eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
456 دنبال‌کننده
156 عکس
69 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
من این روزها غرق در اشک و آهم که در کاروانی ندادند راهم کدامین خطا سر زد از من خدایا؟! گرفت از من او را  کدامین گناهم ؟! ندانستم انگار رسم گدایی که اینگونه افتادم از چشم شاهم پناهم بده گوشه ای از حریمت حسین من!  آخر ببین بی پناهم منِ رفته از خاطر روزگاران به غیر از نگاه تو چیزی نخواهم مرا هم بخوان تا دوباره بیفتد بر آن گنبد و بارگاهت نگاهم بخوان تا که موکب به موکب بیایم که لب تشنه ی چایی بین راهم قبولم کن و رو سفیدم کن آخر که من نیز چون حرُم و روسیاهم @h_zarnaghi
؟ عشقیمیز تا گلیب تجلایه دایانیبدور جهان تماشایه آخمیشیک منتظر باخیشلاردان دونموشیک قطره قطره دریایه  عشق لیلی ده بیرده مجنونلار  دسته دسته دوشوبله صحرایه "ارنی" سسلیروک کی موسی تک گلمیشیک بیزده طور سینایه گورموشوک بوردا بیز خدانی...اگر "لن ترانی" دئیوبدی موسایه اربعین یا کی روز محشردور باخ اورکلرده شور و غوغایه اربعین دور یئنه آچیب معشوق قاپیسین عاشقان شیدایه اوپمگه زائرین ایاقینی ،یئر... هر قدم ده گلیر تمنایه یول وئریر آستانه سینده حسین نه فقط شیعه یه، کی ترسایه آپاریبدور اورک مسیحادن او کی بیر یول گئدیب کلیسایه وصل جانانه جان فدا ائدیروک اولا جانلار فدا بو سودایه دوشموشوک او باشین دالیجان کی عالمین باشینه سالیب سایه بیز پریشانیلر بو قانلی باشین بیر توکون وئرمریک بو دونیایه @h_zarnaghi  
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹آه از آن روز...🔹 پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینه‌اش دریای طوفان‌زای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد رسیده پشت در، اذن دخول انگار می‌خواند که عزرائیل هم چشمی بر این باب‌الکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود می‌سپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربان‌مردی که شمشیر دو دم دارد تو می‌خواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبه‌اش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظه‌ای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد 📝 @h_zarnaghi
گلمیشم(آمده ام) بو روزگار اَلینن ائله جانه گلمیشم ترک ائتمیشم جهانی خراسانه گلمیشم بوشدور الیم، اورک دولی اما امیدیلن درگاه لطف حضرت سلطانه گلمیشم  منده امیدیلن گوتوروب جان کلافینی بازار حسن یوسف کنعانه گلمیشم هر بیر سلامینن حیاتیم تازه جان تاپیب هر دفعه کی حریم رضاجانه گلمیشم  چوللرده بیر غریب قوشویدوم ولی سنین عشقیندی کی سپیپ من اوچون دانه، گلمیشم  گولدی،چیچکدی صحن لرین نقشی، منده بیر پروانه یم کی سیر گلستانه گلمیشم آیینه کاری لرده باخان جنتی گورر به به حریم روضه ی رضوانه گلمیشم حوض حرمده تا کی ایچم آب کوثری  سیندیرمیشان پیاله و پیمانه، گلمیشم منده بو آستانه ده اوو تک اماندیام من کی پناه شاه خراسانه گلمیشم   @h_zarnaghi
