eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
Moharram 1401.05.07 - Shab 01 - H.Sarollah.Rasht - 03 - Abozar Biukafi - Zamine.mp3
3.96M
امیر بی‌سپاه، نیا که مال و جاه؛ غصه‌ی اهل کوفه شد قلوبهم مَعَک، سیوفهم علیک؛ قصه‌ی اهل کوفه شد با دست بیعتی که به دست ما گذاشتن؛ حالا مارو تنها گذاشتن اونایی که نامه نوشتن؛ رو وعده‌هاشون پا گذاشتن برگرد حسین؛ می‌بینم دریای خون برگرد حسین؛ می‌بینی داغ جوون حسین پدر و مادرم بفدات یه‌جوری کاش می‌شد، که می‌رسید بهت؛ پیام مسلم غریب حسین من نیا، وفای کوفیا؛ فقط سرابه و فریب اون مردمی که به پای حرفام نشستن؛ حالا همه بیعت شکستن همونا که نامه نوشتن؛ حالا دیگه دستامو بستن برگرد حسین؛ رحمی نیس توو این دیار برگرد حسین؛ زینب رو اینجا نیار حسین پدر و مادرم بفدات هزارتا مثل من، فدای تو بشن؛ فدای اشک بچه‌هات چطور بگم آقا، تو رو خدا نیا؛ به خاطر مخدرات کوفه یه روزی دست زینب رو می‌بنده یه روزی به اشکاش می‌خنده الهی که خواهر نبینه؛ سری روی نیزه بلنده برگرد حسین؛ این مهمونی غربته برگرد حسین؛ اینجا حرف غارته حسین پدر و مادرم بفدات حجت الاسلام حاج‌ابوذر‌بیوکافی🎤
. خبر شهادت و جناب هانی ✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با اهل بیت و یاران خود به منزل «زباله» رسیدند. شیخ مفید می نویسد : صبح هنگام زمانی که امام حسین(ع) قصد عزیمت از منزلگاه «ثعلبیه» را به سمت « » داشتند، به یاران و جوانان سپاه خود فرمودند : 📋《أَكْثِرُوا مِنَ اَلْمَاءِ!》 ♦️آب فراوان با خود حمل کنید! 📋《فَاسْتَقَوْا وَ أَكْثَرُوا ثُمَّ اِرْتَحَلُوا فَسَارَ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى زُبَالَةَ》 ♦️پس آنان آب فراوان با خود برداشتند، سپس به راه افتادند، تا اینکه به منزل «زبالة» رسیدند. طبق این نقل، در این منزل خبر شهادت جناب مُسلم بن عقیل و هانی بن عروه و همچنین خبر شهادت عبدالله بن یقطر سفیر دیگر امام حسین(علیه السلام)، به حضرت(ع) رسید. در این هنگام؛ امام حسین(ع) بسیار متاثر شدند و طی خطبه ای کوتاه از باب اتمام حجت، خطاب به اصحاب و یاران خویش فرمودند : 📋《قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ اَلاِنْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ غَيْرَ حَرِجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ》 ♦️خبر دلخراش شهادت مسلم و هانى بن عروه و عبداللّٰه بن یقطر به گوش ما رسيد و معلوم شد شيعيان ما از طريق مكّارى وارد شدند و ما را ذليل ساختند. اينك هر يك از شما كه مى‌خواهد با كمال ميل و رغبت برگردد، از طرف ما هيچ گونه نگرانى نداشته باشد. در این هنگام؛ 📋《فَتَفَرَّقَ اَلنَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى بَقِيَ فِي أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ جَاءُوا مَعَهُ مِنَ اَلْمَدِينَةِ وَ نَفَرٍ يَسِيرٍ مِمَّنِ اِنْضَوَوْا إِلَيْهِ》 ♦️مردم كه از اين خبر وحشت‌ اثر با اطلاع شدند دسته دسته به طرف راست و چپ حركت كرده و متفرق شدند و آنها كه باقى ماندند اصحاب آن جناب بودند كه از مدينه ملتزم ركاب شده و كمى از آنها كه در راه شرف حضور دريافته بودند. در ادامه شیخ مفید در تحلیلی از علت اتمام حجت امام حسین(ع) با یاران و اصحاب خود می نویسد : 📋《وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ اَلْأَعْرَابَ اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ إِنَّمَا اِتَّبَعُوهُ وَ هُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهُ يَأْتِي بَلَداً قَدِ اِسْتَقَامَتْ لَهُ طَاعَةُ أَهْلِهِ فَكَرِهَ أَنْ يَسِيرُوا مَعَهُ إِلاَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ عَلَى مَا يُقْدِمُونَ》 ♦️دلیل این کار امام حسین(ع) که ياران خود را از شهادت اين سه رادمرد باخبر ساخت‌، این بود كه مي دانست اين جمعيت از آن نظر پا به پاى او حركت مى‌كنند و آهنگ پيروى دارند كه خيال مى‌كنند، چون به شهرى دربیايند همه مردم شهر سر اطاعت در برابر آن حضرت(ع) فرود مى‌آورند و مطيع اوامرند و بالاخره شكمها از عزا بيرون خواهند آورد. امام حسين(ع) مناسب نمی ديدند که اصحابش را بدون اطلاع از چنين پيش‌ آمدى به چنگال دشمن بيندازد، به همين جهت آنان را از بي وفائى كوفيان باخبر ساخت، تا هر كه می خواهد به مقصد خود روانه شود.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵ .
. گریز به *وقتي خبر رو رسوندن به آقا كه مسلم به شهادت رسيده، ابي عبدالله خيلي گريه كرد، فرمود: بگيد دخترِ مسلم بياد، داييش ميشه حسين، دختر رو روي زانوش گذاشت، همه دارن اين صحنه رو ميبينن، مخصوصاً دختراي خودش دارن ميبينن، ديدن دست نوازش روي سرش داره ميكِشه .. بعده عاشورا، از کربلا که قافله راه افتاد، دختر مسلم می دید که بچه های اهلبیت همه افتخار می کنند، سرهای بالای نیزه رو به هم نشون میدن، این میگه این سَرِ بابایِ منه، اون یکی میگه: اون سَرِ بابایِ منه، دختر مسلم سر به زیر داشت، تا رسیدن دروازه ی کوفه، یه وقت دوید دامنِ زینب رو گرفت، گفت: بی بی جان! دخترهای کاروان رو جمع کن، اینم سَرِ بابایِ منه...* خلاصه کنم ،خبر شهادت مسلم به امام رسید، و گذشت تا اينكه ظهر عاشورا آقامون از همه اهلِ حرم، خداحافظي كرد يه وقت ديد ذوالجناح حركت نميكنه، نگاه كرد ديد دخترش دستاي اسب رو گرفته، بابا! به جانِ خودت تا از اسب پياده نشي نميذارم بري... ابي عبدالله دخترش رو روي زانو گذاشت صدا زد:" لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى" دلم رو نسوزون، اينجوري اشك نريز عزيزم، بذار برم ميدان، عرضه داشت: ميخواي بري برو بابا! اما يه شرطي دارم، بايد همون طوري كه دستِ نوازش و يتيمي به سر حميده كشيدي به سر دخترت هم بكشي، من كه ميدونم ديگه بر نمي گردي بابا!... مسلم لحظه هاي آخر طلبِ آب كرد، دندان شكسته و لب پاره پاره، هر چي آب رو بالا آوُرد ظرف آب خون آلود شد، تا سه مرتبه، نتونست آب بخوره، خوب به اربابش اقتدا كرد، اما برا مسلم آب آوُردن، اما حسين هر چي ميگفت: آه جگرم ميسوزه، آب هارو دورِ گودال رو زمين مي ريختن...حسين...*
. و تشابه با مادر سادات *مسلم آوراه بود توي اين كوچه ها، يه نفر نمي اومد در رو باز كنه، چند تا شباهت داره روضه ي حضرت مسلم به حضرت زهرا سلام الله عليها، مسلم اين آوارگي رو از حضرت زهرا به ارث برده بود، بي بي نيمه هاي شب مي اومد دَرِ خونه ي مهاجر و انصار رو ميزد، وقتي صاحب خونه ميگفت كيه؟ علي ميگفت: تو خودت رو معرفي كن، اگه من بگم علي هستم تا دَم در هم نميآيي... كوفه مسلم ميخواست بيعت برا حسين بگيره، فاطمه ميخواست مدينه بيعت برا علي بگيره...* اگر که نامه نوشتم: بیا حلالم کن نشد پیام رسانم؛ نیا... حلالم کن قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم تمام شهر به یکباره ریختند سرم *مسلم رو محاصره كردن، از هر طرف ميزدن، مسلم مردانه ميجنگيد، اما مدينه فاطمه بدونه هيچ سلاحي، چهل نفر دوره اش كردن، هر چي كمك ميخواست يه نفر نبود به دادش برسه...* میخوام‌بگم اگه ریختن سر مُسلم، مُسلم‌ مرد بود، شجاع بود، دلیر بود، فرمانده بود.. جنگجوبود، سردار بود، کسی بود جنگهای زیاد دیده بود، اگه ریختن سرش چهارتا زدن چهارتا خوردن، جنگه مَرد با مَرد.اما مادرِ ما یه خانم هجده ساله بود، مادر ما خانومی بود مدافعی نداشت، مادر ما بار شیشه داشت، یکی نیومد بگه این خانوم نباید بین در و دیوار باشه ..‌ «گرديده بود همدست قنفذ با مغيره او با غلافِ شمشير؛ او تازيانه ميزد» * مسلم رو وقتي كه گرفتن، بردن درالاماره، قبل مرگش اجازه گرفت دو ركعت نماز بخونه، بعد از نماز، از همون بالاي دارالاماره دست رو سينه گذشت به سمتِ ابي عبدالله "السلام عليكَ يا اباعبدالله" يه نانجيبي گفت: به تو هم ميگن سفيرِ حسين؟ نماينده ي حسين؟ حالا موقع مرگ اينجور داري از ترس اشك ميريزي؟ گفت: نه! من برا خودم گريه نميكنم "أبْكِي لِلْحُسَيْنِ وَ آلِ الْحُسَيْن" گريه ي من برا حسين و بچه هاي حسينِ، داره شيرخواره ميآره كربلا، داره رقيه رو ميآره...* *وقتي خبر رو رسوندن به آقا كه مسلم به شهادت رسيده، ابي عبدالله خيلي گريه كرد، فرمود: بگيد دخترِ مسلم بياد، داييش ميشه حسين، دختر رو روي زانوش گذاشت، همه دارن اين صحنه رو ميبينن، مخصوصاً دختراي خودش دارن ميبينن، ديدن دست نوازش روي سرش داره ميكِشه .. بعده عاشورا، از کربلا که قافله راه افتاد، دختر مسلم می دید که بچه های اهلبیت همه افتخار می کنند، سرهای بالای نیزه رو به هم نشون میدن، این میگه این سَرِ بابایِ منه، اون یکی میگه: اون سَرِ بابایِ منه، دختر مسلم سر به زیر داشت، تا رسیدن دروازه ی کوفه، یه وقت دوید دامنِ زینب رو گرفت، گفت: بی بی جان! دخترهای کاروان رو جمع کن، اینم سَرِ بابایِ منه...* خلاصه کنم ،خبر شهادت مسلم به امام رسید، تا اينكه ظهر عاشورا از همه خداحافظي كرد ابي عبدالله، از اهلِ حرم، يه وقت ديد ذوالجناح حركت نميكنه، نگاه كرد ديد دخترش دستاي اسب رو گرفته، بابا! به جانِ خودت تا از اسب پياده نشي نميذارم بري... ابي عبدالله دخترش رو روي زانو گذاشت صدا زد:" لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى" دلم رو نسوزون، اينجوري اشك نريز عزيزم، بذار برم ميدان، عرضه داشت: ميخواي بري برو بابا! اما يه شرطي دارم، بايد همون طوري كه دستِ نوازش و يتيمي به سر حميده كشيدي به سر دخترت هم بكشي، من كه ميدونم ديگه بر نمي گردي بابا!... مسلم لحظه هاي آخر طلبِ آب كرد، دندان شكسته و لب پاره پاره، هر چي آب رو بالا آوُرد ظرف آب خون آلود شد، تا سه مرتبه، نتونست آب بخوره، خوب به اربابش اقتدا كرد، اما برا مسلم آب آوُردن، اما حسين هر چي ميگفت: آه جگرم ميسوزه، آب هارو دورِ گودال رو زمين مي ريختن...حسين...*
. *آيت الله فاطمي نيا مي فرمايند: خانم ها بايد برا داد بزنن، چون هر كسي تويِ كربلا رو زمين افتاد، زنها از تو خيمه ها بيرون اومدن، برا اون شهيد ناله و عزاداري به پا كردن، اما وقتي حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره پايين افتاد زنهاي كوفه لياقت نداشتن براش گريه كنن... شهادت شهدايِ كربلا خيلي شباهت به امام حسين داشت، اما شهادت حضرت مسلم يه شباهتي به امام حسين داشت، كه بين بقيه شهدايِ كربلا نبود، همه ي شهدايِ كربلا تشنه شهيد شدن، ارباب ما هم تشنه شهيد شد، حضرت مسلم هم تشنه شهيد شد، خوب اين شباهت بين همه بود، اگه حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره افتاد، شهدايِ كربلا هم از رويِ مركب افتادن، اما يه شباهت بود فقط بين حضرت مسلم و ارباب بي كفن بود، حضرت مسلم كه افتاد رو زمين هيچكي نبود بياد سرش رو به دامن بگيره، تو كربلا هر شهيدي رويِ زمين افتاد ارباب اومد بالا سرش، برا اون غلام سياه هم اومد، غلام سياه تعجب كرد، ديد يه نفر داره سر رو به زانو ميذاره، چشماش رو باز كرد ديد پسرِ پيغمبرِ، حُرریاحی وقتي رويِ زمين افتاد فكرش رو هم نميكرد وقتي چشماش رو باز ميكنه سرش تو بغلِ امام حسين باشه، اما اربابِ ما وقتي رويِ زمين افتاد، هيچكي نبود بياد سَرِ اربابِ مارو به دامن بگيره، يه نفر اومد كاش نيومده بود...* والشمر جالس علی صدره او مي نشست و من مي نشستم او رويِ سينه من در مقابل .
