🔺به یاد #اون_روزا🤔☝️
🔵تیم ملی لاستیک رانی ایران😅
🔸یه تایر و یه تیکه چوب،مسابقات فرمول یک زمان ما بود😅
#نوستالوژی
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
📸
🔺به بهانه #هفته_تربیت_بدنی_و_ورزش
🗓 (از 26 مهر تا 2 آبان ماه هر سال)
🔵یادی کنیم از #اون_روزا
⚽️وقتی زنگ بعد ورزش داشتیم 😁
#نوستالژی
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
گُزَل وطنم نوخندان
🎥 🔺از #حاشیه_های #روز_دانشجو 🔴#مماشات! 🤔☝️این خانم بدون هیچگونه حجابی پشت تریبون دانشگاه شریف جلوی
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹
🔺به یاد #اون_روزا🤔☝️
✅ که دلها واقعا بی ریا بود!
✍️خیلی هامون که سنّ مون قد میده حتما یادمونه او نوجوانی را که غیرتش،زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد.👌
#بصیرت👁🔭
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
🙃
🔺به یاد #اون_روزا❗️
✍️بعضیا یادشون هست🤔
🔹اوضاعی بود در مدارس دهه شصت :)
#نوستالژی
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻🎞🌻
🎼#دکلمه_خوانی زیبا و ...
🔺به یاد #اون_روزا!🤔
📝🍂به قلم:#شهراد_میدری
🎙🍁گوينده:#بانو_فروزان_آتش
یاد آن روزی که ما هم "آب بابا" داشتیم
دفتر خط خورده ی مشق الفبا داشتیم
کفشهایی وصله دار و کوچک و شاید گِلی
یک دل اما بی نهایت مثل دریا داشتیم
صبح میشد عطر نان تازه و چای و پنیر
سفره ای هرچند ساده.. دلخوشی ها داشتیم
زندگی یک ده ریالی بود در دست پدر
پول توجیبی که نه، انگار دنیا داشتیم
بوسه ی پُر مهر مادر وقت رفتن هایمان
راه خانه تا دبستان شور و غوغا داشتیم
نم نم باران که میشد مثل گنجشکان خیس
از پی هم می دویدیم و تماشا داشتیم
برگ بود و خش خش و بابای پیر مدرسه
باز هم پاییز رنگارنگ و زیبا داشتیم
زنگ بود و صبحگاه و صف گرفتن هایمان
ناظم و یک خط کش و دلواپسی ها داشتیم
باز هم بوی گچ و تخته سیاه و نیمکت
تا معلم تو میامد شوق برپا داشتیم
شور حاضر، شوق حاضر، عشق حاضر، غم؟ نبود
#نوستالوژی
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
♡✍️
💌#دلنوشته ای برا #اون_روزا🤔
✍️یه حیاط خونه قدیمی، با یه آفتابی که افتاده رو دیوار خونه زیرزمینی که پایین پلههاست و باید برای رفتن داخلش سرت رو کمی خم کنی، یه حوض نقاشی آبی رنگ که دورش پر شده از گلدونای قد و نیم قد و یه فواره کوچولو که میگه هر اوجی فرودی داره، یه درخت پیر چند تا اتاق با پشتیهای قدیمی لاکی رنگ و طاقچهای که آینه شمعدون قدیمی روشون خونه کرده و اتاق های تو در تو آماده بودن میزبان کلی مهمون باشن، تو شبای سرد زمستون بوفههای بزرگ که پر بودن از ظرفهای گل سرخی که هممون تو خونه یادگاری از جهیزیه مامان بزرگامون داریمشون ، یه ساعت قدیمی شماطه دار که بهمون میگه گذشت ، اون زمان و میگذره زمان ما هم همه اینا خیال آدم رو میبرن به حدود ۶۰، هفتاد سال قبل همه اینا به آدم میگن این بود زندگی نسلهای مادربزرگا و پدربزرگامون که هنوزم بوی سرزندگی از خونه میاد، هنوزم خونه گرمه ، هنوزم چراغاش روشنه؛ انگار هنوزم چایی خانوم خونهش تازه دمه...🤔
#نوستالوژی
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
📚
🔰#حکایت #اون_روزا 🤔
✍️شما رو نمیدونم،
اما من،
بچه که بودم، وقتی کسی میومد خونه مون که خیلی برام عزیز بود،
دلم نمیخواست بره، دوس داشتم یه مدت طولانی بمونه، به این زودیا نره.
ما هم خب بچه بودیم،
کاری از دستمون برنمیومد،
اومدم کفش اون مهمون عزیز رو یه جا قایم میکردم که پیداش نکنه؛
بعد که میخواست بره،
دنبال کفشاش که میگشت و پیداشون نمیکرد،
مامان بابا میگفتن،
آخی ببین بچه چقد دوسِت داره! دلشو نشکن، بمون.
مهمون هم با یه لبخند برمیگشت
و یه مدت دیگه میموند خونمون.
به همین سادگی...
اما حالا که بزرگ شدیم،
همه چی یهو تغییر کرده
اوضاع عوض شد کلا
حالا کسی رو نداریم که بخوایم کفششو پنهون کنیم که بمونه
یعنی راستشو بخواین،
کفشِ هر کسی رو توی هزار تا سوراخ سُنبه هم پنهون کنیم،
بازم میذاره میره
خیلی طول کشید که بفهمم،
موندنِ آدما به کفش شون نیس، به دلشونه
اما آخ که چه سعادت بزرگیه اگه برای کسی اونقد مهم باشی که کفشتو برای همیشه پنهون کنه که نری.
چه سعادت بزرگیه اگه هنوز کسی هست که بخواین کفشاشو پنهون کنین!
و چقدر آدمای کمیابیان
اونا که میدونن کفششونو کجا گذاشتین، اما وانمود میکنن که ندیدن،
میمونن.
مراقب اون آدمای زندگیتون باشین...
📖#درسی_برای_زندگی🌱
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹
🔺#اون_روزا
🔵#قدیما_یادش_بخیر ...🤔
🎯بازی #موزالاق (به زبان #ترکی_درگزی) ✍️یکی از بازیهاوسرگرمیهای جوانان قدیم #نوخندان(از توابع درگز) بود.
دورموزالاق قندنخه ( نخ پنبه ای) راردیف به صورت حلقه می پیچیدن و یک سر دیگر نخ را هم به انگشت اشاره می بستند و محکم میزدن به زمین و موزالاق شروع به تاب خوردن میکرد ، موزالاق هرکس بیشتر می چرخید آن برنده می شد . بعضی مواقع هم با موزالاق از روی موزالاق طرف میزدند اگر نمی خورد بازنده و اگر می خورد برنده می شد ، وبعضی موقع هم موزالاق طرف را می زدند از وسط دو نیم می شد. و نوک موزالاق میخ می زدند وروی آنرا رنگ میزدند تا موقع تاب خوردن قشنگ دیده شود .
✅ #بازیهای_بومی_محلی را احیا کنیم.👌
@gozalvatanemnokhandan