تورکی دیلینده یوخدی سنین تک غزل یازان تکجه سنیدین آز یازان اما گوزل یازان دنیای شعریده داها گلمز سنین کیمین هر بیتینی فصاحته ضرب المثل یازان یوخدور سنین کیمین یول آچان شعریلن گویه چوخدور ولیک یئرده قالیب مبتذل یازان چوخدور تمام عمرونی قاش گوزده سیر ائدن یا مردما اگر یازان اولسا  دغل یازان تکجه سنیدین الله آدیلان بو اولکه ده عشق علی ده هر سوزونی بی بدل یازان افسوس آیریلیق غزلین بیرده شهریار! نیسگیلله یازدیریب سنه، حکم ازل یازان   @h_zarnaghi
https://www.farsnews.ir/news/14020627000602/روح-وحدت-ایرانی-در-کالبد-شعر-شهریار تاثیر اشعار استاد شهریار در حفظ زبان و سنت‌های ادبی با نوآوری در آن- چه در زبان و چه در محتوا- غیرقابل انکار است، آن هم در روزگاری که در سایۀ تاثیر نهضت ترجمۀ ادبیات غرب در ایران، تبلیغات گسترده‌ای در مورد پایان حیات شعر کلاسیک و ناکارآمدی قالب‌های آن به ویژه غزل در جریان بود. بعد دیگری از تاثیرگذاری استاد شهریار بر شعر معاصر، تقویت جریان شعر مذهبی و حضور آن در زندگی مردم با خلق اشعار درخشانی مانند «علی ای همای رحمت...»، «شب و علی»، «شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین...»، «گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر...» و...است که ذهن جامعه را تصرف کرد. شعر «علی ای همای رحمت...» با گذشت قریب یک قرن از سرودن آن، هنوز بر زبان خواص و عوام جاری است و خواهد بود. آذریهای قفقاز با عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شده‌اند و علایق تاریخی، فرهنگی و مذهبی با ایران دارند ولی در دوره‌ی شوروی و پس از فروپاشی شوروی، تلاش کرده‌اند میان مردم آن خطه با ایران فاصله و گسست ایجاد کنند. با این توضیح، انتشار صدای شهریار به مثابه‌ی صدای ایران در آن سامان برای حزب کمونیست شوروی و باکو به شدت ناگوار بود.
🌏 برای شهید دستت کجاست؟! از چه، خالی ست آستینت؟! بس پاسخ شگفتی ست لبخند دلنشینت آن شب به خاک افتاد اما از آسمانها... ماه و ستاره چیدی با دست اینچنینت بین تو و اباالفضل رازی مگوست انگار   سر بند "یاحسین" است وقتی که برجبینت  دست تو بر لب مرز جا مانده تا که دشمن دیگر طمع نورزد بر خاک سر زمینت از مذهبت چه پرسم؟! از دین تو چه گویم عشق است مذهب تو  دلدادگی ست دینت با هر نسیم تردید دنیای ما به هم ریخت اما تو ایستادی با کوهی از یقینت معلوم بود از اول پر می کشی از این خاک مین بود و تیر و ترکش وقتی که همنشینت آه ای مسافر من، در این سفر در این راه دستت پر است، هر چند خالی ست آستینت پ ن: شهیدی که ناخواسته دوستش دارم ✅ @h_zarnaghi
گفت و گو پیرامون شعر دفاع مقدس و شعر خوانی در رادیو تبریر از امروز (شنبه)به مدت چهار روز از ساعت ۱۳ @h_zarnaghi
🔸🔸دفاع مقدس ♦️ متاثر از کتاب خاطرات لفظ و به یاد تمام شهدایی که در این کتاب از آنها نام برده شده است و به یاد   که می گفت برای عبور از سیم خار دار اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی... 🔸🔸🔸 به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون ها یافتم اما نمی یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود میخواندی اما من... میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب گریه های خود به گوش آسمان ها می رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من! رفیق لحظه های تلخ و شیرینم ... چه میشد با خودت میبردی آن شب مبتلایت را ✍   @h_zarnaghi
