eitaa logo
اشعار هادی قاسمی
41 دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسیده جهان کیست علی کیست علی؟! پس کیست علی؟ اگر خدا نیست علی؟! افتاده جهان به دور باطل عمری پرسیده جهان کیست علی کیست علی؟! ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
معراج ببین گم است در بال علی افتاده فلک همه به دنبال علی خورشید ، ستاره ، ماه تسبیح خداست باشد نخ تسبیح ، نخ شال علی ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
روی پیشانی این شعر نوشتم "حیدر" سر ذوق آمده از حسن شروعم دفتر چه بگویم که علی کیست؟ علی کیست دگر! چه بگویم؟ که خدا نیست ، خدا نیست اگر؟! چه بگویم؟ که علی بود نبی سر تا پا چه بگویم؟ که نبی بود علی پا تا سر پله در پله به معراج خدا مهمان بود داشت می رفت به دیدار خدا پیغمبر نفس عرش به تنگ آمده بود از حیرت عرش آذین شده بود از قدمش سرتاسر با نبی داشت خداوند تکلم می کرد من در این مرحله لالم چه بگویم دیگر؟!!... چه بگویم؟" که بشر می شود اینگونه مگر؟!" آنکه می گفت سخن جای خدا آن چه بشر؟! چه بگویم که نشسته است علی جایی که نیست در هر دو جهان رتبه از آن بالاتر چرخش ارض و سماء ، چرخش تسبیحش بود کهکشان هم به اشارات علی فرمانبر پس بپرسید از او راه فراسوها را پس بپرسید نشسته است علی بر منبر از منایا و بلایا و نسب ها نه فقط از نگنجیده ترین مسئله ها در باور صد دریغآه "سلونی" به زمین ماند زمین صد دریغآه "سلونی" به هدر رفت هدر صد دریغآه کسی قدر علی را نشناخت علی از مخزن اسرار جهان داشت خبر بهتر از راه زمین ، راه سماء را مولا بی گمان مثل کف دست بلد بود ازبر آه گهگاه فقط چاه غمش را فهمید چقدر خورد علی خون جگر خون جگر علی آن کس که همه در نظرش یکسانند آشنا ، دوست ، برادر همه حتی قنبر نیست شایسته ی کرسی عدالت جز او کرده اقرار مسلمان و جهود و کافر به خدا نیست به جز طرز تراز ابروش سنجه ی داد و قضاوت کفه ای در محشر نعره اش سوره ی زلزال تلاوت شده است صف به صف می شکند لشکر دد را صفدر چه کسی شد سپر جان نبی؟ می دانی؟ رقص شمشیر شب حادثه را یادآور چون علی جان نبی بود و نبی جان علی پس علی خفت فقط جای نبی در بستر یکتنه خوانده علی فاتحه ی بلوا را علی آن شیر خدا فاتح بدر و خیبر علی عالی اعلی نه بگو بالاتر ولی والی والا نه بگو والاتر مدح اوصاف علی کار من ابتر نیست پس چه بهتر که به حیرت بنشیند ابتر ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
علی در معرکه مردانگی را امتحان می داد واین یعنی که مردی را به نامردان نشان می داد تلظی در تلظی، گریه در گریه، همه فریاد علی اکبر انگاری در این میدان اذان می داد رجزهای نگاهش جان لشکر را به هم می ریخت چنان که گریه هایش قلب مولا را تکان می داد فرات! آیا حسین از تو تقاضای زیادی داشت؟ نباید پاسخ لب تشنه را تیر و کمان می داد بمیرم دست و بالت مثل حیدر بسته بود آن روز گلویت هم شبیه او ، خبر از استخوان می داد سه شعبه داشت تیری که گلوی خشک اصغر را... رباب آن سمت می مرد و...حسین این سمت جان می داد... برایت از عبا گهواره می سازد پدر زیرا خبر از آتش افتاده بر این دودمان می داد # امان از لحظه ای که پشت خیمه مادرت دلخون چنان گهواره هی آغوش خالی را تکان می داد... ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
آن زمان که از دل لشکر برآمد قاه قاه از دل هر خاره می آمد فغان آه آه آسمان لرزید، دنیا زیر و رو شد تاکه دید نیزه ها بالا و پایین می شود در قتلگاه دشنه ها تشنه تر از لبها به میدان آمدند دشنه های سرخ پوش سرخ نوش روسیاه!! سعی دارد سد کند خون ، راه چشم شاه را تا نگاه او نیافتد سوی اهل خیمه گاه با عصا، با سنگ هم مهمان نوازی می کنند کوفیان دست و دل باز همیشه خیرخواه!! بین دود و شعله می آید گریبان چاک چاک خواهری گیسو پریشان ، وای از آن هرم نگاه # عالم دلسرد را آهش به آتش می کشد این حرارت کم نمی گردد ز دلها هیچگاه... ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
الهی! من بغضم و چون آینه ها می شکنم خجلت زده در بین دعا می شکنم گفتی که اگر توبه شکستی بازآی من توبه نکرده توبه را می شکنم... # الهی! از شاخه ی توبه گُل نچینم چه کنم؟ در محضرت ای رب! ننشینم چه کنم؟ با اینکه مسیر آسمان وا شده من... دلبسته و پا بست زمینم چه کنم؟ # پاییزم و سرسبز بهارانم کن خشکیده ام و غرقه بارانم کن دنبال توأم کجایی ای اشک عزیز! من مرده ام و دمی بیا جانم کن ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
می خواهم ای همه خورشید ، چشمان شب شکنت را هر شام ، چشم به راهم آن صبح سر زدنت را می خواهم ای همه خورشید ، گفتار گرم جنون را هم ساغر دهنت را ، هم آذر سخنت را آوار موج رها را ، آن آبشار طلا را آن مُشک رسته ز زلفت ، گلخانه ی ختنت را بوئیدم و نفسم را مستانه حبس ابد زد دل ، تا که داشته باشد یک عمر عطر تنت را مبهوت چشم سیاهت ، حیران صورت ماهت من خسته ، خیره به راهت شاید که آمدنت را... بگذار تا برسانم خود را به باغ لبانت تا بوسه بوسه بچینم تَرغنچه ی دهنت را هم چشمه چشمه بنوشم از چشم های زلالت هم شاخه شاخه ببویم گل های پیرهنت را می خواهم از تو بگویم ، می خواهم از تو بخوانم شیرین و بانمک من دریاب کوهکنت را ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
یا باب الحوائج ای روضه ی پر کشیدنت عالم گیر کرده ست دعای سحرت ما را پیر باید به اسارت تو خون گریه کنیم آنگونه که زخم های تو در زنجیر نشناختنت امیر بودی نه اسیر ای واسطه!...نه!..جلوه ای از خیرکثیر! زخم غل و زنجیر نمی کشت تو را می کشت تو را زخم زبان زنجیر ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
حیران نشسته ام ز سجایای جاری اش جانم گرفته جان ، ز نسیم بهاری اش @hadi_ghasemi313 ✍اشعار،مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
🌺🌺🌺🌺🌺 رخت تنم ، رخت بهاری شده روی تنم شکوفه جاری شده خبر رسیده که میای از سفر محله ها آینه کاری شده محله ها پر از صدای غزل محله ها پر از قناری شده پنجره ها رو به تماشای گل شبیه قاب یادگاری شده بی تو ولی تن تمام غزل دچار درد بی قراری شده ندبه به ندبه ، پا به پای غزل ترانه هم دچار زاری شده جان من و دست تو باران عشق! آینه ام گرد و غباری شده بیا که زخم زخمه های خزان بهار من! دوباره کاری شده # غروب جمعه هم گذشت و...ولی... امان امان چه روزگاری شده!! ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
تنها نه دل شکسته با گریه و شور یا ندبه کنان باد صبا وقت عبور برداشته رو به آسمان دست دعا گلدسته ی جمکران به منظور ظهور @hadi_ghasemi313
🎊🌺🌺عید فطر مبارک🌺🌺🎊 از مأذنه نغمه اذان می بارد باران نسیم، گل فشان می بارد این رایحه پر کرده مشام جان را دارد صلوات از آسمان می بارد ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی @hadi_ghasemi313
روی پیشانی این شعر نوشتم "حیدر" سر ذوق آمده از حسن شروعم دفتر چه بگویم که علی کیست؟ علی کیست دگر! چه بگویم؟ که خدا نیست ، خدا نیست اگر؟! چه بگویم؟ که علی بود نبی سر تا پا چه بگویم؟ که نبی بود علی پا تا سر پله در پله به معراج خدا مهمان بود داشت می رفت به دیدار خدا پیغمبر نفس عرش به تنگ آمده بود از حیرت عرش آذین شده بود از قدمش سرتاسر با نبی داشت خداوند تکلم می کرد من در این مرحله لالم چه بگویم دیگر؟!!... " که بشر می شود اینگونه مگر؟!" حیرانم آنکه می گفت سخن جای خدا آن چه بشر؟! چرخش ارض و سماء ، چرخش تسبیحش بود کهکشان هم به اشارات علی فرمانبر پس بپرسید از او راه فراسوها را پس بپرسید نشسته است علی بر منبر از منایا و بلایا و نسب ها نه فقط از نگنجیده ترین مسئله ها در باور صد دریغآه "سلونی" به زمین ماند زمین صد دریغآه "سلونی" به هدر رفت هدر صد دریغآه کسی قدر علی را نشناخت علی از مخزن اسرار جهان داشت خبر نه فقط راه زمین ، راه سماء را مولا چون کف دست بلد بود ز دنیا بهتر آه گهگاه فقط چاه غمش را فهمید چقدر خورد شب و روز علی خون جگر علی آن کس که همه در نظرش یکسانند آشنا ، دوست ، برادر همه حتی قنبر نیست شایسته ی کرسی عدالت جز او کرده اقرار مسلمان و جهود و کافر شک ندارم که به جز طرز تراز ابروش نیست بر داد و قضاوت کفه ای در محشر نعره اش سوره ی زلزال تلاوت شده است صف به صف می شکند لشکریان را صفدر چه کسی شد سپر جان نبی؟ می دانی؟ آن شب فتنه، شب حادثه را یادآور چون علی جان نبی بود و نبی جان علی پس علی خفت فقط جای نبی در بستر یکتنه خوانده علی فاتحه ی بلوا را علی آن شیر خدا فاتح بدر و خیبر ولی والی والا نه بگو والاتر رتبه ای هست که باشد ز علی بالاتر؟! مدح اوصاف علی کار من ابتر نیست پس چه بهتر که به حیرت بنشیند ابتر @hadi_ghasemi313 ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا قاسم بن الحسن علیه السلام شعرخوانی هادی قاسمی آیین اختتامیه نخستین کنگره ملی شعر کرج @hadi_ghasemi313 ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی