fegh - maktab ghazaee - jalase 19- 1402-08-08.mp3
17.56M
🔸خارج فقه (مکتب و نظام قضایی اسلام) - جلسه 19 - هشتم آبانماه 1402
📌 برچسب ها:
#درس_خارج_فقه_مکتب_نظام_قضایی_اسلام_1403_1402
🔗 www.hadavi.info
آدرس کانال ها
🔗 @hadavi_info
🔗 @hadavi_droos
🔗 @hadavi_tafsir
🔗 @hadavi_esteftaat
🎞 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani
💻 https://instagram.com/hadavitehrani
💻 https://instagram.com/hadavi_droos
🎥 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani/live
💻https://www.facebook.com/Mahdi-Hadavi-Tehrani-1077667698962346/
fegh - maktab ghazaee - jalase 19- 1402-08-08.pdf
1.93M
🔸خارج فقه (مکتب و نظام قضایی اسلام) - جلسه 19 - هشتم آبانماه 1402
📌 برچسب ها:
#درس_خارج_فقه_مکتب_نظام_قضایی_اسلام_1403_1402
🔗 www.hadavi.info
آدرس کانال ها
🔗 @hadavi_info
🔗 @hadavi_droos
🔗 @hadavi_tafsir
🔗 @hadavi_esteftaat
🎞 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani
💻 https://instagram.com/hadavitehrani
💻 https://instagram.com/hadavi_droos
🎥 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani/live
💻https://www.facebook.com/Mahdi-Hadavi-Tehrani-1077667698962346/
tafsir -Al Hejr - jalase 65- 1402-08-08.mp3
8.52M
🔹تفسیر سوره مبارکه الحجر (آیات 84 و 85) - جلسه 65 - هشتم آبانماه 1402
📌 برچسب ها:
#تفسیر_سوره_مبارکه_الحجر_1403_1402
🔗 www.hadavi.info
آدرس کانال ها
🔗 @hadavi_info
🔗 @hadavi_droos
🔗 @hadavi_tafsir
🔗 @hadavi_esteftaat
🎞 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani
💻 https://instagram.com/hadavitehrani
💻 https://instagram.com/hadavi_droos
🎥 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani/live
💻https://www.facebook.com/Mahdi-Hadavi-Tehrani-1077667698962346/
tafsir -Al Hejr - jalase 65- 1402-08-08.pdf
3.58M
🔹تفسیر سوره مبارکه الحجر (آیات 84 و 85) - جلسه 65 - هشتم آبانماه 1402
📌 برچسب ها:
#تفسیر_سوره_مبارکه_الحجر_1403_1402
🔗 www.hadavi.info
آدرس کانال ها
🔗 @hadavi_info
🔗 @hadavi_droos
🔗 @hadavi_tafsir
🔗 @hadavi_esteftaat
🎞 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani
💻 https://instagram.com/hadavitehrani
💻 https://instagram.com/hadavi_droos
🎥 https://www.aparat.com/hadavi_tehrani/live
💻https://www.facebook.com/Mahdi-Hadavi-Tehrani-1077667698962346/
دروس خارج آیت الله هادوی تهرانی
🔸خارج فقه (کتاب القصاص (مبحث قصاص النفس)) - جلسه 04 - سوم آبان ماه 1402 📌 برچسب ها: #درس_خارج_فقه_ک
نتیجه این که در مورد تردد احتیاط واجب کردیم که قصاص نمی شود نسبت به داستان شلل هم تاکید می کنیم که اگر چیزهایی
است که شلل نیست فلج نیست اما کارای دست نسبت به دست سالم کم است چون واقعا تردید ایجاد می شود که قصاص جایز نباشد قصاص احتیاطا نمی شود کرد و تبدیل به دیه می شود. این بحث تمام. امام یک مطلب دیگری در مسأله چهار گفتند بعداً می گوییم. فکذا فی المحل علی ما یاتی. این را امام در مساله ششم فرمود. یعنی یک کسی دست راست کسی را قطع کرد دست راست او قطع می شود. اگر کسی دست چپ کسی را قطع کرد دست چپ او قطع می شود. اما اگر کسی دست راست قطع کرد خودش دست راست نداشت امام می گوید دست چپ قطع می شود. اگر کسی دو دست ندارد دست کسی را قطع کرد پایش قطع می شود. و اگر دست راست قطع کرده ولی اصلا دست ندارد پای راست قطع می کنیم و اگر دست چپ قطع کرده اصلا دست ندارد پای چپ او قطع می کنیم.
در صورتی که آن دست داشته باشد اگر دست ندارد نوبت به پا می رسد. امام می فرمایند روایت مدرک فتوا است. و روایت را امام می پذیرد و می گوید فلا باس به. این روایت ، روایتی است که صاحب وسایل اورده است در یک بابی که عنوانش این است ثبوت القصاص فی الیدین و رجلین و یمین انسان قطعت یمینه و ان لم یکن له فشماله فان لم یکن له فرجله فان لم یکن له فالدیه. (اگر این آدمی که بریده نه دست و نه پای دارد باید دیه بدهد.) بعد صاحب وسایل روایت نقل می کند روایت دوم مربوط به این داستان است روایت دوم باب مربوط به شخصی به نام حبیب سجستانی است سالت ابا جعفر از امام باقر سوال کردم یک بابایی دو تا دست راست دو نفر را قطع کرده اسا چکار کنیم حضرت فرمود یا حبیب دست راستش را در برابر دست راست نفر اول که دست راستش قطع شده قطع می کنیم و دست چپش در برابر دست راست نفر دوم قطع می شود. حالا سوال می کند که حضرت علی دست راست و پای چپ را قطع می کرد حضرت امام باقر می فرماید این مربوط به حقوق الله (محاربه) است. مربوط به قصاص نیست. این روایت مدرک فتوا است که اگر دست نداشت نوبت به پا می رسد. روایت دلالتش اشکالی ندارد صریح است. اشکال این روایت این است که حبیب سجستانی ضعیف است اقای خویی می فرمایند چون ضعیف است فلذا با این روایت نمی شود ثابت کرد. که ادامه اش برای جلسه اینده بماند. حبیب سجستانی این تعبیر در موردش است اولش شاری بود یعنی از خوارج بود چون می گفتند ما جانمان را به خدا فروختیم بعداً شیعه شد. اما این که ثقه باشد دلیلی نداریم. اما آن مقدار که نگاه کردم. بعضی ها گفتند ممدوح است. ولی ظاهراً مدح به آن معنا که بتواند سند را درست کند وجود ندارد. صاحب مختلف جناب علامه گفته اند روایت صحیحه است. وحید بهبهانی گفته اند جد من گفته است این صحیحه است ولی این اجتهاد است. روی مبانی بنده من چیزی پیدا نکردم فلذا از نظر منـمعتبر نیست. ادامه اش برای جلسه بعد بماند.
دروس خارج آیت الله هادوی تهرانی
🔸خارج فقه (کتاب القصاص (مبحث قصاص النفس)) - جلسه 04 - سوم آبان ماه 1402 📌 برچسب ها: #درس_خارج_فقه_ک
#تقریرات_خارج_فقه_هادوی_تهرانی
🟢 تقریرات خارج فقه (کتاب القصاص (مبحث قصاص النفس)) - جلسه 04 - سوم آبان ماه 1402
در مسأله چهار اشاره کردیم که اگر کسی که دستش سالم است دست فلج را قطع کند امام به تبع مشهور گفته اند نمی شود قطع کرد. ما گفتیم احتیاط واجب است. که این نکته احتیاط ما در نظر ما در بحث بعدی اثر می گذارد. مسأله پنجم امام آمده اند شلل را تعریف کرده اند منظور از شلل این است که دست خشک شده است به گونه ای که از قدرت اراده شخص خارج است و دیکر کاری که باید دست انجام دهد انجام نمی دهد هر چند حسی دارد سوزن بزنی درد می گیرد حرکت غیر اختیاری مثلا لرزشی چیزی دارد. و بعد فرمودند التشخیص موکول الی العرف کسایر الموضوعات اینجا یک بحثی وجود دارد که اگر در لسان کلی گفتند ید صحیحه به ید مشلول و شلا قطع نمی شود بعد ما تردید کردیم ید شلا بر این دست صدق می کند این دست ، دست فلج است یا نه. مرجع تشخیصش چیست. مرجع تشخیص در موضوعات احکام چیست. امام فرمودند مرجع ، عرف است این عرفی که اینجا به کار برده می شود یعنی عرف عام وـنظر عمومی مردم. مردم به چنین دستی فلج می گویند. اکر چنین دستی را مردم فلج حساب می کنند این فلج است. اگر نه ، نه. مقابل عرف عام عرف خاص قرار می گیرد که مقصود در بحث های ما عرف متخصصین است. در بعضی موارد تشخیص متخصص با تشخیص عرف عام فرق دارد. یک چیزی در نظر متخصص یک عنوان بر ان صدق می کند از نظر عرف عام یک عنوان دیکری صدق می کند اینجا ما در فقه ما می گوییم ملاک همان چیزی است که عرف عام می پذیرد. برای همین در بحث پول اعتباری و پول کاغذی به طور خاص در نظر عرف عام یک دارایی است و برای خودش ارزش ذاتی دارد.