#وادی_عشق
نور رسالت
نخل امیدم افتاده از پا
بر روی دوشم تابوت زهرا
نور رسالت از خانه ی من
رفت و علی ماند تنهای تنها
زهرا نه تنها، غمخوار من بود
بعد از پیامبر، خود یار من بود
محرم به راز و، اسرار من بود
با رنج و غم رفت، از دار دنیا
داغی به دل از، نامحرمان داشت
از زخم پهلو، بر تن نشان داشت
تا لحظه ی مرگ، از من نهان داشت
با خون دل شد، مهمان بابا
آتش زدند درب خانه ام را
کشتند جانِ، جانانه ام را
ویرانه کردند، کاشانه ام را
گریان به حالِ، من آسمانها
بر روی زهرا، سیلی گشودند
خَطِّ فدک را، از وی ربودند
حق علی را، ضایع نمودند
اجماع بیداد، کردند برپا
از خانه ی من، لطف و صفا رفت
محبوبه ی ذات کبریا رفت
بنت پیمبر، خیرالنسا رفت
ای وامصیبت، زین داغ عظمی
پیمان خُم را، دونان شکستند
بر مسند پیغمبر نشستند
دست علی را، با خُدعِه بستند
بیداد کردند، بر آل طاها
زهرای من در، دل عقده ها داشت
بر تن نشان از، جور و جفا داشت
در هِجرِ بابا، شب ناله ها داشت
گریان زِ قتلش، شد عرش اعلا
باد خزان زد، بر گُلسِتانم
ماندند بی مادر کودکانم
بارد زِ داغش، خون دیدگانم
خاموش شد شمع عالم آرا
گردید بی گُل، باغ نبوت
از خار غم داشت، بر دل جراحت
او را نمودند، بی حد اذیَّت
چشم از جهان بست، اُمِّ ابیها
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
غریب در مدینه
حضرت زهرا بیا حسن را بگیر در بَر
بزن به سینه، که زهر نوشیده سبط اکبر
زهر شَرَر به قلب مجتبی زد
داغ حسن بر دل مصطفی زد
شَرَر به جان جمله انبیا زد
از این مصیبت، فتاده لرزه، به عرش داور
غبار غم همه جهان گرفته
شور و نوا کون و مکان گرفته
شعله به جان قدسیان گرفته
شد جگرش خون، حسن عزیز جان پیغمبر
زِ عرشیان بانگ عزا بلند است
زِ خاکیان واحسنا بلند است
ناله زِ جمله ماسوی بلند است
شال مصیبت، کرده به گردن، ساقی کوثر
غلغله در ارض و سما فتاده
ثُلمه به دین مصطفی فتاده
مظهر حق حسن زِ پا فتاده
زِ سوز سینه، طَلَب نموده، طشت زِ خواهر
زهر زده بر جگرش شراره
ریخت میان طشت پاره پاره
کرد به طشت خواهرش نظاره
به ناله می گفت، شَوَد فدایِ، تو جان خواهر
دو کودک نورس غم رسیده
دو غنچه ی رنگ زِ رخ پریده
صورتشان تر شده زِ آب دیده
به دور بابا، زنند بر سر، کنار بستر
بیا به حال حسنت نظر کن
خون جگر روان زِ چشم تر کن
لباس ماتم و عزا به بر کن
که تازه شد داغِ، های قلبت، دوباره مادر
جنازه ی حسن ولی سبحان
بنی امیه کرده تیر باران
حسین و زینبین به آه و افغان
پِیِ جنازه، خاک مصیبت، کنند بر سر
چو مادرش فاطمه ی حزینه
حسن غریب بود در مدینه
زِ غم بزن معلمی به سینه
بریز اشک و، فغان زِ سوزِ، جگر برآور
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
مسموم حسن
خَبَرِ قتل برادر، بگو ای خواهر به حسین من
زهر زد بر دلم آذر، بگو ای خواهر به حسین من
گو حسینت را حَسَنَت مسموم جفا گشته
آفتاب دین، غرقِ در گرداب بلا گشته
زِ شرار دل، گُلِ رویم چون کهربا گشته
چه مرا آمده بر سر، بگو ای خواهر به حسین من
زِ لهیب زهر، سینه ام سوزان، جگرم خون شد
آب نوشیدم، کوزه ی آب، آتش گلگون شد
استخوانم سوخت، حال من یکباره دگرگون شد
لرزه افتاده به پیکر، بگو ای خواهر به حسین من
موسم هجران، زده زهر آتش، به سراپایم
که سیه کرده، اثَرِ این سَم، همه اعضایم
دل به حق بستم، سیر از این عالم دنیایم
جگرم خون شده بنگر، بگو ای خواهر به حسین من
وقت رفتن شد، گو حسین آید، رویِ بالینم
لحظه ی آخر، بدهد تسکین، دلِ غمگینم
در جمال او، دَمِ جان دادن، نور حق بینم
یادگارم زِ پیمبر، بگو ای خواهر به حسین من
تابَم از تن رفت، شد جهان تاریک، پیش چشمانم
کارگر شد زهر، لخته لخته کرد، قلب سوزانم
پاره های دل، زِ دهن ریزد، روی دامانم
جان به لب آمده دیگر، بگو ای خواهر به حسین من
چو حسین آمد، پاره پاره قلب برادر دید
سر او بر سینه ی خود بنهاد و رویش بوسید
در بغل بگرفت حسن و از سوز جگر نالید
گفت ای جان برادر، حسنم ای نور دو عین من
چه جفاکاری، به تو از کین، زهر جفا داده
که به قلبت ای، پسر زهرا، شَرَر افتاده
چه ستمکاری، به دلِ من داغِ تو بنهاده
سوزد این غم دل حیدر، حسنم ای نور دو عین من
خواست تا نوشَد آب، از آن کوزه زاده ی زهرا
زد حسن فریاد، نَه گذارش ای زینب کبری
گاه میعادت، ای حسین باشد، یوم عاشورا
نوشی آب از دَمِ خنجر، ای وصیِّ من ای حسین من
بعد قتلِ من، آل عصمت را تو پرستاری
زِ یتیمانم کن، جان برادر تو نگهداری
که دهندت در، دشت خونینِ، کربلا یاری
همره آن علی اکبر، مونس جانم ای حسین من
دشمنانِ دین، که به من امروز، این جفا کردند
دشمنی با مکتب و با قانون خدا کردند
دل عالم را، چو مُعَلِّم غرق عزا کردند
قلبشان سوخته یکسر، همه گریانند به حسین من
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
پاره جگر
خواهرا زینب بیا شور و شین بپا کن
در عزای مجتبی با حسین نوا کن
زهر کین جُعدِه زد بر دلم شراره
قلبم از لهیب آن گشته پاره پاره
بسته شد به روی من آه راه چاره
خواهرا برو به تن جامه ی عزا کن
من میان خانه ی خود ببین غریبم
رنج و محنت و بلا شد دگر نصیبم
سوز آتش درون کرده بی شکیبم
بر سرت خاک عزا بهر مجتبی کن
شعله ای فکنده زهر از درون به جانم
پاره پاره ی جگر ریزد از دهانم
گو حسین بیا ببین درد ناگهانم
از برای او بیان شرح ماجرا کن
رو بگو حسین من در بَرَم بیاید
گاه جان سپردنم بر سرم بیاید
مهربان برادر و یاورم بیاید
یاریم در این غم و محنت و بلا کن
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
کشته ی زهر جفا
خونجگر از زهر قاتل مجتبی شد
دیده گریان مصطفی شد
حال زینب منقلب زین ماجرا شد
دیده گریان مصطفی شد
تا حسن نوشید زهر از دست همسر
خواند زینب را به بالین سبط اکبر
گفت با خواهر زِ سوز دل برادر
خون دلم از شِدَّتِ زهر جفا شد
خواهرا خاک عزا زین غم به سر کن
ناله کمتر زینب از سوز جگر کن
رو حسینم را زِ حالم باخبر کن
گو حسن مسموم زهر اشقیا شد
گو به بالینم بیا بنما نظاره
بین برادر را جگر شد پاره پاره
زهر جُعدِه زد به قلب من شراره
هر چه آمد بر سرم زآن بی وفا شد
چون حسین را با خبر بنمود خواهر
با شتاب آمد به بالین برادر
آن گل پژمرده را بگرفت در بر
دل پریشان خامس آل عبا شد
با حسین فرمود بر لب جان رسیده
ای حسینم موسم هجران رسیده
دفتر عمر حسن پایان رسیده
مجتبی را وقت دیدار خدا شد
گشته چون گلبرگ رویم زعفرانی
می کنم اکنون وداع زندگانی
رهبری کن خلق را با مهربانی
موسم رفتن از این دار فنا شد
ای حسین جان جز تو من یاری ندارم
کودکانم را به دستت می سپارم
سرپرستی کن از این اطفال زارم
چون تو را مقصد زمین کربلا شد
لطف فرما بر یتیمانم برادر
اشکشان را پاک کن از دیده ی تر
بر به دشت کربلا همراه اکبر
دیده تر مُعَلِّمی زین ماجرا شد
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
زیوَرِ عرش
ای جمالت مظهر الله اکبر یا حسین
وی به نامت عرش حق بگرفته زیور یا حسین
ای وجود نازنینت کشتی سِلم و نجات
شور عشقت کرده دلها را مُسَخَّر یا حسین
بهر اجرای عدالت ای عزیز کردگار
جان و سر کردی فدای دین و داور یا حسین
هم به شأنت آیه ی تطهیر آمد در کتاب
هم زِ تو تفسیر گردیده است کوثر یا حسین
بر علیه ظلم و بیداد و ستم کردی قیام
شد زِ تو زیر و زبر کاخ ستمگر یا حسین
نعره ی هیهات مناالذله ات تا روز حشر
کرده است از کربلا گوش جهان کَر یا حسین
آبیاری کرده نخلستان دین را خون تو
چون تو کی بیند جهان آزاده پرور یا حسین
مکتب اسلام را دادی نجات از انحراف
با شهادت این حقیقت شد مُیَسَّر یا حسین
منکران وحی را رسوا نمودی در جهان
زنده کردی باز آیین پیمبر یا حسین
امر معروف از دم نای تو می خیزد هنوز
ریشه در خون تو دارد نهی منکر یا حسین
گر قیام تو نبود ای میوه ی قلب رسول
راه حق روشن نمی شد بار دیگر یا حسین
از مدینه تا حرم از مکه تا کرببلا
سوی مقصد آمدی سنگر به سنگر یا حسین
آمدی ای حجت حق سوی قربانگاه عشق
نینوا شد با گل خونت مُعَطَّر یا حسین
خون پاکت مکتب توحید را احیا نمود
سبط احمد پور زهرا نجل حیدر یا حسین
یاورانی چون زُهِیر و مسلم و حُرّ و بُرِیر
عاشقانی چون حبیب بن مُظَهَّر یا حسین
خود چه حالی داشتی ای مونس جان بتول
چون در آغوشت گرفتی نعش اکبر یا حسین
رخ نهادی بر رخ و لب بر لب خونین او
گَه نهادی بر روی قلب پسر سر یا حسین
آسمانها با ملائک جمله خون بگریستند
بر تو و بر آن گل زیبای پَرپَر یا حسین
گَه سرش را می گرفتی بر سر زانوی خویش
گاه می بوسیدی آن روی زِ خون تر یا حسین
گریه کردی آن زمان که قاسم نسرین عذار
بر زمین افتاد از زین تکاور یا حسین
تا رسیدی بر سر بالین او جان داده بود
زیر سُمِّ مرکب و انبوه لشکر یا حسین
صبر از صبر تو شد شرمنده آن ساعت که تو
دیدی آن مظلوم را در خون شناور یا حسین
می ندانم بر تو در آن دشت خونین چون گذشت
تا بدیدی نعش بی دست برادر یا حسین
دست بگرفتی از آن سنگین مصیبت بر کَمَر
سوخت قلبت داغ عباس دلاور یا حسین
وای من چون شد تو را آن دم که بگرفتی به بر
قطعه قطعه پیکر فرزانه افسر یا حسین
حال تو چون بود آن لحظه که با تیر ستم
روی دستت داد جان لب تشنه اصغر یا حسین
داغ جانسوزی که چونان تیر بر قلبت نشست
بود داغ آن رَضیعِ ناز پرور یا حسین
ای سراپای وجودت غرق در دریای عشق
وی رضا بر آنچه از حق شد مُقَّدر یا حسین
ظهر عاشورا نماز عشق بر پا داشتی
با وجود تیرباران مکرَّر یا حسین
زآن نماز با شکوهت ماسوی الله در عجب
چون تو در دوران نزاید هیچ مادر یا حسین
در فضیلت بی بدیل و در شجاعت بی نظیر
رفتی از اوج فداکاری فراتر یا حسین
در ره نِیلِ هدف بهر بقای دین حق
با کلام خون تو دادی درس آخر یا حسین
آخرین لحظه که با خون چهره گلگون ساختی
پیکرت شد چاک چاک از تیغ و خنجر یا حسین
گشت آب غسل تو خون گلویت ای غریب
خاک صحرا شد کفن بر جسم اطهر یا حسین
جن و انس و عرشیان بهر تو خون بگریستند
چون تو را خاک بلا گردید بستر یا حسین
رفت بر بالای نیزه چون سر نورانیت
تیره از شرم رخت شد مهر خاور یا حسین
کِی روا بود این ستم ها بر عزیز فاطمه
داغ قتلت زد شَرَر بر جان خواهر یا حسین
گر مُعَلِّم اشک خون بارد چو سیلاب از بَصَر
کی شود با قطره ی خونت برابر یا حسین
@habibollahmoallemi
وادی_عشق
گل های پژمرده
آتشی افکنده بر دل آفتاب کربلا
برگ گلها سوختند از قحط آب کربلا
بر فَلَک رفته صدای العطش از خیمه گاه
کودکان لرزان چو بید از التهاب کربلا
اهل کوفه آب را بستند بر روی حسین
ثبت شد بیداد کوفی در کتاب کربلا
تا به حَدّی ظلم بر آل علی بالا گرفت
کاینچنین هرگز نمی آمد به خواب کربلا
آه کز فرط عطش خشکیده اشک چشم ها
جای آن باران خون بارد سَحابِ کربلا
دسته گل های حسین از تشنگی پژمرده اند
خونجگر آسیمه سر عُلیا جناب کربلا
در تمام خیمه ها یک قطره آبی نیست نیست
دختر زهرا به سر ریزد تراب کربلا
زینب کبری به سوی خیمه ی سقا روان
تا بگوید از عطش وز قحط آب کربلا
ساقی لب تشنگان رو سوی نهر علقمه
مشک بگرفته به دوشَش ماهتاب کربلا
جمع، گِردِ خیمه ی عباس چون پروانه ها
کودکان تشنه کام و دل کباب کربلا
جامه ها از شدت سوز عطش بالا زده
هشته جای مشکها روی تراب کربلا
مشک های خالی بی آب در آغوششان
اشکها بر مشک ها ریزد گلاب کربلا
دید چون این حال را از کودکان تشنه لب
سوخت جانش قهرمان انقلاب کربلا
گر مُعَلِّم گشته مجنون زین عزای جانگداز
آتش افکنده به جانش بازتاب کربلا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
سلام بر شهیدان کربلا
اَلسَّلام ای خامس آل عبا
اَلسَّلام ای تشنه کام کربلا
اَلسَّلام ای رهبر ایمان حسین
اَلسَّلام ای سَروَرِ خوبان حسین
اَلسَّلام ای شاه انس و جان حسین
اَلسَّلام ای مظهر ذات خدا
ای سُرورِ سینه ی خیرالبشر
سید کونین امام بحر و بر
ای علی مولای عالم را پسر
نور چشم حضرت خیرالنسا
اَلسَّلام ای پیشوای تشنه لب
سرفراز ای سیّد عالی نسب
منبع احسان و فیض نور رب
کشته ی لب تشنه ی دشت بلا
اَلسَّلام ای کشته ی راه نماز
ای به میدان شهادت یکه تاز
در دو عالم شهریار و سرفراز
ای که می باشد خدایت خونبها
اَلسَّلام ای وارث پیغمبران
اَلسَّلام ای خسرو لب تشنگان
وی پناه و ملجأ درماندگان
زینت آغوش و دوش مصطفی
جان نثار دین و احکام صلات
ای شهید راه آتیت الزکات
داده جان اندر لب نهر فرات
خشک لب رأس تو شد از تن جدا
اَلسَّلام ای نور چشمان رسول
اَلسَّلام ای سَروِ بستان بتول
از ازل کردی شهادت را قبول
اَلسَّلام ای کشته ی راه خدا
اَلسَّلام ای اکبر شیرین سخن
اَلسَّلام ای یوسف گل پیرهن
اَلسَّلام ای کشته ی صدپاره تن
ای شبیه روی ختم الانبیا
اَلسَّلام ای یاور و یار حسین
ای ابوالفضل ای علمدار حسین
حضرت عباس غمخوار حسین
نوگل گلزار شاه اولیا
اَلسَّلام ای قاسم نسرین عذار
نوجوان یکه تاز نامدار
سَروِ بستان ولی کردگار
اَلسَّلام ای نونهال مجتبی
اَلسَّلام ای اصغر ناخورده شیر
در میان جان نثاران بی نظیر
کس ندیده چون تو جانبازی صغیر
شد گلویت پاره از تیر بلا
اَلسَّلام ای جمع و انصار حسین
جان نثاران فداکار حسین
عاشقان کوی و دربار حسین
ای شهیدان جفای اشقیا
اَلسَّلام ای مُسلِم و حُرّ و زُهِیر
ای حبیب و مُصعَب و قِیس و بُرِیر
تشنه لب عبدالله اِبنِ عُمِیر
مسلم بن عوسجه ای باوفا
اَلسَّلام ای خسرو دور از وطن
از سوی این دسته های سینه زن
از مُعَلِّم با جمیع مرد و زن
بر شهیدان غریب نینوا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
خیمه گاه عشق
در هر دلی نوای حسین است نینوا است
هر جا به پا عزای حسین است کربلا است
هر خیمه ای که خیزد از آن بانگ یا حسین
گَرد و غبار آن به همه دردها دواست
بوی بهشت می رسد از خیمه گاه عشق
خاکش به چشم اهل نظر همچو توتیاست
مردم به روی بال ملائک نشسته اند
بنگر ببین شرافت این خیمه تا کجا است
با چشم دل نگر به عزا خانه ی حسین
مهدی عزیز فاطمه خود صاحب عزاست
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
قربانگاه عشق
در منای دوست جان دادن خوش است
غرقه خون در سجده افتادن خوش است
دادن سر بر سر پیمان عشق
خون چکان بر نیزه استادن خوش است
با تن بی سر به قربانگاه عشق
سینه را بر خاک بنهادن خوش است
با کمال شوق در یک نیم روز
جان هفتاد و دو تن دادن خوش است
در بَرِ تیر بلای عشق دوست
سینه را مردانه بُگشادن خوش است
نوجوان مه جبین را تشنه کام
جانب مقتل فرستادن خوش است
کودک لب تشنه ی بی شیر را
آب با تیر بلا دادن خوش است
بی عَلَم بی دست و آب از صدر زین
روی صورت با سر افتادن خوش است
تشنه جان دادن لَبِ آب فرات
با شهادت جاودان زادن خوش است
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
گدای حسین
مرغ دلم می زند پَر به هوای حسین
می بردم کو به کو شور و نوای حسین
جاذبه ی عشق او داده مرا آبرو
سرخوش و سرمستم از جام ولای حسین
عاشق و دلخسته ام دل به حسین بسته ام
کعبه ی آمال من کرب و بلای حسین
هر که به دربار او دست گدایی بَرَد
شامل حالش شَوَد لطف و عطای حسین
زمزمه ی یا حسین می رسد از هر کران
گشته به هر جا بلند باز لوای حسین
سوز دل خسته را جام حسینی دواست
مرهم زخم دل است اشک عزای حسین
در همه ی کائنات ولوله برپا شده
مُلک و مَلَک نیل پوش گشته برای حسین
رایحه ی عدل و داد روح صلات و جهاد
تا ابدیت دَمَد از دم نای حسین
گر چه حسین شد شهید در ره دین و نماز
جان جهان می شد ای کاش فدای حسین
روز قیامت شود آتش دوزخ خَموش
گر به به محشر فِتَد بَندِ ردای حسین
در سفر کربلا، سر زِ تنش شد جدا
اکبر فَرُّخ فر و ماه لقای حسین
یاور و همسنگرش، ساقی و آب آورش
دست و سر و جان خویش کرد فدای حسین
قاسم گلگون کفن، نوگل باغ حسن
خون مُطَهَّر نثار، کرد به پای حسین
خون گلوی علی، بر فَلَک افشاند و گفت
صفحه ی هفت آسمان گشته منای حسین
گُلپَرِ خون خدا، ریخته در کربلا
تا به ثُرَیّا رسید، صوت رسای حسین
معلمی کن به گوش، حلقه ی این بندگی
سرمه ی چشمان نما، خاک سرای حسین
