طفل توام به گوش دل من اذان بگو
با این کویر تشنه ات از آسمان بگو
باران بی مضایقه ی مهربانی ام !
از آسمان پاک خدا بی امان بگو
کی می رسد به دامن دریایی اش دلم ؟!
با قطره ی وجود من از بی کران بگو
با این تن فسرده ی در خاک کهنگی
از تازگی ی لایتناهی جان بگو
بشکن حصار تنگ قفس را برای من
از بی مکان بگو، به من از بی زمان بگو
با آن نگاه روشن بی انتهای خود
راز مگوی بندگی ام بی زبان بگو
گفتی شبیه غنچه در این باغ بشکفم
راز شکفتن دلم ای باغبان بگو !
ای همنشین هر شب تو آسمانیان
با خاکیان راه خود از قدسیان بگو
#حسن_زرنقی
#مرد_خدا
پ ن :مردی که از سر سفره صحبت هایش سیر سیر بلند می شوم
و شعری که برای نامگذاری پسرم علی محضر استاد بودیم
@h_zarnaghi