eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
457 دنبال‌کننده
156 عکس
69 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
در این طرف ملاحت لبخند را ببین در آن طرف خصومت و ترفند را ببین از بره های گله ما گرگ تیز چنگ دل می برد به عشوه، هنرمند را ببین دلداده ی عجوزه شدی, چشم باز کن پشت بزک حقیقت دلبند را ببین پرواز در حریم قفس هم حرام شد در دست و پای چلچله ها بند را ببین بر جام ما شرنگ به جای شراب ریخت از این زمانه سستی پیوند را ببین اما در این مبارزه ما ایستاده ایم گر باور تو نیست دماوند را ببین امید خود مباد ببندی به این وآن با خود همیشه لطف خداوند را ببین @h_zarnaghi
باز نشر برای قدس مظلوم... بر همان عهدی که بستی باخدا ،هستی هنوز روبروی سنگ دل ها، سنگ بر دستی هنوز بین طوفان حوادث ایستادی سربلند بر خلاف میل استکبار نشکستی هنوز خون دل خوردی ولی با قاتل فرزند خود لحظه ای هم بر سر یک سفره ننشستی هنوز سر کشیدی باده "قالو بلی" را در ازل تا به امروز از همان جام بلا مستی هنوز دوستان را همنشین دشمنان دیدی ولی چشم خود بر بی وفایی هایشان بستی هنوز گرچه همدست است دنیا بر علیه تو ولی هست در بالای دست مردمان دستی هنوز* * و یدالله فوق ایدیهم(الفتح/۱۰) @h_zarnaghi
حلم شتر چنان که معلومست اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ برد گردن از متابعتش نپیچد اما اگر درهای هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آنجا به نادانی خواهد شدن زمام از کفش در گسلاند و بیش مطاوعت نکند که هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند. سخن به لطف و کرم با درشت خوی مگوی که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک @h_zarnaghi
نماز کردم و از بیخودی ندانستم که در خیال تو عقد نماز چون بستم #سعدی #دیدار_شاعران_با_رهبری @h_zarnaghi
درد دلی با امام خمینی ره آن بزرگ مرد تاریخ بعد تو یک عده قدر راه تو نشناختند بر تو و بر آرمان های تو کم پرداختند روز و شب در منبر دین چشم در چشم خدا کدخدا را مدح کرده بر خودی ها تاختند ای امام امت مستضعف اکنون بعد تو قبر مظلوم تو را مانند کاخی ساختند از نصیحت ها گرفته تا وصیت های تو هرچه را فرموده بودی پشت گوش انداختند دلخوش از تدبیر خود بودند و مست برد-برد غافل از اینکه به یک لبخند خود را باختند یک به یک بر روی ما درهای تدبیر و امید قفل کردند و کلیدش را به چاه انداختند @h_zarnaghi
خون دل خوردی ولی با قاتل فرزند خود لحظه ای هم بر سر یک سفره ننشستی هنوز #زرنقی #روز_قدس @h_zarnaghi
به مناسبت سالروز تخریب بقیع قصیده واره ای برای جنت البقیع... ای شکوه زخمی تاریخ بر روی زمین رشک می ورزد تو را ای خاک، فردوس برین ای نسیمت مشکبار و دلپسند و دلنواز ای غبار آستانت دلپذیر و دلنشین ای گلستان غم انگیز بهار سوخته در هوای دلکشت پیچیده عطر یاسمین ایستادی در بلاها دردمند و سربلند آفرین بر صبر زیبای تو صدها آفرین آسمان هستی و داری در بغل خورشیدها باقر و صادق ،حسن،سجاد زین العابدین زائران آستانت انبیا و اولیا فرش زیر پایشان بال و پر روح الامین داغ دیرین پسر باقی ست بر دلهایشان یک طرف زهرای اطهر، یک طرف ام البنین گرد و خاک غربت قبر امامان غریب توتیای دیده ی دل هست بر اهل یقین از غم و اندوه دوران هم خزانی هم بهار کس ندیده زردی و سبزی به یکجا اینچنین با دلی غمگین سلامت می کند هرصبح و شام از نجف شاه ولا حیدر امیرالمومنین از ستم های زمانه گرچه ویران گشته ای گنج های پربها داری ولی در آستین دانش آموز دبیرستان باقر خضر ها بر سر خان حسن خیل ملائک خوشه چین چون علی را محرم اسرار هستی همچنان این جماعت از تو دارد کینه های آتشین صبر کن از بی وفایی ها و ظلم امتش بر پیامبر شکوه خواهی کرد روز واپسین صبر کن در لابه لای آه ها آیینه وار درد غربت را تحمل کن مباش اندوهگین آرزو داریم و غیر از این نداریم آرزو بر دل ما گرد و خاکی از تو بنشیند,همین @h_zarnaghi