. *هی میگفتم محرم میاد و مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* *من بدونِ اين روضه ها مي ميرم، من گريه نكنم جون ميدم، هر كار ميخواي با ما بكني بكن، هيئت رو از ما نگير، روضه رو از ما نگير حسين جان....* همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه ،چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم زاویه مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. مسلم همۀ خاندانشُ رو برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... .
. علیه_السلام ◾️ اشک بر مصیبت حضرت مسلم عليه‌السلام، مَحک ایمان هر مؤمن... ⚡️ رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر غریب کوفه چنان گریستند که اشک‌شان بر سینه مبارکشان جاری شد... در روایت آمده است: روزی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسیدند: ای رسول الله! آیا شما برادرم عقیل را دوست دارید؟ فرمود: آری والله او را به دو جهت دوست می‌دارم. یکی به خاطر خودش و دیگر به خاطر اینکه ابوطالب او را دوست می‌داشت. وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ▪️به درستی که فرزند او (مسلم علیه‌السلام) در راه محبت فرزند تو (حسین علیه‌السلام) کشته خواهند شد. دیده‌های مؤمنان بر او خواهد گریست و ملائکه مقرب درگاه حق بر او صلوات خواهند فرستاد. ثُمَّ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَی صَدْرِهِ ▪️پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آنقدر گریستند که اشک چشمان‌شان بر سینه مبارکش جاری شد. سپس فرمود: به خدا شکایت می‌کنم از مصائبی که بر اهل بیتم بعد از من خواهد رسید. 📚الامالی،شیخ‌صدوق؛ ص ۷۸ .
- ناشناس.mp3
3.21M
🎧 علیه‌السلام 🔻 حجةالاسلام 🔻 محرم‌الحرام ۱۴۴۵
. پنجم شوال(فردا) ورود حضرت مسلم(علیه السلام) به کوفه پس از دعوت كوفيان از امام حسين علیه‌السلام و ارسال نامه‌هاي بي‌شمار براي وي و درخواست از آن حضرت جهت رفتن به كوفه و برعهده گرفتن رهبري قيام بر ضد يزيد بن معاويه آن حضرت، پسرعمويش مسلم بن عقيل علیه‌السلام را با نامه‌اي به سوي كوفيان اعزام كرد. مسلم بن عقيل علیه‌السلام در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال 60 قمري از مكه معظمه خارج گرديد و از آن جا به مدينه منوره رفت و پس از تجديد ديدار با خانواده خويش و زيارت قبر شريف پيامبر صلی الله علیه و آله و وداع با آن مضجع مطهر به سوي كوفه حركت كرد و در روز پنجم شوال همان سال وارد شهر عظيم كوفه گرديد[۱] و در خانه مختار بن ابي‌عبيده ثقفي كه از شيعيان مبارز و از مخالفان سرسخت بني‌اميه بود، سكونت گزيد. شيعيان مخلص و انقلابيون كوفه كه از حضور مسلم بن عقيل علیه‌السلام به عنوان نماينده و سفير امام حسين علیه‌السلام در اين شهر آگاه شدند، دسته دسته به سوي وي شتافته و به وي خيرمقدم گفتند. هنگامي كه گروهي از آنان در حضور مسلم علیه‌السلام اجتماع مي‌كردند، وي نامه امام حسين علیه‌السلام را براي آنان مي‌خواند و مردم به خوبي گوش فرا داده و از شوق ديدار قريب الوقوع آن حضرت، گريه مي‌كردند. پس از آمادگي نسبي مردم مسلم بن عقيل علیه‌السلام از آنان براي امام حسين علیه‌السلام بيعت گرفت و تعداد هيجده هزار تن از انقلابيون كوفه در نخستين روزهاي ورود مسلم با وي بيعت كردند. مسلم بن عقيل علیه‌السلام نامه‌اي به محضر امام حسين علیه‌السلام نوشت و آن حضرت را از وضعيت كوفه و بيعت مردم با وي، باخبر گردانيد و از امام حسين علیه‌السلام درخواست نمود كه به سوي كوفه حركت كند تا شخصاً رهبري مردم را برعهده گيرد. از آن سو هواداران بني‌اميه و طرفداران يزيد بن معاويه، همانند عبدالله بن مسلم حضرمي، عماره بن عقبه و عمر بن سعد كه از صاحب نفوذان كوفه بودند، براي يزيد بن معاويه نامه‌هايي به شام ارسال كرده و او را از وضعيت كوفه و بيعت شيعيان با مسلم بن عقيل علیه‌السلام آگاه نمودند و از وي درخواست كردند كه به جاي نعمان بن بشير، عامل وي در كوفه كه با قيام مسلم بن عقيل علیه‌السلام برخورد جدي نمي‌كند، شخص ديگري بفرستد كه داراي عزمي قوي و اراده‌اي راسخ باشد و در برخورد با مخالفان حكومت، شدت و خشونت به خرج دهد. يزيد بن معاويه پس از مطالعه نامه هواداران خود در كوفه و مشورت با سرجون مسيحي، تصميم گرفت عبيدالله بن زياد عامل خويش در بصره را با حفظ سمت به حكومت كوفه نيز منصوب كند تا با قساوت و شدتي كه در وي وجود دارد، قيام مسلم بن عقيل علیه‌السلام و شيعيان و محبان اهل بيت علیهم‌السلام را در كوفه سركوب كند.[۲] منبع:دانشنامه اسلامی با استفاده از وقايع الأيام (شیخ عباس قمی)، ص 69 و الارشاد (شیخ مفید)، ص 381. .
