eitaa logo
اقتصاد فرهنگی
6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
134 فایل
در میانه‌ یک جنگ تمام عیار ترکیبی مطالب کانال کپی‌رایت ندارد! ارتباط: حسین عباسی‌فر @h_abbasifar تبلیغات حرام است! 😊 "دکتر نیستم" https://virasty.com/ABBASIFAR
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
☘کانال تحلیل های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از حسین زمانی میقان
آقای امیرآبادی!!!! @hzamanim
پشت همه‌‌ی ماجراهای اقتصادی دولت است... 💠 @h_abasifar
رفتم سر کلاس بچه‌ها گفتم امتحان املا میخوام بگیرم گفتن نهههههههههههههههه گفتم این فرق میکنه هر کسی بیشتر غلط بنویسه 20 میگیره یه دفعه همه خوشحال شدند امتحان رو گرفتم دقیق‌ترین حالت رخ داد باهوش‌ترین و درسخون‌ترین بچه کلاس با 122 غلط اول شد نفر دوم باز هم همینطور و ضعیفترین آخر شد این اتفاق چند تا نکته جالب داشت برای من اول اینکه به راحتی استرس بچه‌ها ریخته شد. دیگه ترس نداشتن که غلط بنویسن. از غلط نوشتن لذت میبردن حتی. دوم اینکه برای غلط نوشتن باید املای صحیح کلمه رو بدونی و به همین خاطر شاگرد دوم کلاس بیشترین غلط رو داشت سوم اینکه در حالت عادی وقتی شما املا می نویسید خیلی به تک تک حروف دقت نمیکنید. بلکه خیلی وقتها از روی عادت یک کلمه رو درست می نویسید. ولی در این حالت فرد مجبور میشه به تک تک حروف فکر کنه و سعی کنه جایگزین بنویسه براشون این نوع امتحان دقیقتر از امتحان عادی سنجش میکنه دانش آموزان رو. یعنی 5 نفر 20نمیشن یک نفر 122 شد. یک نفر 119 و هیچ دو نفری نمره شبیه به هم نداشتند نکته آخر هم مربوط به مساله "هوش" هست. همینطوری که گفتم شاگرد اول کلاس دوم شد و شاگرد دوم کلاس اول شد. چون قدری خلاقیت و هوش هم نیاز داشت. مثلا شاگرد اول "از" رو "اض" نوشته بود اما شاگرد دوم "عظ" نوشته بود تجربه خوبی بود خلاصه، اون سال که مدرسه تدریس میکردم  هم تهدید کردم که هر کسی هدیه بیاره دو نمره از امتحانش کم میکنم. ولی بعضی از بچه ها بازم هدیه آوردن که خب ارزش این کارشون برام غیرقابل وصف بود. به جای کتاب نگارششون هم سناریونویسی باهاشون کار کردم. فیلم کوتاه نوشتن 💠 @h_abasifar
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
نظام قیمتی در ایران، محصول طراحی بازار ایرانی در طول ده ها سال است و مردم هم به آن خو گرفته اند. با تغییر نظام قیمتی به سمت و سوی بازار آزادی که نمیدانم کجاست، یک شوک والراسی به ایران وارد می کنیم و زندگی مردم را برای چندمین بار مختل می کنیم. وظیفه حاکمان حراست از عناصر قوام بخش زندگی مردم است نه قوام زدایی از آن. اقتصاد، بدن انسان نیست که با جراحی اصلاح شود. هر سلول اقتصاد، جان هزاران انسان است. شوکهایی که جراحی نامیده می شود، جان زداست و حاکم مامور به حفظ جان است. ☘کانال تحلیل های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از محسن قنبریان
همۀ ما نئولیبرال هستیم .mp3
14.19M
ترجمه متن مقاله گاردین: http://tarjomaan.com/vdcc.mq4a2bqxela82.html 🔎 سیاستهای دولتهای اصولگرا و اصلاح طلب، انقلابی و سازشکار ما را باهم مقایسه کنید ببینید آیا همه، سیاستهای اقتصادی نئولیبرال ندارند؟: • رقابت سازی در خدمات عمومی با خصوصی سازی. • سرکوب چانه زنی دسته جمعی اتحادیه های کارگری برای دستمزد بیشتر. • دکترین شوک برای آزاد سازی قیمت ها و... • کاهش مالیات ثروتمندان. • مقررات زدایی برای تصرفات در محیط زیست. • مالی سازی و بورسی کردن همه چیز. • و... ⬅️ و هرچه دولت بی نقش تر و بازار بازیگر اصلی شود، قدرت خرید جای برگه رأی می نشیند! و مشارکت سیاسی اقلی تر می شود! * مقاله همه ما نئولیبرال هستیم را بخوانید/ بشنوید و قضاوت کنید! ☑️ @m_ghanbarian
💠 مغالطه جایگزین این مغالطه را بارها شنیده‌اید: اگر "نظامِ" "سرمایه‌داری" و "کمونیزم" بد است، باید بگوئید نظامِ جایگزینِ اسلامی‌تان چیست؟ در این یادداشت به طور اجمالی به این سوال بسیار مهم خواهیم پرداخت که چرا این سوال کاملا غلط و ناشی از عدم درک مفهوم نظام، سرمایه‌داری، کمونیزم و اسلام است؟ اولین اشکال این سوال این است که "شرطِ لازم" نقدِ یک پدیده، ارائه جایگزین نیست. مثلا من می‌گویم خودت را از بالای پشت‌بام پرت نکن! شما می‌گویی خب چکار کنم؟ راهکار جایگزین‌ات چیست؟ در حالی‌که همان "از بالای پشت بام نپریدن" بخشی از راهکار است. یا مثلا می‌گویم ظلم نکن. شما نمی‌توانی بگویی راهکار عادلانه شما چیست؟ ظلم نکردن و جلوی ظلم را گرفتن خودش بخش مهمی از عدالت است. اما اشکال دومی که این پرسش دارد مربوط است به درک اشتباه از مفهوم نظام یا سیستم. برای درک بهتر خودرو را به عنوان یک سیستم در نظر بگیرید. فرض کنید می‌خواهیم یک خودرو بسازیم. قبل از هر چیز باید مبنای حرکتش را مشخص کنیم؛ مبنای حرکت خودرو تبدیل انرژی گرمایی به مکانیکی‌ست یا انرژی خورشیدی به مکانیکی؟ اگر اولی‌ست پدیده‌ای به اسم موتور در این سیستم مورد نیاز خواهد بود. اما اگر "سیستم" ما بر مبنای دوم باشد اساسا چیزی به اسم موتور ندارد. کاربراتور و سیلندر و پیستون و سوپاپ و ... ندارد. در مثال بالا می‌توانید به جای خودرو بگذارید نظام اقتصادی و به جای موتور بگذارید بانک، بورس، بیمه و... "لزوما" یک سیستم اقتصادی نباید دارای چنین پدیده‌هایی باشد. فلذا این پیش‌فرض که اگر بخواهیم یک نظام جدید پیشنهاد بدهیم باید به ازای تک تک اجزاء سیستم قدیمی هم جایگزین داشته باشیم از اساس غلط است. ممکن است در سیستم جدید یک جزء اصلا نیاز نباشد و اجزاء جدیدی با ماهیت کاملا متفاوت ایجاد شود. اما خودِ نظام چه؟ آیا نظام سرمایه‌داری نئولیبرال، نظام سرمایه‌داری دولتی، نظام سوسیالیستی، نظام کمونیستی، نظام سوسیال دموکرات و انواع و اقسام نظام‌های اقتصادیِ بومی شده، ابتدا روی کاغذ با تمام جزئیات نوشته و طراحی شده‌اند؟ یا ابتدا بر اساس اهداف کلانِ تمدنی، شروع به حرکت کرده و بر اساس "ایدئولوژی‌"های خود مسائل پیش روی خود را حل نموده‌اند؟ آنچه نیاز داشتند را بوجود آوردند یا اگر نیاز نداشتند حذف کردند. دقت شود که این، تازه در سطح نظام‌سازی است که جزئی از مساله تمدن‌سازی‌ست. بنابراین اگر کسی می‌گوید اسلام، نظام اقتصادی ندارد، به طریق اولی باید بگوید تمدن اسلامی هم نداریم. مگر می‌شود هم با سرمایه‌داری لیبرال و کمونیسم جنگ داشت و شعار نه شرقی نه غربی داد، اما همزمان تمدن اسلامی را مبتنی بر نظام اقتصادی لیبرال سرمایه‌داری یا کمونیسم بنا کرد؟ در حقیقت نه مارکس در مانیفست کمونیزم یا حتی کتابهای دیگر خود، مثل Capital نظام اقتصاد سوسیالیستی را طراحی کرده بود و نه آدام اسمیت با ثروت ملل سرمایه‌داری امروز را با جزئیاتش بعنوان جایگزین نظام قبل از خود نگاشته بود. بلکه هر دو فقط اصول و کلیاتی را طرح کردند که البته اسلام در این زمینه، بسیار جلوتر از سرمایه‌داری و کمونیزم است. نه تنها آثار بزرگانی چون شهید صدر، شهید بهشتی، شهید مطهری و امامین انقلاب و ...وجود دارند که حتی قرن‌ها قبل از آدام اسمیت مبانی نظام اقتصادی اسلام را اندیشمندان بزرگ اسلامی نوشته‌اند که از جمله‌ی آنها می‌توان به قطب‌الدین شیرازی اشاره کرد. (ر.ک جلسه 5 تدریس تاریخ اندیشه‌های اقتصادی-پرفسور مسعود درخشان). آن قدری که هیوم و آدم اسمیت و جان لاک و مارکس و ... در اصول و مبانی بحث کردند، ده‌ها برابرش را اندیشمندان اسلامی تولید کرده‌‌اند. اما چرا این اندیشه‌ها روی زمین تبدیل به نظام اقتصادی نمی‎شود؟ در حقیقت برای ساخت یک نظام، باید سه سطح را در نظر بگیریم: اول اصول و مبانی کلی که مهم‌ترینِ آنها نظریه عدالت و به تبع آن مالکیت، ساخت قدرت، نقش خدا، مردم و حکومت در آن نظام است. مبنای متفاوت در دو نظام مختلف، باعث می‌شود از اساس وجود یا عدم یک پدیده نیز مورد سوال قرار بگیرد چه برسد به شکل و شمایل آن. در سطح اصول و مبانی به خصوص در نیم قرن اخیر بحث‌های فراوان و بسیار ارزشمندی شکل گرفته که با وجود اختلافات طبیعی کاملا در این سطح کفایت می‌کند برای حرکت در مسیر نظام‌سازی. توجه شود که اختلافات علمی و نظری در درون یک مکتب کاملا طبیعی و پذیرفته شده است. اما در مقام اجرا با وجود تشکیل حکومت اسلامی و وجود ولی فقیه اختلاف معنایی ندارد. کسی نمی‌تواند ادعا کند که ایجاد نظام اقتصادی مبتنی بر اندیشه اسلامی، از شکل‌گیری اصل انقلاب اسلامی سخت‌تر و پیچیده‌تر است. فقط به طور طبیعی، ورود انقلاب به عرصه‌های مختلف مساله‌ای است که متوقف بر زمان است. ادامه: https://eitaa.com/h_abasifar/1169