شما اگر دویست هزار توان داری خودش ارزش ذاتی دارد و حالا اگر در اموال متعارف در مثلیات می توانی قرض بدهی. مثلا شما می توانی یک دانه تخم مرغ قرض بدهی. اگر قرض دادی یک دانه می تونی پس بگیری. نمی توانی بگویی یکی می دهم دو تا می گیرم. در پول هم همین را می گوییم اگر صد هزار تومان پول دادی نمی توانی صد و پنجاه هزار تومان پس بگیری. چون از نظر عرفپول مثل تخم مرغ می داند. ولی می دانید از نظر اقتصادی پول ، چک محسوب می شود این که می بینید پول دو امضا دارد. این چک است و مثل هر چکی باید امضا شود. چک تضمینی است دولت ارزش این را تضمین کرده است این با پشتوانه است من تضمین می کنم. اگر چک بود و سند بر مال نه خود مال بود از نظر اقتصادی این مال اگر مالیتش تغییر پیدا کند شما ضامن مالتش هستید نه عدد رقمی ان. یعنی اگر شما صد هزار تومان قرض گرفتی و بعد مالیت پول نصف شد از نظر اقتصادی باید دویست هزار تومان پس بدهید. چون شما به اندازه مالیت صد هزار تومان در ان زمان قرض گرفتید که ان مالیتش دو برابر مالیت الان بود. اگر این نظر را بپذیریم ما به اصطلاح فقهی می گوییم قرض گیرنده ضامن جبران کاهش ارزش پول است. که اقتصاد دانان روی این نظر اصرار دارند که این اصلا ربا نیست. این افزودن ندارد. این سال ها پیش بیست و چند سال پیش یک کنفرانس اسلامی بود. من رییس هیئت علمی کنفرانس بودم بانک مرکزی هر سال برگزار می کند ان سال من بودم. موضوعش این بود که جبران کاهش ارزش پول ایا ربا است یا نه. من گفتم از نظر عرف خاص درست است پول مال نیست سند بر مال است چک است بنابراین از نظر عرف خاص مالیت را قرض می دهی باید هم مالیت را بگیری. اما عرف عام این نظر را قبول ندارد می گوید صد هزار تومان دادی من صد هزار تومان بهت بر می گردانم. حالا ارزش پول کاهش پیدا کرده است به من ربطی که ندارد. همانجا راه حل دادیم اگر کسی پول قرض می دهد به عنوان کالای معیار قرض بدهد. بگوید من الان یک میلیون تومان قرض می دهم الان می توانی با این یک سکه بهار ازادی بخری می خواهی همین الان بروم یک سکه بهار آزادی بخرم و همان را بهت قرض بدهم. ولی الان پولش را بهت می دهم بعدا من ارزش یک سکه بهار ازادی می گیرم اگر این کار را کردی اگر سکه صد هزار تومان شد باید صد هزار تومان پس بگیری اگر ده میلیون تومان شد می توانی ده میلیون پس بگیری. برخی بزرگان مراجع اول فتوا دادند جبران کاهش ارزش پول شرعا واجب است بعداً مشکلات پیدا شد بعدا همین حرف من را در فتوایشان گفتند کالای معیار تعیین کنید من گفتم این می شود ولی وقتی شما کالای معیار قرار نمی دهید یک میلیون تومان می دهید بعدا یک میلیون تومان می توانی پس بگیری
دروس خارج آیت الله هادوی تهرانی
🔸خارج فقه (کتاب القصاص (مبحث قصاص النفس)) - جلسه 04 - سوم آبان ماه 1402 📌 برچسب ها: #درس_خارج_فقه_ک
. بله ما در یک جایی در اینجا استثنا می کنیم وقتی زمان خیلی می گذرد کاهش ارزش پول اینقدر فاحش میـشود که حتی عرف عام هم قبول نمی کند مثلا عقدنامه های قدیمی شصت و هفتاد سال قبل پنج تومان ده تومان مهریه قرار داده است این الان در بازار امروز اصلا ارزش ندارد این جا ها ما می گوییم نه. کاهش ارزش پول خیلی واضح است. قیمت ها آنقدر گران شده است. دیدم ساندویچ کمتر از ۱۵۰ هزار تومان نداریم. (اگر عرف عام تغییر پیدا کند و واقعا اسکناس را سند ببیند باید ارزشش را بدهد. عرف عام ها تغییر پیدا می کند اما الان در ارقام کوچک مثل یک میلیون تومان این طوری نیست ولی اقلام بزرگ مثل یک میلیارد تومان برای پنج سال خیلی محسوس است.) امام فرمودند تشخیص فلج بودن و نبودن دست با عرف عام مثل سایر موضوعات است. من می خواهم بگویم این نکته درست است. بعد یک نکته ای می خواستم عرض کنم. صاحب جواهر همین عبارت امام را فرمودند شلل چیست و شلل را تعریف کرده است. بعد عبارت مسالک را اورده است که ید صحیحه این طور نیست که در برابر هر دستی قطع نشود بلکه تقطع بالبرصا مثلا شخصی که دست سالم دارد بزند دست کسی که برص دارد قطع کند دستش قطع می شود چون این دست دستش سالم حساب می شود. صاحب جواهر تعبیری دارد می گوید ما لا یصدق علیه اسم الشلل این احکام شلل را ندارد. ببینید تمام این فرمایشات اعم از فرمایش صاحب جواهر ما لا یصدق علیه اسم الششل بما هو موثر فیها ایضا فلا دلیل علی عدم القصاص به. فرمایش صاحب مسالک کی می کوید سلامت که ما می گوییم منظورمان سلامت خاص است نه مطلق سلامت. یا فرمایش امام که تشخیص این که شلل است یا نه موکول به عرف است. همه این ها اگر مستند فتوایمان یک روایتی بود که فتوا بهش می دادیم درست بود. اگر مستند ما چنین چیزی نبود گفتیم ادله ما ضعیف است اجماع مدرک دارد ایاتش قابل استناد نیست و روایتش هم محل بحث است که اصلا ناظر به این است یا نه. اشکال سندی هم دارد روایتی که بهش تمسک می کنند روایت سلیمان دابن خالد است که در ان حماد ابن زیاد است که توثیقش قابل اثبات نیست. ما دلالت روایت را قبول کردیم ما گفتیم اگر سندش معتبر باشد قابل استناد است. ما دلالت روایت را پذیرفتیم. اقای خویی اصلا دلالت روایت را نپذیرفتند گفتند این ناظر به دیه است اصلا کاری به این ندارد. ما دلالت روایت را پذیرفتیم اگر سندش معتبر بود قابل استناد بود ما بنابر احتیاط فتوا دادیم و عمل کردیم ما گفتیم الان دست سالم به واسطه این دست ممکن است طبق قاعده قطعش جایز باشد ممکن است جایز نباشد. این روایت اگر چه سندا صحیح نیست ولی ممکن است حکم همین باشد. ولی چون فتوا مشهور دادند ما احتیاط کردیم چون ما احتیاط کردیم مستند به معنی خاص کلمه روایت نیست. فلذا هر جا احتمال متنابهی داده شود که دست سالم را نمی شود قطع کرد ما می گوییم نمی شود قطع کرد. این مپالی که صاحب مسالک فرموده و امام هم در ذیل اشاره کرده و لا اثر بتفاوت بالبطش و نحوه یعنی یکی دستش ضعیفه یکی قوی است اثر ندارد و دستش قطع می شود. و دست سالم در برابر دستی که لک و پیس داره و دست مجروح قطع می شود. اینجاها یقین داریم که ملاک دست است. اما اگر دست یک نفر یک جوری است فلج نیست اما از نظر شکل دست، دستی است که کارایی دست معمولی را ندارد. ببینید دست برصا کارایی دست معمولی را دارد و فقط رنگش کمی فرق دارد دست مجروخ کارایی دست معمولی دارد جراحت خوب می شود. ولی یک دستی هست که فلج نیست اما مادر زادی به نحوه خاصی قرار گرفته که توانایی این با توانایی دست معمولی تفاوت دارد یک دهم توانایی دست معمولی ندارد ولی فلج نیست. این جور موارد این بحث ما دوباره می آید که احتیاط می کنیم و می گوییم دست سالم در برابر دست معیوب غیر قابل مقایسه قطع نمی شود. بله این که امام فرمودند درست است بله یک دست قوی ورزشکار با دست مثل منی با هم فرقی ندارد. بله یک مسأله دیگری هم امام اشاره می کند اگر یک دستی قطع می کند دست شلا و فلج نیست ولی بعضی انگشتان ان فلج است و کارایی ندارد امام در فتوا توقف می کند این که دست سالم بزند دستی که بعضی انگلشتانش فلج است قطع کند ایا می شود دست سالم را قطع کرد امام می فرمایند تردد است. اینجا کسی که مقلد امام است آیا می تواند قطع کند. اینجا نمی تواند قطع کند چون امام توقف کرده است. ما حتیاط واجب کردیم که اصلا نمی شود قصاص کرد چون اینجا از ان موارد استدکه ما احتمال را می دهیم. درست است دستش فلج نیست اما کارایی دستش با کارایی دست سالم یکی نیست. بخش زیادی از کارایی دست به انگشتان است اگر شما دستتان فلج نباشد اما خدایی نکرده انگلشتان فلج باشد بخش زیادی از کارایی از دست می رود بله بخش کمی از کارایی می ماند. اما بخش زیادی مربوط به این است بنابراین ما احتیاط واجب کردیم.
دروس خارج آیت الله هادوی تهرانی
🔸خارج اصول (خاتمة فی شرائط الاصول العملیه) - جلسه 18 - هفتم آبانماه 1402 📌 برچسب ها: #درس_خارج_اصول_
#تقریرات_خارج_اصول_هادوی_تهرانی
🟢 تقریرات خارج اصول (خاتمة فی شرائط الاصول العملیه) - جلسه 18 - هفتم آبانماه 1402
جناب فاضل تونی به گفته شیخ انصاری برای اجرای اصالت البرایت یک شرط دیگری به غیر از فحص که قبلا مطرح کردیم مطرح کرده است. ما گفتیم شرط اجرای برایت این است که فحص کنیم و فحص هم باید به اندازه ای کرد که مایوس بشویم سندا و دلالتا از دستیابی به دلیلی. ایشان فرموده است یکی دیگر از شرایط برایت این است که مستلزم ضرر برای کسی نباشد اگر اجرای برایت مستلزم ضرر برای فرد سلمان دیگری باشد اینجا برایت جاری نمی شود به ایشان اشکال شده است که اگر آن مورد از موارد قاعده لا ضرر باشد قاعده لاضرر حاکم بر امارات است چه رسد به اصول عملیه. آن هم چه رسد به اصل عملی غیر محرز مثل اصالت البرایت. چون اگر قاعده لا ضرر تمام باشد حتی دلیل اجتهادی اماره ای که دلیل بر حکم است را بر می دارد مثلا ما می گوییم روزه واجب است کتب علیکم السلام کما کتب علی الذین من قبلکم اما همین روزه اگر برای کسی ضرر داشته باشد واجب نیست چرا به دلیل لا ضرر. مثل این که ما می گوییم وضو برای نماز واجب است. اما همین وضو برای کسی که آب برای بدن او ضرر دارد لازم نیست به دلیل لا ضرر. حالا لا ضرری که مقدم بر امارات است به طریق اولی مقدم بر اصول علمیه آن هم اصل عملیه غیر محرز مثل برایت است. این که شرطی برای برایت نیست. شرط نیست. این ربطی به شرایط اجرای برایت ندارد. این به حاکمیت دلیل لا ضرر بر امارات و اصول عملیه مربوط می شود. مرحوم آقای خویی یک جوابی دادند فرمودند اصالت البرایت و لو لا ضرر هم نبود و لو قاعده ضرر تمام نبود اصالت البرایت در مواردی که ضرری بر مسلمانی وارد بشود جاری نمی شود. چرا چون رفع ما لا یعلمون یک دلیل امتنانی است منت گذاشته به تعبیر همان حدیث رفع خداوند بر مسلمانان یک سری چیزها را برداشته است یک سری چیزهایی که برداشته است رفع ما لا یعلمون که مدرک برایت است چون این دلیل ، دلیل امتنانی است یعنی خدا منت گذاشته است در مواردی که خلاف امتنان باشد قابل تطبیق نیست و آنجایی که جریان برایت مستلزم ضرر بر مسلمانی باشد خلاف امتنان است این که خداوند منت بگذارد که من برایت را برای شما گذاشتم رفع ما لایعلمون. در حالی که دارد ضرری بر مسلمانی وارد می شود این با هم سازگار نیست بنابراین آقای خویی می فرمایند و لو قاعده لاضرر تمام نباشد اصالت البرایت در موردی که ضرری بر مسلمانی وارد بشود جاری نمی شود چون خلاف امتنانی است که ما از حدیث رفع می فهمیم آقای صدر اشکال می کند اولا برایت اختصاص ندارد به برایت شرعی از نظر فاضل تونی . بله از نظر من شهید صدر ما فقط برایت شرعی داریم ولی از نظر فاضل تونی و دیگران که ما هم جزو دیگران هستیم ما برایت عقلی هم داریم دلیل برایت شرعی رفع ما لایعلمون و امتنانی است برایت عقلی که اینطوری نیست قبح عقاب بلا بیان. بنابراین اگر قاعده لاضرر تمام نباشد برایت عقلی جاری می شود اضافه بر این دلیل برایت شرعی منحصر در حدیث رفع نیست حدیث رفع امتنانی است اما آیاتی که دال بر برایت شرعی هستند آن ها که دیگه امتنانی نیستند بنابراین اگر قاعده لاضرر تمام نباشد برایت شرعی نه به دلیل حدیث رفع. بلکه به خاطر سایر آیات و روایات دال بر برایت شرعی جاری خواهد شد. پس فرمایش مشهور درست است آقای صدر می خواهد بفرماید قاعده لاضرر بنابر این که تمام باشد مقدم بر برایت است از این باب که مقدم بر تمامی امارات و اصول علیه است به طریق اولی بر برایت که یک اصل عملی غیر محرز است تقدم دارد. دلیل لا ضرر اختلافی است. همین جا مرحوم شیخ به همین مناسبت که این بحث مطرح شده است شاید همین سوالی که جناب آقای پسندیده فرمودند مطرح شده فرمودند مگر کسی است که بگوید قاعده لا ضرر تمام نیست مرحوم شیخ انصاری اینجا وارد در قاعده لاضرر شده است این سوال را من بعداً جواب می دهم که قاعده لاضرر یک قاعده فقهی است که اگر این طوری باشد طرحش در اینجا استطرادی است چون ما داریم اصول بحث می کنیم قواعد فقهی اینجا جا ندارد یا نه قاعده لا ضرر یک قاعده اصولی است و لو اینکه مشهور این را به عنوان یک قاعده فقهی مطرح کرده اند اما معیاری که در اصول مطرح است منطبق بر قاعده لا ضرر می شود .
دروس خارج آیت الله هادوی تهرانی
🔸خارج اصول (خاتمة فی شرائط الاصول العملیه) - جلسه 18 - هفتم آبانماه 1402 📌 برچسب ها: #درس_خارج_اصول_
این جا تعبیر این دارد. که این روایت چهارم آن بابی است که صاحب وسایل برای این کار آماده کرده است قال قم امر بها فقلعت و فرمیت بها علیه . حضرت امر کردند بهش آن درخت کنده شد و پرتاب به سمتش شد. فقال له رسول الله انطلق فاغرسها حیث شیت هر جا دلت خواست بکارش. تو که دل از این درخت نمی کنی برو هر جا دلت خواست آن را بکار. این ها روایات داستان سمره است. این تعبیر لا ضرر در دو تا مسأله فقهی دیگر هم مطرح شده است یکی مسأله فضل ما است اگر یک جایی آب اضافه دارند می توانند جلوش را بگیرند و نگذارند به پایین نرسد پایین دست که آن ها استفاده کنند صاحب وسایل بابی که آماده کرده و فتوایش است می گوید مکروه است کرانه بیع فضول و ما . مکروه است آب اضافه و گیاهان اضافه را بفروشند. و استحباب بذرها لمن یحتاج الیه مستحب است بدون عوض بدهند. روایتش این است روایتی است از امام صادق که عقبه ابن خالد نقل می کند
که بعداً آقای صدر می گوید عقبه ابن خالد توثیق ندارد بعداً بحث می کنیم قضی رسول الله بین اهل المدینه فی مشارب النخل حضرت این طور حکم کردند تعبیر قضا دارد. اینجا بین هلالین بگویم امام یک بحثی کردند آنجا به این نتیجه رسیده که هر روایتی که کلمه قضا در آن باشد و وارد شده باشد این حکم شرعی نیست. یا حکم قضایی به عنوان قاضی است یا حکم ولایی به عنوان ولی است اینجا کلمه قضی دارد قضی رسول الله بین اهل المدینه فی مشارب النخل در آن آبیاری درختان خرما انه لا یمنع من نفع شی نفع چیزی نفی نمی شود و قضی بین اهل البادیه و برای آن هایی که در بادیه و بیابان بودند فرمود لایمنع فضل ما لیمنع فضل ما لیمنع فضل کلاب فضل و اضافه اب منع نمی شود تا اضافه گیاهان منع شود چون آب اضافه شود گیاهان اضافه می شود این ها می روند سر سبز می شوند و قال لا ضرر و لا ضرار در این متن این جمله هم آمده است که حضرت فرمودند لا ضرر و لا ضرار . ببینید حالا من نمی خواهم آن مسأله فقهی را کار ندارم ببینید تعبیر لا یمنع که در این روایت وارد شده است منع نمی شود ظهور در حرمت دارد نه در کراهت. ولی صاحب وسایل استفاده کراهت کرده است البته آن چیزی که اینجا حضرت فرمودند این است که نباید منع کنید نفرمودند عوض بگیرید یا نگیرید نسبت به این چیزی نفرمودند فقط فرمودند نمی شود منعش کرد حالا می توانی عوض بگیری می توانی هم بدون عوض بگیری اطلاق دارد البته صاحب وسایل از این استفاده کرده کراهت بیع فضول الما و الکلا یک مسأله فقهی دیگر هم است. مسأله شفعه. عنوانی که صاحب وسایل انتخاب کرده است این است ثبوت الشفعه فی ارضین و دور و المساکن و الامطعه و کل مبیع عدا ما استثنی حق شفعه که کتاب شفعه خواندید می دانید وقتی دو نفر با هم شریکند در یک مالی . یکی از دو نفر سهم خودش را به صورت مشاع می فروشد آن شریک دیگر مطلع می شود حق دارد این معامله را بهم بزند بگوید خودم به همین مبلغ می خرم این حق را دارد چون این یک نوع تصرف در مال غیر است برای همین در کتاب های فقهی کتاب الشفعه را کجا می آورند بعد از کتاب الغصب می آورند چون این از نظر فقهی این یک نوع استثنای از غصب است چون تصرف است ولی شارع اجازه داده است ذیل آن باز هم یک روایتی ایشان از عقبه ابن خالد نقل میکند همان که آن روایت فضل ما و کلا را داشت از امام صادق قضی رسول الله باز اینجا کلمه قضا دارد شبیه آن روایت. قضی رسول الله بین الشفعه بین الشرکا بالارضین و المساکین حضرت در زمین ها و خانه ها حکم به شفعه کردند و قال لا ضرر و لا ضرار. اینجا کلمه لا ضرر و لا ضرار آمده است. این گروه دوم از روایاتی که لا ضرر در آن ها آمده است همین مضمونی که اینجا در قضایای پیغمبر آمد یک قضا نسبت به فضل ما و کلا داشتیم یک قضا نسبت به شفعه . همین مضمون توی روایات اهل سنت داریم. ادامه برای جلسه بعد.
دروس خارج آیت الله هادوی تهرانی
🔸خارج اصول (خاتمة فی شرائط الاصول العملیه) - جلسه 18 - هفتم آبانماه 1402 📌 برچسب ها: #درس_خارج_اصول_
سمره ابن جندب درخت در خانه دیگری داشت هر بار وارد می شد نگاه به خانواده او می کرد که این مرده ناراحت می شد این مرده پیش پیغمبر رفت و شکایت کرد که این آقا همین جوری سرش را زیر می اندازد داخل می آید فقال یا رسول الله ان سمره بدون اجازه داخل می آید.
این طرف می گوید این سمره را احضار کنید بهش بگویید آقا این اجازه بگیرد تا این خانواده من حذرشان را یعنی حجابشان را بگیرند. این هایی که می گویند حجاب واجب نیست. فقط این آیه حجاب مربوط به خاندان پیامبر و زنان پیغمبر است زنان دیگر برایشان حجاب واجب نبوده و نیست ببینید این روایات یک داستان معمولی را دارد نقل می کند داستان هم بعد می گوییم در مصادر مختلفی آمده است ادعای تواتر شده است بعد که بحث سندی می کنیم این بحث را می گوییم. این طرف مثل سنتی که امروز داریم این آقا یک یا الله ای بگوید تا این زن ما یک چادری سر کند یک حجابی داشته باشد پوششی داشته باشد بیاید تو . ما که نمی گوییم تو نیاید.
حضرت سمره را احضار نمود حضرت فرمودند سمره این چه کاری است که همینطور بدون اجازه داخل می خواهی بروی اجازه بگیر. دیگر ندارد وسطش چی شد یک قال رسول الله این آخر داستان تقریبا می شود خوشحالی می شوی به جای این درخت خرمایی یک درخت خرمایی در بهشت داشته باشی قال لا نمی خواهم قال لک ثلاثه سه تا درخت خرما در بهشت. قال لا نمی خواهم اینجا که رسید حضرت فرمود ما اراک یا سمره الا مضار تو آدم ضرر زننده ای هستی داری به مردم ضرر می زنی . اذهب یا فلان اینجا رو به صاحب حایط کردند گفتند فلانی برو فاقطعها درخت را قطع کن فاضرب بها وجه بزن بکوب به صورتش. اینجا حضرت تند فرمودند بکوب تو صورتش. الان که این که ول کن نیست الان اینجا ندارن که فرمودند اجازه بگیر گفت نه. ولی اینجوری بود می گوییم اجازه بگیر می گوید نه. می گوییم بفروش می گوید نه. بیا بده بهشت یکی بهت می دهیم می گوید نه. می گوییم سه تا بهت بدهیم می گوید نه. بگیر این را تو صورتش بزن. ببینید در این روایت هیچ صحبتی از لا ضرر نیست فقط حضرت فرمودند یا سمره ما اراک الا مضار اذهب یا فلان فاقطعها فاضرب بها فی وجهه حالا من یک نکته بگویم رویش فکر کنید حضرت امام این روایت را تفسیر می کند به اینکه این حکمی که حضرت فرمودند اذهب یا فلان فاقطعها و اضرب بها وجهه یک حکم ویلایی است این اصلا حکم شرعی نیست حضرت از مقام ولایی شأن استفاده کردند فرمودند که تو آدم ضرر زننده ای هستی بعد به این فرمودند برو بکن بزن تو صورتش. صاحب وسایل از آن حکم شرعی را استفاده کرده است و گفته است ان من کان له نخله فی حایط الغیر فیه عیاله آبی ان یستاذن آن یبعها جاز لها قلعها و دفعها علیه امام می فرماید نه این یک حکم ولایی است البته این تفسیر امام تفسیر منحصر به فرد است هیچکس این تفسیر را نگفته است روایت دیگر ، روایتی است که همین مضمون را دارد. این روایت را جناب زراره نقل می کند بعداً که بحث سندی می شود آقای صدر می گوید تنها روایتی که سندا معتبر است همین روایت است. این روایت را زراره از امام باقر نقل می کند باز همان داستان اینجا صحبت از انصاری است آنجا فرموده بود فلان. اینجا گفته لرجل من الانصار. و محل سکونت انصاری همان دم در باغ بوده است این آقا هم وقتی می خواست سراغ درخت خرمایش برود از آن کنار خانه محل زندگی این رد می شد اجازه هم نمی گرفت همین جوری سر را پایین می انداخت می رفت انصاری باهاش صحبت کرد که اجازه بگیر سمره الا کرد. وقتی دید اینجوری برخورد کرد . پیش رسول خدا رفت حضرت فرمودند وقتی می خواهی تو بروی اجازه بگیر فابی گفت نمی گیرم درخت خودم است می خواهم بروم فلما ابا فساومه وقتی دید ابا کرد حضرت رفت سراغ این که با او معامله کند حتی بلغ من الثمن ما شا الله حضرت فرمود یک درخت بدهم هر چی می خواهی بهت بدهم این درخت را بده گفت نمی دهم درخت خودم است نمی دهم فابی آن یبیع . حضرت فرمود به جایش یک درخت می دهم در بهشت کشیده شده باشد باز هم گفت نمی خواهم پس درخت بهشتی آخر داستان بود بعد از این بود که حضرت معامله دنیایی باهاش کرد هر چی خواست حتی بلغ من الثمن ما شا الله دیگر هر می خوای بده این درخت را بده . گفت نه. فقال رسول الله لالانصاری اذهب فاقلعها فارم بها علیه فرمودند بکنش بزن سمتش. فانه لاضرر و لا ضرار. نه ضرر و نه ضرار نیست. بعداً بحث می کنیم که ضرر با ضرار چه فرقی دارد. آن تفسیری که از امام عرض کردم امام چون در این به اصطلاح متن لا ضرر آمده است می گوید لا ضرر و لاضرار هم حکم ولایی است. غیر از آن تعبیر که اذهب فاقلعها و آرم بها علیه این ولایی است. این هم ولایی است. این که فرمود لاضرر و لا ضرار. یک روایت دیگر هم است باز داستان همین سمره ابن جندب. از زراره از امام باقر. فوقش آن انتهای عباراتش فرق دارد. وقتی داستان به آن پایان رسید فقال له رسول الله ص آنکه رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار علی مومن.