.
#استاد_حیدرزاده
#بیان_کرامت
اون مادر سُنی از زاهدان، پسره سرطانیش رو برمیداره میاره جمکران ،
اسم پسرش سعیدِ ، سرطان داره ، خیلی دعا میکرد این مادر، خیلی التماس به خدا میکرد ، فقط یه کلام شنید بهش گفتن جمکران ، جمکران رو نمیدونست کجاست ،جمکران رو بلد نبود ، اصلا نمیدونست جمکران چیه ، خیلی سوال کرد.
تا بهش گفتن، محله ایه در قم، مسجدی هست در اونجا به نام مسجد صاحب الزمان (عج)
تا آدرس گرفت ، پسرش رو برداشت. سعیدش سرطان داشت ، بچشو بغلش گرفت از زاهدان 20ساعت تو اتوبوس آمد تا قم. تو راه که می اومد گریه میکرد میگفت آقا میگن شفا میدی، میگن کسی رو دست خالی رد نمیکنی ، اگه بچمو شفا بدی خودم و خانوادم شیعه میشیم
باریک الله ،
این مادر بچش رو آورد جمکران ، میگه رسیدم مسجد جمکران ، خسته بودم به خادمین مسجد گفتم : من از زاهدان اومدم خسته ی راهم. پسرم سرطان داره ، اومدم شفاشو بگیرم ، خُدام اتاقی دراختیارم گذاشتن ، وارد اتاق شدم با پسرم ، نگاه به درودیوار کردم با امید التماس می کردم ، خسته بودم خوابم برد ، سعید پسرم هم کنارم خوابش برد
نیمه های شب بود دیدم سعید داره صدام میزنه ، میگه مادر پاشو. بلند شدم نشستم ، دیدم سعید داره گریه میکنه ،گفتم مادرچی شده ؟ گفت مادر آقا اومد کارخودشو کرد ، گفتم چی شد مادر چرا گریه میکنی ؟
میگه منم شروع کردم گریه کردن ،گریه کردیم ، گریه کردیم ، سعید نگاه به من کرد گفت : مادر خوابیده بودم دیدم در اتاق باز شد ، اول یه خانم مجلله ای وارد شد ، بعدش دیدم یه آقای نورانی وارد شد، دیدم این آقا خیلی به این خانم احترام میزاره ، هی بهش میگه مادرجان ، مادر جان ، مادر جان ...
دوتایی اومدن بالای سرم نشستن ، دیدم دارن باهم حرف میزنن ، باهم گفتگو میکنند، یه نگاه به اون خانم کردم ،گفتم بی بی جان من سرطان دارم ، مریضم ،حضرت یه لبخند ی به من زدن و فرمودن؛ به پسرم مهدی سفارشت رو کردم ...
آقا جان (3) میگه تا این جمله رو فرمود ، امام زمان (عج) تا یه نگاه به من کردن درد از وجودم بیرون رفت جانم (2)
امشب کاری نداره ، بگو آقا به جان مادرت ، به جان مادرت ، به جان مادرت ...
.👇
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دهم #امام_حسین
#بیان_کرامت_کوتاه_و_پایانی
یکی ازدوستانی که تازه از کربلا برگشته بود تعریف میکرد : تو حرم آقا اباالفضل(علیه السلام) بودم ، دیدم یک جوانی را دو تا کتفشو گرفتند ، حالت عادی نداشت ، مریض بود ، آوردنش کنار ضریح آقا اباالفضل(علیه السلام) ، پشتشو گذاشتند به ضریح ، یکی دو ساعتی گذشت ، یه مرتبه دیدند پدرو مادرش دارند گریه میکنند ، فریاد میزنند میگن یاقمر بنی هاشم ، این جوانی که بیماری روانی داشت و قابل کنترل هم نبود ! پدرش میگفت من همه جا بردمش ، حتی کشورهای خارجی هم رفتم ، همه دکترا جوابش کردند ، از شهر ما که راه دوری هست ، داشتیم می آوردیمش کربلا ، چند بار تو بیابون فرار کرده ! خیلی به سختی آوردیمش !