ادامه از: https://eitaa.com/h_abasifar/1168 ۴۰ سال زمان زیادی نیست برای تربیت نیروهای جوانِ متخصص و متعهد که بتوانند آرام آرام در "گام دوم" انقلاب این مهم را به سرانجام برسانند. در سطح دوم به سراغ ارتباط نظام‌ها می‌رویم. یعنی ربط نظام اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی با یکدیگر و اینکه کدام اولویت دارند؟ کدامیک ابزارند، کدام هدف میانی و کدام هدف غایی؟ تصور کنید فرهنگ، روح است، سیاست، عقل است و اقتصاد جسم. حال سوال این است که بر اساس مبانی اسلامی و انقلابی کدام باید جلو قرار بگیرد و هدف باشد؟ امام خمینی رحمت الله علیه و مقام معظم رهبری بارها بر این نکته تاکید کردند که در اسلام فرهنگ هدف است و اقتصاد ابزار و تشکیل حکومت اسلامی نیز به عنوان هدف میانی برای تعالی انسان و جامعه است. اینجاست که به سطح سوم می‌رسیم و بر اساس آن مبانی و این اولویت‌بندی می‌توانیم برویم سراغ حل مسائل. مسائل کدامند؟ تورم، بیکاری، انرژی، مسکن، تولید و رکود و ... اگر کسی بر آن مبانی تسلط نداشته باشد و درک جامعی از نظامات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نیز نداشته باشد آیا می‌تواند ادعا کند من در مسیر اسلام و انقلاب و به درستی حل مساله می‌کنم؟ قطعا خیر! مخصوصا اگر آن فرد علاوه بر شناختش، تمایلات و انگیزه‌هایش در تعارض با مبانی اسلامی و انقلابی باشد. فلذا نفی شرق و غرب مثلِ "لااله" است و شرطِ لازم، برای یک متفکر اسلامی. به عنوان مثال تصور کنید شهید بهشتی می‌گویند جامعه‌ای که در آن شکاف طبقاتی وجود داشته باشد را، اگر قرآن بپوشانید باز هم لجن است. شهید صدر، شهید مطهری، امام و رهبری هم نزدیک به همین تعبیر را دارند. اما این عبارت را هیچ‌یک از اقتصاددانان لیبرال نمی‌پذیرند و بلکه خلاف آن را طرح می‌کنند و به نحوی لازمه رشد و توسعه اقتصادی را تکاثر و انباشت ثروت در دست عده‎ای معدود می‎دانند و این به این علت است که نظریه عدالت متفاوتی دارند نه اینکه سطح تحصیلاتشان فرق می‌کند فلذا می‌گوییم موقع حل مساله، مبنا، اهمیت دارد. پس ما می‌خواهیم حل مساله کنیم. مثلا بانک خصوصی را در نظر بگیرید بعنوان یک مساله در نظام اقتصادی جمهوری اسلامی. اندیشمند اقتصاد اسلامی اینجا چه می‌گوید؟ می‌گوید: اولا من نظریه عدالتی که دارم، نظریه عدالت سوسیالیستی و لیبرالیستی نیست و نظریه عدالت اسلامی است. ثانیا در مورد مساله بانک چند اصل اساسی دارم که از منابع اسلامی اتخاذ کرده‌ام: ۱. ربا حرام است و در حکم جنگ با خدا و رسول است ۲. تداول ثروت بین اغنیاء به حکم صریح قرآن ممنوع است ۳. کنز مال حرام است ۴. خلق پول حرام است (فتوای آیت الله مکارم شیرازی) 5. مصلحت نظام و منافع ملی باید حفظ شود شما می‌گویی اینها را از بانک بگیریم چیزی باقی نمی‌ماند. می‌گوییم نماند. میگویید برای تولید انبوه چه کنیم؟ می‌گوید حالا این می‌شود یک مساله دیگر. مساله تولید. دوباره می‌رویم سراغ مبانی. مثلا اصل ۴۳ و ۴۴ قانون اساسی که بر اساس مبانی اسلامی توسط بزرگان انقلاب نوشته شده است. چه می‌گوید؟ می‌گوید اصل بر خویش فرمایی‌ست. یعنی ابزار کار و تولید در اختیار همه باید قرار گیرد و اگر کسی خودش تمایل به اجیر شدن داشت اجیر دیگری شود نه اینکه از سر اضطرار به خدمت دیگری در بیاید. اجیر شدن در اسلام کراهت دارد و نمی‌توان یک نظام را بر روی یک امر مکروه بنا نهاد. بنابراین باید ابزار تولید که شامل پول، زمین و دانش است را در اختیار همه قرار داد تا بتوانند تولید کنند. علامه جوادی آملی در این رابطه می‌فرمایند: پیامبر دست کارگر را بوسید نه دست اجیر را. کارگر کسی است که آقای خودش است. برای خودش کار می‌کند. اما سوال این بود که اگر بانک نباشد تولید انبوه چه می‌شود؟ تا اینجا، مشکلِ تولید در سطح تولید خرد حل شد اما اگر جامعه به یک تولید انبوه و بزرگ مقیاس نیاز پیدا کرد چه؟ مثلا یک پتروشیمی بزرگ. (مفروض بر اینکه استفاده از مواد فسیلی به شکل موجود ایرادی نداشته باشد) می‌رویم سراغ دو گزینه: یا دولت به نمایندگی از مردم وارد می‌شود یا خود مردم در قالب تعاونی کار را دست می‌گیرند. یعنی یک تعاونی فراگیر ملی شکل می‌گیرد با مالکیت و مدیریت مردمی و بر اساس رای مردم، نه اینکه همه‌ پولها را بگیریم و بدهیم به یک نفر و بقیه اجیر او باشند. حالا در اینجا به مساله بعد میرسیم. مساله تعاونی و شیوه مدیریت یک تعاونی تولیدی چگونه است؟ دوباره مثل مسائل قبل بر اساس مبانی به آن پاسخ می‌دهیم و اجرا می‌کنیم. (البته باز هم تاکید می‌کنیم که هم احتمال خطا و هم اختلاف نظر در عصر غیبت معصوم کاملا طبیعی و حل شده است در اندیشه اسلامی) شاید پرسیده شود که چرا اجرا نمی‌شود چنین راهکاری؟ ادامه: https://eitaa.com/h_abasifar/1170
ادامه از https://eitaa.com/h_abasifar/1169 دلیل اولش این است که در چند دهه اخیر اعتقاد به قانون اساسی و اسلام وجود نداشته در تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران اقتصادی و این سوال بسیار غلط است که اقتصاد اسلامی در چهل سال اخیر چه کرده است؟ آیا اقتصاددانان اسلامی باید پاسخگوی مسئولیتی باشند که بر عهده لیبرال‌ها بوده است؟ قطعا خیر. سیاست‌های کلی ابلاغی مقام معظم رهبری مثل سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی و سیاست‌های کلی اصل ۴۴ مصادیق عینی اقتصاد اسلامی هستند. البته اگر به آنها به صورت جامع و دقیق عمل شود، نه اینکه یک بند از آن به صورت ناقص اجرا گردد. وقتی ولی فقیه زمان می‌گوید سیاست کلان حکومت اسلامی این است که...آن سیاست می‌شود سیاست اسلامی. در اقتصاد هم همین است. وقتی ولی فقیه زمان می‌گوید سیاست اقتصادی کلان حکومت اسلامی این است که...آن سیاست می‌شود اقتصاد اسلامی. اینجا به تعبیر دقیق پرفسور مسعود درخشان در نظریه "تعادل عمومی بردارهای قدرت" می‌رسیم که می‌گویند: در حقیقت هر کدام از پدیده‌های اقتصادی یک بردار قدرت هستند و باید برآیند این پدیده‌ها به تقویت نظام فرهنگی و سیاسی (که قبلا اشاره شد) بیانجامد. اینجاست که ما می‌توانیم بررسی کنیم که مثلا یک نهادی که بیست سال در جامعه و نظام اقتصادی فعالیت داشته است چه عملکردی داشته به عنوان یک بردار قدرت. تقویت کرده است نظام اقتصادی و فرهنگی و سیاسی را یا تضعیف؟ در راستای حفظ و تامین منافع ملی بوده است یا خیر؟ اگر به نفع "عموم مردم" و اقتصاد کشور فعالیت کرده‌ و نفعه اکثر من اثمه، خب باقی می‌ماند. اما اگر به نفع یک طبقه خاص کار کرده و عموم مردم بی‌بهره بوده‌اند قطعا باید حذف شود. بنابراین به طور خلاصه در پاسخ به سوال اول این یادداشت می‌توان گفت: اقتصاد اسلامی بیش از آنکه نیاز به اثبات خود روی کاغذ داشته باشد نیاز به میدان برای اجرای دستورات اسلام دارد و برای این منظور نیاز است ابتدا دیکتاتوری علمی و رسانه‌ای لیبرال‌ها شکسته شود تا بتوان لااله را به الاالله پیوند زد. و البته بیشتر از اینکه نیاز باشد اقتصاد اسلامی خودش را اثبات کند، نیاز است سرمایه‌داریِ فاجعه از خود و عملکرد بحران‌ساز خود در چند دهه اخیر دفاع کند. والسلام حسین عباسی‌فر 💠 @h_abasifar
پدرم سی سال در نانوایی سنگک مشغول به کار بود هم کارگری کرد و هم خودش کارگر داشت. میخواهم در مورد دروغی که به نانواها نسبت می دهند بگویم که اگر اتفاق هم بیفتد عذربدتر از گناه مسئولین است نه گناه نانواها ماجرا چیست؟ هر نانوایی سهمیه دارد. کاملا مشخص و شفاف مثلا یک نانوایی سهمیه اش 4 کیسه آرد است. 4 کیسه آرد دقیقا مشخص است که چند عدد نان سنگک 400 گرمی می شود. دقیق مشخص است. زمان پخت آن هم کاملا مشخص است. مخصوصا در نانوایی هایی که تنور ماشینی دارند. مثلا برای پخت 700 نان سنگک 4 ساعت باید نانوایی پخت نان داشته باشد.تابلو ساعت کار هم در تمام نانوایی ها نصب شده خب چند صد نفر هر روز به نانوایی سر میزنند. اگر در ساعت معین نان نداشته باشد یعنی آردش را جای دیگری برده. اگر دولت اینجا وظیفه نظارتی خود را انجام ندهد دقیقا دولت می خواهیم چکار؟ قرار شد دولت خودش نانوایی نزند. اما وظیفه نظارتی خود را هم انجام ندهد و تنها راهکارش گران کردن باشد؟ پس اساسا قصه قاچاق آرد و...مربوط به چند تا نانوا نیست. مربوط است به قاچاق عمده از مبدا خب حالا مبدا کجاست؟ یعنی چه کسی خریدار آرد در کشور است؟ خود دولت. پس فسادی اگر هست در خود دولت است. سوال: آیا رئیسی با شعار مبارزه با فساد رئیس جمهور نشد؟ آیا مبارزه با فساد دولتی اولویت ندارد؟ نظارت مردمی یک الگوی دقیق و تجربه شده در دنیاست که باید دولتی که خود را مردمی نامیده از آن به بیشترین و بهترین شکل استفاده کند. آن هم در مورد مساله ای که با زندگی مردم سر و کار دارد. شاید بگوئید که نان سنتی که گران نشده. اولا تفاوتی نمیکند. الگوی نظارت مردمی همه جا کاربرد دارد. ولی نان سنتی هم با همین استدلالهایی که در مورد نان صنعتی می شود گران خواهد شد. خود مسئولین هم گفته اند فعلا گران نمی شود. اما مشکل اصلی این است که پارادایم نئولیبرالیسم در کشور حاکم شده و تصمیم سازان اقتصادی خارج از آن نمی توانند فکر کنند. رئیسی بنده خدا هم که همین‌ها را دارد. این مشکل مربوط به این دولت و دولت قبل و ... نیست مشکل مربوط است به نهاد آموزش ما که از بن و ریشه غربی است. به قول حضرت امام از دست محمدرضا خلاص شدیم اما به این زودی ها از دست تربیت شدگان شرق و غرب خلاص نخواهیم شد 💠 @h_abasifar
و اما اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد، و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این‌ سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه‌های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی‌آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می‌خواهم، خطای خودمان را عذر می‌خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی‌دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم. تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم. یک حزب، و آن «حزب الله»، حزب مستضعفین. امام خمینی (ره)؛ 26 مرداد 1358 💠 @h_abasifar
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 1⃣بخش نخست آنچه در عرف به افشاگری موسوم است، نه شیوه این قلم بوده و نه شان آن است. اما خطری که از جانب سیاست‌های نئولیبرال کشور را تهدید می‌کند، طرح این بحث مهم را ضروری ساخته است. مخاطب این نوشته کوتاه هم دستگاه‌های امنیتی نیستند که از فردا راه بیفتند و بگیر و ببند راه بیندازند و پس‌فردا هم خیال کنند که توانسته‌اند به نفوذ پایان دهند؛ چه، مسئله یک یا دو فرد و یک تیم نیست که با بازجویی و بازداشت، خاتمه یابد. مخاطب اصلی حقیر در اینجا، نخبگان فکری و اجرایی انقلابی در کشور هستند که با شیوه‌های دشمن آشنا شوند و از یک که ابزار دشمن است، فاصله بگیرند. در دوره جنگ سرد، رقابت سختی میان آمریکا و شوروی برای قرار دادن کشورها در بلوک تحت سلطه خود در گرفته بود و هر یک با ابزارهایی در پی گسترش سلطه خود و جلوگیری از گسترش بلوک مقابل بودند؛ هم حاکم شدن ایدئولوژی‌شان بر کشورهای جهان را دنبال می‌کردند، هم در برابر حاکم شدن ایدئولوژی مقابل، می‌ایستادند. آمریکا با شعار کمک به توسعه کشورها در پی توسعه سلطه‌اش بود و این انگاره را تبلیغ می‌کرد که لیبرال-دموکراسی توسعه می‌آورد، اما کمونیسم ضد توسعه است. در