eitaa logo
هادیان هدایت
199 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
876 ویدیو
438 فایل
در این کانال مقاله‌ها و مطالب مناسبتی معتبر علمی در اختیار مبلغین قرار خواهد گرفت. لطفا برای ارسال پیشنهادها و انتقادات خویش با آیدی زیر در ارتباط باشید. @Ghkfwn با تشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹️ مرحوم حاج ملّا نصرالل‍ه تراب دزفولی (متخلّص به شاکر) از ادبای خوش‌ذوق خوزستان و از اصحاب خاصّ شیخ انصاری است. 🔸️ وی یار و همراه استادش شیخ مرتضی انصاری در سفر حجّ بوده و خاطرات شیرینی را از این سفر به‌یادماندنی ثبت کرده است. 🔹️ کتاب معروف وی لمعات البیان نام دارد که عمدهٔ مطالب آن (ازجمله خاطرات وی از شیخ انصاری و دیگر اعاظم نجف) در هیچ جای دیگر پیدا نمی‌شود. 🔸️ گفتنی است که نسخهٔ خطّیِ منحصر‌به‌فردِ این کتاب امروزه در کتابخانه‌ای شخصی حبس شده و دسترسی به آن ممکن نیست. بنابراین تنها منابع اطّلاعاتیِ ما به مطالب این کتاب گزارش‌های پراکنده‌ای است که پیش از اختفای نسخه و در زمان تملّک مالک پیشین، توسّط برخی از نویسندگان خطّهٔ خوزستان (مانند نظیری دزفولی، شیخ علی‌محمّد ابن‌العِلم و مؤلّف کتاب زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری) استنساخ شده است. 🔹️ طیّ چند فرسته، حکایاتی خواندنی از این کتاب نفیس تقدیم خواهد شد.
هادیان هدایت
🔹️ مرحوم حاج ملّا نصرالل‍ه تراب دزفولی (متخلّص به شاکر) از ادبای خوش‌ذوق خوزستان و از اصحاب خاصّ شیخ
☝🏻 🔹️ «شاکر در لمعات آورده که سیّد بزرگواری از علماء اصفهان به نجف آمد و پسرش که از طلّاب و محصّلین بود نیز همراهش بود. روزی آن سیّد دانشمند با پسرش به خدمت استاد (یعنی شیخ انصاری) رسیدند. سیّد عرض کرد که: پسر من به تحریرات (نوشته‌ها) شما اعتراضات و شبهاتی دارد. حضرت استاد فرمودند: اگر چند وقتی او را در نجف بگذارید، إن‌شاءالل‍ه رفع شبهاتِ او خواهد شد. 🔸️ سیّد گفت: پسر من سخنِ مرا گوش می‌دهد و مرا از تمام اهل زمان اعلم می‌داند، دیگر کسی را بهتر از من نمی‌داند! حضرت استاد فرمودند: هرگاه در نجف بمانند، این شبهه نیز رفع خواهد شد!» 📚 (فاکهة الظرفا یا کشکول ابن‌العِلم، ج۲، ص۱۸۷)
هادیان هدایت
☝🏻 🔹️ «شاکر در لمعات آورده که سیّد بزرگواری از علماء اصفهان به نجف آمد و پسرش که از طلّاب و محصّلین
☝🏻 🔹️ «شاکر در لمعات آورده که سیّد بزرگواری از علماء اصفهان به نجف آمد و پسرش که از طلّاب و محصّلین بود نیز همراهش بود. روزی آن سیّد دانشمند با پسرش به خدمت استاد (یعنی شیخ انصاری) رسیدند. سیّد عرض کرد که: پسر من به تحریرات (نوشته‌ها) شما اعتراضات و شبهاتی دارد. حضرت استاد فرمودند: اگر چند وقتی او را در نجف بگذارید، إن‌شاءالل‍ه رفع شبهاتِ او خواهد شد. 🔸️ سیّد گفت: پسر من سخنِ مرا گوش می‌دهد و مرا از تمام اهل زمان اعلم می‌داند، دیگر کسی را بهتر از من نمی‌داند! حضرت استاد فرمودند: هرگاه در نجف بمانند، این شبهه نیز رفع خواهد شد!» 📚 (فاکهة الظرفا یا کشکول ابن‌العِلم، ج۲، ص۱۸۷)
هادیان هدایت
☝🏻 🔹️ «شاکر در لمعات آورده که سیّد بزرگواری از علماء اصفهان به نجف آمد و پسرش که از طلّاب و محصّلین
☝🏻 🔹️ «مرحوم حاج مولی نصرالل‍ه تراب دزفولی، متخلّص به شاکر، مؤلّف لمعات البیان، ... [که] در سفر حجّ بیت‌الل‍ه با خاتم‌المجتهدین شیخ مرتضی انصاری دزفولی (أعلی الل‍ه مقامه) هم‌سفر بوده، در کتابِ نامبرده می‌فرماید: 🔸️ روزی این حقیر (مؤلّف) در مسجد رسول خدا نزد منبر آن‌جناب ایستاده بودم، نظرم افتاد بر لوحی از چوب که بر بالای اسطوانهٔ مسجد نصب بود. زمین او فیلی‌رنگ و با آبِ طلا و به خطّ جلی بر آن نوشته بودند: قال رسول الل‍ه – صلّی الل‍هُ [علیه] و آلِه – : إنَّ حولَ العرش سبعونَ ألفَ ملائکة یلعنون مبغضي أبو بکر و عمرَ و یستغفرون لمحبّي أبو بکر و عمر! 🔹️ ... من از دیدن آن لوح تعجّب کردم و استاد اعظم (شیخ انصاری) در آن وقت نیز در مسجد بودند. پس نزد ایشان رفتم و او را آوردم از برای تماشای آن لوح. آن‌جناب بعد از ملاحظهٔ آن خط فرمودند: قسم به صاحب این قبر مطهّر که این عبارت عبارتِ مُلّائی هم نیست، چه رسد به آن‌که عبارت پیغمبر باشد!😁 نمی‌بینی اغلاطی را که در این عبارت است؟ از تمییز آوردنِ جمع برای مافوقِ تسعه و تسعین و حال آن‌که تمییزِ او مفردِ مجرور است! و دیگر ابوبکر مضافٌ‌إلیه است، به واو که علامت رفع است آورده!» 📚 (فاکهة الظرفا یا کشکول ابن‌العِلم، ج۲، ص۱۰۹ – ۱۱۰) ❇️هادیان هدایت (آنچه مبلغین نیاز دارند) @Hadi8243 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
هادیان هدایت
☝🏻 🔹️ «مرحوم حاج مولی نصرالل‍ه تراب دزفولی، متخلّص به شاکر، مؤلّف لمعات البیان، ... [که] در سفر حجّ
🔹 «مرحوم حاج ملّا نصرالل‍ه تراب، متخلّص به شاکر، از شاگردان شیخ انصاری و همسفر ایشان در حجّ بیت الل‍ه بوده، و بعضی از سوانح و برکات این سفر را در لمعات آورده. 🔸 از جمله می‌نویسد: چون از میقاتگاهِ حج احرام عمره بستیم و وارد مکّه شدیم، استاد اعظم (شیخ انصاری) فرمودند: سعی بین صفا و مروه در روز به سبب کثرت سعی‌کنندگان دشوار است، امشب در ثلث آخر شب می‌رویم و سعی را به طور دلخواه به جا می‌آوریم. 🔹 ثلث آخر شب، آن‌جناب به بالین حقیر آمد و مرا بیدار کرده، همراه خود برد. مشغول سعی بودیم که آوازی از یک طرف شنیده شد که این چند آیه از قرآن را تلاوت می‌نمود: إنّ في خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لأولی الألباب الذین یذکرون الل‍ه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون تا إنّک لا تخلف المیعاد؛ آیهٔ ۱۹۰ تا ۱۹٤ از سورهٔ آل عمران. 🔸 به نوعی صدای او مؤثّر بود که گفتی نیش به دل‌ها می‌زند. موی بر ابدان راست می‌شد. جناب استاد فرمودند: بروید به طرفِ این آواز و ببینید کیست که این‌چنین تلاوت قرآن می‌کند؟! من رفتم تا به جائی که آواز او را می‌شنیدم. چون به آن‌جا رسیدم، همان آواز را به همان قدر از عقب سر می‌شنیدم! پس برگشتم. چون به همان موضع رسیدم، باز مانند اوّل آواز را از عقب سر شنیدم، و چند مرتبه به سرعت و شتاب رفتم و برگشتم و خواننده را ندیدم و مأیوس شدم. 🔹 آمدم خدمت استاد اعظم و کیفیّت را عرض نمودم. آن سرور فرمودند: این خواننده یا امام منتظر حضرت قائم است (عجّل الل‍ه تعالی فرجه) یا ولیّی از اولیاء است که اوتاد و رجال‌الغیب گویند ایشان را.» 📚 (فاکهة الظرفا یا کشکول ابن‌العِلم، ج۲، ص۳٤ – ۳٥)
📖 «حاج ملا نصرالل‍ه تراب در لمعات البیان می‌نویسد: در سفر مکّه که همراه شیخ استاد بودیم، ما و همهٔ حجّاج دو ماه در محلّی به نام عُنَیزه، به جهت ترس از غارت اعراب بادیه‌نشین، توقّف نمودیم. شیخ عصرها برای ما از کتاب هداية المسترشدين درس می‌گفت و ازجمله حاضرین در مجلس، شیخ محمّدباقر [مسجدشاهی]، فرزند مؤلّف کتاب مذکور، بود.» 📚 (ضیاءالدین سبط‌الشیخ، زندگینامهٔ استاد الفقها، ص۱۲۸)