مگذار که عشق به عادتِ دوست داشتنْ تبديل شود!
مگذار كه حتى آب دادنِ گلهاى باغچه، به عادتِ آب دادنِ گلهاى باغچه تبديل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سَخت دوست داشتن ديگرى نيست؛ پيوسته نو كردنِ خواستنى ست كه خود پيوسته خواهان نو شدن است، و دگرگون شدن.
تازگى، ذات عشق است
و طراوت، بافت عشق.
چگونه ميشود تازگى و طراوت را از عشق گرفت و عشق، همچنان عشق بماند؟
#گوشه_نشین
#نادر_ابراهیمی
@gosheneshen
- «ما» عاشقش هستیم آقا.
+ با همین یک تا پیراهن رنگی و دستهای خالی؟
- بله آقا... ما میخواهیم با دستهای خالی، عشق را تجربه کنیم. ممکن نیست؟
+ چرا نیست؟ حداقل، با دستهای خالی بازی کردن این خاصیت را دارد که چیزی نمیبازید.
- چهطور نمیبازیم؟ ما خودِ عشق را میبازیم، و قمار بزرگتری هم وجود ندارد.
#کتاب یک عاشقانه ی آرام | نوشته ی #نادر_ابراهيمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
دنیا خوب، بد، زشت، زیبا فراوان دارد.
تو خوب باش...
تو زیبا بمان،
و بگذار با دیدنت
هر رهگذرِ ناامیدی لبخند بزند
رو به آسمان نگاه کند
و زیر لب بگوید:
هنوز هم عشق پیدا میشود..
#نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
ویرانهایست این جهان، عمر کفاف نمیدهد که آباد کنیم و غیرت، رخصت نمیدهد که رها کنیم.
اینگونه رها کردن نشانهی رذالت است پس آبادسازیِ یک گوشهی گمِ جهان به دست ما آبادسازیِ کل عالم است به دست همگان...
#کتاب مردی در تبعید ابدی | نوشته ی #نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
ما حسین (علیهالسلام) را دوست داریم به خاطر آنکه با نام او، عطرِ نجابت در فضا پراکنده می شود؛ عطر ایمان، عطر مقاومت در برابر ظلم از این سو تا آن سوی جهان، از زمین تا ستارگان...
#کتاب بر جاده های آبی سرخ | نوشته ی #نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
هلیا! به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس میدارد، یک مرد هرچه را که میتواند به قربانگاهِ عشق میآورد... آنچه فدا کردنیست فدا میکند، آنچه شکستنیست میشکند و آنچه را تحملسوز است تحمل میکند، اما هرگز به منزلگاهِ دوست داشتن به گدایی نمیرود.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم | نوشته ی #نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
درد، نشانهی میلِ به زیستن است؛ میلِ به نوشیدنِ عُصارهها.
درد، در عصر ما، واژهایست که زندگی را معنی میکند؛ که کار کردن را، طِب را، پزشک را، و حتّی شادی را.
شادی یعنی موقّتاً دردی نداشتن، یا دردی را موقّتاً تسکین دادن. شادی یعنی برای یک دم، خویشتن را از خوفِ حضورِ طبیبانِ تن، رها کردن_حتی با تحمّل درد.
#نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
عشق، امّا، کهنه نمیشود، تمام نمیشود. مصرف نمیشود. مگر عشق، یک وعده غذای چرب و چیل است که وقتی گرسنه و بیتاب رسیدی و خوردی و یک دو لیوان آب هم روی آن، باد کرده و سیر، کنار بکشی و خدا را شُکر کنی؟
عشق من میگویم یا دروغیست که بعضی آدمهای ضعیفِ آویخته به خود، به خود میگویند،
یا چیزیست باقی،
به بقای حیات
#نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
ما پرچمِ خونین مولایمان علی را به دوش میکشیم بی آنکه او را دیده باشیم. ما سلمان پارسی و بلال حبشی را از اعماق قلبمان میستاییم، گرچه هرگز ایشان را ندیدهایم. شرط اعتقاد به رهبری، دیدن شخصِ رهبر نیست، بلکه دیدن نتایج ِ اعمالِ اوست؛ شرط پیوستن به یک نهضت، ملاقات با سران آن نهضت نیست، بَلْ برداشتنِ محصولِ مبارزهی افرادِ آن نهضت است.
#نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
زمانی که کودکی میخندد، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است، و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می آورد، گمان می برد که خستگی سراسر جهان را از پای درآورده است.
چرا ناامیدان دوست دارند که نا امیدی شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچ گرایان ، خود را ، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم، پاره پاره می کنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری شان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟
من هرگز نمی گویم که در هیچ لحظه یی از این سفر دشوار گرفتار ناامیدی نباید شد. من می گویم:
به امید بازگردیم. قبل از آن که ناامیدی، نابودمان کند.
#کتاب یک عاشقانه آرام | نوشتهی
#نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
#نادر_ابراهیمی :
من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم، چرا که میدانم هیچ چیز مثل اندوه روح را تصفیه نمیکند و الماس عاطفه را صیقل نمیدهد...
#گوشه_نشین
@gosheneshen
غم، هرگز عقب نمینشیند مگر آن که به عقب برانیاش، نمیگریزد مگر آن که بگریزانیاش،
آرام نمیگیرد مگر آن که بیرحمانه سرکوبش کنی...
📚از #کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم | نوشتهی #نادر_ابراهیمی
#گوشه_نشین
@gosheneshen