همین چارچوب، هری ترومن سی و سومین رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی تحلیف خود، از برنامه‌ای رونمایی کرد که به "اصل چهار ترومن" معروف شد. او مدعی بود آمریکا به دنبال استثمار کشورها با روش‌‌های استعماری نیست، بلکه می‌خواهد به توسعه آنها کمک کند. پیرو این مباحث، کنگره آمریکا قانونی تحت عنوان "کمک اقتصادی خارجی" برای حمایت از توسعه کشورهایی که پیمان دوجانبه با آمریکا منعقد می‌کردند- بخوانید زیر بلیط آمریکا قرار می‌گرفتند- تصویب کرد. اولین کشوری هم که تحت این برنامه مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، ایران بود. سال ۱۹۷۳ توماس پترسون در مقاله‌ای نشان داد که این برنامه، در جهت تامین منافع یکجانبه واشنگتن عمل کرده است؛ آمریکا واردات مواد خام استراتژیک از این کشورها را افزایش داده، بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محرومیت و توسعه‌نیافتگی آنها بگذارد. کمک‌های اقتصادی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن، صرفا بخش کوچکی از برنامه را تشکیل می‌داد. کمک اصلی، کمک فنی به قربانیان برای تدوین برنامه‌های توسعه بود. شیلی یکی از قربانیان این کمک‌های فنی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن بود. آنگونه که دیوید هاروی در کتاب تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم گزارش می‌کند، در دهه ۱۹۵۰ میلادی، وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد، و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی از اقتصاددانان شیلیایی را بورسیه کرد تا در دانشگاه شیکاگو زیر نظر میلتون فریدمن (از اجداد نئولیبرالیسم) علم اقتصاد بخوانند و پس از بازگشت به کشورشان، این علم را پیاده کنند تا توسعه پیدا کنند. وقتی در سال ۱۹۷۳ دولت سالوادور آلنده با کودتای تحت حمایت آمریکا توسط آگوستو پینوشه سرنگون شد، دست‌آموزهای فریدمن- که به بچه‌های شیکاگو معروف شدند- برنامه‌ریزی برای اقتصاد شیلی را در دولت پینوشه به دست گرفته و آنچه را اصلاحات می‌خواندند، آغاز کردند. اخذ وام از IMF، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، آزادسازی، کاهش هزینه‌های عمومی دولت و هرآنچه امروز به عنوان سیاست‌های نئولیبرال شناخته می‌شود را در شیلی پیاده کردند. فجایعی که در دوره پینوشه بر ملت شیلی گذشت، حدیث مفصلی است که شهره عالم شده است. موفقیت این سیاست‌ها در گسترش سلطه و تامین منافع آمریکا به قدری بود که ترویج و تجویز سیاست‌های نئولیبرال تبدیل به بخشی رسمی از سیاست خارجی آمریکا شد و نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول در خدمت این سیاست‌ها قرار گرفتند. لینک به بخش دوم @syjebraily
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 2️⃣بخش دوم لینک به بخش اول در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، هیلاری کلینتون که وزارت خارجه را برعهده داشت، از یک برنامه جدید رونمایی کرد که به نوعی در امتداد همان اصل چهار ترومن بود. این برنامه IDEP نام داشت و هدف آن، استفاده از ظرفیت خارج‌نشینان برخی کشورهای هدف، برای پیشبرد برنامه‌های آمریکا بود. کلینتون از قدرت هوشمند سخن می‌گفت و معتقد بود آمریکا باید در کنار داشتن ارتش قوی، روی دو بحث "دیپلماسی و توسعه" تمرکز ویژه‌تری داشته باشد. در همین راستا، دقیقا مانند دوره ترومن، بحث کمک فنی به توسعه کشورهای هدف در دستور کار قرار گرفت. دقیقا مانند دوره ترومن، وزارت خارجی آمریکا چندین بنیاد خاص را انتخاب کرد تا اقتصاددانانی را از کشورهای قربانی بورسیه کنند و دقیقا در دانشگاه شیکاگو، علم اقتصاد تعلیم‌شان دهند تا به کشورهای خود بازگشته و سیاست‌های نئولیبرال را پیاده کنند. یکی از این کشورها که آمریکا خیلی دغدغه توسعه‌اش را داشت ایران ما بود. بنیادی با نام HAND توسط خانمی با نام نوشین هاشمی در چارچوب برنامه IDEP و با بودجه وزارت خارجه آمریکا