eitaa logo
اقتصاد فرهنگی
5.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
140 فایل
در میانه‌ یک جنگ تمام عیار ترکیبی مطالب کانال کپی‌رایت ندارد! ارتباط: حسین عباسی‌فر @h_abbasifar تبلیغات حرام است! 😊 "دکتر نیستم" https://virasty.com/ABBASIFAR
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای اوجی وزیر نفت دولت سیزدهم گفته‌اند "توتال آخرین اطلاعات مهم فاز ۱۱ را از ما گرفت و رفت". این گفته ایشان مرا یاد فرمایشی از مرحوم ترکان انداخت که اصرار داشت "ما به توتال اطلاعات ندادیم، آنها به ما اطلاعات دادند". البته آقای زنگنه وزیر نفت دولت سابق هم تصریح کرده بود که با توتال سند رازداری امضا کرده و سپس اطلاعات فاز ۱۱ را به این شرکت داده است. منتهی مرحوم ترکان می‌گفت حقیر متوجه فرمایش آقای زنگنه نشده‌ام! آقای زنگنه می‌گفت اگر توتال از این اطلاعات سوء استفاده کند، شکایت می‌کنیم... @syjebraily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از اون صحنه‌هایی که آدم سیر نمیشه از دیدنش 😂 ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
‏روزنامه ایران اقتصادی روز دوشنبه را تقدیم می‌کنیم به ۵ اقتصاددان کاسب ( مسعود نیلی، موسی غنی نژاد، درگاهی، طبیبیان و بهکیش) که پارسال در اوج اغتشاشات همپای ضد انقلاب شدند.. فکر می‌کردند کار نظام تمام است... این نامه نشان داد نیلی و همفکرانش، فعال سیاسی اند نه اقتصاددان... ✍️🏻مهدی مهرپور (جانشین مدیر مسئول روزنامه ایران اقتصادی) @jebhetse
دل بسته‌ام به غم که دلم را رها نکرد آدم به یار کهنه وفادارتر شود... ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
بگو ستم کند آن یار بیش از اینها هم... تفاوتی نکند بار، بیش از اینها هم... بعید نیست که از جور عشق؛ دستارم شود طناب سر دار، بیش از اینها هم... چه می‌نهی؟ که نحیف است دوش من اما- بذار هر چه که این‌بار... بیش از اینها هم... مرا بگیر و به زندان غم فرست و بزن به جای پنجره، دیوار! بیش از اینها هم... "هزار جان گرامی فدای پیرهنت" هزار بار به کرار، بیش از اینها هم... چراغ چشم تو روشن، ولی جهان مرا- سیاه می‌کند و تار، بیش از اینها هم... مرا سریّ و دلی، اهل‌بیتی و مالی‌ست فدای عشق تو هر چار، بیش از اینها هم... نمانده طاقت من بیش از این، ولی ای عشق بگو ستم کند آن یار بیش از اینها هم... ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
دیوارنگار جدید میدون ولیعصر امروز صبح رونمایی شد. الحمدلله داره تلاش دوستان اقتصاد اسلامی نتایج خوبی میده ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
اگر مسئولین فرهنگی و ورزشی ما شعور داشتن الان رونالدو توی یک خونه باغ سنتی نشسته بود و دیزی می‌خورد. هم به رونالدو قطعا بیشتر خوش می‌گذشت هم تبلیغ بهتری برای گردشگری بود هم تبلیغ این هتل‌های مسخره نبود یه مشت مسئول چشم و دل سیرم آرزوست ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
اقتصاد فرهنگی
دیوارنگار جدید میدون ولیعصر امروز صبح رونمایی شد. الحمدلله داره تلاش دوستان اقتصاد اسلامی نتایج خوب
