در فراق سید آذربایجان #شهید_آل_هاشم
در ما ببین تداوم باران را
هر گوشه چشمه های خروشان را
آغوش وا کن ای دل دریایی
این تشنه رود های پریشان را
ای سرو سبزپوش فراق تو
آتش زده ست جان بهاران را
تنها گذاشتی به هوای که؟
تبریز مه گرفته ی گریان را
حالا به قاب عکس فقط داریم
آن چهره ی صمیمی و خندان را
این روزها که نیستی اما باز
داری هوای دست فروشان را
سر می زنی به مجلس ترحیمی
آرام می کنی دل سوزان را
کوچه به کوچه رفته و می پرسی
احوال مادران شهیدان را
همصحبت جماعتی آنجا که...
طی می کنی پیاده خیابان را
انگار عید آمده و داری
در بیت شاعران غزل خوان را
لبخند میزنی تو و می خوانم
ابیات سرفرازی ایران را
جمعه ست و خطبه های تو انگاری
در هم شکسته لشکر شیطان را
بعد از نماز باز به گوشی تو
اندوه و دردهای فراوان را
انگار زنده هستی و می بینی
در من هزار غصه ی پنهان را
اما نه، رفته ای و رها کردی
این جمع از فراق پریشان را
برخیز و بی تکلف امامت کن
این دلشکسته جمعه یاران را
بعد از شما مباد که باز آرند
آن نرده های سرد نگهبان را
یا اینکه پر کنند به هر مسند
پیران خسته جای جوانان را
آری رها مکن سر خود سید !
این جمعه های بی سر و سامان را
#سید_شریف
#امام_جمعه_تراز
#حسن_زرنقی
@h_zarnaghi