ماموریت یافت که افرادی را از ایران بورسیه کرده و به دانشگاه شیکاگو اعزام کنند تا در آنجا علم اقتصاد بیاموزند و راهی ایران شوند تا ایرانی را که آمریکا تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده بود، توسعه یافته کنند. این افراد، پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه کشور شدند. یکی از اولین دست‌پخت‌هایشان، سند اصلاح ساختار بودجه کشور بود که اردیبهشت ۹۸ با همکاری یک هیئت چهار نفره از صندوق بین‌المللی پول تدوین کرده و به دست اجرا سپردند. یکی از برنامه‌های کوتاه‌مدت این سند، افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود که منجر به فاجعه آبان ۹۸ شد. این افراد، که یک شبکه کامل هستند و جمعی از پژوهشگران انقلابی، مستندات قابل توجهی از ربط و ارتباطات و اقدامات این شبکه جمع‌آوری کرده‌اند، مدیریت یک دانشکده اقتصاد در یک دانشگاه فنی-مهندسی را نیز به‌عهده گرفتند. با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، در کمال شگفتی همین تیم و همان افراد خاص بورسیه شده توسط بنیاد HAND، به عضویت شورای تدوین سند تحول دولت در آمدند و با تمام توان، همان سیاست‌هایی را که در دولت آقای روحانی دنبال می‌کردند و کارشان ناتمام مانده بود، در دولت جدید پی گرفتند. در کمال تعجب، آقای رئیسی در روز دانشجو میهمان همان دانشکده اقتصاد شد... امروز به جرات می‌توان مدعی شد که سیاست‌های اقتصادی دولت جدید، تفاوتی با سیاست‌های اقتصادی دولت آقای روحانی ندارد و ریشه این همسویی، این‌همانی تصمیم‌سازان است. آمریکا با دغدغه کمک به توسعه ایران، افرادی را مامور اجرای سیاست‌های خاص اقتصادی در ایران نکرده است. راقم این سطور معتقد است سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال، مکمل تحریم هستند. پروژه تقابل مردم و حاکمیت که از طریق تحریم دنبال شد و به بن بست رسید، اینک از مسیر دیگری پی گرفته می‌شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ‏"کم اهمیت‌ترین شکل نفوذ، جاسوسی است. گاهی نفوذی کارش بالاتر از خبرکشی و خبردهی است. تصمیم شما را عوض می‌کند. شما یک مسئولی هستید، می‌توانید حرکت بزرگ یا موثری انجام دهید. نفوذی کاری می‌کند که شما آن حرکت را جوری انجام دهید که به نفع دشمن تمام شود؛ یعنی تصمیم‌سازی". امروز اگر جوانان انقلابی می‌خواهند با آمریکا مقابله کنند، و اگر باور دارند که آمریکا علیه کشورمان دست به یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی زده است، بدانند اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در ایران که از طریق یک شبکه خاص و تحت عنوان علم اقتصاد دنبال می‌شود، سلاح استراتژیک دشمن است. باید به جنگ آن رفت. امروز کمک به آقای رئیسی برای رهایی از چنگ این جریان، از هر کمکی اولی‌تر است... @syjebraily
⚠️میلتون فریدمن از اجداد نئولیبرالیسم که در متن آقای جبرائیلی، توضیحات آن داده شده است، در مورد گری بکر، او را بهترین دانشجوی خود در طول دوران تدریسش معرفی می کند و همین گری بکر راه فریدمن را ادامه داد و در دانشگاه شیکاگو به تدریس پرداخت. جالب اینجاست که یکی از کارهای او، پذیرش دانشجویانی از ایران در دانشکده اقتصاد شیکاگو بود که احسان ابراهیمی در صندوق بین‌المللی پول، سیدعلی مدنی‌زاده در دانشکده اقتصاد شریف، مریم فربودی در دانشکده اقتصاد پرینستون، حسین جوشقانی، محمد مروج، محسن میرطاهر، رسول زندوکیل و دانشجویان ایرانی دیگری، از جمله این افراد بوده اند. افرادی که می توانید مشاهده کنید توسط بنیاد HAND از طریق صندوق بورسیه تحصیلی ایران و آمریکا(IASF) بورسیه های تحصیلی برای تحصیل در شیکاگو شده اند و الان در حال حاضر در کشور، سال های سال هست که به دنبال ترویج افکار نئولیبرالی هستند و جالب توجه هست که بعضی از این افراد در مناصب دولتی مشغول بوده و برای مثال سید علی مدنی زاده از سال ۹۷، سمت مشاور معاونت اقتصادی سازمان برنامه و بودجه رو دارا هستند! ماجرا از این قرار هست که می بینیم در سند تحول دولت گه توسط این نخبگان اقتصادی نئولیبرالی نوشته شده، به گفته اقتصاددان های اسلامی، ردّپاهای لیبرالی دیده می شود و یکی ازتوصیه های اساسی این طیف در اقتصاد بحث یارانه زدایی می باشد که در سال ۹۸، در اصلاحیه ساختار بودجه، این کار رو انجام دادند و منجر به آبان ۹۸ شد! @jebhetse