♦️ 🔸🔸 در زمان ظهورت هنوز در دل این جاده مانده خط عبورت هنوز می وزد از هر کرانه عطر حضورت هنوز پرده نشینی و گوشه گوشه ی  عالم پر است از تو و از نغمه های شور و شعورت تو آفتابی و دردا که در زمانه ی تردید شبیه شب پره ها چشم بسته ایم به نورت و یا که از سر عادت غروب جمعه ی خود را به یک سلام عجولانه کرده ایم مرورت امیر قافله ما را ببخش اگر که نبودیم در این زمانه ی تنهایی تو سنگ صبورت اگر چه چشم به راه توایم باز دعا کن  که اهل کوفه نباشیم در زمان ظهورت ✍ @h_zarnaghi
🔸 🔸🔸 شهید از بس که زخم های تنت را شمرده ایم ما نیز با تو زخم پی زخم خورده ایم هر شب دل شکسته ی ما می بری هنوز از لحظه ای که دل به نگاهت سپرده ایم آن خنده های صاف و صمیمی و ساده را آخر که گفته است که از یاد برده ایم؟! ای خوش به حال تو که شهیدی و زنده ای ای وای ما که دیر زمانی ست مرده ایم ما را ببین که بی نفس گرم آفتاب در تنگنای سرد زمانها فسرده ایم با صد هزار جلوه شکفته گل از گلش وقتی به باغ یخ زده نام تو برده ایم کی میشود که از دل ما عقده وا کنی؟! مایی که بغض کهنه ی در خود فشرده ایم ✍ @h_zarnaghi  
🌻به عشق حضرت رسول و ام المومنین خدیجه(س) تو را در عشق بی معناست غرق خویشتن بودن تویی و مصطفی معنای یک جان در دو تن بودن به دنبال دلت صحرا به صحرا رفتی و آخر رسیدی بر سر کوی نبی از بی وطن بودن تجارت بعد از این سودی ندارد بگذر از خیرش تو را کافی ست تنها با محمد هم سخن بودن که بودی تو؟! همانا شیر زن بودی به شهری که ... به چشم مردمانش شرمساری بود زن بودن تمام آرزویت بود و آخر سر محقق شد به جان و مال خود مانند حیدر بت شکن بودن نه هرکس میتواند چون تو ام المومنین باشد دلی میخواهد آتشناک، شمع انجمن بودن در آیین بهاران هر کسی را این سعادت نیست به باغ مصطفی گلهای عصمت را چمن بودن تو که با جان و مالت یاور دیرین دین هستی به چشم عاشقان تنها تو ام المومنین هستی # به اسلام از همان اول زبانزد بوده ایمانت همین ایمان سبب شد فاطمه پرورد دامانت در آن صحرای سوزان تا که فهمیدی محمد را به لبخندش شکفتی و بهاران شد زمستانت و با هر "اشهد انُّ..."رهایی، غرق پروازی که پیش از این زمین و آسمانها بوده زندانت و حالا خانم ِ آن خانه ای هستی که بعد از این  به هر شام و سحر خیل ملائک هست  مهمانت چنان دار و ندارت را به راه دوست بخشیدی که تا امروز هم تاریخ اسلام است حیرانت فقط از درهم و دینار نگذشتی در این سودا به پای عشق خود حتی گذشتی از سر جانت تو دارایی خود را خرج دینداری ما کردی و حالا مادر مایی و ما بچه مسلمانت چه توفیقی ست ما را ! همسر پیغمبر مایی نه تنها همسر پیغمبر ما، مادر مایی   ✍🏻 🏷 علیهاالسلام | @h_zarnaghi  
پاییز آمده ست که بارانی ام کند دلتنگ روزهای گل افشانی ام کند پاییز آمده ست که با لحن برگ ها در چشم باغ محو غزلخوانی ام کند  یکبار دیگر آمده در راه مدرسه با شور و شوق طفل دبستانی ام کند یا در کنار پنجره شاعر کند مرا با چند بیت قصد پریشانی ام کند با شاخه های خشک مرا نیز بشکند آماده ی اجاق زمستانی ام کند شاید به مرگ، زنده کند جان مرده ام شاید که جان تازه ای ارزانی ام کند کو آن نسیم روح نواز بهاری ام ؟! صبحی گذر به بی سر و سامانی ام کند کاش ای بهار گمشده وقتی که می رسی تقدیر پیش پای تو قربانی ام کند @h_zarnaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ ♦️ 🔸🔸 چه می دیدی؟! بگو با من که در آن روز و در آنجا چه می دیدی ؟! شهید من! میان تیر و ترکش ها چه می دیدی ؟! همان جایی که می گفتی بیا احمد بیا احمد روایت کن که در آن صحنه ی زیبا چه می دیدی ؟! نسیم رحمت آنجایی که پس زد پرده دنیا بگو  آن لحظه ها در عالم بالا چه می دیدی ؟! در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خون ها به غیر از صحنه های سرخ عاشورا چه می دیدی ؟! چه می دیدی که رفتن را به ماندن ها نمی دادی پس از آن روزها در طالع فردا چه می دیدی؟! بگو، دیروز از آن بالا بلندی های معبرها از این آشفته حال و روزهای ما چه می دیدی؟! # شهید من! شهید من! که هم آغوش امواجی... مگر در بی کرانی های آن دریا، چه می دیدی؟! ✍ @h_zarnaghi
🔸🔸🔸 وحدت این کعبه همان قبله ی ایمان من و توست این مشعل افروخته قران من و توست "جمعیت آزاده ما نگسلد از هم" تا نام خدا رشته ی پیمان من و توست روشن به اذان است و نماز است چراغش این خانه ی آباد که ایران من و توست کی سست شود پایه ی دیوار و دری که آذین شده با عکس شهیدان من و توست آری وطن من، وطن تو، وطن ماست این خاک که آمیخته با جان من و توست برخاسته از خاطر آشفته ی دونان بادی که پی زلف پریشان من و توست آن چشم که بسته ست به شادی من و تو گریان شده با هر لب خندان من و توست از جان نهراسیم که سودای شهادت آغاز من و توست نه پایان من و توست یک روز به هر قله بر افراشته گردد این پرچم سرخی که به دستان من و توست   ✍ @h_zarnaghi
♦️♦️ تو هیبت آفتابی و شب پره ها از عکس تو نیز در هراس اند هنوز @h_zarnaghi
♦️🔸♦️🔸♦️ از شانه های چون دماوند تو می ترسند؟! یا اینکه نه ...از طرح لبخند تو می ترسند؟! تو اهل روضه بوده ای و این یزیدی ها از چشم های آبرومند تو می ترسند از "کلنا عباسک یا زینب" ات، آری از معنی زیبای سربند تو می ترسند این کافران و مشرکان بر روی لب هایت از نام نامی خداوند تو می ترسند ما را تو فرزند خودت خواندی و بدخواهان از این همه آماده فرزند تو می ترسند پرسیده اند از این و آن و در شب حمله از خشم طوفانی اروند تو می ترسند آنها از این خاک عزیزی که حرم خواندی آنها از ایران برومند تو می ترسند @h_zarnaghi  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸سردار مهربان ما🔸 کوهی و... سیل و طوفان تو را می شناسند دشتی و... باد و باران تو را می شناسند چشمه ای و به صحرای لب تشنگی ها آهوان پریشان تو را می شناسند   آی آغوش امن پر از مهربانی کودکان هراسان تو را می شناسند نه مدیران آسوده ی پشت میزی بلکه مردان میدان تو را می شناسند در دل کوه هاشان صدای تو باقی ست روستاهای کرمان تو را می شناسند خط به خط ِ حلب ،سامرا، غزه، مثل... فکه و حاج عمران تو را می شناسند کاش من نیز بشناسمت قبل مرگم ای که خیل شهیدان تو را می شناسند @h_zarnagh