eitaa logo
اشعار حاج حبیب الله معلمی
488 دنبال‌کننده
18 عکس
0 ویدیو
2 فایل
آدرس کانال اشعار حاج حبیب الله معلمی @habibollahmoallemi نوحه های حاج صادق آهنگران در جنگ تحمیلی: @ahangaransadegh ارتباط با ما: @abuammar_hz اشعار حاج حبیب الله معلمی: @habibollahmoallemi نوحه های کربلایی حسین فخری @fakhrihosein
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
دفتر اول کتاب
مناجات یا رب به حال زار دلخستگان گواهی آنان که در دل شب دارند اشک و آهی روی امیدواران باشد به درگه تو العفو یا الهی- العفو یا الهی یا رب به مناجات دل خسته دلان یا رب به نوای ناله و اشک روان از لطف و کرم به بندگان احسان کن آنی ما را ز درگه خویش مران یا رب به شب شام غریبانم بخش بَر سوز دل و اشک یتیمانم بخش بخشنده تویی عبد سرافکنده منم ای خالق مهربان ز احسانم بخش یا رب به سرشک چشم خونبار حسین یا رب به نماز شب انصار حسین توفیق به ما بده که در لحظه ی مرگ روشن بشود دیده به دیدار حسین @habibollahmoallemi
مناجات الهی رو سیاهم شرمسارم پُر است از جرم و عصیان کوله بارم خطا کردم مرا رسوا نکردی به لطف و رَحمَتَت امیدوارم خدایا دردمندی روسیاهم سراپا غرق دریای گناهم ز رحمت گر گناهانم نبخشی کجا رو آورم عذر از که خواهم خدایا راز پنهانم تو دانی همه جُرم و گناهانم تو دانی مرا رسوا مکن در نزد مخلوق کز افعالم پشیمانم تو دانی سپاس ای کردگار چاره سازم به درگاهت بود روی نیازم دَرِ رحمت نما بر روی دل باز تو خود آگاهی از سوز و گدازم چو من شرمنده ای در این جهان نیست چو تو یارب رئوف و مهربان نیست سپاس و حمد و تسبیح تو گفتن مرا در حد گفتار و بیان نیست خداوندا تو دانی و آگاه که یادت نیمه شب دارد به دل راه اگر چه مُجرِمَم امیدوارم گنه کاران نمی رانی ز درگاه خداوندا به قرب روزه داران به اشک دیده ی امیدواران به آنانی که در راز و نیازند روا کن حاجت چشم انتظاران مرا یا رب به غیر از معصیت نیست سزای من عطا و مغفرت نیست ولی می دانم ای بخشنده ی مول تو را بر بندگان جز مرحمت نیست منم یا رب به حال خویش گریان که عمری را تلف کردم به عصیان جوانی را به غفلت دادم از دست پشیمانم پشیمانم پشیمان @habibollahmoallemi
خورشید نَبُوَّت پیغمبر اکرم رفت، ای وای از این دنیا زین واقعه ی جانسوز، خون گریه کند زهرا دیده زِ جهان بربست، آن اسوه ی انسانی شد عازم قُربِ حق، با چهره ی نورانی در سیر تکامل شد، زین مرحله ی فانی آن طایر قدسی رفت، سوی مَلَأ اعلی آیینه ی دل ها را، بگرفته غبار غم بر چِهرِ جهان بنشست، گَردِ اِلَم و ماتم زین مولمه ی عُظما، محنت زده شد عالم ذَرّات وجود آمد، در شیون و واویلا بانوی دو عالم شُد، از هجر پدر گریان از آه شَرَر بارش، شد عرش خدا لرزان فریاد و فغان برخاست، از دایره ی امکان در عالم علییین، شد شور عزا برپا انوار جمال حق، بر روی جهان در بست آن بنده ی وارسته، رفت و به خدا پیوست قلب همه موجودات، فقدان وجودش خست سلمان شده بی سَروَر، ناید زِ بلال آوا منزلگه قرآن را، منزل شده زیر خاک از این کُره ی خاکی، تا قائمه ی افلاک در سوگ رسول الله، ماتم زده و غمناک آثار غم و اندوه، در کون و مکان پیدا هادی رَهِ توحید، خورشید نبوت رفت مرآت جمال حق، آن آیه ی رحمت رفت یار همه مظلومان، سیمای عدالت رفت افسرده دِلِ عالم، زین ماتم جان فرسا آن روح مقدس شد، از قید جهان آزاد نوری که از او موجود، گردیده همه ایجاد در ماتم آن مولا، جبریل کشد فریاد زهرا شده بی بابا، گردیده علی تنها از این اِلَمِ جانکاه، زد دست حسن بر سر بر روی حسین جاری، از خون جگر گوهر از ماتم جَدِّ خویش، گریان شده با مادر افسُرده دل و خسته، با ناله ی یا جَدّا بر پیکره ی اسلام، ثُلمه به وجود آمد کوه اِلَم و اندوه، بر خَلق فرود آمد بر اُمَّتِ اسلامی، غم هر چه که بود آمد هم قلب مُعَلِّم سوخت، هم عالم و مافیها @habibollahmoallemi
مدینه غمناک برآید از دل فغان زهرا زِ داغ بابا، زِ داغ بابا مدینه غمناک حبیبه ی حق غریب و تنها، غریب و تنها غبارِ اندوه، جهان گرفته دل همه قدسیان گرفته زِ جان هستی، توان گرفته زند به سینه، بتول عذرا، زِ داغ بابا جوانه پژمرد، که باغبان رفت زِ روی گل، رنگ ارغوان رفت نشاط و شادی، زِ گُلسِتان رفت سحاب غم از کرانه پیدا، زِ داغ بابا به دامن خاک، نشسته خورشید خموش گشته ندای توحید زِ دیده ها خون دل تراوید که قلب زهرا دهد تسلی، زِ داغ بابا از این جهان رفت، رسول اکرم به عالم قُدس، نوای ماتم به لرزه افتاده عرش اعظم مدینه غرق خروش و غوغا، زِ داغ بابا زِ غصه زهرای دل شکسته کنار قبر پدر نشسته بدون یاور، نزار و خسته دگر شده سیر، زِ دار دنیا، زِ داغ بابا ولی حق چاک زده گریبان روانه زهرا، به بیت الاحزان گرفته در دست، دو دست طفلان خمیده قامت، پریده سیما، زِ داغ بابا به گریه زهرا زِ دوری باب نه روزِ راحت، نه در شَبَش خواب نموده اهلِ، مدینه بی تاب از این مصیبت، به ناله بطها، زِ داغ بابا نبی رحمت، نموده رحلت زِ عالم خاک، به قُربِ عِزَّت شکسته دلها، یتیم امت کِشَد مُعَلِّم، زِ سینه آوا، زِ داغ بابا @habibollahmoallemi
هجران پیغمبر(ع) بیا خاکِ غم کن به سر زهرا که پیغمبر از، دارِ دنیا رفت بزن ناله، شب تا سحر زهرا که پیغمبر از، دارِ دنیا رفت سراسر جهان را گرفته غبار غم زمین و زمان تیره گردیده از ماتم برآمد فغان از نهاد همه عالم زِ هر سو بلند، آه و واویلا رسول خدا دیده از این جهان بسته دل جمله هستی از این سوگ بشکسته به دلها همه خار اندوه بنشسته علی مانده بی یاور و تنها دریغا چراغ هدایت شده خاموش فروزنده مهر نبوت شده خاموش نوای دل انگیز رحمت شده خاموش جهان غرقه در ماتم عظمی علی دیده گریان زِ هجران پیغمبر حسن زین اِلَم می زند دست غم بر سر حسین می کشد آه بر غُربَتِ مادر فلک تیره زین داغ جانفرسا همه انبیا اشک از دیده می بارند همه عرشیان زین مصیبت عزادارند ملایک عزادار و در غم گرفتارند مدینه دگر مانده بی مولا دلت فاطمه داغ هجر پدر سوزد وجود عزیزت چو شمع سحر سوزد یتیمی تو را روح و جان و جگر سوزد ندیدی دمی راحت از دنیا @habibollahmoallemi
دخترِ تنها رفتی از دنیا، مهربان بابا یا رسول الله شد زِ هجرانت، خونجگر زهرا یا رسول الله ای حبیب حق، مظهر سبحان رهبر توحید، آیت رحمان مفخر عالم، هادی انسان آخرین مُرسَل، سّید والا، یا رسول الله ای فروغِ حق، رهبر عالم باعث خِلقَت، سیّد خاتم منبع رحمت، مرجع اعظم مخزن حکمت، شافع عقبا، یا رسول الله سینه سوزد از، داغ هجرانت مونس جانم، جان به قربانت زد شَرَر بر دل، درد فقدانت مانده بعد از تو، دخترت تنها ، یا رسول الله قلبت آزردند، گرچه این اُمَّت بر جهان بودی، منبع رأفت بر همه مردم، داشتی رحمت از فراقت شد، غرق غم بطها ، یا رسول الله مکتب توحید، را به پا کردی آنچه فرمان دادَت خدا کردی رفتی و خون در، قلب ما کردی ماتمت کرده، محشری برپا ،یا رسول الله مَسنَد و منبر، مسجد و محراب مانده خالی از، مهر عالمتاب فاطمه از داغَت شده بی تاب در رُخِ عالم، گَردِ غم پیدا، یا رسول الله رحلتت جانِ، مرتضی آزرد قلب زهرا و، زینبین افسرد لاله های گلزارِ دین پَژمُرد ماتمت جانسوز است و جانفرسا ، یا رسول الله @habibollahmoallemi
گریه ی ملائکه زهرا دلش، چو داغ فراق پدر شکست از سوز ناله اش، دل جن و بشر شکست از بس که گریه کرد، ملائک گریستند در عرش، جبرئیل امین را کمر شکست اهل مدینه در تَعَب، از حُزن فاطمه آرامش شبانه به آه سحر شکست با آن همه، سفارش پیغمبر خدا قلبش زِ جور مردم بیدادگر شکست بی رحمی و جهالت و طوفان حادثه همدست گشت و آن شَجَرِ پُر ثَمَر شکست زهرا مگر نبود جگر گوشه ی رسول پس از چه سنگ ظلم و عناد آن گُهر شکست بس درد و رنج دید در آن عمر کوتَهَش کان برتر از ملائکه را بال و پر شکست افتاد شور و غلغله در عرش کبریا آن دم که سینه اش اثر ضرب در شکست بر استخوان سینه چو گل میخ در رسید بحر عِفاف را صَدَفِ بارور شکست هم پهلوی حبیبه ی یزدان شکسته شد هم محسنش شهید، وِرا دست و سر شکست طفلان کنار بستر زهرا به سر زنان اما دل حسین زِ همه بیشتر شکست بربند لب زِ مرثیه دیگر معلمی قلب سُخَنوَرانِ زمان زین اثر شکست @habibollahmoallemi
هاله ی ماتم در این شب شام غریبان رسول الله خون گریه کن زهرا ، خون گریه کن زهرا افتاده در گرداب غم، دنیا و مافیها خون گریه کن زهرا ، خون گریه کن زهرا از سوگ و داغ رحلت پیغمبر خاتم ارکان هستی را گرفته هاله ی غم بنشسته بر آیینه ی دلها غبار غم آثار اندوه و اِلَم از چهره ها پیدا خون گریه کن زهرا از آسمانها و زمین بوی عزا آید آهنگ جانسوز از صدای سینه ها آید از بیت زهرا ناله ی واغُربتا آید بگرفته جا بر قلب دنیا ماتم عظما خون گریه کن زهرا جا دارد امشب گر بُوَد کون و مکان محزون دلها بریزید از میان سینه ها بیرون سیمای حق ای وایِ من در خاک شد مدفون اسلام گردیده یتیم و مرتضی تنها خون گریه کن زهرا امشب نشسته گَردِ غم بر چهره ی افلاک باشند عزیزان رسول الله همه غمناک زین واقعه ریزند اهل البیت بر سر خاک امشب مدینه غرق در فریاد واویلا خون گریه کن زهرا امشب عزیزان علی راحت نمی خوابند بر خاک غم بنشسته و از غُصّه بی تابند بر روی بستر جَدِّ اطهر را نمی یابند سینه زنان بر گِردِ جای خالی بابا خون گریه کن زهرا شهر مدینه در غم و مِحنَت فرو رفته از نزدشان آن اسوه ی خُلقِ نکو رفته از گلشن ایمان گلی خوشرنگ و بو رفته بعد از رسول هاشمی اُف بر تو ای دنیا خون گریه کن زهرا حوران جنت زین عزا محزون و حیرانند در باغ رضوان انبیا با چشم گریانند اهل سماوات و زمین زین غم پریشانند غم خیمه ی ماتم زده بر گنبد مینا خون گریه کن زهرا ارکان هستی را دگر تاب و توانی نیست دیگر خبر از فیض و وحی آسمانی نیست گلهای دین پژمرده اند و باغبانی نیست غم عُقده گشته در گلو با آه جانفرسا خون گریه کن زهرا @habibollahmoallemi
خورشید محراب عشق امشب که خون هاله بر، گِردِ قَمَر می زند بر روی بستر علی، افتاده پَر می زند از خون سر شد خضاب، رخسار مولا علی زین واقعه زینبِ، کبری به سر می زند عاشق به سِیرِ کمال، گردیده مَحوِ جمال با جذبه و شور و حال، بر درگَهِ ذوالجلال با دوست در زمزمه، در انتظار وصال در کوی جانانه چون، پروانه پَر می زند بربسته بار سفر، سرکرده ی قافله از سوز آه علی، در قدسیان غُلغُله بر گردن ممکنات، افکنده غم سلسله هر لحظه سر کاروان، زنگ خطر می زند خورشید محراب عشق، غلطان به دریای خون سرمست جام وصال، با چهره ای لاله گون جان جهان بی قرار، روحِ زمان بی سکون بر جان عالم دَمِ آخر شَرَر می زند شهد از دَمِ تیغ، عشق نوشیده مولای دین سوز مناجات او، گردیده شور آفرین زینب به بابا نگاه، دارد به حال حزین بر برگ گل شبنم از، چشمانِ تر می زند امشب به بستر علی، خوابیده خوانَد نماز در پیشگاهِ خدا، مشغول راز و نیاز شمع شبستانِ عشق، در حال سوز و گداز خون دل و اشک غم، سر از بصر می زند بر مِحوَرِ بسترِ، آن سَروَرِ عالَمِین گَردَند پروانه سان، افسرده دل زینبین چشم حسین بر حسن، روی حسن بر حسین چشم انتظار علی، زهرا به سر می زند شب زنده داری که شب، او را ندیده به خواب امشب دعایش شَوَد، نَزدِ خدا مستجاب یک لحظه در حال غَش، یک لحظه در اضطراب تا صبحدم ناله از، سوز جگر می زند با ناله و اشک و آه، بر درگَهِ کردگار گوید الها علی، این لحظه شد رستگار گردیده راحت دِگَر، از درد این روزگار روحش به گلزارِ عشق، از شوق پَر می زند کوفه به حال سکوت، از نخلها رفته هوش صوت شباهنگ عشق، ای وای گشته خموش شب ناله های علی، دیگر نیاید به گوش دلخستگان منتظر، کو کِی به در می زند بیمار و درمانده و، بیچاره در انتظار دیگر نیاید علی، اُف بر تو ای روزگار ای دل از این غم بنال، وی دیدگان خون ببار کِامشب سرود قضا، شور دگر می زند آیینه ی وجه ذات، امشب رَوَد زیر خاک از دیده پنهان شود، آن گوهر تابناک جِنّ و مَلَک را فرا، گیرد غمی سوزناک مُعَلِّمی ناله از، شب تا سحر می زند @habibollahmoallemi
تنها ترین مظلوم هیچ دردی بدتر از تنهایی مظلوم نیست بر علی باید گریست از علی مظلوم تر در صفحه تاریخ کیست؟ بر علی باید گریست داغ ها پنهان به دل از خلق نا آگاه داشت سینه ای آکنده از سوز و گداز و آه داشت زین سبب در نیمه شبها درد دل با چاه داشت کس نپرسید از علی این گفتگو با چاه چیست؟ بود مولا با زِ حق بیگانگانی روبرو کس نبودی جز خدا آگاه از احوال او رنجها چون استخوانش گیر کرده در گلو کس به دوران کِی تواند چون علی این گونه زیست؟ در تمام زندگی یک شب علی راحت نخفت کرد احسان و محبت در عَوَض نفرین شِنُفت گاه ضربت خوردنش فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه گفت آنکه در دوران عمرش خورد خون دل علیست ناسپاسان زمان قدر علی نشناختند در دل محرابِ حق ناحق شهیدش ساختند لرزه بر قلب جمیع ممکنات انداختند با امامت این چگونه شیوه ی نامردمیست؟ در شب قتل امیرالمومنین شیر خدا آسمان گر خون ببارد بر زمین باشد روا آنکه با شمشیر زهر آلوده شد فرقش دوتا هیچ در مظلومی و در غُربَتَش تردید نیست آنکه با ایتام کوفه نیمه شب دیدار داشت داغ ها و ناله ها و گریه ها بسیار داشت در دل شب بس عنایتها به هر بیمار داشت این ولایت این شریعت این طریق بندگیست @habibollahmoallemi