📢 پاسدار دلاوری مانند ابراهیم هادی یک الگوی جذاب است
✏️ رهبر انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان سپاه پاسداران: یک مجموعهای مثل سپاه با این خصوصیّاتی که گفته شد، برای نسل جوان میتواند جذّاب باشد و واقعاً جذّاب است... نه فقط سازمان جذّاب است، [بلکه] آدمهایش و افرادش هم جذّابند، افرادش هم برای هر دل سالمی جذّاب است. سردار بلندمرتبهاش مثل #شهید_سلیمانی یک جور، جوان فداکارش مثل #شهید_حججی یک جور، پاسدار بیپیرایه و دلاوری مثل #ابراهیم_هادی یک جور؛ اینها همه جذّابند؛ هر کدام از اینها یک الگویند، یک الگوی تمامنشدنی. ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
🖼 #سخن_نگاشت
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
🖼طرح
🔰شهید داوود عابدی
بدانید نه تنها،من بلکه تمامی شهدا
از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و ولایت فقیه
مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و ولی فقیه و امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها بگذارند نخواهیم گذشت.
📙قرار یکشنبه ها
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
❤️هادی دلها...❤️
🖼طرح 🔰شهید داوود عابدی بدانید نه تنها،من بلکه تمامی شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با
🔰شهید داوود عابدی
⚜ امر به معروف
اگر منکری را می دید وظیفه می دانست که حداقل تذکر دهد. خصوصاً به زنان نامحرم که حجاب را درست رعایت نمی کردند ، بارها دیده بودم که به تذکر زبانی بسنده می کرد و می گفت : خواهرم حجابت را رعایت کن. البته حجاب خانمها در آن سالها با وضعیت فعلی قابل مقایسه نیست ! زنان بدحجاب خیلی کمتر از امروز بودند . اما با این حال
می گفت: در همین حد ما وظیفه داریم که تذکر بدهیم.
اگر مردم احساس وظیفه کنند و به یک زن بدحجاب تذکر بدهند ، یقینا در رعایت حجاب بیشتر دقت میکند. اما اگر من هیچ تذکری ندهم ، دیگری هم همینطور و.... آن خانم یا آقایی که مسائل شرعی را رعایت نمیکند، احساس میکند که کارش درست است.
📙قرار یکشنبه ها
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ سالگرد شهادت امام كاظم علیهالسلام تسلیت باد
🔹️اَللهُمَّ صَلِّ عَلى مُوسَى بنِ جَعفَرٍ
وَصیِّ الاَبرارِ وَ اِمامِ الاَخیارِ وَ عَیبَةِ الاَنوارِ
حَلیفِ السَّجدَةِ الطَّویلَةِ وَ الدُّموعِ الغَزیرَةِ وَ المُناجاةِ الکَثیرَة؛
اللٰهمّ صَلّ علیه و علی آبائه و ابنائه الطّیّبین الطّاهرین المعصومین
و رَحمة الله و برکاته.
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
#شاهزاده_ای_در_خدمت
قسمت دهم 🎬:
مرد جوان سرش را پایین انداخت و گفت : من هم بنده ای هستم از بندگان خدا و مأموری از سربازان نجاشی بزرگ که هر وقت کاروانی به سمت یثرب حرکت می کند ،من جزء اولین کسانی هستم که داوطلب همراهی کاروان میشوم، اینبار هم همینطور بود با این تفاوت که دلم به شور و شعفی دیگر بود.
در اینجا بود که دخترک به سخن درآمد و گفت : بندهٔ کدام خدا هستی؟ و سؤال دومم را جواب نگفتی...
مرد جوان ،نفسش را محکم بیرون داد و گفت : بندهٔ همان خدایی هستم که شما در جستجوی آن هستی و برای سؤال دیگرت باید بگویم ، درست است نجاشی سفارش شما را کرده ، اما من ، در آن مجلسی که شما را به نزد پادشاه آوردند ،حضور داشتم .
وقتی گفتند که شاهزاده ای و به اسارت درآمدی ، با دقت بیشتری حرکاتت را زیر نظر گرفتم و توقع داشتم با نخوتی که مختص بزرگان است رفتار کنی...
