eitaa logo
اشعار حاج حبیب الله معلمی
342 دنبال‌کننده
18 عکس
0 ویدیو
2 فایل
آدرس کانال اشعار حاج حبیب الله معلمی @habibollahmoallemi نوحه های حاج صادق آهنگران در جنگ تحمیلی: @ahangaransadegh ارتباط با ما: @abuammar_hz اشعار حاج حبیب الله معلمی: @habibollahmoallemi نوحه های کربلایی حسین فخری @hoseinfakhri
مشاهده در ایتا
دانلود
عقیله ی بنی هاشم ای ماهتاب خانه ی زهرا تو زینبی آرام جان ام ابیها تو زینبی ای پاک تر زِ آینه اِی گوهر شرف گنجینه ی فضیلت و تقوی تو زینبی داری شمیم عطر بهشتی زِ فاطمه ریحانه ی حبیبه ی یکتا تو زینبی ای آیتی که مُنبَعِث از نور و کوثری قائم مقام عصمت کبری تو زینبی ای مظهر جمال، در آغوش مصطفی وی نونهال گلشن طاها تو زینبی دریای ژرف معرفت و علم و عقل و دین بنت علی عقیله ی والا تو زینبی در آفرینشت شده مهر و وفا عجین ای مهربان ترین همه زنها تو زینبی لبخند پُر مُحَبَّتِ تو بر رخ حسین داده است درس عشق به دنیا تو زینبی نام مُقَدَّست زِ خدا گشته انتخاب جانها فدایت ای گل زیبا تو زینبی ناموس کبریایی و دردانه ی بتول مصباح بیت حضرت مولا تو زینبی در صحنه ی فصاحتِ گفتار چون علی حَقّا که با تمامی معنا تو زینبی ای نور چشم حضرت خیرالنسا سلام وی گوهر یگانه ی شیر خدا سلام ای یاور حسین به صف کربلا سلام همسنگر حسین به دیار بلا سلام گر لطف تو نبود مرا آبرو نبود نُطقِ مُعَلِّمی زِ تو گویا تو زینبی @habibollahmoallemi
پیام آور انقلاب حسین زینبم خواهر باوفای حسینم قاصد خون زِ کرببلای حسینم الگوی عصمتم بنت خیرالنسایم پرورش دیده در دامن مرتضایم بانگ تکبیر حُلقوم خون خدایم نطق گویا و صوت رسای حسینم من درخشان تر از چشمه ی آفتابم جوشِشِ خون مولای دین بوترابم خطبه خوان و پیام آور انقلابم من پرستار گلدسته های حسینم من عزیزان زهرا به خون خفته دیدم طعن و زخم زبانها فراوان شنیدم تا به کاخ ستمکار دوران رسیدم موج توفنده ی نینوای حسینم شور گفتار بابم علی در کلامم خون پاک شهیدان حق را پیامم بانوی دین و روشنگر خاص و عامم خون نگار مرام و ندای حسینم دائماً از برادر نمودم حمایت یاورش بوده ام تا زمان شهادت با رضایت نمودم قبول اسارت زآنکه لبیک گوی صلای حسینم دشمنان خدا گر نمودند اسیرم اسوه ی بانوان شجاع و دلیرم آمدم انتقام حسین را بگیرم هم صدا هم ندا هم نوای حسینم دختر بنت والای پیغمبرم من کوکب دُریّ حیدر صفدرم من دشمن ظالمان ستم گسترم من از عزیزان دولت سرای حسینم منقلب کرده ام کوفه و کوفیان را زیر و رو می کنم کاخ مستکبران را سخت کوبم سَرِ غاصبان زمان را دیده ام داغ و درد آشنای حسینم سر نه در زیر قید اسارت نهادم سر به فرمان امر ولایت نهادم بهر افشای حق و حقیقت نهادم یار و فرمانبر و جان فدای حسینم آب خوش بعد قَتلِ برادر ننوشم بهر احیای اسلام و قرآن بکوشم چون گل خون پاک شهیدان بجوشم با مُعَلِّم غمین در عزای حسینم @habibollahmoallemi