📌زمزمه آه شب غمم سحر ندارد كسی ز من خبر ندارد نـالۀ مـن اثـر ندارد وای وای آه من و در و دیــوار كوفه رفتم سر بازار كوفه گـرید به حالم دار كوفه وای وای از بس زدم صدایت دیگر نفس ندارم طنـاب دار كوفه باشد در انتظارم حسین میا به كوفه ** آه من از سر دار العماره با تو بگویم یابن ثاره بـا خــود مَـیـاور گاهواره وای وای آه از شیر خواره گفتگو بود حرف از سپیدی گلو بود گلوی نـازكتر ز مـو بود وای وای اینجــا نصیب اصغر غم میشود حسین جان سرش به روی دوشت خم میشود حسین جان حسین میا به كوفه ** آه كوفه بُود چشم تماشا تا كه بیاید ماه لیلا صحبت بُود از اربـاً اربـا وای وای آه ای تو مرا دلدار و دلبر یا كه میا با علی اكبر یا با خودت عبا بیاور وای وای هر جا كه میروم من حرف از جوان لیلاست تیر و كمـان به فكر آرام جان لیلاست حسین میا به كوفه ** آه جانم ز غم رسیده بر لب شد روز مهمان تیره چون شب در كوچه هستم یـاد زینب وای وای آه بی تو دل من تنگ تنگ است كوفه میا كوفه دو رنگ است بــر روی بـام كوفـه سنگ است وای وای من بوده ام از اول پابوس تو حسین جان هستم فقط بیــاد ناموس تو حسین جان حسین میا به كوفه بن_عقیل_علیه_السلام
❇️نوحه❇️ با وفا و بصیر ، عاشقی بی بدیل السّـلام علی ، مسـلم بن عقیـل السّـلام ای سفـیر هدایـت ای شکوه استقـامت یا حسین بوده تسبیح لبهای تو تا صبح شهادت یا حبیبی حسین یابن زهرا ** بسم رب العزیز ، بسم رب الجلیل منم ای کوفیـان ، مسـلم بن عـقیل مسلمی که به راه حسین خود دل از کف داده باشد مـرگ در راه حـق آرزوی مـردم آزاده باشـد یا حبیبی حسین یابن زهرا .
#واحد بنویسید مرا یار اباعبدالله اولین بندۀ دربار اباعبدالله منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله من کجا و سر بازار اباعبدالله که خدا هست خریدار اباعبدالله عاشق آن است که دیدار کند یارش را بارها جان بدهد دید اگر دارش را باز آماده کند جان دگر بارش را فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را هرکه افتاد پی کار اباعبدالله وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم به دل بی سر و سامان چه نیازي دارم با لب پاره به دندان چه نیازي دارم به سرشانۀ اینان چه نیازي دارم تا سرم هست به دیوار اباعبدالله قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید زیرپایش مژۀ چشم ترم را ببرید محضرش دست به دست این جگرم را ببرید گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید ...باز هستیم بدهکار اباعبدالله سنگها خوب نشستند به پاي لب من لب من ریخت و پیچید صداي لب من طیب الله به این لطف و وفاي لب من بعد از این آب حرام است براي لب من بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله مانده از جلوۀ والاي تو حیران،مسلم جان خود ریخت به پاي تو به یک آن،مسلم عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم ....تازه قربان علمدار اباعبدالله به ولاي تو نداده ست اذان،هیچکسی وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی... ....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله پیکرم وقف نوك پا زدن طفلان شد کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد چه خیالی ست که بازیچۀ این و آن شد یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد دست حق باد نگهدار اباعبدالله بن_عقیل_علیه_السلام .
❎واحد❎ ای که بر عالمی مقتدایی کوفه باشد شهر بی وفایی یا حسین ای سبط طاها مُسلِمت گردیده تنها زین سفر صرفِ نظر کن ره عوض کن جان زهرا کوفه میا کوفه میا ** کوفیان شرم و حیا ندارند بی وفایان اینجا بی شمارند از غم تو بی قرارم بنگر این احوال زارم در میانِ این همه مَرد کس نشد جز طوعه یارم کوفه میا کوفه میا ** از بالای این دارالعماره دارم سوی کربلا اشاره ذکر آهم گشته بر لب روز عمرم همچنان شب در دمِ جان دادنِ خود می کنم گریه به زینب کوفه میا کوفه میا *** بن_عقیل_علیه_السلام .