هر چه در ایام عمر شعر سرودی بدان
نیست برابر به یک قطعه رثای حسین
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
وادی عشق
وادی عشقم، دیار کربلاست
ساربان آهسته ران
کوی جانان جلوه گاه کبریاست
ساربان آهسته ران
این مکان باشد تجلیگاه عشق
ابتدای راه عشق
خاک پاکش روح بخش و جان فزاست
ساربان آهسته ران
قافله سالار این وادی منم
کاروان عشق را هادی منم
روح عدل و نور آزادی منم
این دیار جان نثاران خداست
ساربان آهسته ران
حق در اینجا هدیه ی جان می خرد
گُلپَرِ خون شهیدان می خرد
بهترین ها بهر قربان می خرد
مقصد قربانیم در این مناست
ساربان آهسته ران
کربلا سرمنزل عشق است و شور
رهسپاران شهادت در سُرور
می کنند اینجا زِ موج خون عبور
غرقه خون دیدار با جانان رواست
ساربان آهسته ران
استوارم بر سر پیمان دوست
باید اینجا جان کنم قربان دوست
با شهادت می بَرَم فرمان دوست
طالبم مطلوب من در نینواست
ساربان آهسته ران
این عزیزانی که یاران مَنَند
پاکبازان جان نثاران مَنَند
در ره حق پِی سپاران مَنَند
هر که را بینی مهیای فداست
ساربان آهسته ران
همرهم جان برکفان آورده ام
کودک و پیر و جوان آورده ام
شیرخواری ارمغان آورده ام
در بقای دین فدا گشتن سزاست
ساربان آهسته ران
می کُنَم اینجا علی اکبر فدا
قاسم و عباس نام آور فدا
کودک معصوم علی اصغر فدا
دین بپا با بذل خون اولیاست
ساربان آهسته ران
کرده ام بهر بقای دین قیام
نِی برای حب دنیا و مقام
می دهم اسلام را با خون قوام
تا قیامت پرچم سُرخَم بپاست
ساربان آهسته ران
آمدم بیرون من از بیت الحرام
تا بجا باشد حرم را احترام
خصم دین خونم نریزد در مَقام
کربلایم کعبه ی اهل ولاست
ساربان آهسته ران
یا حسین جان امت ایران ببین
در برائت از گروه مشرکین
خونشان را ریخته دشمن بر زمین
خود نگفت این وادی امن خداست
ساربان آهسته ران
زاده ی سفیان مسلمان می کشد
در جوار کعبه مهمان می کشد
حُکمِ حق آیات قرآن می کشد
کشتن زوار کعبه کی رواست
ساربان آهسته ران
خون دل ریزد چو ابر نوبهار
از سر مژگان معلم زار زار
می سراید نوحه در لیل و نهار
همنوا با راهیان کربلاست
ساربان آهسته ران
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
ورود به کربلا
ای کربلا من حامی دین خدایم
سِبطِ رسول الله و مصباح الهدایم
با خط سرخ عشقبازی آشنایم
با کُشته گشتن در ره قرآن رضایم
من جرعه نوش باده ی بزم الستم
کز جذبه ی عشق جمال دوست مستم
بهر وفا بر عهد خود آماده هستم
حاضر به قربانی شدن در این منایم
سرباز کوی دلبر جانانه ام من
پیغمبر اسلام را ریحانه ام من
کامل شده در مکتب این خانه ام من
فانی در آن ذاتم که باشد خونبهایم
آماده ام فرمان بَرَم حکم خدا را
رنگین کنم با خون زمین کربلا را
بخشم تَداوُم خط سرخ انبیا را
سرباز قرآن نور چشم مصطفایم
همراه خود پیر و جوان آورده ام من
شش ماهه ی شیرین زبان آورده ام من
اهل حَرَم با کاروان آورده ام من
بنیانگذار انقلاب کربلایم
وقت آمده تا ظالمان را خوار سازم
مستکبران را خوار و بی مقدار سازم
از این ضِلالَت خلق را بیدار سازم
عِزّ و شرف نقش است بر خونین لوایم
آل ابوسفیان زِ حق بیگانه گشته
با جاهلیت باز هم پیمانه گشته
با حب جاه و زور و زر دیوانه گشته
این نَنگ را از روی دین با خون زدایم
با نهضتم ویران کنم کاخ ستمگر
احیا نمایم سنت جدم پیامبر
من غیرت اللهم حسینم پور حیدر
فرزند زهرا وارث شیر خدایم
هفتاد و دو قربانی آوردم من اینجا
در روز عاشورا کنم هنگامه برپا
با خون خود رنگین نمایم دشت و صحرا
تا آسمانها خون بگریند از برایم
فرمانده ی معروف حق در سنگرم من
احیاگر فرمان نهی از منکرم من
فرمانبر امر خدای داورم من
بگذشته از جان با رضای حق رضایم
تفسیر کوثر معنی عین الحیاتم
آیینه دار مکتب صوم و صلاتم
سرلوحه ی فرمان آتیت الزکاتم
روح نمازم آفتاب اِنَّمایم
با قتل من گر دین جدم پایدار است
از بهر من این مرگ خونین افتخار است
جام شهادت از برایم خوشگوار است
در راه آیین الهی جان فدایم
اینجا کُنَم قربان علی اکبرم را
سازم فدا عباس، میر لشکرم را
تقدیم راه حق نمایم اصغرم
چشم مُعَلِّم خون بگرید در عزایم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
تفسیر عشق
من آمدم در کربلا جان هدیه ی جانان کنم
تا در منای عاشقان مردان دین قربان کنم
همراه خود بهر فدا پیر و جوان آورده ام
بهر شهادت کودک شیرین زبان آورده ام
بهر اسارت خواهران مهربان آورده ام
تا عشق را تفسیر با خون فداکاران کنم
من خیمه گاه عشق را از مرکز وحی خدا
آورده ام برپا کنم در سرزمین نینوا
تا در بَرِ ظلم و ستم فرمان حق آرم بجا
کاخ ستم را بر سر مستکبران ویران کنم
گر قطع گردد از بدن دست امیر لشکرم
افتد اگر در خاک و خون جسم علی اکبرم
گردد اگر از تن جدا در ظهر عاشورا سرم
هیهات اگر سازش دمی با دشمن قرآن کنم
سازند اگر این کوفیان اعوان و انصارم شهید
یا در بَرَم غَلطَد به خون جسم علمدار رشید
گر رأس خونینم رَوَد در مجلس شوم یزید
با آن سر دور از بدن آیات حق عنوان کنم
دستم اگر بُرَّد زِ تن بعد از شهادت ساربان
گر جانب کوفه برند اهل و عیالم را خسان
همراهشان سرهای ما بر نوک نیزه خون چکان
با خطبه های زینب خود کوفه را لرزان کنم
سوداگر عشق خدا سرباز کوی دلبرم
این کاروان را جانب مقصود و مقصد می برم