میگفت این جوان آنقدر #آرام_شد ، که خودش اومد کنار ضریح آقا ، ایستاد به نماز خواندن ، پدر و مادرش گریه میکردند و اشک میریختند ، گفتند ما جوانمان را از اباالفضل (علیه السلام) شفاشو گرفتیم ، به خادمین آنجا گفتم که این جوان اینجا شفا گرفته ، چرا مردم خیلی عکس العمل خاصی نشان ندادند ؟ ما در مشهد وقتی کسی توسط امام رضا (علیه السلام) شفا میگیره ، مردم میریزن دورش ، حتی لباس هایش را تبرکی میبرند ..
گفت : اینجا برا حرمِ حضرت اباالفضل (علیه السلام) عادیه ، آنقدرآقا #شفا_میده ، که برا مردم عادیه !
اباالفضل باب الحوائجِ ، اباالفضل باب المرادِ ، امشب از درِ خونه باب الحوائج کسی دست خالی رد نشه ، امشب بگو : یااباالفضل به حق زهرا ، به پهلوی شکسته زهرا ، به مادرت ام البنین ، گوشه غربت یه نگاهی به دل گرفته من کن ، یه نگاهی به زندگی من کن ، یه نگاهی به خانواده و بچه های من کن ...
اتریش ، مرکز اسلامی وین
#کرامات
به همت جواد افشانی
👇
قسمت سوم :
#گریز_زیارت_عاشورا
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#استاد_حیدرزاده🎤
هرچی بغض وکینه داری نسبت به دشمنان اهلبیت (ع) ، کینه ی خودت رو ابراز کن ، از اون اولی که تو مدینه ، هتک حُرمت کرد ، از اونایی که کربلا ، اومدند ...
اونی که تیر به گلوی علی اصغر زد ، اونی که دست اباالفضل رو از بدنش جدا کرد ، اون کسی که اولین تیر رو به خیمه های ابی عبدالله انداخت ، کسی که بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کرد ... اون نانجیبی که شمشیر به فرق علی اکبر زد ، که وقتی ابی عبدالله اومد کنار بدن علی اکبر ، نفرین کرد ... امام مظهر رحمت الهی است ، امیرالمومنین برای قاتلش ، شیر میفرستد ... ، میفرماید اگر من از دنیا رفتم ، فقط یک ضربت بهش بزنید ، بیشتر نه ...
امام مظهر عطوفت الهی است ، اما نمیدونم چه کردند با بدن علی اکبر ... وقتی رسید کنار بدن علی اکبر ، فرمود : « عمرسعد » ، خدا نسلت را قطع کنه ، که پسرم رو کُشتی ، آی ی ی ... بُنَیَّ قَتَلوک ... حسیییین ...
دلت کربلاست ، تو حرم ابی عبدالله ، پائین پا ... نمیدونم الان مادرش فاطمه ، اومده کربلا یا نه ؟ شب های جمعه مادر میاد کربلا ، ... بزار چند جمله ای روضه ی علی اکبر بخوانیم ...
اکبرم چرا چنین
میان خون ، نشسته ای ؟
به خدا ، ز داغ خود
دل مرا ، شکسته ای ...
نور دیده ی ترم
پسرم ، ای پسرم
هان ، همین کنار پای ابی عبدالله ، پائین شش گوشه ی قبر امام حسین ، سرت رو روی ضریح مطهرش بگذار ، ببین هنوز صدای بابا میاد ، صدا میزنه : « وَلَدی علی » ...
اکبرم ببین چنان
کنار تو ، نشسته ام
درکنار بدنت
چو کشتیِ شکسته ام
اکبرم نظر گشا
به دیده ی پُرآب من
پسرم چرا دگر
نمیدهی جواب من ؟
حسیییین ... هر چی صدا زد ، طبق بعضی از نقل ها داره ، حضرت هفت مرتبه ، از سویدای دلش صدا زد : « وَلَدی علی » ... دیگه کار علی اکبر تمام شده بود ، تعبیر ناقص من اینه ، ابی عبدالله التماس میکرد : بابا ، یه کلام با من حرف بزن ... دید علی جواب نمیده ، صورت روی صورت علی گذاشت ... به یاد شهدا و گذشتگان ، اموات ، امام ، همشون فیض ببرند ...
یه مرتبه متوجه شد ، خواهرش زینب آمده ... ؟ کنار هیچ بدنی زینب نیامد ، اما کنار بدن علی اکبر آمد ، نقل مقتل داره ، مولا بلند شد ، زینبش رو به خیمه ها برگرداند ، حسییین ...
از حرم آمده زینب
کُند امداد مرا ...
بدنت را بسوی خیمه برم
ای پسرم ...
.
