🔷 مرنج و مرنجان
️گزیدهای از #خاطرات اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره
📝 روزی با آقا تا در منزلشان آمدیم. دیدیم که جلوی در دست کردند در جیبشان. معلوم شد کلید را نیاوردهاند. میخواستم دست بگذارم روی زنگ. آقا گفتند: زنگ نزنید. و شروع کردند داستانی را از عالمی نقلکردن. فرمودند: «یک آقایی از مسافرت به خانه برمیگشت؛ زمستان بود و نصف شب. دید که اگر الآن بخواهد در بزند خانوادهاش اذیت میشوند. در فکرش بود که همانجا پشت در بنشیند تا صبح بشود. همان موقع که آن عالم این فکر را کرده بود، خانوادهاش نیز خواب میبیند که آقا از سفر برگشته و پشت در ایستاده است و میآید در را برای او باز میکند». داستانشان که به اینجا رسید اتفاقا کسی آمد و از داخل خانه، در را برای ایشان باز کرد.
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥 www.hadana.ir
#کوتاه_و_خواندنی ✳️ باز شدن غیب و آداب قرائت قرآن از نگاه آیت الله قاضی
🔅آیه الله شیخ محمد تقی آملی - رضوان الله علیه - میفرمود: من در بحث فقه آیت الله سید علی آقا قاضی شرکت می کردم. روزی از ایشان سئوال کردم- آن روز هوا بسیار سرد بود. که ما میخوانیم و میشنویم که 👈عدهای موقع قرائت قرآن کریم جلویشان آفاق باز میشود و غیب و اسرار برای آنها تجلی میکند... و در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمیبینیم؟!
🔅 مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهره من نظر کرد سپس فرمود: بلی! آنها قرآن کریم راتلاوت میکنند و با شرائط ویژه, رو به قبله میایستند.. سرشان پوشیده نیست, کلام الله را با هر دو دستشان بلند میکنند و با تمام وجودشان به آنچه تلاوت میکنند توجه دارند و میفهمند جلوی چه کسی ایستادهاند!
🔺اما تو قرآن را قرائت میکنی در حالی که تاچانهات زیر کرسی رفتهای؟! و قرآن را روی زمین میگذاری در آن مینگری...؟!
🔺آیه الله شیخ محمد تقی آملی میگفت: بلی, من همین طور قرآن میخواندم و زیاد به قرائت آن میپرداختم, مثل اینکه مرحوم قاضی با من بود و مراقب و نظاره گر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجودم به سویش شتافتم و ملازم جلسههایش شدم. #خاطرات
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥 http://hadana.ir
📌مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی نقل می کند: روزی دوست عزیزم، مرحوم کاشف الغطاء به استادمان #علامه محدث نوری عرض کرد: بعضی وقت ها موفق به نماز شب نمی شوم و ملاقات با خدای باری تعالی را از دست می دهم.
📌وقتی مرحوم محدث نوری این حرف را از زبان #شاگردش شنید، خیلی ناراحت شد انگار می ترسید نتیجه زحماتش در طول سالیان دراز مطلوب نبوده باشد.
روکرد به شاگردش و بالحن پدرانه ای فرمود: چرا؟ چرا؟ برخیز! برخیز!
📌بعد از گذشت سالها و رحلت استادمان، روزی با دوست دیرینه ام علامه کاشف الغطاء نشسته بودیم و از #خاطرات گذشته می گفتیم. به من گفت: صدای رسای استاد و پند پدرانه او در هر شب به گوشم می رسد و مرا هر شب قبل از سحر بیدار می کند. صدایی که می گوید: #محمدحسین! فرزندم چرا! چرا! چرا خوابیده ای، بیدار شو، بیدار شو، برخیز!!!
🌙 #نماز_شب
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥 https://hadana.ir