#وادی_عشق
گلبرگ احمر
خواهر بیاور
گلبرگ اَحمَرَم
لب تشنه اصغرم
تا هدیه سازم
در راه داورم
لب تشنه اصغرم
دیگر کسی نیست، یاری کند مرا
جز عندلیبِ، گلزار کربلا
آن شیرخواره، خواهم کنم فدا
بهر بقایِ، دین پیمبرم
خورشید عصمت، بانوی عالمین
غمدیده زینب، گفتا به شور و شین
ای مونس جان، سالار دین حسین
آشفته حالست، آن ناز پرورم
خیزد زِ خیمه، فریاد العطش
در گاهواره، اصغر نموده غش
گریان ملائک، بر حال مادرش
گردیده خاموش، آن بلبل حَرَم
گاهی به حال، اغما و احتضار
گه آن رضیعِ، لب تشنه بی قرار
گردیده اصغر، محو جمال یار
خشکیده لعلِ، آن ماه منظرم
از گاهواره، مهر قَمَر نِقاب
آورد علی را، با دیده ی پُر آب
در محضر آن، سالار انقلاب
بوئید گل را، مولای محترم
در بَر گرفت و، بوسید روی او
گه بوسه می زد، زیر گلوی او
گه مُشک می سود، از تار موی او
کای نور دیده، یکدانه گوهرم
ای غنچه ی گل، در نوبهار عشق
جویای آبی، در مرغزار عشق
خواهی بنوشی، از چشمه سار عشق
بابا نباشد آبی میسرم
کن آشیانه، بر سینه ی پدر
تا قطره قطره، از چشمه ی بصر
با اشک دیده، سازم لب تو تَر
شاید بگیری، آرام در بَرَم
بر حلق اصغر، بنشست ناگهان
تیر سه شعبه، از جور کوفیان
خون از گلویش، جاری چو ناودان
گلخون مظلوم، زد بر دل آذرم
از داغ اصغر، تا روز واپسین
در گریه افلاک، در لرزه ماء و طین
اشک مُعَلِّم با خون دل عجین
با یاد اصغر آید به خاطرم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
عندلیب باغ عاشورا
نشد بابا علی اصغر، ببوسم لعل لبهایت
که ناگه بوسه زد تیری، به حلق خشک زیبایت
ایا سرباز شش ماهه، زِ خیمه آمدی میدان
بریده شد گلوی تو، زِ تیر خصم بی ایمان
عجب آبی تو نوشیدی، زِ دست دشمن قرآن
به روی دست من گشته، پُر از خون جسم رعنایت
الا مرغ خوش الحانم، شدی خاموش از آوا
شده تَر از گُلِ خونت، عزیزم سینه ی بابا
نمی خوانی چرا ای عندلیب باغ عاشورا؟
به قربان سَرَت گردم، و آن زلف سمن سایت
چو مرغ بال و پَر بشکسته، پَرپَر می زنی اصغر
نه رو دارم بَرَم این جسمِ خونینت، سوی مادر
نه تاب آرد چو بیند زینب این قنداقه ی بی سر
رقیه کِی توان دارد، که خالی بنگرد جایت؟
چه تقصیری تو را بود ای، صفای خیمه گاه من
که مظلومانه جان دادی، در این وادی به راه من
دیار کربلا تاریک شد با سوز آه من
بزن لبخنده ئی بار دگر بر روی بابایت
تو مظلومی، بپاشم بر فَلَک خون گلویت را
زِ سوز دل زنم بوسه، عزیزم ماه رویت را
گلاب از دیدگان ریزم، بشویم روی و مویت را
شد از خون گلو رنگین، جمال عالم آرایت
علی اصغر چو عطشان داد جان بر روی دستانش
غریب کربلا زیرِ، عبا بنمود پنهانش
که تا او را بَرَد سوی عزیزان و شهیدانش
بگفتا من شَوَم بابا فدای ماه سیمایت
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
دیدار در خرابه
کجا بودی که همراهت، نَبُردی دخترت بابا؟
چرا بگرفته خاک و خون، جمال اَنوَرَت بابا؟
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
تو را گیرم به بر ای رأس خون آلود نورانی
به قربان سَرِ گشته، جدا از پیکرت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
زِ داغ و درد هجران از، سَرِ شب تا سحر گریم
چو بینم کودکی را دست در دست پدر گریم
نشینم گوشه ی ویرانه با سوز جگر گریم
چرا دیر آمدی دیدار طفل مضطرت بابا؟
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
نمایم پاک با این دست کوچک خون زِ رخسارت
چو یاد آید مرا از آخرین هنگام دیدارت
کِشَم فریاد و ریزم اشک بر لعل گهر بارت
که دادی وعده در ویرانه بینی گوهرت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
نبودی تا عیالت را، اسیر کوفیان بینی
زِ ضرب تازیانه، تیره جسم کودکان بینی
کبود از ضرب سیلی، چهره ی این خسته جان بینی
همه طفلان چو پروانه، به گِردِ خواهرت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
برای حفظ گلها عمه ام خود را سِپَر می کرد
زِ اطفال برادر دائماً رفع خطر می کرد
صبورانه پرستاری زِ ما در این سفر می کرد
کمان گردیده قَدِّ خواهر مه منظرت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
زِ کعب نیزه بنگر گشته نیلی پشت و پهلویم
پُر از خار است پاهایم، سیه گردیده بازویم
هنوز آثار سیلی ها، بجا مانده است بر رویم
نخواهم گشت دیگر لحظه ای دور از بَرَت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
مُنَور کرده این ویرانه را روی دل آرایت
کشیدم انتظار دیدنت بوسه زنم پایت
کنون بوسه زنم از سوز دل خشکیده لبهایت
مرا با خود بِبَر گَردَم کنیز اصغرت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
چه سنگین دل، به من در کودکی اینسان جفا کرده؟
چه بی رحمی، سرت را تشنه لب از تن جدا کرده؟
چه بی شرمی، چنین ظلمی به ختم الانبیا کرده؟