4. زیارت عاشورا.mp3
زمان:
حجم:
3.54M
قسمت چهارم :
#زیارت_عاشورا
#استاد_حیدرزاده
حالا با توجه ، لعن به دشمنای اهلبیت (ع) : اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ...
6. سلام پایانی.mp3
زمان:
حجم:
1.99M
قسمت ششم :
#سلام_آخر_مجلس
#استاد_حیدرزاده🎤
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا رَسولَ الله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا اَمیرَالْمُؤْمِنین
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مولاتی
یا فَاطِمَهُ الزَّهْراء
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا حَسَنَ بنَ علی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا حُسینَ بنَ علی
اَلسَّلامُ عَلَیْکم یا اَوْلادَالْحُسَیْنِ
ویا اَصْحابَ الْحُسَیْنِ
و یا اَخَ الْحُسَیْنِ
اَبالفَضلِ العَباس
و اُختُهُ زِینَب و بِنتُهُ رُقیِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا عَلیِ بنِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا مُحمَّدَ بنَ علی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا جَعفرَ بنَ مُحَمَّد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا موسیَ بنِ جَعفَر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا عَلیِ بنِ موسیَ الرِّضَا المُرتضی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا مُحمَّدَ بنَ عَلیٍ الجَواد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا عَلیَ بنِ مُحمَّدٍ الهادی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
حَسَنَ بنِ العَسکری
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا صاحبَ الزمان
یَا اِمَامَ الْإنْسِ وَ الْجَانّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه ...
.
.
#قتلگاه
قسمت چهارم ، گریز به
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
من میخام یک سوال از خواهرانی که برادر دارند بکنم ، بگم کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل روی سینه ی برادرش نشسته ؟ بمیرم برات زینب زینب ... تا نگاه کرد دید شمر روی سینه ی حسینش نشسته ، اول رویش را کرد جانب « عمرسعد ملعون » ، فرمود :
یا عُمَر اَیُقْتَلُ اَبوعَبْدِ الله
وَ اَنْتَ تَنْظُر ؟
نانجیب تو ایستادی ، دارن حسین منو سر می برند ؟ میگن آنقدر جانسوز ، بی بی این جمله رو فرمود ، که اشکِ نحس « عمرسعد ملعون » هم جاری شد !! اما اعتنا نکرد و روشو از حضرت برگردوند ...
دختر امیرالمومنین (علیه السلام ) رو به لشکریان ، فرمود :
وَیْحَکُمْ « وای بر شما »
اَما فیکُمْ مُسْلِمْ ؟
آیا یک نفر مسلمان بینِ شما نیست ؟
ارشاد مفید ص۱۱۱
بحارالانوار ج۴۵ ص۵۵
متقل الحسین ابومخنف ص۱۹۵
این حالت بود که بی بی مضطر شده بود ، یک جمله گفت با بدن برادر ، صدا زد حسینم :
یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ
یه روز دیدم ، رو سینه ی پیغمبر بودی ، حسین ، ... ( اینجارو به یاد شهدا ناله بزن ) ، امروز هم رو خاک گرم کربلایی حسین ... هر کجا نشستی ناله بزن : یا حسیییین
شمر دون لحظه ای
خنجر مکِش از جفا
پيش زینب مبر
رأس برادر از قفا ..
آخر هم ندید بی بی ، اگه می دید که « دق » میکرد ؟ ابی عبدالله تا متوجه شد زینب اومده بالا بلندی ، دیگه نای حرف زدن نداشت ، آخه خیلی نیزه خورده بود ، خیلی تیر خورده بود ، تشنه بود ، دیگه صداش جوهره نداشت ، با چشمش اشاره کرد : برگرد ...
خواهره ، پنجاه و چند سال با حسین بوده ، می فهمه ... با گردش چشم هم می فهمه حسینش چی میگه ... « برگرد »
چشم داداش ، میگی برگرد برمیگردم ، برگشت ...
این دختر همون زهرائیه که تو مسجد مدینه تا علی ، سلمان را فرستاد ، فرمود سلمان برو به فاطمه بگو نفرین نکنه ، تا سلمان به حضرت گفت ، بی بی جان نفرین نکن ، بی بی یه نگاه کرد ، فرمود : سلمان ؟؟
سلمان عرضه داشت ، من نمیگم ، آقا امیرالمومنین میگه
تا گفت علی میگه ، بی بی سرش رو پائین انداخت ، چشم ، نفرین نمیکنم ...
