eitaa logo
اشعار حاج حبیب الله معلمی
254 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
1 فایل
آدرس کانال اشعار حاج حبیب الله معلمی @habibollahmoallemi نوحه های حاج صادق آهنگران در جنگ تحمیلی: @ahangaransadegh ارتباط با ما: @abuammar_hz اشعار حاج حبیب الله معلمی: @habibollahmoallemi نوحه های کربلایی حسین فخری @hoseinfakhri
مشاهده در ایتا
دانلود
روح حقایق قرآن ناطق کشته شد واویلا امام صادق کشته شد واویلا منصور عباسی زِ جهل و بیداد داغی گران به قلب شیعه بنهاد زهر ستم به پیشوای دین داد روح حقایق کشته شد واویلا مسموم چون آن میر رهنما شد شهر مدینه غرق در عزا شد در مُلکِ هستی شور و شین بپا شد عرفان و منطق کشته شد واویلا عباسیان ابواب فیض بستند قلب رسول الله را شکستند ناحق به جای اولیا نشستند مولای لایق کشته شد واویلا کرسی دانشگاه دین و ایمان خالی شد از استاد علم و عرفان خورشید دین شد زیر خاک پنهان شمس المشارق کشته شد واویلا شمس فروزانِ رَهِ حقیقت آیینه ی انوار علم و حکمت مسند نشین کرسی شریعت میر محقق کشته شد واویلا پیری که از سر تا به پا صفا بود فرزند باقر مظهر خدا بود آیینه ی پاک علی نما بود معصوم مشفق کشته شد واویلا صادق که عمرش صَرفِ راه دین شد مسموم زهر قوم مشرکین شد موسی بن جعفر زین اِلَم غمین شد عطر شقایق کشته شد واویلا @habibollahmoallemi
گنج علم و معرفت گلبرگ روی صادق آل پیمبر پژمرده شد با زهر منصور ستمگر صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد شد زین مصیبت در فغان زهرای اطهر ختم النبیین نوحه گر با دیده ی تر صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد عباسیان پیمان پیغمبر شکستند از کشتی بحر ولا لنگر شکستند از گنج علم و معرفت گوهر شکستند گلزار دین را از جفا کردند پَرپَر در آتش بُغض و حسد، گلزار دین سوخت شمع هدایت ناشرِ، دین مبین سوخت باب عُلوم اولین و آخرین سوخت جان جهان شد زین غم عُظمی مُکَدَّر منصور، وجه الله را آیینه بشکست دُریّ گران از کینه ی، دیرینه بشکست یا باز ام الاولیا را سینه بشکست کین سان فتاده لرزه بر، هستی سراسر منصورِ ظالم، مظهر جهل و شقاوت خصم خدا بیگانه از، رحم و مُرُوَّت بس کینه در دل داشت از، نورِ ولایت مسموم بنمود از جفا، فرزند حیدر از کین، امام عصر خود، را کرد مسموم کوشید بهر قتلِ آن، مولای مظلوم از فیض حکمت، شیعیان، را ساخت محروم بر قلب مشتاقانِ حق، افکند آذر والا امامی کز فضیلت بی قرین بود مصباحِ نورِ فیضِ رَبُّ العالمین بود بنیان گذار مذهب و، مولای دین بود مسموم شد با زهر آن، شومِ ستمگر منصور بی رحم این چنین، ظلم و جفا کرد خون در دل زهرا و ختم الانبیا کرد از بهر دنیا اینچنین، جرم و خطا کرد بنهاد داغی بر دلِ، موسی بن جعفر دیوِ شقاوت بر سلیمان، چیره گردید چشم فَلَک بر این عداوت، خیره گردید عالم زِ دود و آه و ماتم، تیره گردید پنهان به زیر خاک شد، مِهرِ مُنَوَّر این عزا بر مُلکِ و دین، باران غم زد هفت آسمان فریاد از این، ظلم و ستم زد بر سر مُعَلِّمی زِ غم، دست الم زد خون دلش از دیده جاری شد به دفتر @habibollahmoallemi