🖌 رسانه منحط دنیای اقتصاد: بیخودی دیدگاه منفی نداشته باشید نسبت به بنگاه‌داری بانک‌ها همه چیز تقصیر دولته که اجازه نمیده بانک‌ها نرخ بهره‌های بالا بگیرند و مجبور نباشند بنگاه‌داری کنن تازشم بنگاه داری بانک‌ها خیلی هم خوبه و بهتره از اینکه بانک به مردم وام بده چون مردم میرن پولها رو حروم میکنن اما بانک‌ها میرن ایرانمال میسازن. ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
شرمم میشه مزخرفات این مردک را در کانال بگذارم. خودتان خواستید بخوانید: اینجا ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
به مناسبت روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی و جناب شهریار بزرگوار: شهریار و راه سوم پیش‌سخن؛ یکی از حسرت‌های بزرگ زندگی نگارنده‌ی این یادداشت ندانستنِ زبانِ ترکی است. نوشتن از شهریار و شعر او قطعاً برای چون منی گران است و این نقص زبانی بر آن خواهد افزود. اما سعی خواهد شد تا با نگاهی متفاوت و از زاویه‌ای که در توان حقیر است عرض ادبی کنیم به شهریار ادب فارسی به مناسبت روز بزرگداشت زبان و ادب فارسی.  سِحری که در ترانه‌ی خواجه‌ست ای فلک  یک لحظه هم به زمزمه‌ی شهریار بخش  ***  نوشتن از قلم شهریار، بهجتِ قلم نگارنده است؛ گرچه قلمی نیست که برازنده‌ی آن باشد. در دوراهی نوشتن و خواندن،‌ شنیدن و دیدن، ماندن و رفتن مانده‌ام که چه بگویم از شاعری که استادِ انتخابِ بهترین‌ها در میان دوراهی‌ها بود. چه بنویسم از شاعری که راهِ ما را نیز در دو راهی خویش به انگشت اشارت نشان داده:  مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر  شنیدن دارد و دیدن ندارد…!  و ما را به شنیدن سخنِ دل ریش می‌خواند نه دیدن خویش!  اما افسوس که قرن‌ها گذشت و در حالی‌که مخاطبِ شعر بزرگان ادب فارسی «او» بود - غائبِ غائبِ غائب - این مخاطب، به «تو» و سپس به «من» و در نهایت به «حال من» و حتی «شعر من» تنزل پیدا کرد!  آری! در روزگاری که از قله‌ی ادب فارسی دور و در دوراهی سنت و مدرنیته اسیر افتادیم، هر کس و ناکسی شاعر می‌شود و هر چه بخواهد به برکت صنعت چاپ و نشر، حتی با انگیزه‌ی اقتصادی صرف، به اسم شعر و ادب فارسی منتشر می‌کند! به برکت رسانه‌ها و آموزش جمعی نیز ذائقه‌ی مردم را تغییر داده‌اند و حال می‌گویند مردم این‌چنین می‌خواهند!  اما شهریار!  یک بار نامش را در میان اعضاء نخستین کنگره نویسندگان ایران می‌بینیم و همین که می‌خواهیم تأسف بخوریم که چرا شهریار در چنین جمعی حضور دارد پشیمان می‌شویم. همان‌طور که جلال آل احمد را نیز در آن جمع می‌بینیم که صد البته بعدها توبه کردند و راه جدا نمودند از آن جمعی که تیشه برداشته بودند و بر ریشه‌ی زبان و ادب فارسی می‌زدند!  شهریار گویی تعریفی موزون از انقلاب اسلامی در دو راهی سنت و مدرنیته است!  در زمانه‌ای که سنت‌ستیزی و تجددگریزی در اوج بودند، جامعه‌ی ایران نیز می‌توانست مانند بسیاری از کشورهای جهان به سمت یکی از این دو مسیر غش کند و تسلیم جبر تاریخ شود! اما روح‌اللهِ انقلاب هرگز پای در این دو راهی باطل نگذاشت و راه سوم که همان راه انقلاب بود را نشان داد و پیش رویِ مردم نهاد! راهی که نه سرسپردگی غرب در آن است و نه تحجر شرق!  