زینب هم تا گردش چشم حسین رو دید ، برگشت ... چشم ، بلند شد برگشت ... اما سیدا ، عمه جان شما ، دو قدم میرفت ، بر میگشت ، هی نگاه به قتلگاه میکرد ، نزدیک خیمه که رسید ، دید زمین داره میلرزه ، هوا تیره و تار شد ، ناله داری بگم یا نه ؟ دوید تو خیمه ی زین العابدین ، آرام گریه نکن ، ناله بزن ، پسر برادرم چی شده ، زمین داره میلرزه ؟ فرمود عمه جان پرده رو بالا بزن ، تا پرده رو بالا زد ، دید سر بریده ی بابا ... ، حسییین ...
#بیت_پایانی
سری به نیزه بلند است
در برابر زینب ؟
خدا کند که نباشد ،
سرِ برادر زینب ...
حوائجتو بخواه ، مریضی داری ، حاجتی داری ؟ گرفتاری ؟
امام جواد کسی رو دست خالی رد نمیکنه ، خود امام رضا به ایشون نامه نوشت ...
نوشت باباجان ، شنیدم بعضی از همراهانتون ، شما را از دری می برند و میارن ، که فقرا کمتر هستند ... بابا ، از دری رفت و آمد کن که فقرا بیشترن ... به فقرا کمک کن ..
امشب بگو آقا فقیرم ، بگو یا امام جواد دستم خالیه ، یا امام جواد چیزی ندارم ، آقا گنهکارم ، بهم نگاه کن ...
.
1. صحبت های مقدماتی.mp3
زمان:
حجم:
946.1K
قسمت اول :
#وفات_حضرت_خدیجه
( سلام الله علیها )
#صحبت_های_مقدماتی
#استاد_حیدرزاده
شب وفات ، اُمُّ المومنین ، حضرت خدیجه ( سلام الله علیها )است ، امیدوار هستیم خداوند ، با نابودی آل سعود ، روزی ما کند ، یک چنین شبی هم ، مکه مُکرمه ، کنار شِعب ابیطالب ، قبور مطهر خاندان رسالت ، مخصوصا اُمُّ المومنین حضرت خدیجه ( سلام الله علیها ) را زیارت کنیم ، نثار روح این مادر ، نثار روح همسرش خاتم الانبیاء (ص) ، و نثار روح دخترش حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، و نثار روح دامادش امیرالمومنین ، علی ابن ابیطالب ( علیه السلام ) ، و فرزندانشان ، #صلواتی عنایت بفرمائید ...
4/3/1397
بیت مرحوم آیت الله بروجردی
(رحمه الله علیه)
https://eitaa.com/javdafshani
4. جز نوای عشق.mp3
زمان:
حجم:
7.06M
قسمت چهارم :
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا
اُمَّ فاطِمَةُ الزَّهرا
#مدح_حضرت_خدیجه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
جز نوای عشق
هرگز نیست شوری در سرش
او که سرتا پا شده
محو صفات دلبرش
شد مسلمانِ نگاهِ
رحمتً لِلعالمین
قبل از آنیکه بخواند
آیه ای پیغمبرش ..
شأن او بنگر
سلام از ذات حق می آورَد
تا که از معراج می آید
به خانه همسرش ..
هرچه زن های عرب
زخم زبانش میزدند ؟
بیشتر از قبل ها میشد
به احمد باورش ..
میرود اسلام
تا اوجِ آن زمان که میشود
ثروت بانو و
تیغ مرتضی بال و پرش ..
اَشهدُ اَنَّ علی را گفته
چون قبل از غدیر
اُسوه ی عالَم
شد ایمانِ ولایت محورش
پاک تر از او نبوده
پس خدا میخواسته
پرورش یابَد
درآغوشِ خدیجه کوثرش
مادرِ زهراست اُم المومنین
شاعر بگو :
کوری چشمِ تمامِ دشمنانِ ابترش
تا قیامت
زیر دِینِ مادری هستیم که
مادری کرده
برای اهلِ عالم دخترش ...
شاعر : #احمد_جواد_نوآبادی✍
.
.
قسمت پنجم :
#روضه_حضرت_خدیجه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده🎤
تا قیامت
زیر دِینِ مادری هستیم که
مادری کرده
برای اهلِ عالم دخترش ...
دور بابا می گشت ، دختر پنج ساله ، گریه میکرد ، فاطمه زهرا ، میگفت بابا مادرم کو ؟ بابا مادرم کو ؟ بابا مادرم کو ؟ ...
دختر خرد سال ، مادر میخاد ، دختر پنج ساله نیاز به مادر داره ...
قنوت امشب زهرا
فقط شده مادر
به روی سینه ی مادر
نهاده سر، کوثر
الهی ، مادرِ یاسم
غریب می میرد
غریب بود و غریبانه
جان دهد آخر ...
نفسای آخرشه ، چند کلام با پیغمبر گفته ، دلِ پیغمبر رو آتیش زده ... یا رسولَ الله ... اولین جملش اینه : یا رسولَ الله حلالم کن ... همه زندگیشو داده ، همه هستی و دارائیشو داده ، دمِ آخر میگه : یا رسولَ الله حلالم کن ...
وصیت دومش این بود : یا رسولَ الله ، دخترم داره بی مادر میشه ، یا رسولَ الله مواظب فاطمه باش ، یا رسولَ الله مواظب دخترم باش ، یا رسولَ الله ، یه حرف دیگه دارم ... ببین ادب رو ... یا رسولَ الله یه حرف دیگه دارم اما خجالت میکشم به شما بگم ، به دخترم میگم ، فاطمه به شما بگه ، چیه حرف خانم خدیجه که خجالت میکشه به پیغمبر بگه ؟
میدونم اگه بگم ، شما هم برای این خانم گریه میکنید ... دخترش رو صدا زد ، مادر بیا ، من یه حرفی دارم تو دلم اما خجالت میکشم به بابات پیغمبر بگم ...
مادر من از شب اول قبر میترسم مادر ، ( ان شاءالله شب اول قبر همه مون ، حضرت زهرا بیاد ) شب سختیه ، مادر میترسم ، دلم میخاد از بابات تقاضا کنی ، اون عبایی که هنگام وحی روی دوشش می انداخت ، اون عبا رو کفن خدیجه کنه ...
میدونم بعضیا ، طور دیگه شدن ، تا گفتم « کفن » ... دلشون رفت کربلا ... حق دارین ، بارک الله ... روزه بودین ، تشنه بودین ، گرسنه بودین ...
جبرئیل نازل شد ، کفنی از بهشت آورد ، یا رسولَ الله ، این کفن بهشتی مالِ خدیجه است ...
بگم یا خدیجه ، کفن از بهشت برات آوردند خانم ، اما بمیرم برا اون غریبی که کربلا ...
.👇
5. روضه حضرت خدیجه س.mp3
زمان:
حجم:
4.85M
#روضه_حضرت_خدیجه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
3. شهدا.mp3
زمان:
حجم:
10.16M
#شهدا
#استاد_حیدرزاده🎤
شهیدان از مِی توحید مستند
شهیدان سرخوش از
« جام الستند »
نمردند و نمی میرند هرگز
شهیدان زنده ی
جاوید هستند ...
#شعر_دوم
تا گشودند به نام شهدا
« دفتر عشق »
جلوه ای یافت ز ایمان و شرف
« پیکر عشق »
قصه ی لیلی و مجنون
همه از یاد برفت
تا گشودند به نام شهدا
« دفتر عشق »
خبر از عشق خدایی ست
در این خانه و بس
پای ازین خانه کِشد
هر که ندارد سرِ عشق
#شعر_سوم
پیشتازان و دلیران
به صفِ جنگ و جهاد
به کفی جام شهادت
به کفی ساغر عشق
سرو جان دادن و
رضوان طلبیدن بر دوست
تا بدین مرحله ایثار
نبود باور عشق
تشنه از دریا گذشتن
یا درآتش سوختن
از علمدار رشید کربلا آموختین
کام ما ، را مرگ خونین
از عسل شیرین تر است
این چنین
از یادگارِ مجتبی آموختین
#شعر_چهارم
جانا به دل خسته ی ما هم
نظری کن
یک شب تو از این
کوچه ی ویران گذری کن
این کوچه ی ظلمت زده
از نور فراریست
ای ماه بیا و
شبِ دل را سحری کن
مولا تو کجا و
منِ آلوده ، ولیکن
چون گل به برِ خار
شبی را سپری کن
#شاعر #ناصر_شهریاری✍
#مسجد_مقدس_جمکران
10/12/1401