کاروان زینب (س) همناله و نوا شو، با کاروان زینب همگام و همسفر باش، با پیروان زینب همگام با اسیران، همناله با یتیمان کن صبر و استقامت، با همرهان زینب بردار ناله از دل، با دختران زهرا شو در عزا هم آهنگ، با کوه و دشت و صحرا طوفان غم بپا کن همراه زینبی ها چون جاودانه باشد، نام و نشان زینب کی منع گریه کرده، گریه دوای درد است هر قطره قطره اشکی، جانا دوای درد است چون خون دل شَوَد اشک، مرهم برای درد است با گریه دِه تَسَلّی، روح و روان زینب دلخسته ای که آگاه، شد از مَقام زینب باید نماید الگو، مَشی و مرام زینب تا بر جهان رساند، اصل پیام زینب هر زن که زینبی شد، دارد بیان زینب آندم که سوخت قلبت، رو سوی کربلا کن بر سَروَرِ شهیدان، هر دم بپا عزا کن بردار ناله از دل، بر زینب اقتدا کن تا بِشنَوی پیامِ، خون از زبان زینب تا بانگ یا حسین است، در گردش زمانه دین مبین اسلام، از اوست جاودانه در کوفه خطبه خواندن، باشد از او نشانه ریزد مُعَلِّمی اشک با عاشقان زینب @habibollahmoallemi
میهمان مادر فَلَک امشب چرا مرغ دلم بی آشیانست زمین و آسمان گریان و زهرا در فغانست مگر از این جهان سوی خدا زینب روان است که جاری اشک غم از دیده ی کروبیان است پیمبر نوحه خوان است علی اشکش روان است عقیله قهرمان کربلا با قلب پُر خون زنی که مثل او نادیده هرگز چرخ گردون ببندد دیده زین دنیای دون غمناک و محزون به نزد مادرش صدیقه امشب میهمانست پیمبر در فغانست علی مرثیه خوانست سَفیر کربلا اُختُ الحسین بانوی اسلام که با رأس برادر با اسیران رفت تا شام پیام خون و امر رهبری را داد انجام طنین خطبه های آتشینش جاودان است یگانه آیت زهرا نما یار برادر اسارت رفت و کامل کرد ایثار برادر به دنیا ساخت روشن خط خونبار برادر که سرمشق حماسه آفرینان جهان است نمونه زن که بگرفت از علی درس شهامت به زن های جهان آموخت رمز استقامت به حق پیوست آخر آن نگهبان امامت گلی پژمرده کز داغش پریشان باغبانست چو زینب قهرمانی دیگر از مادر نزاید به دوران در شکیبایی چنان فردی نیاید مقام زینبی را هیچ بانویی نشاید به غیر از گوهری کز فاطمه او را نشانست به مهمانی مادر می رود با چشم گریان نماید سرگذشت کربلا را باز عنوان زِ دشت نینوا تا ماجرای شام ویران خمیده قامت و دل داغدار و خسته جان است گَهی از کشتگان کربلا گوید به مادر گَهی از لاله هایی که در آنجا گشته پرپر گَهی از قتل عباس و گهی از داغ اکبر پریشان دل زِ هجر سرور آزادگانست حضور مادر مظلومه بانوی دو عالم نماید ماجرای روز عاشوران مُجَسَّم که سوزد سینه ی صدیقه ی اطهر از این غم دمادم تا قیامت دیده اش گوهر فشان است به خاطر هرکه آرد این چنین سوگ و عزا را وفات زینب و لب تشنگان کربلا را بگیرد چون مُعَلِّمی زِ سر شور و نوا را قبول اُفتَد اگر از کمترین خادمانست @habibollahmoallemi