درست است که حرکاتت مملو از وقار بود اما چیزی از تکبر در آن نیافتم و وقتی نجاشی از شما خواست تا چیزی بخواهی که او برآورده کند...و تو گفتی زودتر مرا به رسول الله برسان... در پیش چشم من به گوهری بی همتا بدل شدی...آخر...آخر...من هم چون تو سختی این سفرها را تحمل می کنم تا به دیدار آن مرد آسمانی برسم ، حتی اگر شده برای دمی و لحظه ای کوتاه...اما دلم در گرو مهر اوست...و سپس آهسته تر ادامه داد : و اینک مهر شما هم به او افزوده شده...و به دخترک چشم دوخت تا عکس العمل او را در مقابل حرفش ببیند
دخترک اسیر ، با شنیدن حرفهای پوشیده اما واضح مرد ، دانست که چه در دل او میگذرد.
پارچهٔ محمل را پایین انداخت و همانطور که سعی می کرد با متانت رفتار کند ،گفت : ای مرد جوان ، بدان که من دیگر شاهزاده نیستم ، اسیری هستم که به کنیزی میرود ، پس دنیای کنیزان به جایی دور از عشق و عاشقی ست....
مرد جوان که کنایهٔ کلام این دخترک پخته را گرفته بود ، با هیجانی در صدایش گفت:...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#شاهزاده_ای_در_خدمت
قسمت یازدهم 🎬:
سرباز جوان خود را به شتر نزدیک تر کرد و صدایش را کمی بلند نمود تا دخترک از واری پردهٔ مخملین بشنود و گفت : نه اشتباه نکن...ما به جایی می رویم که تفاوتی زیاد با دنیای اطرافمان دارد ، اینجا انگار بهشتی ست بر روی زمین ، کنیز و غلام و ارباب و شاه و...همه و همه در یک سطح هستند و تنها کسانی بر دیگران برتری دارند که تقوا و ایمانشان به خدا بیشتر باشد..
دخترک که انتظار شنیدن نغمه های عاشقانه داشت ، اینک با شنیدن این حرفها ،شگفت زده شد و گفت : یعنی واقعاً چنین جایی وجود دارد یا شما برای اینکه مرا ،همراه خود کنید ، چنین بهشتی را در ذهن من ترسیم می کنید؟
مردجوان که متوجه شد دخترک با دقت حرفهایش را گوش می کند ،با شور و شوقی بیشتر گفت : من هم در ابتدا که با چشم خود ندیده بودم ، باورم نمی شد ، اما به همان خدای نادیده قسم ، هر چه گفت جز راستی و صداقت نیست، از زمانی که پیامبر مبعوث شده و از مکه به یثرب هجرت نموده و امت اسلامی به راه افتاده ،ما جز آنچه که گفتم ،ندیدیم ، عدالت ، برادری و برابری...
شاهزادهٔ اسیر که احساس می کرد حرفهای این مرد جوان دلنشین است خود را به پرده مخملین نزدیک تر کرد و گفت : تا جایی که می دانم بزرگان و اشراف و بت پرستان تا ندایی بلند شود که ثروت و قدرت آنان را تحت الشعاع قرار دهد ، برای حفظ موقعیت خود جلوی او تمام قد می ایستند و اینگونه مردم ،سخن حق بر مذاقشان سازگار نیست، آیا این پیامبری که از او سخن می گویی و چنین رفتار کرده و بی شک با این قوانین دین جدید، غلامان وکنیزانِ ثروتمندان را بر علیه آنان شورانده ، مخالفین و دشمنان بسیاری داشته و دارد...او چگونه توانسته با وجود دشمنان قدرتمند چنین حکومتی که از آن سخن می گویی ،پایه ریزی و برپا نماید؟!
مرد جوان که سؤالات این دختر، روزی ،سؤالات او نیز بود گفت : بلی درست می گویید ، او دشمنان زیادی داشت و دارد ، زمانی که در مکه به پیامبری مبعوث شد ، ابتدا در خفا مردم را به دین خدا دعوت نمود و سپس آشکارا و بسیار سختی هایی به پای ایشان ریختند ، اما محمد را چه باک ؛ وقتی خدایی بزرگ دارد که قدرتش مافوق تمام قدرت هاست...او را در همه حال حمایت کرده و می کند...
درست است که پیامبر مجبور شد مخفیانه از مکه خارج شود ، اما در عوض مردم یثرب با آغوش باز او را پذیرفتند...
میمونه که محو سخنان این سرباز شیرین سخن شده بود با هیجانی که ناشی از شرایط سنش بود گفت : او...پیامبر چگونه از شهر مکه بیرون شد،آیا اعجازی در کار بود و با معجزهٔ خداوندش خارج شد؟!
آن مرد لبخندی زد وگفت : بی شک معجزه در کار بود اما در مکه و آن شب ترسناک ،معجزهٔ ابوتراب ورد زبانها شد...
دخترک با حالت سؤالی گفت : ابو تراب؟! ابوتراب کیست؟!
ادامه دارد....
🖍
به قلم : ط_حسینی
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️گلزار شهدا قسمتی از بهشت و نشاط آور است.
🔹خاطره ای از مادر سه شهید که گفتند تا زنده هستم نقل نکن
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
▪️غمت دائم هزاران دسته بوده
تنت موسی بن جعفر خسته بوده...
▪️تو را بابالحوائج خواندهاند چون
که عمری در به رویت بسته بوده...
🥀شهادت غریبانه باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر را به محضر #امام_زمان و منتظران حضرتش تسلیت می گوییم.
♻️ امروز یکشنبه
۷ بهمن ۱۴۰۳ هجری شمسی
۲۵ رجب ۱۴۴۶ هجری قمری
ذکر مخصوص روز یکشنبه :
«یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکرام» ۱۰۰ مرتبه
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
🔰ابراهیم هادی
⚜ میوه رسیده
یادمه آقا ابراهیم مثال قشنگی میزد
و میگفت نماز اول وقت مثل میوهای است که وقت چیدنش شده اگر
میوه رو نچینی خراب میشه و مزه اولیه رو نداره همیشه سعی کن نمازهایت
در هر شرایطی اول وقت باشه خدا هم تو گرفتاریهای زندگی قبل از اینکه
حرفی بزنی کارت رو ردیف میکنه
📙خدای خوب ابراهیم
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
✍ در یکی از صفحات نامه عملم به صورت بزرگ نوشته شده بود: کمک به یک خانواده فقیر شرح جزئیات و فیلم آن موجود بود، ولی راستش را بخواهید من هر چه فکر کردم به یاد نیاوردم که به آن خانواده کمک کرده باشم!
یعنی دوست داشتم، اما توان مالی نداشتم که به آنها کمک کنم.
آن خانواده را می شناختم. آنها در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند. خیلی دلم می خواست به آنها کمک کنم، برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم.
به دو نفر از اعضای فامیل که وضع مالی خوبی داشتند مراجعه کردم. من شرح حال آن خانواده را گفتم و اینکه چقدر در مشکلات هستند، اما آنها اعتنایی نکردند.
حتی یکی از آنها به من گفت: بچه، این کارا به تو نیومده. این کار بزرگترهاست. آن زمان من ۱۵ سال بیشتر نداشتم، وقتی این برخورد را با من داشتند، من هم دیگر پیگیری نکردم. اما عجیب بود که در نامه عمل من، کمک به آن خانواده فقیر ثبت شده بود!
به جوان پشت میز گفتم: من که کاری برای آنها نکردم؟ او هم گفت: تو نیت این کار را داشتی و در این راه تلاش کردی، اما به نتیجه نرسیدی. برای همین، نیت و حرکتی که کردی، در نامه عملت ثبت شده. البته فکر و نیت کار خوب، در بیشتر صفحات ثبت شده بود. هرجایی که دوست داشتم کار خوبی انجام دهم ولی امکانش را نداشتم، اما برای اجرای آن قدم برداشته بودم، در نامه عمل من ثبت شده بود.
📙 سه دقیقه در قیامت
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha
یه بار اومد پیشم گفت: جایی کار سراغ نداری؟
گفتم: اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد.
نپرسید حقوقش چقده، بیمه میکنه یا نه، یا حتی ساعت کاریش به چه شکله؛ اولین سوالش این بود: موقع نماز میزاره برم نماز بخونم؟
حقوق کمتر گرفت اما موقع نماز به مسجد میرفت...
📙حجت خدا
#شهید_محسن_حججی 🌺
♡کانال #هادی_دلها ♡
@Hadi_Delha