ثاراللهم وجه اللهم پور شجاع حیدرم
با رزم خود در کربلا آفاق را حیران کنم
بر ذات حق دل بسته ام، سِیرِ الی الله بایدم
سَروِ گلستان علی آرام جان احمدم
بگذشتم از جان پشت پا بر عالم دنیا زدم
تا با قیامم مُضمَحِل آل ابوسفیان کنم
با دوست پیمان بسته ام مستانه در روز الست
خود پرچم آزادگی از ابتدا دارم به دست
در مذهب و در مکتب و قاموس من نَبوَد شکست
پویم طریق انبیا روشن ره انسان کنم
گر با نثار خون من برپا شود دین خدا
باشید بهر کُشتَنَم آماده ای شمشیرها
بهر شهادت آمدم سوی دیار کربلا
تا بر سر نیزه تلاوت آیه ی قرآن کنم
من شیر عشق از پنجه ی ختم رُسُل نوشیده ام
بهر بقای دین حق با جان و دل کوشیده ام
با این هدف پیراهن عزت به تن پوشیده ام
تا پرچم خونین بپا در صحنه ی دوران کنم
هر کس نماید پیروی از مَشی و از گفتار من
در هر مکان و هر زمان باشد مُعین و یار من
نامش بماند جاودان در دفتر طومار من
صد چون مُعَلِّم در دیار عشق سرگردان کنم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
مکتب حسین
من امیر کاروان انقلابم
جان نثار سنت و دین و کتابم
رهنمای خلق در راه ثوابم
حافظ ناموس اسلام و حجابم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
من به معراج شهادت یکه تازم
پاسدار مکتب و صوم و نمازم
عشقبازم در دو عالم سرفرازم
نور چشم حضرت ختمی مآبم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
مونس مردان حق در شام تارم
هم نوا با عاشق شب زنده دارم
تا شهادت امر معروف است کارم
نیست از اعدای دین هیچ اضطرابم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
با ستمکاران دوران در جهادم
نهی از منکر سِرِشته در نهادم
ضد ظلم و جور و بیداد و فسادم
آسمان معرفت را آفتابم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
ناخدای کشتی راه نجاتم
جوهر ترویج آتیت الزکاتم
در جهان اسطوره ی صبر و ثباتم
نوگل زهرا عزیز بوترابم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
آمدم یاری دهم دین خدا را
پِی سپارم خط سرخ انبیا را
لاله گون سازم دیار کربلا را
من ذبیح الله اعظم در کتابم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
می کنم قربانی اینجا اکبرم را
می دهم عباس نیکو منظرم را
هدیه آوردم علی اصغرم را
بهر قربانی خدا کرد انتخابم
من حسینم من حسینم، مصطفی را نور عینم
گر لب عطشان جدا گردد سَرِ من
ور به خاک و خون بیفتد پیکر من
یا اسیر خصم گردد خواهر من
رخ زِ میدان شهادت بر نتابم
من حسینم من حسینم ، مصطفی را نور عینم
آفرینت باد بانوی مسلمان
با حجاب برتر و دستور قرآن
پاسداری کن تو از خون شهیدان
تا نباشی شرمسار از جد و بابم
من حسینم من حسینم ،مصطفی را نور عینم
سعی کن نامحرمی مویت نبیند
رشته ی زیبای گیسویت نبیند
زینتت را هم به جز شویت نبیند
شرم دار از چهره ی در خون خضابم
من حسینم من حسینم ، مصطفی را نور عینم
باید الگوی تو باشد مادر من
در شجاعت باش چونان خواهر من
در ره یاری حق شو یاور من
تا ببینی یاورت روز حسابم
من حسینم من حسینم ، مصطفی را نور عینم
هر تَجَمُّل را که می بینی رها کن
قلب را روشن تو با نور دعا کن
چون مُعَلِّم یاد از کرببلا کن
ساز اشک دیدگانت را گُلابَم
من حسینم من حسینم ،مصطفی را نور عینم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
معلم شهادت
حسین معلم شهادتم من
سفینه النجاه امتم من
امیر کاروان عاشقانم
سِراجِ اَنوَرِ هدایتم من
اختر تابنده ی مُلکِ دینم
سُرورِ قلب ختم مرسلینم
خصم ستمگران و ظالمینم
بانی انقلاب و نهضتم من
وارث علم جمله انبیایم
حجت حق عزیز مصطفایم
مونس جان خیره النسایم
گوهر تقوا و فضیلتم من
مردم کوفه در شما صفا نیست
نزد شما مروت و حیا نیست
بین شما حقیقت و وفا نیست
مگر نَه از نسل نَبُوَّتَم من
نامه برای من شما نوشتید
چه بی وفا مردم بد سرشتید
بذر نفاق و ظلم و کینه کشتید
صاحب مسند ولایتم من
مرا زِ خُدعِه سوی خویش خواندید
به سمت دشت کربلا کشاندید
کار مرا به جنگ خود رساندید
زِ قصد شومتان به حیرتم من
به روی من آب روان ببستید
ستمگران قلب حسین شکستید
اگر شما همی خدا پرستید
کجا سزاوار اذیَّتَم من
قبول ذلت از حسین نیاید
تحمل ستم نمی نماید
سازش با ستمگران نشاید
حافظ اسلام و امامتم من
لطف خدا به جمع مومنینم
قهر خدا به جان ظالمینم
صفای سنگر مجاهدینم
صف شکن و شیر شجاعتم من
نِجلِ علی قاتل مشرکینم
پور شجاع میر مومنینم
دست خدا بُوَد در آستینم
جوهر صبر و استقامتم من
اگر چه مانده ام بدون یاور
دلم شکسته داغ قتل اکبر
خمیده پشتم از غم برادر
ولی نَه حاضر به مَذَلَّتَم من
کِشَم چو ذوالفقار حیدری را
دهم نشانتان دلاوری را
به هم زنم بساط خودسری را
مُکَمِّلِ آیه ی قدرتم من
به عزم جنگ چون قَدَم گذارم
نیست کسی حریف کارزارم
لشکر کوفه را زِ پا درآرم
نمونه ی صولت و غیرتم من
لیک شده مقدر از برایم
فیض شهادتی که خود رضایم
مُعَلِّمی به گریه در عزایم
آمده چون قبله ی حاجتم من
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
حماسه ی نبرد اباعبدالله الحسین (ع)
هیهات مناالذله من وارث پیغمبرم
یاری کنم دین خدا گر جدا گردد سَرَم
در روز عاشورا حسین تشنه کام کربلا
آماده ی پیکار شد با گروه اشقیا
بنهاده پا را در رکاب چون علی مرتضی