_حضرت_مسلم(علیه السلام) سید و مولا میا به کوفه یا حسین عزیز زهرا دارم تمنّا میا به کوفه یا حسین عزیز زهرا شمسِ امامت نام تو روی لبمه چه با محبت ببین حسین جان سفیر تو آواره شد به شهر غربت دل من بی قراره آقا وارث ذوالفقاره آقا به سوی این دیار آقا بچه هات رو نیار آقا سیدی یا حسین مولا... * ای نور دیده قرارِ ما همینجا با سرِ بریده گریه کنِ ما مادریه که قامتش شده خمیده نوحه می خونه جون دادی ای عزیز من با لب تشنه شمرِ حرومی میاد برای کُشتنت با تیغ و دشنه عزیزِ مصطفی آقا میشه بر تو جفا آقا یَمِ لطف و وفا آقا ذبیح بالقفا آقا سیّدی یا حسین مولا .
. ✅ روضة العلما ⚪️مرحوم آیت الله حسنعلی نخودکی اصفهانی 🔘حضرت مسلم (علیه السلام) هنگامیکه حضرت مسلم (ع) را به دار الحکومه ی ابن زیاد بردند، آن حضرت از آنجا که ساعتها جنگیده بود، عطش بر او غلبه کرده و، ناچار آب طلب نمودند، دفعه ی اول ظرف آب پر از خون شد، دفعه ی دوم نیز همینطور و دفعه ی سوم، دندانهای مبارک حضرت در آب ریخت و آب آغشته به خون شد حضرت فرمودند: سبحان الله! اگر رزق مقسوم بود خورده می شد. اما علت اصلی آن بود که به هرجهت می بایست به حضرت سید الشهدا (ع) تأسی شود چون آن بزرگوار تشنه جان داد، مسلم (ع) نیز باید تشنه جان دهد، بلکه مسلم با همه شهدا در همه چیز شریک بود، جز آنکه در یک چیز غیر از سیدالشهدا(ع) شریک دیگری نداشت و آن این بود که تمام شهدا وقت جان دادن سرشان در دامن ابا عبدالله (ع) بود و از این رو جان دادنشان آسان بود، مگر مسلم که وقت جان دادن هیچکس بالای سرش نبود، همچنان که هیچکس بر بالین حضرت سید الشهدا (ع) نبود.(نشان از بی نشان ها ص500) تحقیق و نگارش: سعید نسیمی ✅ گریز های دیگری برای حضرت مسلم علیه السلام 🔻 سعید نسیمی ۱- وقتی دشمن پی برد که حضرت مسلم علیه السلام در خانه طوعه است و آمد و در خانه را کوبید حضرت خود برای خروج پیش قدم شد و نگذاشت طوعه پشت در آید و دشمن به خانه او هجوم آورد 👈گریز به روضه هجوم‌ دشمن به خانه امیرالمومنین و‌جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها ۲- مسلم در آخرین لحظات عمرش به امام حسین علیه السلام عرض سلام کرد و حضرت پاسخ سلامش را ظهر عاشورا در اوج غربت خویش داد آنجا که تکیه به شمشیر داده بود و به مسلم و هانی و دیگر یاران شهیدش درود فرستاد ۳- بر سر و روی مسلم از بالای بام سنگ و آتش ریختند 👈گریز به روضه حضرت زینب در کوفه و شام ۴- بدن مطهر مسلم را به قناره آویختند اما چون بدن مطهر سید الشهدا پامال سم مرکب نشد ۵- دو زن در کوفه در حق اهل بیت وفا کردند یکی طوعه که مسلم را پناه داد و دیگری همسر خولی 👈 گریز به روضه سر مطهر سید الشهدا علیه السلام در تنور خوری ۶- چهار دندان در اهل بیت شکسته شد.... اول: دندان مبارک پیامبر اکرم (ص) بود که در جنگ اُحُد با پرتاب سنگ شکست. دوم: دندان مسلم بن عقیل (ع) بود. وقتی اهل کوفه دور آن حضرت را گرفتند، محمد بن اشعث شمشیری بر صورت مسلم زد، لب بالای مسلم بریده شد و شمشیر به دندان‌های او رسید؛ آن‌گونه که در دارالاماره خواست آب بنوشد، دندان‌هایش میان ظرف آب ریخت. سوم: دندان ابراهیم (ع) پسر کوچک مسلم (ع) با سیلی حارث ملعون. چهارم: دندان مبارک حضرت اباعبدلله الحسین (ع)، در مجلس یزید: اِنَّهُ لما وضع الرأس بین یدیه، اَخَذ قضیباً فَضَرَب بها ثَنا یالحُسین حَتّی کَسَرت. چون آن ملعون سر مقدس سیدالشهدا علیه‌السلام را در مقابلش قرار داد با چوبی به دندان‌های امام ضربه زد تا دندان‌ها شکست. علیه السلام علیه السلام ✍آرش براری ستاره های کوفه پر فروغ بود دور و برم تا قبل از این شلوغ بود من که هنوزم باورم نمیشه هرچی بهم گفته بودن دروغ بود توو آسمون کوفه پر می‌زنم خونه‌های مردومو در می‌زنم کسی جوابمو نمی‌ده حسین دلهره دارم و به سر می‌زنم به دیوار غریبی تکیه دادم هیچکی دیگه نمی‌رسه به دادم دستای مرداشونو که می‌بینم صورت بچه‌هات میاد به یادم بی‌وفایی توو کوفیا ذاتیه نمیدونی عجب حکایاتیه حرفای هر خونه‌ای رو می‌شنوم بحث غنیمتا و سوغاتیه یکی میخواد که گهواره بیاره از آسمونا ستاره بیاره یکی برای بچش از کربلا قرار گذاشته گوشواره بیاره .