غریب مسموم ایا غریب مسموم ایا شهید مظلوم چراغ راه ایمان رضا رضا رضا جان شهید گشتی ای وای، زِ جور و کین مأمون در این دیار غربت، تو را نمود دلخون جن و ملک زِ داغِ، شهادت تو گریان رضا رضا رضا جان دشمن دین حق ریخت، زهر ستم در انگور تو را به خوردن زهر، زِ کین نموده مجبور که از شراره ی زهر، قلب تو شد پریشان رضا رضا رضا جان نور دو چشم موسی، عزیز مصطفایی به درد جمله دلها، تو بهترین دوایی تویی طبیب جانها، دوای دردمندان رضا رضا رضا جان زِ ظلم پور هارون، هزار آه و فریاد که داغ جانگدازت، به قلب شیعه بنهاد قتل تو را به ظاهر، کرد زِ خلق پنهان رضا رضا رضا جان امام هشتمین و، مهر ولایتی تو علی سومین و، نور حقیقتی تو خاک دَرِ سرایت، سرمه ی چشم انسان رضا رضا رضا جان ستمگر زمانه، نموده بود فراموش که نور حق نگردد، زِ کید و کینه خاموش همیشه در تجلی است، جلوه ی نور یزدان رضا رضا رضا جان @habibollahmoallemi
غربت رضا بیا زهرا یکدم ای مادر به غربت حال رضا بنگر نموده با زهر کین مسموم مرا مأمون ستم گستر زِ جور مأمون عباسی، گرفته آتش سراپایم شراری افکنده بر قلبم، همی لرزد جمله اعضایم به دل افتاده مرا دردی، که می سوزد استخوانهایم نه بر بالینم پرستاری، نه همدم نِی مونس و یاور خراسان است شاهد قتلم، غریبانه سر نهم بر خاک سِپارم جان من در این غربت، به تنهایی با دلی غمناک لهیب زهر پیش چشمانم، سیه کرده صفحه ی افلاک که از این درد درون یکدم، نمی گیرم جای بر بستر به غیر از خاک خراسان نیست، مرا بر بالین پرستاری ندارم یک محرم رازی، ندارم یک یار و غمخواری غریبان را در دَمِ مُردَن، نباشد بر سر عزاداری نه معصومه تا نماید پاک، سرشکم از دیدگانِ تر کسی نَبوَد تا بَرَد پیغام، به سوی شهر و دیار من به فرزند من تقی گوید، در این دم از حال زار من که ننشینی ای نوگل زهرا، تو دیگر در انتظار من که مأمون خاک یتیمی کرد، تو را ای آرام جان بر سر شده نیلی جسم گلرنگم، دلی مالامال خون دارم روی خاک حجره می غلطم، گران داغی در درون دارم به خود چون طومار می پیچم، به دل درد از حد فزون دارم زِ انگور زاده ی هارون، فتاده در سینه ام آذر بیا در هنگام جان دادن، کنار بستر جواد من که نیرنگ و خدعه ی مأمون، برآورد آه از نهاد من بیا اشک از دیده جاری کن، بزن بر سینه به یاد من که تا اسرار امامت را، کُنَم تفویضت دَمِ آخر @habibollahmoallemi
شام غریبان رضا امشب رسد از هر کَران، بر گوش جان بانگ عزا این شام محنت زا بُوَد، شام غریبان رضا امشب که هست از هر شبی، تیره تر و غمناک تر مدفون به خاک طوس شُد، مولا علی موسی الرضا مأمون ظالم خواست چون، خاموش سازد نور را در اوج بی رحمی به زهر، آلوده کرد انگور را بهر بقای خود نمود، آن خدعه ی مشهور را با زهر کین مسموم بنمود آن ولی رهنما با خوردن انگور زهرآگین، رضا مسموم شد زهر هلاهل کارگر، بر قلب آن مظلوم شد آثار مسمومیت از، رخساره اش معلوم شد شد منقلب احوال آن، خورشید اقلیم هدا ظلمی که از عباسیان، بر آل ییغمبر رسید بیداد آن بَد سیرتان، تا نقطه ی آخر رسید بر پیکر دین مبین، خنجر زِ پشت سر رسید در هیچ دوران ظالمی، بر کس نکرد اینسان جفا داغی که مأمون ستمگر بر دل زهرا نهاد از التهابش لرزه بر، دنیا و