آفتاب معرفت گَردِ غم فرا گرفته آسمان دین مهر معرفت جبین نهاده بر زمین وامصیبتا شهید شد زِ زهر کین باقرالعلوم دین امام پنجمین هر طرف بپا نوای سوگ و ماتم است بانگ شیون از زمین به چرخ اعظم است اشک غم روان زِ چشم خلق عالم است سینه ها پُر از ملال و قلبها غمین چیست این مصیبتی که کرده دل فکار جِنّ و انس را نموده جمله بی قرار دیده ها زِ خونِ دل چو ابر نوبهار خیزد از دل زمانه ناله ی حزین این مصیبتی که در جهان موثر است شور و شین و ناله در همه معابر است ماتم شهادت امام باقر است کز اِلَم زند به سینه ختم مرسلین آفتاب معرفت امام عالمین فیض بخش ماسوی فروغ مشرقین نوگلی که بود زیب دامن حسین آه شد شهید، از جفای مشرکین مظهر جمال و نور ذات کبریا وارث علی عزیز جان مصطفی آنکه دیده صحنه های دشت کربلا نوگل بتول عزیز زین العابدین صرف گشت عمر نازنین آن امام بهر اعتلای دین مصطفی تمام عاقبت زِ سَمِّ زهر و کینه ی هشام شد شهید آن عزیز رب العالمین آنکه شد به کربلا اسیر کوفیان با سر مُقَدَّسی که بود خونچکان پنج ساله سوی شام و کوفه شد روان رنج ها به کودکی کشیده اینچنین هر چه دفتر زمانه را کنی نظر ظلم بوده کار ظالمان سلطه گر کِی شود نماند از ستم گری اثر؟ صاحب الزمان رسد به داد مسلمین عفو کن مُعَلِّمی به روز واپسین @habibollahmoallemi
روح حقایق قرآن ناطق کشته شد واویلا امام صادق کشته شد واویلا منصور عباسی زِ جهل و بیداد داغی گران به قلب شیعه بنهاد زهر ستم به پیشوای دین داد روح حقایق کشته شد واویلا مسموم چون آن میر رهنما شد شهر مدینه غرق در عزا شد در مُلکِ هستی شور و شین بپا شد عرفان و منطق کشته شد واویلا عباسیان ابواب فیض بستند قلب رسول الله را شکستند ناحق به جای اولیا نشستند مولای لایق کشته شد واویلا کرسی دانشگاه دین و ایمان خالی شد از استاد علم و عرفان خورشید دین شد زیر خاک پنهان شمس المشارق کشته شد واویلا شمس فروزانِ رَهِ حقیقت آیینه ی انوار علم و حکمت مسند نشین کرسی شریعت میر محقق کشته شد واویلا پیری که از سر تا به پا صفا بود فرزند باقر مظهر خدا بود آیینه ی پاک علی نما بود معصوم مشفق کشته شد واویلا صادق که عمرش صَرفِ راه دین شد مسموم زهر قوم مشرکین شد موسی بن جعفر زین اِلَم غمین شد عطر شقایق کشته شد واویلا @habibollahmoallemi
گنج علم و معرفت گلبرگ روی صادق آل پیمبر پژمرده شد با زهر منصور ستمگر صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد شد زین مصیبت در فغان زهرای اطهر ختم النبیین نوحه گر با دیده ی تر صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد عباسیان پیمان پیغمبر شکستند از کشتی بحر ولا لنگر شکستند از گنج علم و معرفت گوهر شکستند گلزار دین را از جفا کردند پَرپَر در آتش بُغض و حسد، گلزار دین سوخت شمع هدایت ناشرِ، دین مبین سوخت باب عُلوم اولین و آخرین سوخت جان جهان شد زین غم عُظمی مُکَدَّر منصور، وجه الله را آیینه بشکست دُریّ گران از کینه ی، دیرینه بشکست یا باز ام الاولیا را سینه بشکست کین سان فتاده لرزه بر، هستی سراسر منصورِ ظالم، مظهر جهل و شقاوت خصم خدا بیگانه از، رحم و مُرُوَّت بس کینه در دل داشت از، نورِ ولایت مسموم بنمود از جفا، فرزند حیدر از کین، امام عصر خود، را کرد مسموم کوشید بهر قتلِ آن، مولای مظلوم از فیض حکمت، شیعیان، را ساخت محروم بر قلب مشتاقانِ حق، افکند آذر والا امامی کز فضیلت بی قرین بود مصباحِ نورِ فیضِ رَبُّ العالمین بود بنیان گذار مذهب و، مولای دین بود مسموم شد با زهر آن، شومِ ستمگر منصور بی رحم این چنین، ظلم و جفا کرد خون در دل زهرا و ختم الانبیا کرد از بهر دنیا اینچنین، جرم و خطا کرد بنهاد داغی بر دلِ، موسی بن جعفر دیوِ شقاوت بر سلیمان، چیره گردید چشم فَلَک بر این عداوت، خیره گردید عالم زِ دود و آه و ماتم، تیره گردید پنهان به زیر خاک شد، مِهرِ مُنَوَّر این عزا بر مُلکِ و دین، باران غم زد هفت آسمان فریاد از این، ظلم و ستم زد بر سر مُعَلِّمی زِ غم، دست الم زد خون دلش از دیده جاری شد به دفتر @habibollahmoallemi
غریب مسموم ایا غریب مسموم ایا شهید مظلوم چراغ راه ایمان رضا رضا رضا جان شهید گشتی ای وای، زِ جور و کین مأمون در این دیار غربت، تو را نمود دلخون جن و ملک زِ داغِ، شهادت تو گریان رضا رضا رضا جان دشمن دین حق ریخت، زهر ستم در انگور تو را به خوردن زهر، زِ کین نموده مجبور که از شراره ی زهر، قلب تو شد پریشان رضا رضا رضا جان نور دو چشم موسی، عزیز مصطفایی به درد جمله دلها، تو بهترین دوایی تویی طبیب جانها، دوای دردمندان رضا رضا رضا جان زِ ظلم پور هارون، هزار آه و فریاد که داغ جانگدازت، به قلب شیعه بنهاد قتل تو را به ظاهر، کرد زِ خلق پنهان رضا رضا رضا جان امام هشتمین و، مهر ولایتی تو علی سومین و، نور حقیقتی تو خاک دَرِ سرایت، سرمه ی چشم انسان رضا رضا رضا جان ستمگر زمانه، نموده بود فراموش که نور حق نگردد، زِ کید و کینه خاموش همیشه در تجلی است، جلوه ی نور یزدان رضا رضا رضا جان @habibollahmoallemi
غربت رضا بیا زهرا یکدم ای مادر به غربت حال رضا بنگر نموده با زهر کین مسموم مرا مأمون ستم گستر زِ جور مأمون عباسی، گرفته آتش سراپایم شراری افکنده بر قلبم، همی لرزد جمله اعضایم به دل افتاده مرا دردی، که می سوزد استخوانهایم نه بر بالینم پرستاری، نه همدم نِی مونس و یاور خراسان است شاهد قتلم، غریبانه سر نهم بر خاک سِپارم جان من در این غربت، به تنهایی با دلی غمناک لهیب زهر پیش چشمانم، سیه کرده صفحه ی افلاک که از این درد درون یکدم، نمی گیرم جای بر بستر به غیر از خاک خراسان نیست، مرا بر بالین پرستاری ندارم یک محرم رازی، ندارم یک یار و غمخواری غریبان را در دَمِ مُردَن، نباشد بر سر عزاداری نه معصومه تا نماید پاک، سرشکم از دیدگانِ تر کسی نَبوَد تا بَرَد پیغام، به سوی شهر و دیار من به فرزند من تقی گوید، در این دم از حال زار من که ننشینی ای نوگل زهرا، تو دیگر در انتظار من که مأمون خاک یتیمی کرد، تو را ای آرام جان بر سر شده نیلی جسم گلرنگم، دلی مالامال خون دارم روی خاک حجره می غلطم، گران داغی در درون دارم به خود چون طومار می پیچم، به دل درد از حد فزون دارم زِ انگور زاده ی هارون، فتاده در سینه ام آذر بیا در هنگام جان دادن، کنار بستر جواد من که نیرنگ و خدعه ی مأمون، برآورد آه از نهاد من بیا اشک از دیده جاری کن، بزن بر سینه به یاد من که تا اسرار امامت را، کُنَم تفویضت دَمِ آخر @habibollahmoallemi