می خواند مولا این رجز دین حق را یاورم
گفتا منم پرورده ی دست خیرالانبیا
هستم حسین بن علی وارث شیر خدا
هنگامه ای برپا کنم در زمین نینوا
تا بر عدو روشن شود چیست اندر جوهرم
من آمدم در کربلا دین حق احیا کنم
با نهضت خونین خود ظالمین رسوا کنم
از کربلا تا کوفه با سیل خون دریا کنم
من حجت حق صاحب ذوالفقار حیدرم
با نیزه مردان شجاع از سر زین برکنم
جنگاوران را از فَرَس بر دل خاک افکنم
با ضرب تیغ آبدار پشت دشمن بشکنم
بیعت محال است با یزید من امام و رهبرم
درس نبرد آموختم از امیرالمومنین
دست یداللهی مرا باشد اندر آستین
هرگز ندارم باکی از کثرت اعدای دین
در زیر سُمِّ مرکبان پیکر و سر گسترم
فرمود در میدان جنگ یکه تاز نینوا
با لشکر دون همت و کوفیان بی حیا
خوفی ندارم گر چه خود مانده ام بی اقربا
لیکن دلم آتش زدید در فراق اکبرم
افسوس کز داغ جوان داغ دارم بر جگر
مرگ برادر ساخته از جهان سیرم دگر
ور نَه نماندی از شما زنده حتی یک نفر
دیگر نخواهم زندگی بعد میر لشکرم
بر لشکر کوفه نمود حمله چون شیر ژیان
افکند سرها بر زمین از سپاه کوفیان
از لشکر دشمن بلند شد به گردون الامان
گفت ابن سعد بی حیا شد چه خاکی بر سرم
هر دم که جولان می نمود آن ولی کردگار
در زیر سُمِّ ذوالجناح ریختی اسب و سوار
حیران فَلَک از تابش و برق تیغ ذوالفقار
زینب زِ آوای حسین بود مُخبِر در حرم
از ضرب تیغش بی شمار کرده رو سوی عَدَم
سرها زِ تن می شد جدا دست و پا می شد قلم
انباشت در میدان جنگ مرد و مَرکَب روی هم
چونان شجاعی در جهان نیست اندر خاطرم
فریاد آه از لحظه ای کز زمین و آسمان
افغان و واویلا بلند شد زِ ذرات جهان
افتاد از زین بر زمین سَروَرِ لب تشنگان
گفت ای خدا بودم رضا در رهت جان بِسپُرم
یا رب نما قربانی آل پیغمبر قبول
ایثار ما را در ره مکتب و دین رسول
وقت شهادت کاش آید به بالینت بتول
خواند مُعَلِّم مرثیه تا بگرید مادرم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
شام عاشورا
امشب شب جانگداز عاشوراست
خاموشی خیمه ی حسین زیباست
تاریک شب و سکوت و خاموشی
انگیزه ی جان نثاری فرداست
می گفت سخن به کاروان عشق
آرام و شمرده کاروانسالار
با همسفران خویش در خلوت
اسرار نهفته می نمود اظهار
کِی رهسپران کوی جانانه
سرمنزل قُربِ کبریا اینجاست
هر کس که بماند اندر این وادی
فردا سرش از بدن جدا گردد
عریان بدنش به خاک و خون غلطد
لب تشنه شهید اشقیا گردد
همراه حسین رود به قربانگاه
فردا چو شَوَد در این مکان غوغاست
آزاد بُوَد هر آنکه می خواهد
ره گیرد و رو کند سوی هامون
فرصت شمرد در این شب تاریک
از جرگه ی عاشقان رود بیرون
هر کس که حیات جاودان خواهد
همگام حسین مقیم در این صحراست
جمعی که بودند طالب دنیا
از قافله بازمانده برگشتند
جمع دیگری در آزمون عشق
راسخ تر و آب دیده تر گشتند
گفتند نمی رویم از این درگاه
جایی که عزیز فاطمه تنهاست
هرگز نکشیم ما زِ دامانت
ای سَروَرِ سَروَرانِ عالم دست
از رهبر خویش رو نگرداند
آن کس که به لشکر خدا پیوست
گر جان جهان شود به قربانت
ای مظهر ذات کبریا اولاست
ثابت قدمان کربلای عشق
ماندند و مکان خویش را دیدند
پروانه صفت تمام آن شب را
بر محور شمع عشق چرخیدند
با سوز و گداز و ناله ی العفو
خوش زمزمه ای زِ خیمه ها برپاست
فریاد برآرد از جگر زهرا
چون سَروَرِ عاشقان زِ زین افتد
افسرده کنار قتلگاه آید
زین واقعه لرزه بر زمین افتد
در دست مُعَلِّمی قلم گرید
با یاد حسین و ظهر عاشوراست
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
صوت ملکوتی شب عشاق
در صحنه ی نینوا دل انگیز است
تکبیر و صَلات و نغمه ی قرآن
از گوشه ی خیمه ها دل انگیز است
یک خیمه صدای صِیقَلِ شمشیر
یک خیمه نوای ذکر یا مولاست
کم کم شب عشق رو به پایان است
هنگام نبرد جان نثاران است
سالار سپاه لشکر توحید
مشغول وداع جمله یاران است
در چهره ی کاروانیان نور
آثار شهادت و رضا پیداست
حوران بهشت بهر استقبال
بگرفته به دست جامی از کوثر
تا هر که میان خاک و خون غلطید
ریزند به کام او از آن ساغر
گویند سلام حق شهیدان را
کاین اول و ابتدای نعمت هاست
فریاد برآرد از جگر زهرا
چون سَروَرِ عاشقان زِ زین افتد
افسرده کنار قتلگاه آید
زین واقعه لرزه بر زمین افتد
در دست مُعَلِّمی قَلَم گرید
با یاد حسین و ظهر عاشوراست
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
نماز خون
نموده خاموش عزیز زهرا
چراغ خیمه اش را در شب عاشورا
به یاران فرمود شب است و تاریک
شبانه هر که می خواهد رود زین صحرا
کشانده عشق دوست مرا به این سامان
چو با خدا دارم من از اَزَل پیمان
که جان خود سازم به راه حق قربان
نمایم دین جدم را زِ خونم احیا
زمین این صحرا منای جانان است
محل ایثار و وفا به پیمان است
زِ خون من فردا زمین گلستان است
نماز خون در این وادی نمایم برپا
هر آنکس با من نموده بیعت
بود تاریکی برایش فرصت
رَهِ خود گیرد خیال راحت
به زیر پوشش شب دورُ گردد زاینجا
در آن شب تاریک جماعتی رفتند
قلیلی از آنان زِ جا برآشفتند
زِ سوز جان لبیک یا حسین گفتند
کجا شرط وفا باشد تو باشی تنها
جماعتی خالص درآن مکان ماندند
به همره مولا سرود خون خواندند
سرشک خون بر پای رهبر افشاندند
نسازیمت رها هرگز میان اعدا
حسین مُصَمَّم دید چو آن محبان را
نشان آنان داد مکان آنان را
عیان همه دیدند بهشت و رضوان را
به خُلدِ جاودان دارند شهیدان مأوا
منادیان حق سپاهیان نور
شب وصال دوست، حسینیان مسرور
زِ وعده ی دیدار سَرِ همه پُر شور
مهیای فداکاری به رزم فردا
یکی در تسبیح شهادتین گویان
یکی مشغول تلاوت قرآن
یکی درحال وداع با یاران
عزیزانش چو پروانه به گِردِ مولا
هنوز می آید ندای آزادی
زِ فیض عاشورا بقای آزادی
حسین بپاکرده لوای آزادی
از آن گلوی خونینش برآید آوا
به هر مکان ذکر حسین بپا باشد
همان مکان صحرای کربلا باشد
مُعَلِّمی چون نِی که در نوا باشد
زند بر سینه و بر سر به یاد عاشورا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
آخرین وداع
تا زنده هستم زینبا
از خیمه گه بیرون میا
مظلومه خواهر(2)
بشنو وصایای مرا
ای قهرمان کربلا
مظلومه خواهر(2)
از کودکی ای مهربان، خواهر تو بودی یار من
همراه من کردی سَفَر، ای مَحرَمِ اسرار من
اکنون عزیزم گوش دِه، بر آخرین گفتار من
بعد از حسین خواهر شَوی، تنها در این دشت بلا
خواهر بدان من از ازل، جام بلا نوشیده ام
بهر بقای دین حق، با جان و دل کوشیده ام
غیر از خدا چشم از جمیع ماسوی پوشیده ام
در این منا قربان شَوَم، تا دین حق یابد بقا
تا لحظه ی دیگر به میدان شهادت می روم
از بهر روشن کردنِ، راه حقیقت می روم
غلطان به خون سوی خدا، تا اوج عِزَّت می روم
وقت وداع آخر است ای نور چشم مصطفی
اهل حَرَم را می سپارم بر تو ای بانوی دین
بنما نگهداری از این، دلخستگانِ بی مُعین
چون گُل پرستاری کن از سجاد زین العابدین
زیرا بُوَد بعد از حسین، بر حق ولی و رهنما
مگذار تا این دختران، با کودکان خونجگر
گردند در این سرزمین، از جور اعدا دربدر
بنما حمایت از همه، ای خواهر والا گُهَر
ای سرپرست کاروان، باشد نگهدارت خدا
خواهر اگر دیدی سَرَم، از تن جدا شد صبر کن
یا پیکرم صد پاره از، تیغ جفا شد صبر کن
جِسمَم اگر غلطان به خون، در کربلا شد صبر کن
در پیش چشم دشمنان، از گریه خودداری نما
دیدی اگر در زیر خنجر، حنجرم را صبر کن
گر بر فراز نیزه ها، دیدی سَرَم را صبر کن
خواهر اگر سیلی کسی، زد دخترم را صبر کن
کن استقامت در بَرِ، این قوم بی شرم و حیا
بهر وداع آخرین، کُن اهل بیتم را خبر
تا یک به یک را در دَمِ، آخر بگیرم من به بر
بر چهره ی گل غنچه ها، ریزم گُلاب از چشم تر
زیرا نبینندم دیگر، جز بر فراز نیزه ها
زینب برو پیراهنی، کهنه بیاور نزد من
تا پوشم آن پیراهنِ، فرسوده زیر پیرهن
بعد از شهادت باشد آن، جامه مرا جای کفن
عُریان نماند پیکرم، در سرزمین کربلا
خواهر در این صحرا حسین، امروز می گردد شهید
بر خیمه هایم آتش از، جور و جفا خواهد رسید
هرگز مشو از رحمت و، لطف الهی نا امید
زیرا رضای حق بُوَد، قربان شوم در این منا
خواهر اسیری می روی، فردا تو با اهل حَرَم
قرآن تلاوت می کند، همراه تو خونین سرم
کن کوفه را زیر و زبر، با خطبه خواندن خواهرم
فریاد عاشورا تویی، ای دختر شیر خدا
از کوفه تا شام بلا، باید بپا غوغا کنی
روشن حقیقت را تو بر، مردم در این دنیا کنی
تا پرچم خونین من، را در جهان برپا کنی
مُعَلِّمی دست اِلَم بر سر زند در این عزا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
خون خدا
تویی آن غرقه به خونی، که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا، تو حسین خون خدایی
سرت از پیکر پاکت، که لب تشنه بریده
بدنت را که به خاکِ، سیه ای کشته کشیده
به لب آب روان، کشته ی لب تشنه که دیده
چه بُوَد جُرم و گُناهت که مُرَمَّل به دمایی
زِ چه رو قلب شریفت، هدف تیر بلا شد
به تو ای سَروَرِ خوبان، چه جفا روی جفا شد
که زِ مظلومی تو، خون جگر آل عبا شد
گُلِ سالم نَبُوَد، در بدنِ پاک تو جایی
تن عُریان تو خونین، به زمین در بَرِ زینب
شده در لجه ی خون، غرقه مَهِ اَنوَرِ زینب
نه مرا بی تو دگر، تاب و توان یاور زینب
چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی
زِ چه پامال مراکب، شده گلگون بدن تو
گل من دامن صحرای بلا شد وطن تو
اَسَفا خاک بیابان، شده جای کفن تو
نَه سلاحی زِ تو برجا، نَه سلاحی نه عبایی
نه سری در بدن تو، که ببوسم گل رویت
نه تو را نای و گلویی، که زَنَم بوسه گلویت
نه گلابی که بشویم، بدن غالیه بویت
نیست فرصت، سَرِ نعش تو کِشَم آه و نوایی
تویی آن کشته که عطشان، به لب شَطِّ فراتی
حَرَمَت کعبه ی مقصود و تو کشتی نجاتی
ثَمَرِ باغ نبوت، کَرَم و عین حیاتی
به فدایت سر و جانم، که به هر درد دوایی
تو حسین، الگوی آزادگی و عشق و جهادی
که به سر منزلِ معراج بلا، گام نهادی
به ره مکتب توحید، تو هستی همه دادی
حَرَم و مروه ای و، سعی و صفایی و منایی
به بَرَت خفته به خون، قاسم و عبدالله و جعفر
زِ دَمِ تیغ جفا، غرقه به خون شد علی اکبر
نه سپاه و نه عَلَم ماند، نَه عباس دلاور
همه یاران تو در کربلا گشته فدایی
به خیام حَرَم تو، زده شد آتش بیداد
زِ عطش، اهل حریمت، همه در ناله و فریاد
نه بُوَد خیمه ی دیگر، که کُنَم سایه به سجاد
نگران اهل و عیالت که سوی خیمه بیایی
نگذارم به زمین، بعد تو من پرچم نهضت
سفری با سَرِ خونین تو دارم سوی غربت
همه جا هست مرا، با تو سَرِ اُلفَت و وحدت
به عزای تو مُعَلِّم همه در نوحه سرایی
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
نای خون چکان
سَروَرِ خونین کفنان
حسین من حسین من
حماسه ساز جاودان
حسین من حسین من
تو نوگل پیمبری، تو سرو باغ حیدری
دلیر مرد کربلا، تو وارث غضنفری
نبود در جهان چو تو، زِ گُردی و دلاوری
به بحر خون عزیز من، چرا فتاده بی سری
به زیر سُمِّ مرکبان ، حسین من حسین من
چرا سَرِ مُقَدَّست، بریده از جفا شده
هزار پاره پیکرت، زِ تیغ اشقیا شده
لبان تشنه از چه رو، سرت زِ تن جدا شده
به تو عزیز فاطمه چرا چنین جفا شده
تنت به خاک و خون تپان، حسین من حسین من
زِ شدت مصیبتت، زمین به لرزه آمده
زِ غربت تو یا اخا، سنگ به ناله آمده
گرفته قُرصِ آفتاب، عرش به گریه آمده
جِنّ و ملک به کربلا، به حال نوحه آمده
شهید خنجر و سنان، حسین من حسین من
تو خیمه گاه عشق را، به وادی بلا زدی
تو گام در طریق سرخ خط انبیا زدی
به اوج قُلِّه ی شَرَف، به رنگ خون لوا زدی
تو تا دم شهادتت، ندای یا خدا زدی
چه خوب دادی امتحان ،حسین من حسین من
زِ نای خون چکان تو، حدیث عشق ساز شد
سَرَت فدای مکتب و اقامه ی نماز شد
هر آنکه راه سرخ تو، گرفت سرفراز شد
زِ زندگانی جهان، گذشت و بی نیاز شد
کشید پَر به آسمان، حسین من حسین من
توئی که انتخاب ره، خلیل وار کرده ای
تو جان بهترین کسان، به حق نثار کرده ای
زمین کربلا زِ خون، چو لاله زار کرده ای
زِ خود گذشتی و سفر، به کوی یار کرده ای
ایا امیر کاروان ، حسین من حسین من
چه ظالم ستمگری، تنت به خون کشیده است
چه قاتلی رگ گلو، زِ پیکرت بریده است
زِ نوک نیزه ی ستم، که پهلویت دریده است ؟
جهان خراب چون نشد، که این بلیه دیده است
سرت به نیزه خون چکان، حسین من حسین من
تو تشنه لب شهید و من، اسیر ظلم کوفیان
رسد فغان العطش، زِ خیمه ها بر آسمان
به گِردِ ذوالجناح تو، زنند سینه کودکان
زِ دیدگان عابدین، شده سرشک خون روان
ایا شکسته استخوان، حسین من حسین من
چه شد عزیز فاطمه، که نشنوم صدای تو؟
نمی رسد ندای حق، دگر چرا زِ نای تو؟
شهید دشت کربلا، خداست خون بهای تو
زند به سر مُعَلِّمی ،بپا کند عزای تو
کِشَد زِ سوز دل فغان ، حسین من حسین من
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
آیینه ی وجود
ظالم مَکُن جفا، کن شرمی از خدا
زهرا نشسته بَر، گودال قتلگاه
خنجر مکش زِ کین، بر حنجر حسین
بوسیده این گلو، پیغمبر خدا
این تشنه لب بُوَد، مولای عالمین
آرامش دلِ، زهرا و زینبین
با چکمه پا مَزَن، بر سینه ی حسین
این سینه مخزنی است، از علم انبیا
این غرقه خون بُوَد، فرزند فاطمه
با ذات کبریاست، در حال زمزمه
بر عمر او مَدِه، یکباره خاتمه
لب تشنه از ستم، منما سرش جُدا
ظالم تَأَمُّلی، تا سیر بنگرم
در آخرین وداع، روی برادرم
آیا دلت نسوخت، از آهِ مادرم
کانداخت لرزه بر، ارکان ماسوی
دارد به سینه داغ، از مرگ اکبرش
لب تشنه ای شقی، منما جُدا سَرَش
شرمنده نیستی، از جَدِّ اطهرش
از چه نمی کنی، یک ذره ای حیا؟
نور هدایت است، این مهر تابناک
نوباوه ی نبی است، این جسم چاک چاک
سَروِ عدالت است، کافتاده روی خاک
تا کی کنی جفا، بر آل مصطفی؟
قرآن ناطق است، در زیر پای تو
ای کافر دَنی، این نیست جای تو
از حَد گذشته است، جور و جفای تو
آیا چنین ستم، بر ما بُوَد روا؟
زین کار ناصواب، شد تیره آفتاب
کی تشنه لب کُشَد، بین دو نهر آب؟
نوباوه ی رسول، فرزند بوتراب
بی جُرم و بی گناه، در دشت کربلا
افتاده بر زمین، آئینه ی وجود
با روی غرق خون، در حالت سجود
سرباز کوی حق، در ذکر یا ودود
با حال احتضار، در وادی بلا
از غربت حسین، زهرا زَنَد به سر
بر این شقاوتت، باشد نظاره گر
فریاد یا حسین، سر داده از جگر
قلب مُعَلِّمی، سوزد در این عزا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
پرستار اطفال
زِ خونین حنجری بی سر، ندا خیزد بیا زینب
به زیر نیزه ها نعش مرا پیدا نما زینب
میان قتلگه افتاده جسم غرقه در خونم
چرا افسرده می گردی، میان کشته ها زینب
سراسیمه مباش ای خواهر غمدیده در صحرا
صبوری کن در این وادی، مکش فریاد واویلا
شنیدی گَر صدای جانگدازِ مادرم زهرا
مبادا رشته ی صبرت شَوَد از کف رها زینب
نما بعد از حسین، خواهر یتیمان را نگهداری
زِ اهل بیت و اطفال شهیدان کُن پرستاری
یتیمان را بده ای خواهر افسرده دلداری
چو کوهی استقامت کن در این دشت بلا زینب
برو خیمه نما یاری وصی و جانشینم را
نیازارد کسی آن مقتدای مُلکِ دینم را
تسلی ده رقیه طفلک زار و حزینم را
نیازارد کسی او را زِ قوم اشقیا زینب
برو مگذار در آتش امام انس و جان سوزد
زِ بیداد ستمکاران سراسر آشیان سوزد
مبادا زآتش کین جسم و جان کودکان سوزد
بکش دست محبت بر سر دردانه ها زینب
زِ عهد کودکی خواهر تو یار و یاورم بودی
تو هم خود خواهرم بودی و هم خود مادرم بودی
جدا از من نمی گشتی چو جان در پیکرم بودی
به دوران انقلابم از تو می یابد بقا زینب
در این هنگامه ی خونین و بعد از ظهر عاشورا
که می سوزد در آتش خیمه گاه عترت طاها
برو جمع آوری کن غنچه گلها را از این صحرا
که پامال سُم اسبان نگردند از جفا زینب
نیاید چون تو دیگر خواهری با این وفاداری
تو باید پرچم سرخ شهیدان را بپا داری
به سر ای قهرمان زن سایه ی لطف خدا داری
بپا کن شورشی در کوفه و شام بلا زینب
تو بعد از من علمدار سپاه مُلکِ ایمانی
خروش نهی از منکر بنا بر نص قرآنی
زِ شور خطبه خواندن کن بپا در کوفه طوفانی
تویی جان حسین بنت علی مرتضی زینب
@habibollahmoallemi