eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
446 دنبال‌کننده
163 عکس
75 ویدیو
4 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹در این صحنه کیستم؟🔹 ای در دلم محبت تو! هست و نیستم! هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم؟ حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟ اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4579@ShereHeyat
ای داغ تو به سینه ی من زنده تا ابد بر سینه ام نمی زند این داغ دست رد از دیرباز ای همه خوبی، به هر طرف جمع اند زیر پرچم عشق توخوب و بد دستم گرفته راه نشان داده ای مرا گمراه بوده قبل تو این جان نابلد بی ذکر نام تو نفسم بند می شود بی فکر کربلای تو قلبم نمی زند اینگونه که نسیم بهار است زنده گر میگیرد از دم تو به هر صبحدم مدد آتش گرفته سینه ی دشت از محبتت افتاده با نگاه تو دریا به جزر و مد # دردا که خیمه های تو میسوخت از عطش میخورد از اب جاری در دشت دیو و دد @h_zarnaghi
من که در آرزوی جرعه ای از آب حیاتم دست بر دامن دریای دعای عرفاتم باز هم دیده گرفتار به گرداب بلایم باز هم در پی من آمده کشتی ی نجاتم بجز این اشک محبت که سرازیر غم توست کو چراغی که نجاتم دهد از این ظلماتم ای خوشا من که در این عشق از آن روز نخستین نقش چشمان تو بودست در آیینه ی ذاتم تویی آن نور که جاری به رگ صوم و صلاتی با تو هر شام و سحر غرق سلام و صلواتم پا به پای تو از این زمزم سیراب گذشتم تا نصیبم کنی از تشنگی آب فراتم تو همان شعر فصیحی و مرا کاش ببخشی پیش چشم تو کم آورده اگر این کلماتم  (ع) @h_zarnaghi  
زمانه با تو فهمیده ست معنای غریبی را و با آن بی وفا یارانت اوج نانجیبی را تو را در بین خود دیدند و رو به غیر آوردند ببین در مردم دنیا کمال بی نصیبی را جماعت روی آورده به اسلامی که در پستو فراوان ضرب کرده سکه ی مردم فریبی را تو هم مثل علی مرهم شدی و زخم ها خوردی که خنجر می زنند این تیره دل ها هر طبیبی را نگاهی بر حسین انداختی "لا یوم..."را خواندی چو دیدی در نگاه مهربانش ناشکیبی را به تابوت تو در آن لحظه ای که تیر می بارید به سیمای حسینت دیدی احوال عجیبی را...   سرش بالای نی دیدی، تنش را در ته گودال که او در پیش رو دارد فرازی و نشیبی را @h_zarnaghi
1_5235336926.MP3
17.61M
ای در دلم محبت تو هست‌ونیستم هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر؛ هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به‌دنبال چیستم؟! حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟! اصلاً در این مبارزه‌‌ها جای من کجاست؟! ای وای اگر که روبه‌روی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به‌راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم‌ شاعر: مداح:
من که در آرزوی جرعه ای از آب حیاتم دست بر دامن دریای دعای عرفاتم باز هم دیده گرفتار به گرداب بلایم باز هم در پی من آمده کشتی ی نجاتم غیر از این اشک محبت که سرازیر غم توست کو چراغی که نجاتم دهد از این ظلماتم ای خوشا من که در این عشق از آن روز نخستین نقش چشمان تو بودست در آیینه ی ذاتم تویی آن نور که جاری به رگ صوم و صلاتی با تو هر شام و سحر غرق سلام و صلواتم پا به پای تو از آن زمزم سیراب گذشتم تا نصیبم کنی از تشنگی آب فراتم تو همان شعر فصیحی و مرا کاش ببخشی پیش چشم تو کم آورده اگر این کلماتم  @h_zarnaghi
دلم رنگ و بوی محرم گرفته ست که با "یاحسین"ی چنین دم گرفته ست چه گویم که در گوشه ای از وجودم کسی در بغل زانوی غم گرفته ست گرفتار خود کرده ای عالمی را غم تو سراپای عالم گرفته ست که امروز هم کربلای تو بر پاست که عباست امروز پرچم گرفته ست نوای تو آرامش پشت جبهه ست لوای تو خط مقدم گرفته ست به هرجای عالم، ستم گردنش را به پیش بلندای تو خم گرفته ست ببین غزه را... هرگز از پا نیفتد هر آنکس که دست تو محکم گرفته ست # من و قطره اشکی! ببخش آی دریا اگر چشمم از آن همه، کم گرفته ست ۲۵ تیر ۰۳ @h_zarnaghi
این چه شوریست که برپاست چنین بر نیزه؟! گوئیا می برد از حادثه ها سر نیزه هم به قرانِ ورق سوخته ای، رحل شده هم به فریاد امامی شده منبر نیزه گوئیا می رسد از دور بهاری خونین بسکه آذین شده با لاله ی پرپر نیزه نه فقط قافله سالار سرش بر نیزه ست می برد بر سر خود اکبر و اصغر نیزه بر سر نی به برادر که می افتد نظرش می رود بر جگر  زخمی خواهر، نیزه این چه داغی و چه دردی ست که در کرببلا بعد خنجر بزند بوسه به حنجر، نیزه شام را یکسره در خلوت شب خواهد رفت؟ یا که دارد به سر اندیشه دیگر نیزه؟! کاش از کوچه و بازار نیفتد گذرش تا نیفتد نظر سنگ دلان بر نیزه تا سر سرور خوبان دو عالم با اوست می رود از سر هر بام فراتر نیزه بر سر نیزه رها می رود این سر اما آه و صد آه از آن پیکر و از سرنیزه... @h_zarnaghi