هدایت شده از رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
1_5235336926.MP3
زمان:
حجم:
17.61M
#نجوا
#امام_حسین
#شب_جمعه
ای در دلم محبت تو هستونیستم
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم
اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر؛
هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم
آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟!
پس من در این زمانه بهدنبال چیستم؟!
حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟!
اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟!
اصلاً در این مبارزهها جای من کجاست؟!
ای وای اگر که روبهروی تو بایستم
آخر شهید میشوم آری بهراه تو
در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم
شاعر:
#حسن_زرنقی
مداح:
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#h_zarnaghi
برای
#تشییع_سرداران
خدایا پر کشیدند از میان ما چه یارانی !
چه مردانی، عجب سردارهایی، سر بدارانی
خوشا این آب و خاک و آسمانم را که می بیند
به پایش از چنین جان برکفانش جان نثارانی
عجب سرو بلندی می رود از دامن صحرا
که جا دارد از این غم بشکند پشت بهارانی
به کوه و دشت ها دنبال می کردند و در خانه...
شهادت را بغل کردند بعد از روزگارانی
نشسته مادر پیری به سوگ پهلوانانش
نشسته اینچنین داغی گران بر جان ایرانی!
صنوبرهای ما چون لاله ی عباسی اند امروز
که در تشییع شان می بارد از هر سوی بارانی
ببین در هر طرف از اشک و آه و خشم یک ملت
روان گشته ست در طول خیابان جویبارانی
حقیران گرچه ما را می کشند اما نمی دانند
حماسه می سرایند از چنین غم سوگوارانی
اگر چه زخم ها داریم اما پایدارانیم
ندیده چشم دنیا مثل ما امیدوارانی
شهادت گرچه با خود می برد خوبان عالم را
فراوانند از ما همچنان چشم انتظارانی
#حسن_زرنقی
#سرداران_شهید
@h_zarnaghi
السلام علیک یا اباعبدالله
فریادی ویله عالمی بیدار ایلدین
بیدار خلقی عشقه گرفتار ایلدین
چکدین غلاف صبریدن ایمان قلینجینی
ظلم و نفاق و کفریله پیکار ایلدین
رسم وفانی اورگدسن تا کی عالمه
عباسی کربلایه علمدار ایلدین
باشین کسیلدی، عزتیلن حق سوزون ولی
حتی فراز نیزه ده تکرار ایلدین
تیغ شهادتیله سن ای سولمیان بهار
پرپر اولوب خزانی عجب خوار ایلدین
سویدون تعلقاتی اوزونن او حده کی
باشیز بدنله یاریله دیدار ایلدین
معشوق محضرینده او قانلی دوداقینن
بیر یولدا عشق پاکیوه اقرار ایلدین
گودال قتلگاهیده دوشموشدون آج سوسوز
افسوس آب تیغیله افطار ایلدین
نیزه باشیندا طی الیوب راه عزتی
آزاده لیک یولون بیزه هموار ایلدین
بیزده نصیبیمیز اولا ای کاش عاقبت
او حالتی کی حریله رفتار ایلدین
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi
هدایت شده از رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ریان ابن الشبیب.....
جدمون غریب .....
لشکریان تا تو را، از نفس انداختند
آه که با تیغ بر، جسم تو پرداختند
وای از آن دم که با، بغض علی تیغها
بین سر و پیکرت فاصله انداختند
کشتن تو با لبِ، تشنه مگر بس نبود؟
بر بدن بی سرت، اسب چرا تاختند؟!
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi
#امام_سجاد
شهیدان غرق خون رفتند و من دردا که جا ماندم
تمام عمر خود در آرزوی کربلا ماندم
همه ایل و تبارم با قطار زخم ها رفتند
دریغ از من که با انبوهی از این زخم ها ماندم
من از آن روزهای تلخ و طاقت سوز تا امروز
ز پا افتاده ای بودم که با دست دعا ماندم
پدر، آن قله ی ایثار ما را سیلی از خون برد
از آن بشکوه من بودم که مثل رد پا ماندم
سری را زیر خنجر، روی نی،طشت طلا، دیدم
منی که خون جگر تا انتهای ماجرا ماندم
کنار کودکان با دست های بسته افتادم
کنار عمه ها منزل به منزل هم عزا ماندم
میان کوچه و بازار یا هر مجلس شومی
مرا هر لحظه عاشوراست از روزی که جا ماندم
به دوشم پرچم کرببلا بود و در این پیمان
به اشک و آه رمز آلود بی چون و چرا ماندم
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi
#امام_حسین
#نیزه
#سر
این چه شوریست که برپاست چنین بر نیزه؟!
گوئیا می برد از حادثه ها سر نیزه
هم به قرانِ ورق سوخته ای، رحل شده
هم به فریاد امامی شده منبر نیزه
گوئیا می رسد از دور بهاری خونین
بسکه آذین شده با لاله ی پرپر نیزه
نه فقط قافله سالار سرش بر نیزه ست
می برد بر سر خود اکبر و اصغر نیزه
بر سر نی به برادر که می افتد نظرش
می رود بر جگر زخمی خواهر، نیزه
این چه داغی و چه دردی ست که در کرببلا
بعد خنجر بزند بوسه به حنجر، نیزه
شام را یکسره در خلوت شب خواهد رفت؟
یا که دارد به سر اندیشه دیگر نیزه؟!
