eitaa logo
گُوْشِه نِشینْ
5.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
172 ویدیو
2 فایل
کپی فقط با هشتگ #گوشه_نشین عُمْری بُوَدْ‌ کِه #گُوُشِه نِشیِنِ مُحَبَتَمْ! این گُوشِهِ را بِه وُسعَتِ عالَمْ نمیدَهَمْ... #ارباب_حسین ♥️🌱 ادمین اصلی @fatemeh_mim تبلیغات https://eitaa.com/tablighat_goshe فروشگاه @gosheneshen_market
مشاهده در ایتا
دانلود
ويران كردن خويش است و داشتن ساختني عظيم.....♡ 📚آتش بدون دود @gosheneshen
گمان می‌برم که اگر خداوند، صد هزار گونه خنده می‌آفرید اما رسم اشک ریختن را نمی‌آموخت، قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد ... 📕 آتش بدون دود @gosheneshen
عاشق "شدن" مسئله ای نیست؛ عاشق "ماندن" مسئله‌ی ماست: بقای عشق، نه بُروز عشق. هر نوجوانی هم گرفتار هیجانات عاشقانه می‌شود؛ اما آیا عاشق هم می‌مانَد؟ عشق به اعتبارِ مقدارِ دوامش عشق است نه شدتِ ظهورش... @gosheneshen
این بزرگترین و پُر دوام‌ترین خواهشِ من از توست : مگذار غم، سراسر سرزمین روحت را به تصرف خویش درآورَد و جای کوچکی برای من نگذارد ! @gosheneshen
مگذار که عشق به عادتِ دوست داشتنْ تبديل شود! مگذار كه حتى آب دادنِ گلهاى باغچه، به عادتِ آب دادنِ گلهاى باغچه تبديل شود! عشق، عادت به دوست داشتن و سَخت دوست داشتن ديگرى نيست؛ پيوسته نو كردنِ خواستنى ست كه خود پيوسته خواهان نو شدن است، و دگرگون شدن. تازگى، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق. چگونه ميشود تازگى و طراوت را از عشق گرفت و عشق، همچنان عشق بماند؟ @gosheneshen
هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر. کسی مانده است که خواهد آمد. باور کن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه می‌دارد. بنشین به انتظار! @gosheneshen
"تقیّه، انکار به خاطر حفظ جان" نیست، بلکه "انکار به خاطر حفظ جان و حفظ جان به خاطر حفظ آرمان" است. بنابراین، همه‌ی کسانی که جهت زنده ماندن- و فقط زنده ماندن- تقیّه می‌کنند، ریاکارند و مُشرک، و به واقع همانند‌‌ که در برابر دشمن، به آن بودن تظاهر می‌کنند؛ اما آن‌ها که حفظ تن و جان می‌کنند تا بتوانند بعدها، آن تن و جان را در جهت حفظ دین و هدف و خدمت به خدا و خلق خدا به کار گیرند و لحظه‌یی تن و جان بازیافته را مِلک شخصی خویش نپندارند و به لذات و شهوات روی نیاورند، تقّیه‌شان درست است و مشروع. بنابراین، تقّیه کننده، با اقدام به تقیّه، زندگی خود را برای همیشه وقف می‌کند. از مردی در تبعید ابدی | نوشته‌ی @gosheneshen
- «ما» عاشقش هستیم. آقا. - با همین یک تا پیراهن رنگی و دست‌های خالی؟ - بله آقا... ما می‌خواهیم با دست‌های خالی، عشق را تجربه کنیم. ممکن نیست؟ - چرا نیست؟ حداقل، با دست‌های خالی بازی کردن این خاصیت را دارد که چیزی نمی‌بازید. - چه‌‌طور نمی‌بازیم؟ ما خودِ عشق را می‌بازیم، و قمار بزرگ‌تری هم وجود ندارد. @gosheneshen
می‌گویند: «زمین خوردن‌های مکرر، آدمیزاد را پوست کلفت می‌کند». بله... بعضی از زمین خوردن‌ها واقعا آدم را پوست کلفت می‌کند؛ اما فقط بعضی از زمین خوردن‌ها، نه همه ی آنها، و نه در هر شرایطی و روی هر زمینی. زمین خوردن‌هایی هم هست که پوست زانوی آدمیزاد را بدجوری می‌بَرد و پوست آرنج ها را، و تن را مجروح می‌کند و روح را... شاید به‌طورِ دائم. @gosheneshen
چه مقدار بغض در گلو مانده، گریه‌ی پنهانِ بی‌صدا، و ناله‌های در خلوت، جانشینِ سخن‌هایی شده که اگر به هنگام گفته می‌شد، نقشِ هزار پنجره‌ی گشوده به جانبِ بهار را بر عهده می‌گرفت. @gosheneshen
عشق، امّا، کهنه نمی‌شود، تمام نمی‌شود. مصرف نمی‌شود. مگر عشق، یک وعده غذای چرب و چیل است که وقتی گرسنه و بی‌تاب رسیدی و خوردی و یک دو لیوان آب هم روی آن، باد کرده و سیر، کنار بکشی و خدا را شُکر کنی؟ عشق _من می‌گویم_ یا دروغی‌ست که بعضِ آدم‌های ضعیفِ آویخته به خود، به خود می‌گویند، یا چیزی‌ست باقی، به بقای حیات. @gosheneshen
چه مقدار بُغضِ در گلو مانده، گریهٔ پنهانِ بی‌صدا، و ناله‌های در خلوت، جانشینِ سخن‌هایی شده که اگر به هنگام گفته میشد، نقشِ هزار پنجرهٔ گشوده به جانبِ بهار را بر عهده می‌گرفت. @gosheneshen
دلگیر نشدن، کارِ آسانی نیست. ظرفیت می خواهد. هر کس‌ که گفت "من ابداً دلگیر نمی شوم" بدان که از ارتفاع دلگیری سخن می گوید. @gosheneshen
مگذار که عشق به عادتِ دوست داشتنْ تبديل شود! مگذار كه حتى آب دادنِ گلهاى باغچه، به عادتِ آب دادنِ گلهاى باغچه تبديل شود! عشق، عادت به دوست داشتن و سَخت دوست داشتن ديگرى نيست؛ پيوسته نو كردنِ خواستنى ست كه خود پيوسته خواهان نو شدن است، و دگرگون شدن. تازگى، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق. چگونه ميشود تازگى و طراوت را از عشق گرفت و عشق، همچنان عشق بماند؟ @gosheneshen
- «ما» عاشقش هستیم آقا. + با همین یک تا پیراهن رنگی و دست‌های خالی؟ - بله آقا... ما می‌خواهیم با دست‌های خالی، عشق را تجربه کنیم. ممکن نیست؟ + چرا نیست؟ حداقل، با دست‌های خالی بازی کردن این خاصیت را دارد که چیزی نمی‌بازید. - چه‌‌طور نمی‌بازیم؟ ما خودِ عشق را می‌بازیم، و قمار بزرگ‌تری هم وجود ندارد. یک عاشقانه ی آرام | نوشته ی @gosheneshen
دنیا خوب، بد، زشت، زیبا فراوان دارد. تو خوب باش... تو زیبا بمان، و بگذار با دیدنت هر رهگذرِ ناامیدی لبخند بزند رو به آسمان نگاه کند و زیر لب بگوید: هنوز هم عشق پیدا میشود.. @gosheneshen
ویرانه‌ای‌ست این جهان، عمر کفاف نمی‌دهد که آباد کنیم و غیرت، رخصت نمی‌دهد که رها کنیم. اینگونه رها کردن نشانه‌ی رذالت است پس آبادسازیِ یک گوشه‌ی گمِ جهان به دست ما آبادسازیِ کل عالم است به دست همگان... مردی در تبعید ابدی | نوشته ی @gosheneshen
ما حسین (علیه‌السلام) را دوست داریم به خاطر آنکه با نام او، عطرِ نجابت در فضا پراکنده می شود؛ عطر ایمان، عطر مقاومت در برابر ظلم از این سو تا آن سوی جهان، از زمین تا ستارگان... بر جاده های آبی سرخ | نوشته ی @gosheneshen
هلیا! به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربان‌گاهِ عشق می‌آورد... آن‌چه فدا کردنی‌ست فدا می‌کند، آن‌چه شکستنی‌ست می‌شکند و آن‌چه را تحمل‌سوز است تحمل می‌کند، اما هرگز به منزل‌گاهِ دوست داشتن به گدایی نمی‌رود. بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | نوشته ی @gosheneshen
درد، نشانه‌ی میلِ به زیستن است؛ میلِ به نوشیدنِ عُصاره‌ها. درد، در عصر ما، واژه‌ایست که زندگی را معنی می‌کند؛ که کار کردن را، طِب را، پزشک را، و حتّی شادی را. شادی یعنی موقّتاً دردی نداشتن، یا دردی را موقّتاً تسکین دادن. شادی یعنی برای یک دم، خویشتن را از خوفِ حضورِ طبیبانِ تن، رها کردن_حتی با تحمّل درد. @gosheneshen
عشق، امّا، کهنه نمی‌شود، تمام نمی‌شود. مصرف نمی‌شود. مگر عشق، یک وعده غذای چرب و چیل است که وقتی گرسنه و بی‌تاب رسیدی و خوردی و یک دو لیوان آب هم روی آن، باد کرده و سیر، کنار بکشی و خدا را شُکر کنی؟ عشق من می‌گویم یا دروغی‌ست که بعضی آدم‌های ضعیفِ آویخته به خود، به خود می‌گویند، یا چیزی‌ست باقی، به بقای حیات @gosheneshen
ما پرچمِ خونین مولایمان علی را به دوش می‌کشیم بی آنکه او را دیده باشیم. ما سلمان پارسی و بلال حبشی را از اعماق قلبمان می‌ستاییم، گرچه هرگز ایشان را ندیده‌ایم. شرط اعتقاد به رهبری، دیدن شخصِ رهبر نیست، بلکه دیدن نتایج ِ اعمالِ اوست؛ شرط پیوستن به یک نهضت، ملاقات با سران آن نهضت نیست، بَلْ برداشتنِ محصولِ مبارزه‌ی افرادِ آن نهضت است. @gosheneshen
زمانی که کودکی می‌خندد، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است، و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می آورد، گمان می برد که خستگی سراسر جهان را از پای درآورده است. چرا ناامیدان دوست دارند که نا امیدی شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچ گرایان ، خود را ، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم، پاره پاره می کنند؟ آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری شان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟ من هرگز نمی گویم که در هیچ لحظه یی از این سفر دشوار گرفتار ناامیدی نباید شد. من می گویم: به امید بازگردیم. قبل از آن که ناامیدی، نابودمان کند. یک عاشقانه آرام ‌| نوشته‌ی @gosheneshen
: من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمی‌کنم، چرا که می‌دانم هیچ چیز مثل اندوه روح را تصفیه نمی‌کند و الماس عاطفه را صیقل نمی‌دهد... @gosheneshen
غم، هرگز عقب نمی‌نشیند مگر آن که به عقب برانی‌اش، نمی‌گریزد مگر آن که بگریزانی‌اش، آرام نمی‌گیرد مگر آن که بی‌رحمانه سرکوبش کنی... 📚از چهل نامه کوتاه به همسرم | نوشته‌ی @gosheneshen