شهریار نیز در عرصه‌ی شعر و ادب فارسی چنین کرد! نه اسیر مدرنیته شد که پشت پا بزند به تمامِ تاریخ ادبیات و فرهنگ هزارساله‌ی این خاک، از رودکی و فردوسی گرفته تا سعدی و حافظ و صائب و بیدل! نه درجا زد و جاماند! بلکه ادب کرد و بر شانه‌ی قله‌های ادب ایستاد و خشتی بر خشتِ بنای زبان فارسی نهاد! خشتی ماندگار که چون دُرّۀالتّاجی بر سر شعر فارسی درخشان است.  و چه کسی بهتر از شهریار که مسحورِ خواجه‌ی شیراز است و مستِ گلستان واژه‌ها! گنجینه‌ی شعر این مرز و بوم را در سینه دارد و قرار است به لطف بزرگی و لطافت روحش ظرفی شود برای مظروفی ناب! به ارث ببرد گنج پنهان شده در دامنه‌ی این کوه برافراشته را.  شهریار نه چونان شاملوها و اساتید و شاگران و یارانشان بی‌هویت می‌شود و بر هست و نیست فرهنگ اصیل ایران اسلامی پشت پا می‌کوبد و نه چون برخی دیگر به تقلید محض می‌پردازد. هر چند شهریار می‌داند که تا رسیدن به اجتهاد باید مقلد بود، که همین نیز می‌شود!  سرانجام حاصل تمام شب‌زنده‌داری‌ها و ریاضت‌ها و عاشقیهای شهریار سبب می‌شود تا روحِ معنی را به مهار الفاظ دربیاورد و خلق شاهکار کند!  شهریار نیز مهم‌ترین ویژگی بزرگان ادب فارسی را با خود دارد! پیش از آنکه شاعر شود حکیم می‌شود! پیش از آنکه شعرش بزرگ شود خودش بزرگ می‌شود! پیش از آنکه شعر بسازد خویش را می‌سازد و این‌گونه است که سوز سخنش شعر می‌سازد و شعرش انسان‌ساز می‌شود!  مقام معظم رهبری درباره‌ی او چنین می‌گوید: «درباره‌ی شهریار یک نکته اساسی وجود دارد که اگر ما بر آن تکیه کنیم به نظرم شایسته است. شهریار در دوران مهمی از زندگی‌اش (درحدود سی سال آخر زندگی‌اش) یک دوران عرفانی و معنوی بسیار زیبایی را گذراند و به انس با قرآن و معنویات و خودسازی پرداخت…»  شهریاری که محوِ شاگردیِ حافظ است از دنیا بریده! آنچنان که حتی سال تولدش را نیز اگر غلط ذکر می‌کنند برایش محلی از اعرب ندارد!   من پیر ماه و سال نیم یار بی‌وفاست (حافظ)  ادامه
از خویش نیز بریده است که می‌گوید: چه اِصراری که اَسرارم بدانی  اگر سِرّ است،‌ پرسیدن ندارد  مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر  شنیدن دارد و دیدن ندارد…!    در دنیایی که همه در پی دیده شدن و شنیده شدن خویش‌اند انگشت اشارت شهریار به سوی اوست! اوئی که سرودن از جمالش و توصیف پرده‌ی خیالش تمام رسالت شاعر است، اگر چه دنیا آن را رسالت شاعر نداند و برای دیگران هورا بکشد:  نقاش‌ عزیز  این‌ تابلو اگر خوب‌ درآمد از کار  در موزه‌ی‌ روزگارها خواهد ماند  در آلبوم‌ یادگارها خواهد رفت‌  بگذار «نوبل‌» به‌ نور چشمان‌ بدهند!    شهریار نورچشمیِ شاعران معاصر نشد اما نور شد در میانِ شعر تاریک معاصرینش!  آری نوبلِ دیده شدن را به شهریار و اساتیدش نداده‌اند و اکنون مردمی داریم که نه شهریار می‌خوانند و نه سعدی و مولانا و حافظ و دیگر بزرگان ادب فارسی را.  دوستی چه زیبا می‌گفت که در دنیایِ کوتوله‌ها شاعری بزرگ نمی‌شود مگر اینکه بزرگِ کوتوله‌ها باشد! و چه زیباتر سرود:  میراث‌ خود بگیر و به‌ حرمت‌ نگاه‌ دار  چیزی‌ بر آن‌ فزای‌ و از آن‌ هیچ‌ کم‌ مکن‌  ملیت‌ تو چیست‌ جز آداب‌ و جز سنن‌  سنت‌شکن‌، صیانت‌ خود را شکسته ‌است‌  اینکه قله‌ی ادب فارسی را رها کرده‌ایم و در دامنه‌ی آن سرگردانیم دلائل زیادی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:  ١. نظام آموزشی: از نظامی که در آن گلستان سعدی حذف می‌شود و شعر امثال ایرج میرزا و شاملو جایگزین آن می‌شود چه بگوییم؟ قرار است چه تعلیم و تربیتی در آن شکل بگیرد و چه انسانی را به جامعه تحویل دهد؟  ٢. رسانه: نه تنها تا انقلاب ۵٧ که حتی تا کنون عناصر اصلی رسانه‌ای در ایران در مراتب مختلف،‌ میانه‌ی خوبی با ادبیات اصیل فارسی نداشته و پیرو مکتب غرب‌گرایان فارسی‌زبان بوده‌اند. با استفاده از قدرت رسانه شعرِ ضعیف و سخیف و بی‌هویت را در کنار تزئین موسیقی به جای شعر ناب فارسی به خوردِ مردم دادند و می‌دهند!  بیوک نیک‌اندیش مؤلف کتاب در خلوت شهریار که روایتگر زوایای نهان حیات شخصی و ادبی شهریار است می نویسد: «روزی که انقلاب پیروز شد استاد چنان به شور و شوق و شعف درآمدند که اگر بگویم در همه مدت دوستی‌ام، ایشان را چنان خوشحال ندیده بودم خطا نرفته‌ام. زمانی که جمهوری اسلامی پایه‌هایش را استوار کرد از طرف صدا و سیما برای مصاحبه با شهریار آمدند. درست یادم هست که اولین کلام ایشان این بود: زودتر از این می‌آمدید، من خیلی وقت است که انتظار شما را می‌کشم.»  ٣. نفوذ فرهنگی: جریان نفوذ فرهنگی در ایران از قبل از مشروطه شروع و با مشروطه به شکل جدی پیگیری شد. افرادی در قامت و لباس دلسوزی، سر تا پا فرنگی شدن را برای این مردم تجویز کردند و هر چه توانستند علیه ادبیات کهن ایرانی نوشتند و گفتند که دوره‌شان گذشته و باید شعر فارسی پوست‌اندازی کند و هدفشان نه عوض کردن ظرف که تهی کردن از مظروفی بود که قرن‌های متمادی، حکما و علما و عرفای بزرگ ایرانی پیمانه به پیمانه پر کرده بودندش.  ۴. جریان طبیعی تمدنی غرب: تمدن غرب چون قطاری پر سرعت به سمت بی‌هویتی انسان و دوری از فطرت الهی او پیش می‌رود و مسافران خود را به هر سمتی که در قطار پیش بروند با خود به آن سوی که می‌خواهد می‌برد! اگر نبود نفس قدسی حضرت روح‌الله و کشیدن ترمزِ این قطار، معلوم نبود که اکنون می‌توانستیم به زبان فارسی صحبت کنیم یا خیر! هر چند که بعد از انقلاب ۵٧ گذر از مرحله‌ی نظام، دولت و جامعه‌ی اسلامی و حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی مانند زمانی است که نیاز است تا قطار متوقف شود و جهت حرکت آن تغییر کند و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که شعر و ادب فارسی که در یک قرن اخیر مسیر خود را تغییر داده بود به یکباره به ریل اصلی خود بازگردد!  ۵. خودحافظ پنداری شعرای معاصر: چه غمی بالاتر از این‌که مردمِ فارسی زبان نخوانند و نتوانند که بخوانند شعر حافظ‌ و بیدل را. غزل سعدی و صائب را. مثنوی فردوسی و مولانا را! و بخوانند شعر شاعرانی که می‌گویند سعدی و حافظ شاعران دوران خود بودند و ما شاعران عصر خویشیم! مردم باید ما را بخوانند! شاید جرأت نکنند در مجامع عمومی این را بگویند اما بارها و با زبان‌های مختلف این سخن در محافل خصوصی‌تر از ایشان شنیده شده است.    اما شهریار علاوه‌براین‌که خود حقیقتا انقلابی است در شعر فارسی بعد از انقلاب نیز دچار تحولی شد که البته اگر نبود خودساختگی و آمادگی ظرف وجودی شهریار این انقلاب به تمامه در او رخ نمی‌داد. با ظهور انقلاب اسلامی و تغییر در شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه‌ی ایران، بخشی از اندیشه و افکار شهریار دچار تغییر و تحولات شگرفی می‌شود. ادامه