الان هم شروع کرده‌اند و برنامه‌ریزی کرده‌اند برای نفوذ؛ انواع و اقسام طُرق را -من محاسبه میکردم با خودم، دیدم شاید حدود ده راه مهم را- برای نفوذ در کشور پیدا کرده‌اند و دارند عمل میکنند؛ ((همین حالا دارند عمل میکنند)). یکی‌اش راه است؛ از طریق ارتباط با دانشگاه‌ها، ارتباط با دانشمندان، ارتباط با استاد، ارتباط با دانشجو -کنفرانس‌های به‌ظاهر علمی [ولی] در باطن برای نفوذ... ۱۳۹۴/۱۲/۲۰  💠 @h_abasifar
گاهی به غیرِ ما برسد مهرِ تو، رواست شکر خدا که جور تو دائم به ما رسید 💠 @h_abasifar
یک سوال از من یک پاسخ از استاد عزیزم دکتر سپهری (فیلسوف) سلام علیکم استاد بسیاری از اتفاقاتی که در برنامه زندگی پس از زندگی بیان می‌شود را در خواب تجربه کرده‌ایم. چرا برای برخی درک این مسائل سخت است؟ پاسخ استاد: سلام عزیز اگر کمی بیشتر بگردید می بینید کم نیستند افرادی که در بیداری هم می بینند، اما تمایلی به گفتن ندارند. اما مشکل کجاست که با دیدن این موارد تعجب می‌کنیم؟ ببینید ما با یک هژمونی مواجه هستیم: هژمونی تفکر حصولی. یعنی هر چه افراد انباشت اطلاعاتی و مفهومی بیشتری داشته باشند با سوادتر و عالم تر تلقی می‌شوند. اگر کسی حقایقی را چشیده باشد و وجدان کرده باشد در این هژمونی بیسواد و متوهم تلقی می‌شود. سهراب به جنگ این هژمونی می‌رود آنجا که می‌گوید: کودکی دیدم، ماه را بو می‌کرد.....قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می‌زد.....من زنی را دیدم، نور در هاون می‌کوبید.....ظهر در سفره آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود، کاسه داغ محبت بود....و سپوری که به یک پوسته خربزه می‌برد نماز.... *من الاغی دیدم، یونجه را می‌فهمید*....... یعنی الاغ با تمام الاغ بودنش یونجه را می خورد و می فهمید. ما غذا می خوریم اما وجدانش نمی‌کنیم. حرف می زنیم وجدانش نمی‌کنیم. ماه رمضان می آید وجدانش نمی کنیم. قرآن می خوانیم وجدانش نمی کنیم. این یعنی غلبه تفکر حصولی بر حضوری. گاهی از این هم بدتر، یعنی غلبه تفکر ابزاری ( مثل تفکر کنکوری که دیگر تفکر نیست شامورتی بازی است برای تست زنی) البته من منکر لزوم تفکر حصولی و مفهومی نیستم. تفکر حصولی قطعاً برای تنظیم و تنسیق و تعدیل و تصحیح و جلوگیری از خرافات و. ... لازم است. مشکل وقتی است که هژمونی پیدا می‌کند و هر چه از سنخ خودش نباشد را خرافه و توهم می داند. در این میان تفکر حضوری پرده بر رخ می‌کشد و به محاق می رود، و به تعبیر سهراب عرصه برای گاوهایی باز می‌شود که از معرفت سیرند. روشنفکر یا عالمی که پر از اطلاعات دینی است خود را عالم دینی تلقی می کند و مادر شهیدی که در خواب و بیداری با شهدا و اولیاء زندگی می کند می‌شود بی‌سواد و متوهم!!! به شخصه بسیاری از این پدران و مادران شهدا را با معرفت تر از کسانی می دانم که کوله باری از مفاهیم به دوش می‌کشند. حتی بسیاری از این ها سیاست را هم بهتر از بسیاری از سیاستمداران می‌فهمند. حمل معرفت مهم است نه حمل اسفار که کار حمار است. باز هم تاکید می کنم که هژمونی این تفکر را نفی می کنم نه لزومش را، که البته لازم است. یکی از دلایلی که خودم از طرح بحث تجربه‌های مرگ تقریبی حمایت می‌کنم همین است که این هژمونی را می‌شکند از همین رو می بینید کم کم افراد زیادی پیدا می‌شوند که از قبل نمونه‌هایی از این تجربه ها داشته‌اند و با آن زندگی کرده‌اند اما روی بیانش را نداشته‌اند. چرا؟ چون این هژمونی اجازه نمی داد. البته روشن است که این مسیر هدایت‌گری می خواهد تا از آسیب هایش هم مصون باشد. 💠 @h_abasifar