مافیها نهاد گلزار دین را داد آن، بیدادگر از کین به باد زد مستقیماً دست بر، قتل عزیز مصطفی قلب رضا از کینه ی، فرزند هارون گشت خون فرمود انا لله و، انا الیه راجعون از مجلس میشوم آن، بیدادگر آمد برون شد جانب خانه روان، بر سر کشیده بود عبا با حال جانسوزی رضا، وارد به صحن خانه شد دیدَش اباصلت این چنین، از خویشتن بیگانه شد بر گِردِ شمع عارضِ، آن رهنما پروانه شد دست مصیبت زد به سر، با ناله ی واغربتا آن رهبر دنیا و دین، گفتا به خادم این چنین برچین فراش حُجرِه را، تا لحظه های آخرین مانند جَدِّ خود حسین، جان بِسپُرم روی زمین هنگام جان دادن کنم، یاد از شهید کربلا دُرِّ ثَمینِ علم و دین، فرزند ختم المرسلین غلطان روی خاک زمین، در مُلکِ غربت بی معین بر غربت و مظلومیش، جِنّ و مَلَک اندوهگین گر خون ببارد زآسمان، در این عزا باشد روا ای نور حَیِّ دادگر، وی زاده ی خیرالبشر ای قبله ی اهل نَظَر، وی عاشقان را تاج سر ای گنج عرفان را گهر، وز هر گهر ارزنده تر ای معدن جود و سخا، وی دردمندان را دوا گِردِ حریمت عاشقان، پروانه آسا سوختند در بارگاه قدسیت، عَرضِ نیاز آموختند با عرض حاجت آمده، فیض و ثواب اندوختند بر درگَهِ احسان تو، صدها مُعَلِّم چون گدا @habibollahmoallemi
مهدی زهرا مادر دعا کن تا من از غیبت درآیم با قلب پُر خون سوی قبر اطهر آیم یادت کنم آنجا که آتش شعله ور شد با چشم گریان تا کنار آن در آیم آیا نمی گُفتَت پدر اُمِّ ابیها یا خود نمی زد بوسه بر، دست تو بابا جرمت چه بُد، مظلومه یِ، بی یار و تنها کاین گونه گردیدی شهید از ظلم اعدا چون یادم آید با دو چشم خون تر آیم مادر چرا پهلوی تو با در شکستند نور خدا را آیت و مَظهَر شکستند ختم رُسُل را از چه رو، گوهر شکستند با این تَعَدّی قلب پیغمبر شکستند سوزم چو یادِ حالِ زارِ مادر آیم ای مادر مظلومه ی راحت ندیده سَروِ بلند نورس قامت خمیده گل غنچه ی پژمرده ی آفت رسیده ای از جفای ظالمان محنت کشیده کی می شود کز بهر مادر یاور آیم @habibollahmoallemi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل رادیویی بیان معجزات قرآنی حقیر در مورد‌فلسطین وخیانت صهیونیستها طبق نصّ قرآن کریم
بسم اللّه..قابل توجّه، انجمنهاى شعراء،مدّاحان حسينيه شهيدآل مبارك، ثاراللّه،وشهداء ياد بود... وتمامى شهروندان اهواز دزدِ اشعارِ معلّمى قُدّس سرّه،رادرمحافل خودراه ندهيد،كه مايه ننگ است. گرچه هويت وى بربعضى عيان است، مجيدكريمى (نادم)كه شايد مثل فرعون،درجهنّم نادم شود سالهاى متمادى به عنوان شاگرد،كنار آن پيرطريقت مى نشست،كه اشعار او راپاكنويس كند ولى، خيانت كرد.اوّلاً.ْ پس از بازنويسى،تمامى دفاتر وصفحات خوش خطّ او كه يادگار ارزشمندى براى موزه ى دفاع مقدّس بايد مى ماند،اينچنين با ماژيك خط خطى كرده، كه در ذيل مشاهده كنيد. ٹانياًبسيارى از اشعارش رابعداً با تغييراتى بد و ناشيانه بنام خود بچاپ رسانده،درذيل ببينيد كه على رغم وجود تخلّص معلّمى دربيت آخرغفلت كرده ،وزير شعر نام خود را به عنوان شاعر آورده. دركتاب به اصطلاح پنجم خود.اين رسوايى رامدّاح عزيز خرّمشهرى براى حقير ارسال نموده درود بر مؤمنان باهوش والعاقبة للمتّقين. 👇👇👇👇👇👇👇