🟤 روز عرفه، روضه‌ حضرت عباس(ع) را بخوان حجةالاسلام و المسلمین حاج سید حسن ابطحی، در كتاب «ملاقات با امام زمان علیه السلام» آورده است: بدون تردید حضرت بقیةالله – روحی فداه – در مجالس عزای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام حاضر می‌شوند، زیرا آن حضرت خود را صاحب عزا می‌دانند. به خصوص، اگر مجلس را افراد متقی و با اخلاص ترتیب داده باشند و باز بالاخص اگر در امكنه‌ی متبركه تشكیل شود و یا روضه‌ای خوانده شود كه مورد علاقه‌ی آن حضرت باشد. مثلا غالبا در مجالسی كه روضه‌ی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام خوانده می‌شود آن حضرت نظر لطفی به آن مجلس دارند. یكی از دوستان، كه راضی نیست اسمش را در كتاب ببرم، می‌گفت: در سال ۱۳۶۳ شمسی به مكه معظمه مشرف بودم. روحانی كاروان، كه مرد خوبی بود، سه شب قبل از آنكه به عرفات برویم، در عالم رؤیا حضرت ولی عصر علیه‌السلام را دیده بود و آن حضرت به او فرموده بودند كه در روز عرفه، روضه حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را بخوان كه من هم می‌آیم. بعد از ظهر عرفه، در بین دعای عرفه، روحانی كاروان مشغول روضه‌ی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام شد. همه‌ی اهل كاروان به طور ناگهانی دیدند كه مردی بسیار نورانی با لباس احرام در وسط جمعیت نشسته و برای مصائب حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام شدیدا گریه می‌كند. افراد كاروان كم‌كم می‌خواستند متوجه او شوند، به خصوص بعد از آنكه روحانی كاروان گفت كه من چند شب قبل خواب دیدم كه حضرت بقیةالله – روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء – به من فرمودند كه روز عرفه، روضه‌ی حضرت اباالفضل علیه‌السلام را بخوان، من هم می‌آیم. 📚منبع ملاقات با امام زمان علیه السلام، سید حسن ابطحی، ج ۲، ص ۲۵۴ ................. . گریزحضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام) دو آقای بزرگوار بودند که در دم شهادت، آب تا کنار لبشان آمد اما با این حال، تشنه جان دادند یکی حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام)بود که با دندان شکسته سه مرتبه خواست آب بنوشد اما نشد و با لب تشنه، سرش را از بدن جدا کردند دیگری کنار علقمه آقا ابوالفضل(علیه السلام) بود وقتی که آب را کنار لبها آورد یاد لب های تشنۀ ششماهۀ حسین(علیه السلام)افتاد و آب را روی آب ریخت و با لب تشنه هم سرش را از بدن جدا کردند ؛ ولی این دو آقا یک تفاوت داشتند: مسلم بن عقیل(علیه السلام) تا لحظۀ آخر صدا می زد حسین میا به کوفه ،کوفه وفا ندارد اما وقتی که عباس(علیه السلام) به زمین افتاد با دست بریده و با فرق شکسته و با چشم تیر خورده صدا می زد : یا اخا ادرک اخا، برادر، بیا برادرت را دریاب!....حسین! بن_عقیل_علیه_السلام .
. ⚫️ امان نامه به حضرت مسلم(ع) در مورد پذیرش امان نامه توسط حضرت مسلم(ع) دو قول است: یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم(ع) در جوابش گفت: «قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بی دین وفا نمی‌آید.» اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف و ناتوانی بر او غالب گردید به ناچار تن در داد. دوم اینکه به روایت سید بن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت، آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند. 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۶۵۶ .
◾️ قدرت و شجاعت حضرت مسلم(ع) نقل می‌کنند: مسلم(ع) مانند شیر بوده و چنان نیرویی داشت که دست مردی را می‌گرفت و او را به پشت بام پرت می‌کرد. تا اینکه بکر بن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد و لب بالا و دندان او را افکند اما باز مسلم به هر طرف رو می‌کرد، کسی در برابرش نمی‌ایستاد. وقتی دیدند حریف مسلم نمی‌شوند رفتند بالای بام‌ها سنگ و چوب بر او می‌زدند. نی‌ها را آتش می‌زدند و بر سر مسلم می‌ریختند. 📚منبع نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۴۵ .
4_5987718348073341193.mp3
4.26M
لب‌تشنه اگر کسی فدا شود در راه خدا سرش جدا شود سرباز سپاه کربلا شود این سربازی در راه عشق در خون عشاق است تشنه‌ماندن بی‌سر رفتن قانون عشاق است بی‌تابم من جانا درمانم کن جان من را نذر جانانم کن مولا حسین آقام آقام آقام بند دوم مسلم شد شهید راه کربلا قبل از داغ قتلگاه کربلا جانش شد فدای شاه کربلا بر لب دارد آه از کوفه آه از این تنهایی دردم این است در این غربت با زینب می‌آیی مولای من بشنو پیغامم را برگرد از این مردم بی وفا مولا حسین آقام آقام آقام .
4_5987718348073341195.mp3
5.99M
مدح ، پدر حضرت مسلم بند اول از نامت هیبت می‌بارد یا عقیل ابن ابی طالب در نسلت غیرت جریان دارد یا عقیل ابن ابی طالب مدح تو آمدست در قرآن یا عقیل ابن ابی طالب ای پدر شهادت و ایمان یا عقیل ابن ابی طالب با مشورتت برای خود خریده‌ای در هر دوجهان رضایت فاطمه را ای یاور ذوالفقار مدیون تو‌اییم غوغای بنی کلاب در علقمه را مثل اجدادت تو هم آقایی چه رتبه ای بهتر از این؟ امین مولایی همه اولادت مرد میدانند فداییان راه سید شهیدانند «یا عقیل ابن ابی طالب ع» بند دوم ذکر تو باشکوه باشد پس یا عقیل ابن ابی طالب باتو جدل نمی‌تواند کس یا عقیل ابن ابی طالب وحشت دشمن از نگاه توست یا عقیل ابن ابی طالب نسب شناسی ات سِلاح توست یا عقیل ابن ابی طالب تاریخ نوشته است در وصف تو که هرجا که رسیده از ولی می‌گفته در نقطه‌ی اوج مجلس معاویه جز تو چه کسی مدح علی ع می‌گفته بوده ای عمری یاور حیدر رفیق راه مرتضی برادر حیدر صحبتت بوده صحبت حیدر همیشه گفته ای فقط منقبت حیدر «یا علی ابن ابی طالب ع »
bandanineyshabori _h_moslem.mp3
6.49M
🎙️وقایع تاریخی شهادت سفیر الحسین علیه السلام جناب مسلم بن عقیل علیهما السلام به همراه مقتل خوانی، استاد بندانی نیشابوری 🎤
. بند اول: رو دارالاماره ام / بزن یک سری به من سفیر غریبتم / امام غریب من نفسای آخرم یاد تو گریونم من میخوام کاری کنم اما نمیتونم با لب خونی برا تو روضه میخونم آقا به جان سکینه برگرد برو به مدینه تا زینب تو یه وقتی داغ اسیری نبینه یا سیدی یا حسین جان بند دوم: لبم خشکیده ولی / فدا خشکیه لبات شدم جون به لب ولی/ بازم میزنم صدات حرمله برا علی سه شعبه می یاره دخترت توی بیابون میشه آواره جای زینب وسط کوچه و بازاره پیش چشه خواهر تو رو نیزه میره سر تو می بینه که میشه غارت انگشت و انگشتر تو یا سیدی یا حسین جان .👇
. چرا قرآن و عترت انقدر بر مقام مجاهدت و شهادت تاکید کرده و ارزشمند دانسته؟ چون انسانی که به واقع و تحت هدایت های اهلبیت و قران را ارزش بداند ، دیگه کسی نمیتونه با تهدید به مرگ، او را از حق دور کنه... نمونه ی غفلت از مقام شهادت؛ رفتار مردم کوفه با بود. آنجایی که مسلم ابن عقیل را در عرض یک وعده ظهر تا شام و با تبلیغات ابن زیاد مبنی بر در راه بودن لشگر شام و تولید شایعه توام با ترس، تنها گذاشتند و خلف وعده کردند. این درحالی بود که اگر محاصره قصر ابن زیاد را ادامه می‌دانند، کار تمام بود و مسیر تاریخ عوض می‌شد. ولی زنان و مادران باور کردند و همسران و فرزندان را ترساندند و شد آنچه که نباید می‌شد ............. قال رسول الله (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ (شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱) مؤمن، چونان کوه استواری است که توفان‌ها او را تکان نمی‌دهد .