شام غریبان رضا امشب رسد از هر کَران، بر گوش جان بانگ عزا این شام محنت زا بُوَد، شام غریبان رضا امشب که هست از هر شبی، تیره تر و غمناک تر مدفون به خاک طوس شُد، مولا علی موسی الرضا مأمون ظالم خواست چون، خاموش سازد نور را در اوج بی رحمی به زهر، آلوده کرد انگور را بهر بقای خود نمود، آن خدعه ی مشهور را با زهر کین مسموم بنمود آن ولی رهنما با خوردن انگور زهرآگین، رضا مسموم شد زهر هلاهل کارگر، بر قلب آن مظلوم شد آثار مسمومیت از، رخساره اش معلوم شد شد منقلب احوال آن، خورشید اقلیم هدا ظلمی که از عباسیان، بر آل ییغمبر رسید بیداد آن بَد سیرتان، تا نقطه ی آخر رسید بر پیکر دین مبین، خنجر زِ پشت سر رسید در هیچ دوران ظالمی، بر کس نکرد اینسان جفا داغی که مأمون ستمگر بر دل زهرا نهاد از التهابش لرزه بر، دنیا و مافیها نهاد گلزار دین را داد آن، بیدادگر از کین به باد زد مستقیماً دست بر، قتل عزیز مصطفی قلب رضا از کینه ی، فرزند هارون گشت خون فرمود انا لله و، انا الیه راجعون از مجلس میشوم آن، بیدادگر آمد برون شد جانب خانه روان، بر سر کشیده بود عبا با حال جانسوزی رضا، وارد به صحن خانه شد دیدَش اباصلت این چنین، از خویشتن بیگانه شد بر گِردِ شمع عارضِ، آن رهنما پروانه شد دست مصیبت زد به سر، با ناله ی واغربتا آن رهبر دنیا و دین، گفتا به خادم این چنین برچین فراش حُجرِه را، تا لحظه های آخرین مانند جَدِّ خود حسین، جان بِسپُرم روی زمین هنگام جان دادن کنم، یاد از شهید کربلا دُرِّ ثَمینِ علم و دین، فرزند ختم المرسلین غلطان روی خاک زمین، در مُلکِ غربت بی معین بر غربت و مظلومیش، جِنّ و مَلَک اندوهگین گر خون ببارد زآسمان، در این عزا باشد روا ای نور حَیِّ دادگر، وی زاده ی خیرالبشر ای قبله ی اهل نَظَر، وی عاشقان را تاج سر ای گنج عرفان را گهر، وز هر گهر ارزنده تر ای معدن جود و سخا، وی دردمندان را دوا گِردِ حریمت عاشقان، پروانه آسا سوختند در بارگاه قدسیت، عَرضِ نیاز آموختند با عرض حاجت آمده، فیض و ثواب اندوختند بر درگَهِ احسان تو، صدها مُعَلِّم چون گدا @habibollahmoallemi
مهدی زهرا مادر دعا کن تا من از غیبت درآیم با قلب پُر خون سوی قبر اطهر آیم یادت کنم آنجا که آتش شعله ور شد با چشم گریان تا کنار آن در آیم آیا نمی گُفتَت پدر اُمِّ ابیها یا خود نمی زد بوسه بر، دست تو بابا جرمت چه بُد، مظلومه یِ، بی یار و تنها کاین گونه گردیدی شهید از ظلم اعدا چون یادم آید با دو چشم خون تر آیم مادر چرا پهلوی تو با در شکستند نور خدا را آیت و مَظهَر شکستند ختم رُسُل را از چه رو، گوهر شکستند با این تَعَدّی قلب پیغمبر شکستند سوزم چو یادِ حالِ زارِ مادر آیم ای مادر مظلومه ی راحت ندیده سَروِ بلند نورس قامت خمیده گل غنچه ی پژمرده ی آفت رسیده ای از جفای ظالمان محنت کشیده کی می شود کز بهر مادر یاور آیم @habibollahmoallemi