نذر امام صادق ع به لحظه لحظه های خود چه عاشقانه زیستی و بار دین احمدی به روی شانه زیستی در این جهان پر فریب و غرق در دروغ ها تو ای امام راستین چه صادقانه زیستی تمام هستی ات بجز محبت خدا نبود تمام عمر خود فقط به این بهانه زیستی به ساحل تو کی رسند "ابوبصیر"ها که تو... نهایتی نداشتی و بی کرانه زیستی شکفته از دم تو صد "زراره" و "هشام" ها تو ای بهار جان چقدر جاودانه زیستی همیشه قطره قطره سوختی به یاد جد خود دمی بدون فکر و ذکر کربلا نزیستی نبود یاوری تو را به روزگار فتنه ها سکوت پیشه کرده با غم زمانه زیستی حسن زرنقی @h_zarnaghi
تقدیم به پیشگاه کریمه اهل بیت ع حضرت فاطمه معصومه س از چند امام وصف تو را چون شنیده اند علامه ها به پشت درت صف کشیده اند پیران راه در حرمت سال های سال مانند کودکان، پی لطف ات دویده اند هستند عارفان که در ایوان آینه با یک نگاهتان به تماشا رسیده اند آیینه زلال خدایی و شیعیان عمریست روی مادر خود در تو دیده اند از برکت نگاه تو تصویر غنچه ها بر کاشی حرم به تماشا دمیده اند دیگر کویر نیست قم، از بس که زائران چون ابر نوبهار در انجا چکیده اند بر گنبد برادرتان یاکریم ها اول از آستان شما دانه چیده اند # جایی نمی رویم از این آستانه ها ما را گدای مشهد و قم آفریده اند @h_zarnaghi
آه ای غریبی که هستی از من به من اشناتر در بند عشق تو هستم از هر رهایی رهاتر در پیشگاه خدایت تنها تو تسلیم محضی مانند تو هیچ کس نیست حکم قضا را رضاتر شاه خراسان نه... شاه هر دو جهانی نه...بلکه از هر چه گویند و گویم همواره شانت فراتر وقتی که در آستانت می ایستم نیست دیگر از تو کسی پادشاتر از من کسی بینواتر صحن وسرای تو از هر باغ و بهاری ست سرتر هر خشت خشت حریمت از برگ گل باصفاتر تصویر آن غنچه های بر سنگ ها نقش بسته از هر بهاری که دیدم زیباتر و دلگشاتر از دور وقتی نگاه زائر به گنبد می افتد با هر سلامی ست او را ناخواسته گونه ها، تر # بگذار در بیت هشتم ساکت شوم تا بگوید حرف دلم را نگاه بارانی من رساتر @h_zarnaghi
به یاد روستا در این غربت برای بازگوی دردهای خود نمی یابم کسی را از شما درد آشنای خود دلم از شهرتان از این شلوغیها به تنگ آمد دوباره بازگردم کاش در آن روستای خود دوباره کاش برگردم همان آبادی ساده مگر پیدا کنم در کوچه هایش رد پای خود همان پس کوچه های خاکی و پست و بلندی که... دلم را کرده با گرد و غبارش مبتلای خود چه خوش دل می برد از میهمانانی که می آیند کنار جاده، گندم زار با زلف رهای خود درختان آسمان را دست بر دامن، چنانی که... همه گرم مناجات اند دائم با خدای خود میان باغ می بینم درخت پیر گردو را کماکان ایستاده با همان قد دوتای خود گره از کار دلها می گشاید در سحرگاهان هوای روستا با هر نسیم دلگشای خود # اگر چه یاد آبادی کمی خوش می کند حالم ولی همواره دارد شکوه ام از شهر، جای خود @h_zarnaghi
تا هر زمان که تزویر سکه است کار و بارش ایمان نخواهد افتاد در شهر ما گذارش این روزها که نان مردم شدست آجر بازار دین فروشی گرم است کسب و کارش وا مانده گوئیا شیخ در کار خلق دیگر شیخی که بوده تدبیر این سالها شعارش شیخی که در ریاست این چند سال تنها لبخند بر اجانب بودست افتخارش با دوستان جفا و با دشمنان محبت گویا فقط همین بود این شیخ ما عیارش از برد_برد گفت و تا اینکه باخت آخر دار و ندار ما را در پای این قمارش این سالها که حتی نشکفت غنچه ای هم... فرقی نداشت ما را پاییز یا بهارش # ای صاحبان کاخ ای شاهان شرع پیشه با ما چنین نبوده اسلاممان قرارش یک روز هم شما را بر خاک خواهد افکند این مرکبی که هستید با جان و دل سوارش @h_zarnaghi
برای شهید محسن حججی به مناسبت اولین سالگرد شهادتش این طرف روی زمین افتاده بی جان پیکرت آن طرف تر هم به روی خاک می غلطد سرت تیغ ها در دست و دلها غرق در بغض علی ع اینچنین جلاد ها بودند در دور و برت شمر ها دور و برت بودند اما "یا حسین ع" می شنیدند از لبت در لحظه های آخرت دست هایت بسته بود و دست آنها باز بود خنجری در رفت و آمد بود روی حنجرت در اسارت مثل زینب در شهادت چون حسین ع بهتر از اینها نباشد آرزوی دیگرت من چه گویم دیگر از آن اشک ها و آه ها خود خبر داری یقین از حال و روز مادرت عطر غربت می وزید از جای جای میهنم باز می گشت از سفر آنجا که جسم بی سرت # مرگ را تحقیر کردی با نگاه ژرف خود آفرین بر غیرتت صد آفرین بر باورت @h_zarnaghi
وصیتنامه شهید حججی.mp3
2.29M
🎙وصیتنامه شهید محسن 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی 👈 بمناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم محسن @MeysamMotiee
یا صاحب الزمان... چون تو را در حالت احرام دید در هوایت کعبه پیراهن درید #زرنقی @h_zarnaghi
این روزها که نان مردم شدست آجر... شعر خوانی اعتراضی در مسجد امام خمینی ره خطیب @h_zarnaghi
یک کوچه غيرت ای قلندر تا علی مانده است شمشير بردارد هرآنکس با علی مانده است ديشب تمام کوچه های کوفه را گشتم تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده است اي ماهتاب آهسته تر اينجا قدم بگذار در جزر و مدّ چاه، يک دريا علی مانده است از خيل مردانی که می گفتند می مانيم انگار تنها ابن ملجم با علی مانده است ای مرد بر تيغت مبادا خاک بنشيند برخيز تا برخاستن يک يا علی مانده است
امام هادی(ع) تو از تبار بهاران تو از سلاله رودی تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد جوانه عرض ارادت شکوفه عرض درودی به صدر جامعه* خود به السلام علیکی تمام پنجره ها را به سوی باغ گشودی از آسمان به زمین سیرکردی و همه دیدند که آفتابی و داری عجب فراز و فرودی مگر مقابل دشمن محمد(ص) دگری تو؟! تو کیستی که ندارد صبوری تو حدودی؟ کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی # اگرچه سامره ات را حصار کرده شب اما میاید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی *زیارت جامعه کبیره @h_zarnaghi
قصیده واره ای تقدیم به مقام والای امیرالمومنین ع اگر که شوق شکفتن بهار را مانده امید او به نسیمی گره گشا مانده ‌ وزیده باز نسیم محبتت در باغ به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده* درخت زنده شده با دم مسیحاییت و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده دمی حقیقت تو آشکار شد،عمریست دهان کعبه از این اتفاق وا مانده تو کیستی که در آزادی و وفا از تو به جای جای زمین نامی آشنا مانده از آن شبی که به جای رسول خوابیدی طنین نام بلندت به یادها مانده تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک به روی دوش نبی از تو رد پا مانده حسین توست همانی که در دل تاریخ از او حماسه بشکوه کربلا مانده خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده امید آخر هر دردمند بودی تو امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده ولی پس از توکسی ازخودش نمی پرسد که کوله بار تو روی زمین چرا مانده ؟! مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر به منکر تو که در فهم "انما" مانده یقین که در دل گرداب شب گرفتار است از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده خوشا دلی که دراین عصر بی وفایی ها تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده # در آستان تو این دل ، دل شکسته من کبوتریست به دام غمت رها مانده @h_zarnaghi
نوسروده ای برای شهزاده علی اکبر ع خوشا کبوتر شعرم دوباره پر بزند به گوشه گوشه این دشت باز سر بزند قلم به خون زده یکبار دیگر این طبعم که واژه واژه در این بارگاه در بزند پر از ستاره شود تازه، دامن این دشت اگر که بگذرد امشب اگر سحر بزند پدر چه دیده که دلواپس پسر شده است مباد یوسف او را کسی نظر بزند به چهره که نظر میکند پدر پس از این؟! هوای دیدن جدش اگر به سر بزند که دیده است از این جانگدازتر که پسر به پیش چشم پدر در دل خطر بزند بگو نگاه به تسبیح پاره اندازد اگر کسی به سرش روضه پسر بزند بگو که از دل خون یک عبا علی برگشت بگو غمش به جگر زخم بیشتر بزند # بگو بگو که بگرید در این عزا عالم که اشک، آب به دلهای شعله ور بزند @h_zarnaghi
برای شهدای گمنام که این روزها از راه رسیده اند باز از خلوت شب می رسد آواز اذان وقت رفتن شده در غفلت خود خواب نمان فارغ از وحشت شب راهی فرداست دلم روشن از خون شهید است کران تا به کران یا که بی نام و نشانند در این غربت خاک یا که دارند به روی جگر از داغ نشان هر که می دید به صد آه و نوا می پرسید "که شهیدان که اند این همه خونین کفنان"؟! همه از نسل حبیبند و وهب در ره دوست همه قربانی اویند چه پیر و چه جوان خیل عباس شهیدست روی شانه شهر کمر شهر خمیده ست از این بار گران پدران را غم فرزند شکستست کمر مادران را غم فرزند بریدست امان ایستادند ولی در دل طوفان چون کوه ایستادند ، ولی با غم و اندوه نهان
چه غمگین ،کاروانی می رود از کربلا تا شام گره خوردست آری سرنوشت کربلا با شام به نیزه آفتابی می شکافد سینه شب را و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام به دل بغض علی،در دست سنگ و در زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین دلی ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا، شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده چنان که موبه مو تفسیر کرده کربلا را شام @h_zarnaghi
از طعنه های صخره ها خسته نخواهد شد رودی که در دل باور دریا شدن دارد #زرنقی @h_zarnaghi
نوسروده ای به پیشگاه جبل الصبر حضرت زینب س بلا به چشم تو در هر نگاه زیبا بود چنانکه در نظرت قتلگاه زببا بود چگونه بود نگاهت به کربلا که تو را هر آنچه بود در آن جلوه گاه زیبا بود؟! چه راز داشت که بر پیکر عزیزانت نگاه کردن با اشک و آه زیبا بود به سمت نیزه و شمشیرها در آن غربت وداع پادشه بی سپاه زیبا بود چقدر آینه ی علقمه تماشا داشت چقدر هاله ی خون گرد ماه زیبا بود میان آتش و با دامنی که سوخته بود فرار دخترکی بی پناه زیبا بود # به روی حنجره خنجر نداشت زیبایی تو را به داغ برادر نگاه زیبا بود @h_zarnaghi