قابل توجه آنهایی که اجناس را احتکار خانگی میکنند
در روایتی امام صادق علیه السلام به معتب خود فرمود:
- معتب اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراکی داریم؟
- معتب گوید عرض کردم: به قدری که چندین ماه را کفایت کند گندم ذخیره داریم.
- فرمود: آنها را به بازار ببر و در اختیار مردم بگذار و بفروش!
- گفت: یابن رسول الله! گندم در مدینه نایاب است، اگر اینها را بفروشیم دیگر خریدن گندم برای ما میسر نخواهد شد.
- فرمود: سخن همین است که گفتم، همه گندم ها را در اختیار مردم بگذار و بفروش!
_ معتب می گوید: پس از آنکه گندم ها را فروختم و نتیجه را به امام اطلاع دادم حضرت فرمود:
- بعد از این، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر؛ نان خانه من از این پس، باید نیمی از گندم و نیمی از جو باشد.
خدا می داند من توانایی دارم که تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهی اداره کنم، ولی دوست دارم تا در پیشگاه الهی اقتصاد و محاسبه در زندگی را رعایت کرده باشم.
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 166. این مضمون در اخبار دیگری در همین باب نیز آمد/ صدرالساداتی
@Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸امام خامنهای: برخی سعی دارند این را القا کنند که راه حلی جز زانو زدن در برابر آمریکا نیست. تا جان در بدن دارم نمی گذارم به به هدف خود برسید.
@Habiliyan
✅ کسانی که مدام در حرف زدنشان برای افراد بد از لفظ حرام زاده استفاده میکنند این داستان از امام خمینی را بخوانند
🔶در مورد یکی از شایعات،
یکی از دخترها یا دامادها به امام خمینی(ره) گفته بود:
نکند راست بوده و شما آن را از ما
پنهان میکنید!
.
🔶و آقا در جواب گفته بود:
خودتان میگویید شایعه!
اینکه میگفتند: شاه نامهای به آقا نوشته که شما کشور را به آشوب کشیدهای، مصلحت ایجاب میکند بار سفر ببندی و بروی.
.
🔶آقا نامه را برگردانده، اما روی امضای شاه
خط کشیده و نوشته خمینی.
.
🔶شاه گفته یک میلیون تومان میدهم
از ایران بروی! آقا گفته به اندازه عمرت پول میدهم
که تو از ایران بروی.
.
🔶شاه پرسیده از کجا میآوری؟
آقا گفته ایرانیان به شکرانه فرار تو،
هر قدر بخواهم میدهند.
.
🔶شاه پیام داده: کاری نکن که چکمه پدرم
را بپوشم! آقا گفته چکمه پدرت برایت گشاد است.
.
🔶آقا بخش آخر را اینگونه اصلاح کرده بود که اگر چنین بحثی پیش میآمد، من میگفتم:
به پای پدرت هم گشاد بود و انگلیسها جلو و عقبش کهنه چپاندند که از پایش در نیاید.
.
🔶و اما شنیدن شایعهای که هم آقا و هم خانم را به شدت عصبانی کرد، این بود که:
آقا به شاه گفته: حمله به فیضیه و
کشتار ۱۵ خرداد، نشانه حرامزادگی تو است.
.
🔶با شنیدن این سخن، چهرهی آقا چنان سرخ گردید و دست روی چشم و پیشانی گذاشت که خانم مجبور شد به جای آقا توضیح دهد و بگوید:
.
🔶آقا در طول مدتی که با هم ازدواج کردهایم،
هیچگاه به کسی حرامزاده نگفته است.
.
🔶حتی یکبار بنایی که در خانه ما
آجر قزاقیهای پلهها را تعمیر میکرد،
رو به کارگر وردست خود گفت:
این آجر قزاقیها هم مثل همان قزاق
حرامزاده بد قلقاند.
.
🔶آقا که از پنجره صدای او را شنیده بود، با عجله بیرون آمد و با عصبانیت تیشه را از دست آن بنا گرفت و گفت:
.
🔶وقتی از این گفتارت توبه کردی،
بیا و کارت را ادامه بده. آن بنا پرسید:
آقا مگر رضاخان حرامزاده نبود
که مدرس را کشت؟
.
🔶آقا گفت: فرعون، نمرود،... هم حرامزاده نبودند. به هیچ کافری هم نمیشود گفت حرامزاده. هر کس به دین و آیین خود ازدواج کرده باشد، بچههایش حلالزادهاند.
.
🔶آقا در ادامه به آن بنا گفته بود:
اگر حاکم شرع بودم، بابت چنین افترایی به شما حد میزدم.
ما باید رفتار بد آنها را به مردم بگوییم، اما حق نداریم به آنها افترا ببندیم./سیره خوبان
@Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه رو موشکهامون مرگ براسرائیل ننویسیم!
این تمرین تیراندازی یه سرباز زن اسرائیلیه، سیبلشون عکس یک فلسطینیه که دستهاش رو برده بالا،یعنی حتی توی تمرین هم جنون آدم کشی دارن
@Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد و دل جانباز اعصاب و روان با عکس امام خامنه ای
بیمارستان میلاد شهریار /بخش جانبازان اعصاب و روان
عالیه
@Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی بهتون گفت اگه FATF بد بود چرا رهبری مخالفت نکرد این یه جواب مناسبه
@Habiliyan
#کودک_ارمنی
🏴شعری زیبا تقدیم به حضرت #رقیه (سلام الله علیها) به مناسبت #شهادت ایشان
ارمنی بود و ارمنی زاده،
ظرف خالی گرفت در دستش
آمد و توی صف نذری گفت:
السلام علیک یا دردانه
پچ پچی دور او براه افتاد،
عده ای خنده ، عده ای مبهوت
زیر لب دختری غضب میکرد:
مردک ارمنی دیوانه!
سرخود را گرفت پایین تر،
بغض تلخی گرفت جانش را:
من محب حسین و اولادش...
آشنایم نه اینکه بیگانه
صف دلواپسی جلو می رفت،
ارمنی در دلش چه غوغا بود
روضه خوان از رقیه بانو خواند،
از سه ساله میانه ویرانه
توی حال خودش پریشان بود،
فکر بیماری پسر در سر
ناگهان مردی از سر صف گفت:
شد تمام و نمانده یک دانه!
همه رفتند و ارمنی آمد،
باقسم با گلایه و اصرار
زد عقب هرکسی جلوآمد،
رفت با گریه آشپزخانه
یک نگاهی به دیگ خالی کرد،
گفت:باشد قبول آقاجان
من همانم ک دیگران گفتند،
مردک ارمنی دیوانه!
پای خود راگذاشت درکوچه،
دلخورازخویش و ازندامت ها
دست رد خورد بود بر قلبش،
رفت خانه چه ناامیدانه!
وسط دسته ظهر عاشورا،
پسری با صلیب بر گردن
ناگهان ویلچرش زمین افتاد
و پسر روی پاش،مردانه...
السلام علیک یادردانه....
🏴 @Habiliyan