدای من **** تو خالقی تو داوری تو اعظمی تو اکبری تو از همـه کریم‌تـر تـو از همـه فراتری گمان نمی‌کنم مرا به سوی دوزخت بری مگر نه خلق کرده‌ای بهشت را برای من خدای من خدای من **** به نـام تـو بـه ذکـر تـو همیشه ابتدا کنم به هر نفس که می‌کشم خدا خدا خدا کنم اگر بـری بـه دوزخـم باز تـو را صدا کنم رود ز نـار قهر تو به آسمان صدای من خدای من خدای من * اگر به دام معصیت هماره مبتلا شدم اگر چه با معایبم اسیـر صد بلا شدم با همه روسیـاهی‌ام زائر کربلا شدم تو خود بگو چه می‌شود ثواب کربلای من خدای من خدای من ** چه می‌شود چه می‌شود مرا ز من جدا کنی فراری‌ام فراری‌ام خـودت مـرا صدا کنی مـرا بـه راه کربـلا بخـوانی و فدا کنی بـه درگـه اجـابتت همین بود دعای من خدای من خدای من .👇👇