که جرأت کرده با خنجر بریده حنجرت بابا؟
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
در این ویرانه بابا دیدن رویت صفا دارد
جمال پُر فروغت جلوه ی نور خدا دارد
مُعَلِّم عاشقانه آرزوی کربلا دارد
روا کن حاجت او را، به جان مادرت بابا
به قربان سَرَت بابا، شَوَد این دخترت بابا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
دختر حسین
من دختر حسینم
عمه جان زینب
گو کوفیان نزنندم سیلی
در آه و شور و شینم
عمه جان زینب
گو کوفیان نزنندم سیلی
عمه زمین کربلا، محنت انگیز است
از خیمه ها تا قتلگاه، درد و غم خیز است
خون گریند آسمانها، بر اهل بیت طاها
گو کوفیان نزنندم سیلی
افتاده در دریای خون، جسم بابایم
از تازیانه شُد کبود، جمله اعضایم
عمه زِ پا فتادم، یکدم برس به دادم
گو کوفیان نزنندم سیلی
ای دختر مولای دین، عمه جان زینب
بر کوهِ صبرت آفرین، عمه جان زینب
کن ای هُمای رحمت، از کودکان حمایت
گو کوفیان نزنندم سیلی
اعدای دین با کَعبِ نِی جسمم آزردند
کندند گوشواره از گوش من بردند
خون می رود زِ گوشم، از چهره روی دوشم
گو کوفیان نزنندم سیلی
کو عمویم عبّاس تا، گیرد او به سینه
با مهربانی از وفا، خواهرم سکینه
گویم سخن برایش، بوسه زنم به پایش
گو کوفیان نزنندم سیلی
زآتش سراسر خیمه ها، شعله ور گشته
در دشت و صحرا کودکان، دربدر گشته
فریاد واحسینا، رفته به عرش اعلی
گو کوفیان نزنندم سیلی
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
زبانحال سر اباعبدالله با دختر سه ساله در خرابه ی شام
یگانه گوهرم بابا
سه ساله دخترم بابا
من اینجا آمدم تا خود
بگیری در برم بابا
بیا ای نور چشمانم، گل روی تو را بویم
در این کنج خرابه، روی خود بگذار بر رویم
بیا تا گَردِ غم با اشک خود از صورتت شویم
رقیه جان که آید از تو، بوی مادرم بابا
در این کنج خرابه، دخترم ای نور چشمانم
تویی آخر عزیزی که، نمایی جان به قربانم
زنم بوسه به رویت ای رقیه مونس جانم
تو خود هستی عزیز دل، شبیه مادرم بابا
مگیر از عمه ها دیگر، بهانه بهر دیدارم
مکن گریه دگر بابا، تو را من دوست می دارم
چو بینم پای پُر خارت، به روی دیده بگذارم
دگر نگذارمت تنها، تو را با خود بَرَم بابا
فغان و ناله ی تو، عمه ها را ناتوان کرده
همه اهل حَرَم را گریه ات افسرده جان کرده
گلستان مرا دست قضا بی باغبان کرده
مَکُن گریه دگر ای نوگل مه منظرم بابا
چو مرغ بال و پر بشکسته سر در زیر پَر داری
فغان و ناله از هجران من شب تا سحر داری
سرشک غم روان بر دیده از شب تا سحر داری
مرا برگیر و کن خون پاک از چشم تَرَم بابا
به روی نِی پدر همراهتان از کربلا بودم
زِ دشت کربلا تا کوفه، همراه شما بودم
به همراه شما از کوفه تا شام بلا بودم
زِ روی بام دیدی سنگ باران شد سَرَم بابا
در آن وادی که افتادی، زِ روی ناقه در صحرا
برآورد از جگر زینب، فغان و آه و واویلا
سرم با نیزه در قلب زمین بنشست در آنجا
مُعَلِّم زین عزا همناله شد با خواهرم بابا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
خرابه ی شام
در خرابه، دختری می میرد امشب، از اسیران
رأس بابا، در بغل می گیرد امشب، دیده گریان
کیست این گل غنچه ی پژمرده ی هجران کشیده
کیست این دردانه ی عصمت که بر خاک آرمیده
او مگر بابای مظلومش حسین را خواب دیده
در دل شب جسته از جا دیده گریان و هراسان
این رقیه دختر مظلومه ی زار حسین است
این سه ساله ناز پرورده عزادار حسین است
انقلابی بلبل دستان گلزار حسین است
نغمه ای جانسوز دارد از فراق و درد هجران
این که آرام و قرار از عمه اش زینب گرفته
این که قلب عمه را با ناله اش امشب گرفته
راحت از اهل حرم با سوز این مطلب گرفته
کی پدر بار دگر بنشان رقیه را به دامان
با فغان و ناله می گفت، عمه جان بابم کجا رفت؟
مونس جانم که آمد، از سَفَر دیگر چرا رفت؟
من که در آغوش او بودم، چرا آن دلربا رفت؟
گو بیاید پاک سازد باز اشکم را زِ چشمان
با پدر می کردم اکنون، عمه جان شیرین زبانی
می کشید او دست خود را، بر سَرَم با مهربانی
گفت رودم از چه رو، گردیده رنگت زعفرانی
دوری بابا دلم خون کرده در این کنج ویران
بسکه امشب آن سه ساله، ناله ی شبگیر کرده
وای وایش بر دلِ اهل حَرَم، تأثیر کرده
ناله های جانگدازش، عمه ها را پیر کرده
دیدگان زینب امشب اشک می ریزد چو باران
آه از آن لحظه که نورَس غنچه ی زهرای اطهر
از طبق سرپوش را، برداشت دید آن نازنین سر
دست کوچک بُرد و آن ببریده سر بگرفت در بر
بر سر خونین بابا بوسه زد با چشم گریان
درد دل با سر چنین آغاز کرد آن نازدانه
کن نظر بابا ببین جسمم کبود از تازیانه
جای سیلی ها به روی صورتم دارد نشانه
زآن کلام دلنشینش کرد زینب راپریشان
آن چکاوک ناله زد تا از نوا گردید خاموش
رأس خونین حسین یکباره افتادش زِ آغوش