کاش از کوچه و بازار نیفتد گذرش
تا نیفتد نظر سنگ دلان بر نیزه
تا سر سرور خوبان دو عالم با اوست
می رود از سر هر بام فراتر نیزه
بر سر نیزه رها می رود این سر اما
آه و صد آه از آن پیکر و از سرنیزه...
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi
#سر_فراز
به سرفرازی او آسمان ندیده سری را
سری که روی نی آغاز می کند سفری را
سری رها شده از تن، که در مسیر رسیدن
چه عاشقانه به جانش خریده هر خطری را!
سری که بر سر هر کوی رفته است و رسانده ست
به گوش عالمی از ماجرای خود خبری را
سری بریده که هر لحظه تا همیشه ی تاریخ
نشانده بر دل ما داغ های تازه تری را
سری که بر سر دنیاست آفتاب نگاهش
رقم زده ست به هر شام تیره ای سحری را
حسین با سر بر نیزه در زمان حوادث
گشوده بر سر دین من و تو بال و پری را
به زیر سایه اش از غصه تا پناه بگیریم
زده ست بر دل ما خیمه های شعله وری را
بجز نگاه محبت مگر چه خواسته از ما؟!
اگر که داده به ما چشم تا همیشه تری را
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi
تنهایی توراست نه یاری نه همدمی
تنها نصیب توست دل خون و پرغمی
ای ابر دلشکسته به هر گوشه از زمین
می بارد از نگاه تو باران نم نمی
لب تشنه سوخت باغ تو و از خزان ولی
حتی نداشت شوق تمنای شبنمی
جور ستم کشان جهان را تو می کشی
آری به جای ما تو به خط مقدمی
طوفان شدی به خشم چه طوفان سرکشی
سیلی زدی به خصم، چه سیلی محکمی
آخر خودش به آتش این فتنه شد دچار
خود سوخت آنکه ساخت برایت جهنمی
حالا به شرق و غرب تو را داد می زنند
بیدار گشته با غمت انگار عالمی
افتادگان به یاد تو شمشیر می زنند
آزادگان به نام تو دارند پرچمی
دردا بر این زمانه دریغا بر این زمین
بی یاد تو اگر که زمان بگذرد دمی
#حسن_زرنقی
#غزه_گرسنه
@h_zarnaghi
#کاروان_در_شام
#غزل
🔹تفسیر کربلا🔹
چه غمگین، کاروانی میرود از کربلا تا شام
گره خوردهست آیا سرنوشت کربلا با شام؟
به نیزه آفتابی میشکافد سینۀ شب را
و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام
به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه
در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام
چنان سنگیندلیها با کبوترهای زخمی شد
که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام
نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر
که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام
ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد
به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام
اگرچه جای خنجر خیزران میدید اما باز
شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام
اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده
چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام
📝 #حسن_زرنقی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_ع
زمانه با تو فهمیده ست معنای غریبی را
و با آن بی وفا یارانت اوج نانجیبی را
تو را در بین خود دیدند و رو به غیر آوردند
ببین در مردم دنیا کمال بی نصیبی را
جماعت روی آورده به اسلامی که در پستو
فراوان ضرب کرده سکه ی مردم فریبی را
تو هم مثل علی مرهم شدی و زخم ها خوردی
که خنجر می زنند این تیره دل ها هر طبیبی را
نگاهی بر حسین انداختی "لا یوم..."را خواندی
چو دیدی در نگاه مهربانش ناشکیبی را
به تابوت تو در آن لحظه ای که تیر می بارید
به سیمای حسینت دیدی احوال عجیبی را...
سرش بالای نی دیدی، تنش را در ته گودال
که او در پیش رو دارد فرازی و نشیبی را
#امام_حسن
#امام_حسین
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹دست خالی برنگردی🔹
میروی دریا دل من! دست خالی برنگردی
از میان دردها با بیخیالی برنگردی
خاطر آشفتۀ من! میروی یادت بماند
تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی
با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست
از بیابانها اگر با خستهحالی برنگردی
با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش
تا نسوزد آتش عشق از تو بالی برنگردی
خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی!
میشود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟
ماهی تنگ بلورم! ای دل بیتاب و تنگم
میروی و کاشکی از آن زلالی برنگردی
📝 #حسن_زرنقی
🌐 shereheyat.ir/node/5713
✅ @h_zarnaghi
اربعین
ببین در این سیل بی قراران، امیدها را اراده ها را
که موج در موج عشقبازان، احاطه کرده ست جاده ها را
ببین به کوه و به دشت و صحرا، فراتر از مرزهای دنیا
در این مسیر به سمت دریا،
سواره ها را پیاده ها را
سفید را با سیاه دیدم گدا به همراه شاه دیدم
همه در این شاهراه دیدم به پای دل سر نهاده ها را
اگر رسیدیم تا به اینجا، گرفته عباس دست ما را
به هر قدم می کنی تماشا شکوه از پا فتاده ها را
یکی گرفته ست دست مادر، برادری در کنار خواهر
چه جذبه ای جمع کرده یکسر؟، کنار هم خانواده ها را
یکی رسیده به نان و آبش، یکی به دنجی ی جای خوابش
که اربعین است و در کتابش، سروده این صاف و ساده ها را
بگو اگر تیغ شعله بارد، به باغ لاله اثر ندارد
که هیچ آتش جگر ندارد!، بسوزد این داغ زاده ها را
ندارد این راه عشق بن بست، نمی کشیم از امام خود دست
که راه و مقصد فقط حسین است در این مسیر ایستاده ها را
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi