eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
455 دنبال‌کننده
156 عکس
69 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
با خون تو می بندم اینک عهد و پیمان جانم فدای غزه و لبنان و ایران جانم فدای آه مظلومان عالم از ظهر عاشورا گرفته تا به الان جانم فدای آن مسیری که تو رفتی جانم فدای راه آزادی انسان با اینکه راه و رسم تو پایان ندارد ما با تو می مانیم اما تا به پایان دل های ما با هم گره خورده است دیریست خون های ما با هم عجین گشته ست هر آن تصویری از بیت المقدس بود آری در چشم های حاج قاسم، حاج رضوان  باید یکی باشیم تا پیروز باشیم وقتی یکی هستند لشکرهای شیطان اینک برای دشمنان جانی ما فرقی ندارد غزه و بیروت و تهران تو رفتی و این عرصه ی خونخواهی اما خالی نخواهد ماند از مردان میدان دنیا جلودارش نخواهد بود وقتی از آه فرزندان تو برخاست طوفان @h_zarnaghi  
با مشت آهنین به دهان ستم زدی آری معادلات جهان را به هم زدی بغض سکوت حنجره ها را فشرده بود اما تو از صلابت فریاد دم زدی  دستت پر از ستاره ی دنباله دار بود آنشب که صبح صادق ما را رقم زدی آنشب تو ای شهاب رهایی چه دیدنی بال و پری به بام بلند حرم زدی از آسمان مسجد الاقصی گذشتی و ... بر خاک انبیای الهی قدم زدی هو یا علی بلند شد از جان عاشقان تا بر صف یهود به تیغ دو دم زدی بر قله ها شکوه تو حالا چه دیدنی ست حالا که بر بلندی عالم علم زدی سیلی تو به صورت صهیون فقط نبود سیلی به هر چه دشمن نامحترم زدی @h_zarnaghi
جانم فدای آن مسیری که تو رفتی جانم فدای راه آزادی انسان تو رفتی و این عرصه ی خونخواهی اما خالی نخواهد ماند از مردان میدان دنیا جلودارش نخواهد بود وقتی از آه فرزندان تو برخاست طوفان
ای ناخدای کشتی جان ها و ایمان ها رام اند و آرام اند با تو سیل و طوفان ها لبخند تو زیبایی گل های باغ ما شب گریه های تو دلیل هر چه باران ها   چشمان تو دریایی از آرامش و طوفان پیشانی ات روشن ترین ماه شبستان ها در هر کنار و گوشه ای با یاد گیسویت جمعند و سرگرمند هر شب را پریشان ها بالا بلندا جای دارد از تو بنویسند با هر قلم تاریخ دان ها و غزلخوان ها آغوش وا کردی که برگردند از هر سو آری پشیمان اند، از عشقت پشیمان ها تو از تبار آفتابی و شکوهت را آخر چرا باید که نشناسند انسان ها در امتداد چشم تو خورشید را دیدند در اوج ظلمت شبشکن مردان میدان ها از روزهای عاشقی با ما روایت کن ای یادگار حاج قاسم ها و چمران ها @h_zarnaghi
در هم شکسته دشمنان را یک نگاهت ای فاتح میدان خدا پشت و پناهت @h_zarnaghi
صدای انفجاری سخت در بیروت پیچیده که در هر خانه بوی تلخی از باروت پیچیده چه اخبار شگفتی می رسد از زیر هر آوار خبر در هر کجا آشفته و مبهوت پیچیده   کسی افتاده در مقتل که نامش سالهای سال طنابی بوده و بر گردن طاغوت پیچیده و حالا سید ما سبز می سوزد در این آتش اگرچه موج خون بر جان این یاقوت پیچیده اگر سروی هم افتاده ست این پرچم نیفتاده.... به دوش دیگران بر قامت تابوت پیچیده از این پس سایه ی مرگ است در پی، نام صهیون را که هر لحظه به دست و پای این فرتوت پیچیده @h_zarnaghi
اگر سروی هم افتاده ست این پرچم نیفتاده ست به دوش دیگران بر قامت تابوت پیچیده @h_zarnaghi
بدا به من که بمیرم میان خیل خموشان خوشا همیشه خروشان شبیه نیلفروشان @h_zarnaghi
به میدان باز هم یحیی سر آورد میان خاک و خون بال و پر آورد به ما گفتند او زیر زمین است ولی از آسمانها سر در آورد @h_zarnaghi
به لحظات آخر شهید تماشا کن نگاهی بیکران را سکانس آخر یک قهرمان را ببین در چشم های مهربانش شکوه زخمی آتشفشان را ببین مرد خطر را که به هم ریخت نگاهش دوستان و دشمنان را به فریاد نگاه خود به هم زد سکوت مرگبار این جهان را شکسته تکه چوب غیرت او غرور دوربین بی امان را به ما گفتند در زیر زمین است ولی او درنوردید آسمان را همان مرد است این زخمی، که دیدیم از او طوفان خشم سالیان را و حالا فاتحانه تکیه داده ست به روی مبل، جسمی نیمه جان را # یکی زخمی میان قتلگاه است بیا ای دل خبر کن روضه خوان را @h_zarnaghi
چیزی در مورد یحیی که مرا رها نمی‌کند... وحید یامین‌پور نوشت: 🔹این روزها پس از آن تصاویر تاریخ ساز از شهادت قهرمانانه‌اش به یک چیز فکر میکنم؛ او می‌توانست فقط با باز کردن چفیه از سر و صورتش، زنده بماند. فقط کافی بود کمی چفیه را پایین بیاورد. همانقدر که دوربین‌های ترسو چهره او را ببینند و هوش مصنوعی روی میز افسران ارشد اطلاعاتی جیغ بکشد که «نزنید... نزنید... او یحیی س...نوار است... اورا زنده می‌خواهیم.» 🔹یحیی می‌دانست زنده‌ی او چه اندازه برای عسراعیل ارزشمند است. او را می‌بردند و در بهترین بیمارستان تل‌آویو زیر نظر متخصصان، درمان می‌کردند. او می‌توانست بزرگترین شکار تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی باشد. آنقدر مهم که نتانیاهو اعلام کند جنگ را بُرده و غزه را به زانو درآورده و حالا گروگان‌ها و ده‌ها امتیاز دیگر را در ازای یحیی معامله می‌کند. 🔹یحیی همه اینها را می‌دانست ولی چفیه را تا زیر چشم‌هایش بالا کشید. من به آن لحظه‌ی لاهوتی می‌اندیشم که یک انسان چگونه می‌تواند مرگ را به خود دعوت کند. یحیی حتی اگر بدون چفیه دستگیر میشد باز هم در قهرمانی او شعرها می‌سرودند. او نه در تونل‌های زیر زمینی که در نقطه‌ی صفر تماس در جنگ رو در رو تا آخر مبارزه کرده بود و با یک دست قطع شده و ده‌ها جراحت دیگر به اسارت رفته بود. اما یحیی چفیه را تا زیر چشمها بالا کشید و فقط با چشم‌هایی شبیه همه‌ی چشم‌های به خون نشسته فلسطینی به شیطان معلق در سنگرش زل زد. تا او را نشناسند. تا با او همان کنند که با هر مبارز ناشناس دیگری... @h_zarnaghi
📢📢 فراخوان جشنواره استانی شعر دفاع مقدس و مقاومت آذربایجان شرقی ♦️مهلت ارسال آثار: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ آثار خود را به نشانی مندرج در پوستر 👆بفرستید. ▪️شرایط عمومی شرکت در جشنواره: ✅ اشعار ارسالی قبلاً در کتاب مستقل یا نشریه‌ای منتشر نشده باشد. ✅ اشعار ارسالی به صورت تایپی در قالب word با اندازه ۱۴ ارسال گردد. ✅ محدودیتی از نظر تعداد برای ارسال اشعار وجود ندارد. ✅ شاعران میتواند علاوه بر سروده‌های فارسی، اشعاری را که با زبانهای محلی سروده‌اند به جشنواره ارسال کنند. ✅ ذکر مشخصات کامل شامل نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد، تحصیلات، نام پدر، شماره تماس ضروری و آدرس دقیق محل سکونت در پایان برگه ارسالی مهم است. ♦️ انجمن شاعران اهل بیت ع، تبریز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ / تشنگان وصل بیا ای تیغ تیز عشق منت بر سرم بگذار بچینم سبز و وامگذار کارم را به پژمردن #ح.زرنقی @h_zarnaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صدای حاج قاسم است🌹 انگار که خوب قدرتت را نشناخت آمد به مصاف تو، ولی خود را باخت آواره شد و به ذلت افتاد آخر سمت تو هر آنکسی که تیری انداخت @h_zarnaghi
🌷برای شهید آرمان علیوردی ها نه دلشکسته و خسته، نه ناامید شدی زدی به قلب سیاهی و رو سپید شدی "به رغم مدعیانی که منع عشق کنند" به پای عشق خودت ماندی و شهید شدی همان سری که به پاهای مردمش افتاد همان دلی که برای وطن تپید شدی چه عاشقانه به تاریخ کربلایی ما   تو ای حماسه ی غم، صفحه ای جدید شدی خوشا به حال تو، بین تمام نوکر ها کسی که حضرت ارباب ما خرید شدی به فتنه خانه نشین بودم آه اما تو برای خاطر من رفتی و شهید شدی به لطف سرخی خونت که ریخت، برگی سبز میان باور این کهنه سررسید شدی   @h_zarnaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به پیش پای تو آخر چرا شهید نباشم منی که آمده ام تا که ناگزیر بمیرم تویی مسیر من ای عشق پس بیا و دعا کن در این مسیر بمانم در این مسیر بمیرم @h_zarnaghi
جهان با یاد تو هر لحظه جانی تازه می یابد زمین پرواز خود را آسمانی تازه می یابد اگر از این حوالی بگذری روزی که می گویند تمام کوچه ها نام و نشانی تازه می یابد   ببین در انتظارت چشم دنیا را! که این دریا یقین با شوق دیدارت کرانی تازه می یابد در استقبال تو این خاک آذین بسته با لاله میان خاک و خون ها ارغوانی تازه می یابد میان آتش و خون قهرمانی می دهد  از دست میان آتش و خون قهرمانی تازه می یابد برای بردن این مرزها تا بی نهایت ها دلاور آرشی تیر و کمانی تازه می یابد اگر بستند راهش را به هر طرحی و ترفندی به بام آسمان ها نردبانی تازه می یابد پس از افسانه های دور دست، این خاک مهر آیین کهن تاریخش از ما داستانی تازه می یابد # نظام دیگری می بخشی این دنیای درهم را که انسان بعد از آن با تو جهانی تازه می یابد زبان شعرم الکن بوده از اول ولی این دل برای گفت و گو با تو زبانی تازه می یابد @h_zarnaghi
📣 | *استقبال شاعران از موج همدلی مردم ایران با فلسطین و لبنان* ❤️ایران همدل ما را بخوان که ما غزلی عاشقانه ایم ما شرح حال روشنی از این زمانه ایم از هفت خان عشق گذشتیم بارها ما رستم حقیقی این شاهنامه ایم پشت همیم نسل به نسل از قدیم ها در تنگنای حادثه شانه به شانه ایم گاهی میان آتش و خون، تیغ بی نیام گاهی به لطف تیغ بلا جاودانه ایم گاهی عقیق سرخ سلیمان و پیش چشم گاهی به خاک غربت خود بی نشانه ایم هفت آسمان به زیر پر ماست غم مخور امروز را اگر چه که بی آب و دانه ایم ما باهمیم شادی و غم های خویش را با هم به زیر سقف همین کهنه خانه ایم در جان ما شکفته بهار امید ها بر چوب خشک، شادی صدها جوانه ایم ما همدلیم و هم قسمیم و حماسه ساز ! رزمندگان این کمک مومنانه ایم ✍️ شاعر: حسن زرنقی 📲 | [مشارکت در پویش](https://irane-hamdel.khamenei.ir/) 📢 *راوی همدلی باش* 👇 @iranehamdel_contact
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 در استقبال مثنوی زیبای استاد برای سید شهید مقاومت "بیست و چهار ساعته گرم جهاد بود شصت و سه سال بر سر یک اعتقاد بود " با دوستان راه خدا در صفا و صلح با دشمنان راه خدا در تضاد بود سید به رغم سینه ی اندوهگین خود لبخند داشت بر لبش، انگار شاد بود دلتنگ حاج قاسم و لبخندهای او دلگیر از جدایی حاجی عماد بود نسبت به وعده های خدا قلب روشنش امیدوار بود، پر از اعتماد بود یک دم اسیر عشوه ی دنیا ندیدمش  دنیای ما برابر او نامراد بود کی با غلاف مصلحت از پای می نشست آن ذوالفقار خشم که حیدر نژاد بود آن کوه، آن حماسه ی زیبا و باشکوه  سید که در مقابل ظلم ایستاد بود
طفل توام به گوش دل من اذان بگو با این کویر تشنه ات از آسمان بگو باران بی مضایقه ی مهربانی ام ! از آسمان پاک خدا بی امان بگو کی می رسد به دامن دریایی اش دلم ؟! با قطره ی وجود من از بی کران بگو با این تن فسرده ی در خاک کهنگی  از تازگی ی لایتناهی جان بگو بشکن حصار تنگ قفس را برای من از بی مکان بگو، به من از بی زمان بگو با آن نگاه روشن بی انتهای خود راز مگوی بندگی ام بی زبان بگو گفتی شبیه غنچه در این باغ بشکفم راز شکفتن دلم ای باغبان بگو ! ای همنشین هر شب تو آسمانیان با خاکیان راه خود از قدسیان بگو   پ ن :مردی که از سر سفره صحبت هایش سیر سیر بلند می شوم و شعری که برای نامگذاری پسرم علی محضر استاد بودیم @h_zarnaghi