گوئیا دست اجل سیلی زد او را بر بناگوش
سر به یک جانب، رقیه یک طرف افتاد بی جان
از حسین آن گوهر یکدانه در ویرانه ی شام
می درخشد تا ابد بر سینه ی تاریخ ایام
انقلاب کربلا را داده آن کودک سرانجام
شد مُعَلِّم در خرابه گوهری ارزنده پنهان
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
مثنوی اربعین حسینی
تا نَگَردَد شعله ور عشق از درون
سوز آه، از نای، کِی آید برون؟
تا نسوزد دل زِ هجران و فراق
کِی شود آهش کلید احتراق؟
تا نخیزد ناله از سوز جگر
کِی به دلها آه او بخشد اثر؟
گر نباشد سوز آهی آتشین
نیست بر دلها نوایش دلنشین
تا نگردد خود سراپا شعله ور
شمع کِی می سوزد از پروانه پَر
شمع چون از پای تا سر سوخته
سوختن، پروانه را آموخته
سوختن، خواهی اگر با سوز عشق
رو کنار شمع بزم افروز عشق
لحظه ای بیرون بیا از قید تن
پَر بزن بر گِردِ شمع انجمن
همره زینب بیا تا کربلا
ناله بشنو از دل درد آشنا
تا که خود با گوش دل در اربعین
بِشنَوی سوز دل بانوی دین
تا بدانی ناله ی جانسوز چیست
تا ببینی رهبر عشاق کیست
واحسینا با نوای جانگداز
گوش کن از آه بانوی حجاز
زینب آن گنجینه ی اسرار عشق
زینب آن دلداده ی دلدار عشق
سَر دهد از سینه چون آتشفشان
آنچنان آهی که سوزَد استخوان
کای حسینم ای شهید تشنه کام
بی تو دیگر زندگی باشد حرام
آتشی داغت به دل افروخته
کز لهیبش جان زینب سوخته
بر مزارت سر گذارم یا حسین
خون دل از دیده بارم یا حسین
تربت پاکت گلاب افشان کنم
عالمی را زین اِلَم گریان کنم
بی حسین ای سَروَر و مولای من
با چه روئی باز گردم در وطن
ماجراهای اسارت رفتنم
فاش اگر گویم جهان آتش زنم
رأس خونین تو بر نوک سنان
در بَرَش دُردانه ها بر سر زنان
کودکی گر ناله می زد از جگر
تازیانه می زدند او را به سر
دشمنانت زیر چتر زرنگار
نوگلانت پابرهنه روی خار
بهر حفظ جان آن گل چهره ها
خواهرت می شد سِپَر در هر بلا
ای حسین من به جان مادرت
بوده ام همدرد با خونین سرت
روی نِی دیدم تو را چون روبرو
خون سر کردم نثار راه او
آفتابی دیدم و دل باختم
با سر خود چهره خونین ساختم
داغ تو آتش چنان زد بر دلم
کز سَرَم خون شد روان بر محملم
خطبه ام در کوفه چون انجام شد
کاروان عازم به سوی شام شد
بهر من دارالمصیبت بود شام
بر سرت آمد چو سنگ از روی بام
بر سرم بارید باران بلا
داغ دیدم بیشتر از کربلا
وای وای از مجلس شوم یزید
غصه ی آن کرده موهایم سفید
بر لب لعل تو چوب خیزران
خون دل از دیده ی زینب روان
در خرابه گشت چون منزل مرا
بیشتر سوزد به یادش دل مرا
چون در آن ویرانه مأوا ساختم
جان خود را من در آنجا باختم
در حضورت یا حسین شرمنده ام
کز خجالت سر به زیر افکنده ام
گوهری را کز تو همره داشتم
آه در ویرانه جا بگذاشتم
چون سه ساله دختر مه منظرت
دید در ویرانه رأس انورت
دست پیش آورد و سر بر سینه بُرد
وامصیبت ناگهان دِق کرد و مُرد
گر نبندد لب مُعَلِّم از کلام
آتش افروزَد به جان خاص و عام
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
حسین عزیز فاطمه
ایا زمین کربلا، حسین برادرم چه شد؟
گلو بریده از قفا، عزیز مادرم چه شد؟
کجاست پیکر به خون فتاده ی امام من
کجاست مونس دلم، که بِشنَوَد سلام من؟
حسین عزیز فاطمه، غریب تشنه کام من
در این دیار لاله گون، شهید بی سَرَم چه شد؟
تجلی جمال حق، فروغ آسمان دین
حامی شرع مصطفی، پور امیرمومنین
همان ذبیح بی کفن، که مانده روی این زمین
هادی و میر و رهنما، سید و سَروَرم چه شد
مصدر ممکنات کو؟ واسطه ی حیات کو؟
چشمه ی فیض و، رحمت و، منادی صلات کو؟
چراغ راه معرفت، سفینه النجات کو؟
بنده ی خالص خدا، مونس و یاورم چه شد
مجاهدی که در سبیلِ حق به خاک و خون تپید
مبارزی که تیر عشق دوست را به جان خرید
همان که با نثار جان به قُلِّه ی هدف رسید
سبط رسول هاشمی ثانی حیدرم چه شد؟
آنکه به راه عاشقی به وعده ی الستیش
وفا نمود و با رضا داد تمام هستیش
زِ ماوراء معرفت، گذشت حق پرستیش
تشنه لب وصال کو؟ حجت داورم چه شد؟
که از روی زمین گرفته پاره پاره پیکرش؟
که غسل داد و کی کفن نمود جسم اطهرش؟
که زیر خاک داد جا برادر دلاورش؟
آب رسان خیمه ها ماه مُنَوَّرم چه شد؟
کجاست مدفن مطهر برادران من؟
کجا به خاک شد نهان، چهره ی اختران من؟
بگو کجاست تربت قاسم نوجوان من؟
شبیه ختم انبیاء، علِّی اکبرم چه شد؟
دگر نمانده بهر من، در این زمانه مَحرَمی
نه یاوری نه مونسی، نه همنشین نه همدمی
به یاد غربت حسین، به سر بزن مُعَلِّمی
به نوحه با نوا بگو، علیِّ اصغرم چه شد؟
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
نوحه گران اربعین
رسیده اند زِ شام غم
زینب و زین العابدین
بر سر قبر شهدا
نوحه گران اربعین
همره میر کاروان، خیل یتیمان حسین
وارد دشت کربلا، گشته عزیزان حسین
وادی خون به لرزه از، ناله ی طفلان حسین
بانگ خروش کودکان، رفته به چرخ هفتمین
چهره ی گلهای حسین، سوخته از رنج سفر
سینه زنان آل علی، زینب زار نوحه گر
گِردِ مزار عاشقان، خسته دلان خونجگر
خاطره ها تازه شده، بار دِگَر در آن زمین
در آن زمین مُشک بو، ضجه و شیونی بپا
حلقه ی ماتم زده در، کنار قبر شهدا
بپا شده در آن زمین، ناله ی جانسوز عزا
زینب محزون به فغان، سکینه شد خاک نشین
شکسته دل از این سفر، سیّد سَجّاد رسید
ناله کنان به مقتلِ، باعث ایجاد رسید
به عرش حق زِ کربلا، ناله و فریاد رسید
آمده درد دل کُنَد، با پدرش سَروَر دین
مظهر نور کبریا، وارث علم انبیا
بهر زیارت آمده، در حَرَمِ خون خدا
نشان غُل به گردنش، اسوه ی تسلیم و رضا
کسی ندیده در جهان، رنج و مصیبت این چنین
نموده با عرض ادب، به تربت پدر سلام
به قبر سر نهاد و گفت، ایا شهید تشنه کام
با سر پر زِ خون تو، شدم روانه سوی شام
کاخ ستم به هم زدم، زِ خطبه های آتشین
به اهل بیت در سفر، ظلم رسیده بی حساب
خرابه شد مکان ما، به زیر نور آفتاب
رقیه ات شهید شد، برای رشد انقلاب
کنج خرابه داد جان، سه ساله طفل مه جبین
نمی توان بیان کنم، زِ صحنه های شهر شام
کز آن همه ستم گری، زبان فرو مانده به کام
به نوگلان مصطفی، کسی نکردی احترام
دل همه شکسته از، زخم زبان ظالمین
چو کرد دشمن از جفا، چوب به لَعلَت آشنا
به سینه و به سر زنان، سُلالِه های مصطفی
گفت به ناله خواهرت، مزن یزید بی حیا
بوسه زده بر این لبان، حضرت ختم مرسلین
بنای کفر زد به هم، نغمه ی دلربای تو
بزم یزید شد عزا، زِ صوت جانفزای تو
شهید راهِ دین حق، جان جهان فدای تو
مُعَلِّمی گریه کنان، به یاد روز اربعین
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
خیمه ی عزا
اربعین به یاد ظهر عاشورا
آمده به دشت کربلا زینب
در کنار تربت حسین امروز
می کند اقامه ی عزا زینب
خاک کربلا گرفته می بوید
می کِشَد به روی دیده ها زینب
در جوار لاله های باغ دین
کاروان بازگشته از غربت
بلبلان از قفس رها گشته
خسته از اسارت و غم و محنت
در منای عاشقان و جانبازان
کرده خیمه ی عزا بپا زینب
سینه ها زِ درد و غصه لبریز است
اشک غم به دیده های خونبار است
باز در زمین کربلا غوغاست
اهلبیت مصطفی عزادار است
بر سر مزار هر شهید عشق
می زند به سینه با نوا زینب
بر سر مزار سَروَرِ احرار
جمع گشته اهل بیت پیغمبر
ماجرای رفتن سفر گوید
با حسین عزیز فاطمه خواهر
ای غریب کشته ی نهان در خاک
دیده بعد تو بَسی بلا زینب
تو شهید گشتی و به خون خفتی
من اسیر قوم اشقیا گشتم
با شکنج تازیانه ی دشمن
لاجَرَم، زِ نعش تو جدا گشتم
کوفه رفتن و اسارت اطفال
کرده بس تَحَمُّل جفا زینب
رأس انور تو بر سر نیزه
غُل به گردن عزیز بیمارت
خاطرات تلخ و جانگزا دارد
خواهر به درد و غم گرفتارت
تیر طعن دشمنان دلم خون کرد
شد به غم اسیر و مبتلا زینب
داغها بسی به دل نهان دارم
شکوه ها زِ جور کوفیان دارم
از مصائبی که دیده ام در شام
دردها به دل زِ شامیان دارم
در رسالت پیامت ای سَروَر
کرده بر عهد خود وفا زینب
پاسدار انقلاب خونینت
بودم اندر این سفر برادر جان
بر وصیتت چنان عمل کردم
بُردم از تو ای عزیز دل فرمان
کاش می شدی به ظهر عاشورا
جان خود به تو کند فدا زینب
آه از آن زمان که رأس پُر خونت
زیب مجلس ستمگران دیدم
کودکان بسته در غل و زنجیر
در برابر منافقان دیدم
بُد سرت به ذکر آیه ی قرآن
با سَرِ تو گشته هم صدا زینب
آن شبی که با جمال نورانی
در خرابه آمدی به مهمانی
دختر سه ساله ات سَرَت را دید
رفت ناگهان به عالم فانی
نازدانه ات در آن مکان جان داد
کرد شور و شین زِ غم بپا زینب
تا ابد زِ خون تو در این عالم
جاودانه انقلاب عاشوراست
کربلا و اربعین به یاد تو
پایه ی قیام مردم دنیاست
در رثای تو مُعَلِّمی گریان
با نوای او است هم نوا زینب
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
بازگشت به مدینه
از سفر برگشته زینب
بی برادر گشته زینب
فاطمه ای نور چشمان پیمبر
جان مادر سر برآر از خاک بنگر
از سفر برگشته زینب
جان مادر دخترت از ره رسیده
خسته دل خونین جگر قامت خمیده
کس به دوران داغ چون زینب ندیده
آه زینب رفته از گردون فراتر
کاش بودی کربلا همراه زینب
تا ببینی حالت جانکاه زینب
زیر ابر خون نهان شد ماه زینب
نور عینت شد شهید تیر و خنجر
تشنه لب غلطیده در خون نور عینت
در بیابان بلا عریان حسینت
سینه کوبان دیده گریان زینبینت
بر سَنان شد چون سر آن مهر انور
درد و رنج این سفر بنموده پیرم
دیگر از این زندگی بیزار و سیرم
کاشکی قبل از حسین می شد بمیرم
تا نسوزد در فراقش قلب خواهر
نیست طاقت تا نمایم مادر اظهار
صحنه های روز عاشورای خونبار
پاره پاره شد زِ تیغ قوم خونخوار
لعل عطشان غرقه در خون فرق اکبر
دست سقای حسین از تن جدا شد
جسم قاسم پایمال اسبها شد
تیر بر حلقوم اصغر آشنا شد
همچو گل در در دست بابا گشته پرپر
دود و آتش از خیام آل طاها
از زمین می رفت سوی آسمانها
کودکان گشته پراکنده به صحرا
نِی معینی داشتم نِی یار و یاور
جان مادر درد دل بسیار دارم
خون دل در دیده ی خونبار دارم
داغها در سینه ی افکار دارم
رفته از دستم عنان صبر دیگر
پابرهنه بر سر خار مغیلان
سوی شهر شام رفتم با اسیران
تا رسانیدم پیام خون یاران
با سخن بر هم زدم کاخ ستمگر
بس مصیبت ها به شهر شام دیدم
بار سنگین اسارت را کشیدم
در پی رأس حسین این ره بریدم
تا به پایان بردم اهداف برادر
محنت کُنجِ خرابه کرده داغم
رأس خونین برادر شد چراغم
بلبلی خاموش ماند آنجا به باغم
در رثایش زد مُعَلِّم دست بر سر
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
اربعین حسینی
با طلوع اربعین بانگ عزا آید به گوش
وا حسینا از زمین کربلا آید به گوش
در کنار تربت فرزند زهرای بتول
واغریبا از عزیزان خدا آید به گوش
از حریم مقتل سالار خونین جامگان
شور و شین انبیا و اولیا آید به گوش
تا قیامت از دیار عاشقان دشت خون
لحظه لحظه ناله های غم فزا آید به گوش
در جوار محفل شمع شبستان وجود
ریزش بال و پَرِ پروانه ها آید به گوش
گَه کنار مقتل و گاهی سر قبر حسین
وای وای خواهری درد آشنا آید به گوش
های های گریه ی اطفال برگشته زِ شام
از زمین جانگداز نینوا آید به گوش
سنگ بر هم می خورد یا دست بر سر می زنند
یا صدای سینه چون طبل عزا آید به گوش
پاسخ هل من معین تشنه کام کربلا
از شهیدان یا حسین روحی فدا آید به گوش
ناله های دردمندان و یتیمان اسیر
دم به دم از مرکز دارالشفا آید به گوش
سینه کوبان، کودکانی در کنار علقمه
ناله ی جانسوزشان، بی منتها آید به گوش
گوش جان ده کز فضای خیمه های سوخته
العطش، عمو بیا، عمو بیا آید به گوش
السلام و یا ابالمظلوم زین العابدین
با فغان و ناله ی آن رهنما آید به گوش
از زمین وز آسمان، از قُدسیان، وز حوریان
واحسینا واحسین، صبح و مَسا آید به گوش
تا دَمِ مُردن، مُعَلِّم از حسین دَم می زند
از کلامش سوز دل، با صد نوا آید به گوش
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
شور عاشورا
شور عاشورا نبود امروز اگر زینب نبود
دین حق برپا نبود امروز اگر زینب نبود
گر نَبُد زینب پس از قتل حسین در کربلا
چهره ی آل ابوسفیان نمی شد برملا
با شهیدان دفن می شد سرگذشت نینوا
در جهان غوغا نبود امروز اگر زینب نبود
گر نَبُد شام غریبان، زینبی در خیمه گاه
تا کُنَد جمع آوری، دردانه های بی گناه
می شدند آواره در دشت و بیابان، بی پناه
یک گل از زهرا نبود امروز اگر زینب نبود
گر نَبُد زینب که آل الله را یاری کند
یا زِ زین العابدین چون گ،ل پرستاری کند
زیر دود و آتش از طفلان نگهداری کند
یادی از گُل ها نبود امروز اگر زینب نبود
گر نَبُد زینب به همراه امیر کاروان
خون حق پامال می شد در گذرگاه زمان
دشمنِ دین خدا رسوا نمی شد در جهان
شیعه را معنا نبود امروز اگر زینب نبود
دختر زهرا نبود گر با اسیران همسفر
تا کند با خطبه خواندن کوفه را زیر و زبر
هم بگیرد نونهالان حسین را زیر پَر
حَجَّتی برجا نبود امروز اگر زینب نبود
گر نبود آن شیرزن در مجلس ابن زیاد
تا نماید حفظ جان حضرت زین العباد
با سخنرانی برآرد ریشه ی ظلم و فساد
ظالمی رسوا نبود امروز اگر زینب نبود
همره سرهای خونین گر نمی رفتی به شام
تا کُند روشن حقیقت را برای خاص و عام
بی اسارت مانده بود کار شهادت ناتمام
خَطِّ خون پیدا نبود امروز اگر زینب نبود
گر نبودی زینب آن فرزانه بانوی رشید
حق به جانب می گرفتی مجلس شوم یزید
بود مَکتوم ای مُعَلِّم قتل سالار رشید
یا حسین اصلاً نبود امروز اگر زینب نبود
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
عقیله ی بنی هاشم
ای ماهتاب خانه ی زهرا تو زینبی
آرام جان ام ابیها تو زینبی
ای پاک تر زِ آینه اِی گوهر شرف
گنجینه ی فضیلت و تقوی تو زینبی
داری شمیم عطر بهشتی زِ فاطمه
ریحانه ی حبیبه ی یکتا تو زینبی
ای آیتی که مُنبَعِث از نور و کوثری
قائم مقام عصمت کبری تو زینبی
ای مظهر جمال، در آغوش مصطفی
وی نونهال گلشن طاها تو زینبی
دریای ژرف معرفت و علم و عقل و دین
بنت علی عقیله ی والا تو زینبی
در آفرینشت شده مهر و وفا عجین
ای مهربان ترین همه زنها تو زینبی
لبخند پُر مُحَبَّتِ تو بر رخ حسین
داده است درس عشق به دنیا تو زینبی
نام مُقَدَّست زِ خدا گشته انتخاب
جانها فدایت ای گل زیبا تو زینبی
ناموس کبریایی و دردانه ی بتول
مصباح بیت حضرت مولا تو زینبی
در صحنه ی فصاحتِ گفتار چون علی
حَقّا که با تمامی معنا تو زینبی
ای نور چشم حضرت خیرالنسا سلام
وی گوهر یگانه ی شیر خدا سلام
ای یاور حسین به صف کربلا سلام
همسنگر حسین به دیار بلا سلام
گر لطف تو نبود مرا آبرو نبود
نُطقِ مُعَلِّمی زِ تو گویا تو زینبی
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
پیام آور انقلاب حسین
زینبم خواهر باوفای حسینم
قاصد خون زِ کرببلای حسینم
الگوی عصمتم بنت خیرالنسایم
پرورش دیده در دامن مرتضایم
بانگ تکبیر حُلقوم خون خدایم
نطق گویا و صوت رسای حسینم
من درخشان تر از چشمه ی آفتابم
جوشِشِ خون مولای دین بوترابم
خطبه خوان و پیام آور انقلابم
من پرستار گلدسته های حسینم
من عزیزان زهرا به خون خفته دیدم
طعن و زخم زبانها فراوان شنیدم
تا به کاخ ستمکار دوران رسیدم
موج توفنده ی نینوای حسینم
شور گفتار بابم علی در کلامم
خون پاک شهیدان حق را پیامم
بانوی دین و روشنگر خاص و عامم
خون نگار مرام و ندای حسینم
دائماً از برادر نمودم حمایت
یاورش بوده ام تا زمان شهادت
با رضایت نمودم قبول اسارت
زآنکه لبیک گوی صلای حسینم
دشمنان خدا گر نمودند اسیرم
اسوه ی بانوان شجاع و دلیرم
آمدم انتقام حسین را بگیرم
هم صدا هم ندا هم نوای حسینم
دختر بنت والای پیغمبرم من
کوکب دُریّ حیدر صفدرم من
دشمن ظالمان ستم گسترم من
از عزیزان دولت سرای حسینم
منقلب کرده ام کوفه و کوفیان را
زیر و رو می کنم کاخ مستکبران را
سخت کوبم سَرِ غاصبان زمان را
دیده ام داغ و درد آشنای حسینم
سر نه در زیر قید اسارت نهادم
سر به فرمان امر ولایت نهادم
بهر افشای حق و حقیقت نهادم
یار و فرمانبر و جان فدای حسینم
آب خوش بعد قَتلِ برادر ننوشم
بهر احیای اسلام و قرآن بکوشم
چون گل خون پاک شهیدان بجوشم
با مُعَلِّم غمین در عزای حسینم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
کاروان زینب (س)
همناله و نوا شو، با کاروان زینب
همگام و همسفر باش، با پیروان زینب
همگام با اسیران، همناله با یتیمان
کن صبر و استقامت، با همرهان زینب
بردار ناله از دل، با دختران زهرا
شو در عزا هم آهنگ، با کوه و دشت و صحرا
طوفان غم بپا کن همراه زینبی ها
چون جاودانه باشد، نام و نشان زینب
کی منع گریه کرده، گریه دوای درد است
هر قطره قطره اشکی، جانا دوای درد است
چون خون دل شَوَد اشک، مرهم برای درد است
با گریه دِه تَسَلّی، روح و روان زینب
دلخسته ای که آگاه، شد از مَقام زینب
باید نماید الگو، مَشی و مرام زینب
تا بر جهان رساند، اصل پیام زینب
هر زن که زینبی شد، دارد بیان زینب
آندم که سوخت قلبت، رو سوی کربلا کن
بر سَروَرِ شهیدان، هر دم بپا عزا کن
بردار ناله از دل، بر زینب اقتدا کن
تا بِشنَوی پیامِ، خون از زبان زینب
تا بانگ یا حسین است، در گردش زمانه
دین مبین اسلام، از اوست جاودانه
در کوفه خطبه خواندن، باشد از او نشانه
ریزد مُعَلِّمی اشک با عاشقان زینب
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
میهمان مادر
فَلَک امشب چرا مرغ دلم بی آشیانست
زمین و آسمان گریان و زهرا در فغانست
مگر از این جهان سوی خدا زینب روان است
که جاری اشک غم از دیده ی کروبیان است
پیمبر نوحه خوان است علی اشکش روان است
عقیله قهرمان کربلا با قلب پُر خون
زنی که مثل او نادیده هرگز چرخ گردون
ببندد دیده زین دنیای دون غمناک و محزون
به نزد مادرش صدیقه امشب میهمانست
پیمبر در فغانست علی مرثیه خوانست
سَفیر کربلا اُختُ الحسین بانوی اسلام
که با رأس برادر با اسیران رفت تا شام
پیام خون و امر رهبری را داد انجام
طنین خطبه های آتشینش جاودان است
یگانه آیت زهرا نما یار برادر
اسارت رفت و کامل کرد ایثار برادر
به دنیا ساخت روشن خط خونبار برادر
که سرمشق حماسه آفرینان جهان است
نمونه زن که بگرفت از علی درس شهامت
به زن های جهان آموخت رمز استقامت
به حق پیوست آخر آن نگهبان امامت
گلی پژمرده کز داغش پریشان باغبانست
چو زینب قهرمانی دیگر از مادر نزاید
به دوران در شکیبایی چنان فردی نیاید
مقام زینبی را هیچ بانویی نشاید
به غیر از گوهری کز فاطمه او را نشانست
به مهمانی مادر می رود با چشم گریان
نماید سرگذشت کربلا را باز عنوان
زِ دشت نینوا تا ماجرای شام ویران
خمیده قامت و دل داغدار و خسته جان است
گَهی از کشتگان کربلا گوید به مادر
گَهی از لاله هایی که در آنجا گشته پرپر
گَهی از قتل عباس و گهی از داغ اکبر
پریشان دل زِ هجر سرور آزادگانست
حضور مادر مظلومه بانوی دو عالم
نماید ماجرای روز عاشوران مُجَسَّم
که سوزد سینه ی صدیقه ی اطهر از این غم
دمادم تا قیامت دیده اش گوهر فشان است
به خاطر هرکه آرد این چنین سوگ و عزا را
وفات زینب و لب تشنگان کربلا را
بگیرد چون مُعَلِّمی زِ سر شور و نوا را
قبول اُفتَد اگر از کمترین خادمانست
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
آفتاب معرفت
گَردِ غم فرا گرفته آسمان دین
مهر معرفت جبین نهاده بر زمین
وامصیبتا شهید شد زِ زهر کین
باقرالعلوم دین امام پنجمین
هر طرف بپا نوای سوگ و ماتم است
بانگ شیون از زمین به چرخ اعظم است
اشک غم روان زِ چشم خلق عالم است
سینه ها پُر از ملال و قلبها غمین
چیست این مصیبتی که کرده دل فکار
جِنّ و انس را نموده جمله بی قرار
دیده ها زِ خونِ دل چو ابر نوبهار
خیزد از دل زمانه ناله ی حزین
این مصیبتی که در جهان موثر است
شور و شین و ناله در همه معابر است
ماتم شهادت امام باقر است
کز اِلَم زند به سینه ختم مرسلین
آفتاب معرفت امام عالمین
فیض بخش ماسوی فروغ مشرقین
نوگلی که بود زیب دامن حسین
آه شد شهید، از جفای مشرکین
مظهر جمال و نور ذات کبریا
وارث علی عزیز جان مصطفی
آنکه دیده صحنه های دشت کربلا
نوگل بتول عزیز زین العابدین
صرف گشت عمر نازنین آن امام
بهر اعتلای دین مصطفی تمام
عاقبت زِ سَمِّ زهر و کینه ی هشام
شد شهید آن عزیز رب العالمین
آنکه شد به کربلا اسیر کوفیان
با سر مُقَدَّسی که بود خونچکان
پنج ساله سوی شام و کوفه شد روان
رنج ها به کودکی کشیده اینچنین
هر چه دفتر زمانه را کنی نظر
ظلم بوده کار ظالمان سلطه گر
کِی شود نماند از ستم گری اثر؟
صاحب الزمان رسد به داد مسلمین
عفو کن مُعَلِّمی به روز واپسین
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
روح حقایق
قرآن ناطق کشته شد واویلا
امام صادق کشته شد واویلا
منصور عباسی زِ جهل و بیداد
داغی گران به قلب شیعه بنهاد
زهر ستم به پیشوای دین داد
روح حقایق کشته شد واویلا
مسموم چون آن میر رهنما شد
شهر مدینه غرق در عزا شد
در مُلکِ هستی شور و شین بپا شد
عرفان و منطق کشته شد واویلا
عباسیان ابواب فیض بستند
قلب رسول الله را شکستند
ناحق به جای اولیا نشستند
مولای لایق کشته شد واویلا
کرسی دانشگاه دین و ایمان
خالی شد از استاد علم و عرفان
خورشید دین شد زیر خاک پنهان
شمس المشارق کشته شد واویلا
شمس فروزانِ رَهِ حقیقت
آیینه ی انوار علم و حکمت
مسند نشین کرسی شریعت
میر محقق کشته شد واویلا
پیری که از سر تا به پا صفا بود
فرزند باقر مظهر خدا بود
آیینه ی پاک علی نما بود
معصوم مشفق کشته شد واویلا
صادق که عمرش صَرفِ راه دین شد
مسموم زهر قوم مشرکین شد
موسی بن جعفر زین اِلَم غمین شد
عطر شقایق کشته شد واویلا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
گنج علم و معرفت
گلبرگ روی صادق آل پیمبر
پژمرده شد با زهر منصور ستمگر
صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد
شد زین مصیبت در فغان زهرای اطهر
ختم النبیین نوحه گر با دیده ی تر
صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد
عباسیان پیمان پیغمبر شکستند
از کشتی بحر ولا لنگر شکستند
از گنج علم و معرفت گوهر شکستند
گلزار دین را از جفا کردند پَرپَر
در آتش بُغض و حسد، گلزار دین سوخت
شمع هدایت ناشرِ، دین مبین سوخت
باب عُلوم اولین و آخرین سوخت
جان جهان شد زین غم عُظمی مُکَدَّر
منصور، وجه الله را آیینه بشکست
دُریّ گران از کینه ی، دیرینه بشکست
یا باز ام الاولیا را سینه بشکست
کین سان فتاده لرزه بر، هستی سراسر
منصورِ ظالم، مظهر جهل و شقاوت
خصم خدا بیگانه از، رحم و مُرُوَّت
بس کینه در دل داشت از، نورِ ولایت
مسموم بنمود از جفا، فرزند حیدر
از کین، امام عصر خود، را کرد مسموم
کوشید بهر قتلِ آن، مولای مظلوم
از فیض حکمت، شیعیان، را ساخت محروم
بر قلب مشتاقانِ حق، افکند آذر
والا امامی کز فضیلت بی قرین بود
مصباحِ نورِ فیضِ رَبُّ العالمین بود
بنیان گذار مذهب و، مولای دین بود
مسموم شد با زهر آن، شومِ ستمگر
منصور بی رحم این چنین، ظلم و جفا کرد
خون در دل زهرا و ختم الانبیا کرد
از بهر دنیا اینچنین، جرم و خطا کرد
بنهاد داغی بر دلِ، موسی بن جعفر
دیوِ شقاوت بر سلیمان، چیره گردید
چشم فَلَک بر این عداوت، خیره گردید
عالم زِ دود و آه و ماتم، تیره گردید
پنهان به زیر خاک شد، مِهرِ مُنَوَّر
این عزا بر مُلکِ و دین، باران غم زد
هفت آسمان فریاد از این، ظلم و ستم زد
بر سر مُعَلِّمی زِ غم، دست الم زد
خون دلش از دیده جاری شد به دفتر
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
غریب مسموم
ایا غریب مسموم
ایا شهید مظلوم
چراغ راه ایمان
رضا رضا رضا جان
شهید گشتی ای وای، زِ جور و کین مأمون
در این دیار غربت، تو را نمود دلخون
جن و ملک زِ داغِ، شهادت تو گریان
رضا رضا رضا جان
دشمن دین حق ریخت، زهر ستم در انگور
تو را به خوردن زهر، زِ کین نموده مجبور
که از شراره ی زهر، قلب تو شد پریشان
رضا رضا رضا جان
نور دو چشم موسی، عزیز مصطفایی
به درد جمله دلها، تو بهترین دوایی
تویی طبیب جانها، دوای دردمندان
رضا رضا رضا جان
زِ ظلم پور هارون، هزار آه و فریاد
که داغ جانگدازت، به قلب شیعه بنهاد
قتل تو را به ظاهر، کرد زِ خلق پنهان
رضا رضا رضا جان
امام هشتمین و، مهر ولایتی تو
علی سومین و، نور حقیقتی تو
خاک دَرِ سرایت، سرمه ی چشم انسان
رضا رضا رضا جان
ستمگر زمانه، نموده بود فراموش
که نور حق نگردد، زِ کید و کینه خاموش
همیشه در تجلی است، جلوه ی نور یزدان
رضا رضا رضا جان
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
غربت رضا
بیا زهرا یکدم ای مادر
به غربت حال رضا بنگر
نموده با زهر کین مسموم
مرا مأمون ستم گستر
زِ جور مأمون عباسی، گرفته آتش سراپایم
شراری افکنده بر قلبم، همی لرزد جمله اعضایم
به دل افتاده مرا دردی، که می سوزد استخوانهایم
نه بر بالینم پرستاری، نه همدم نِی مونس و یاور
خراسان است شاهد قتلم، غریبانه سر نهم بر خاک
سِپارم جان من در این غربت، به تنهایی با دلی غمناک
لهیب زهر پیش چشمانم، سیه کرده صفحه ی افلاک
که از این درد درون یکدم، نمی گیرم جای بر بستر
به غیر از خاک خراسان نیست، مرا بر بالین پرستاری
ندارم یک محرم رازی، ندارم یک یار و غمخواری
غریبان را در دَمِ مُردَن، نباشد بر سر عزاداری
نه معصومه تا نماید پاک، سرشکم از دیدگانِ تر
کسی نَبوَد تا بَرَد پیغام، به سوی شهر و دیار من
به فرزند من تقی گوید، در این دم از حال زار من
که ننشینی ای نوگل زهرا، تو دیگر در انتظار من
که مأمون خاک یتیمی کرد، تو را ای آرام جان بر سر
شده نیلی جسم گلرنگم، دلی مالامال خون دارم
روی خاک حجره می غلطم، گران داغی در درون دارم
به خود چون طومار می پیچم، به دل درد از حد فزون دارم
زِ انگور زاده ی هارون، فتاده در سینه ام آذر
بیا در هنگام جان دادن، کنار بستر جواد من
که نیرنگ و خدعه ی مأمون، برآورد آه از نهاد من
بیا اشک از دیده جاری کن، بزن بر سینه به یاد من
که تا اسرار امامت را، کُنَم تفویضت دَمِ آخر
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
شام غریبان رضا
امشب رسد از هر کَران، بر گوش جان بانگ عزا
این شام محنت زا بُوَد، شام غریبان رضا
امشب که هست از هر شبی، تیره تر و غمناک تر
مدفون به خاک طوس شُد، مولا علی موسی الرضا
مأمون ظالم خواست چون، خاموش سازد نور را
در اوج بی رحمی به زهر، آلوده کرد انگور را
بهر بقای خود نمود، آن خدعه ی مشهور را
با زهر کین مسموم بنمود آن ولی رهنما
با خوردن انگور زهرآگین، رضا مسموم شد
زهر هلاهل کارگر، بر قلب آن مظلوم شد
آثار مسمومیت از، رخساره اش معلوم شد
شد منقلب احوال آن، خورشید اقلیم هدا
ظلمی که از عباسیان، بر آل ییغمبر رسید
بیداد آن بَد سیرتان، تا نقطه ی آخر رسید
بر پیکر دین مبین، خنجر زِ پشت سر رسید
در هیچ دوران ظالمی، بر کس نکرد اینسان جفا
داغی که مأمون ستمگر بر دل زهرا نهاد
از التهابش لرزه بر، دنیا و مافیها نهاد
گلزار دین را داد آن، بیدادگر از کین به باد
زد مستقیماً دست بر، قتل عزیز مصطفی
قلب رضا از کینه ی، فرزند هارون گشت خون
فرمود انا لله و، انا الیه راجعون
از مجلس میشوم آن، بیدادگر آمد برون
شد جانب خانه روان، بر سر کشیده بود عبا
با حال جانسوزی رضا، وارد به صحن خانه شد
دیدَش اباصلت این چنین، از خویشتن بیگانه شد
بر گِردِ شمع عارضِ، آن رهنما پروانه شد
دست مصیبت زد به سر، با ناله ی واغربتا
آن رهبر دنیا و دین، گفتا به خادم این چنین
برچین فراش حُجرِه را، تا لحظه های آخرین
مانند جَدِّ خود حسین، جان بِسپُرم روی زمین
هنگام جان دادن کنم، یاد از شهید کربلا
دُرِّ ثَمینِ علم و دین، فرزند ختم المرسلین
غلطان روی خاک زمین، در مُلکِ غربت بی معین
بر غربت و مظلومیش، جِنّ و مَلَک اندوهگین
گر خون ببارد زآسمان، در این عزا باشد روا
ای نور حَیِّ دادگر، وی زاده ی خیرالبشر
ای قبله ی اهل نَظَر، وی عاشقان را تاج سر
ای گنج عرفان را گهر، وز هر گهر ارزنده تر
ای معدن جود و سخا، وی دردمندان را دوا
گِردِ حریمت عاشقان، پروانه آسا سوختند
در بارگاه قدسیت، عَرضِ نیاز آموختند
با عرض حاجت آمده، فیض و ثواب اندوختند
بر درگَهِ احسان تو، صدها مُعَلِّم چون گدا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
مهدی زهرا
مادر دعا کن تا من از غیبت درآیم
با قلب پُر خون سوی قبر اطهر آیم
یادت کنم آنجا که آتش شعله ور شد
با چشم گریان تا کنار آن در آیم
آیا نمی گُفتَت پدر اُمِّ ابیها
یا خود نمی زد بوسه بر، دست تو بابا
جرمت چه بُد، مظلومه یِ، بی یار و تنها
کاین گونه گردیدی شهید از ظلم اعدا
چون یادم آید با دو چشم خون تر آیم
مادر چرا پهلوی تو با در شکستند
نور خدا را آیت و مَظهَر شکستند
ختم رُسُل را از چه رو، گوهر شکستند
با این تَعَدّی قلب پیغمبر شکستند
سوزم چو یادِ حالِ زارِ مادر آیم
ای مادر مظلومه ی راحت ندیده
سَروِ بلند نورس قامت خمیده
گل غنچه ی پژمرده ی آفت رسیده
ای از جفای ظالمان محنت کشیده
کی می شود کز بهر مادر یاور آیم
@habibollahmoallemi
هدایت شده از ياغافرالذنب
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا