🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
#الهام #پارت33 مگه اینکه دستم به این محمودی نرسه با این دکوراسیونش ! نمیدونم چجوری هر روز این وسیل
👆👆
🦋پارت جدید و
جذابمون از رمان زیبای #الهام
😍❤️😍❤️😍
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/hadis_eshghe/12178
🌸🍃 . . . .
•••••
بر تن و قامت شهر رخت عزا جامه کنید
بوی تابوتِ پر از تیر حسن می اید...
#غریبمدینه
#شهادتامامحسن
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم❤️
آقاۍ دلم❣
شما ڪه باشید
مگر ڪسی گم میشود؟!
آقا نظرے ڪن
ڪه روزمون بی گناه باشه
به نیٺ شادے دل شما
صلی الله علیڪ یا صاحب الزمان
اللّهمُ عَجِّل لِوَلیّڪَ الفَرَج🌷
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 ویژه #استوری
◾️آقا تو منو رها کنی کجا برم امام حسن...
#امامحسن
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همه رو یکجا ببخش!
#امام_حسن (علیه السلام)
#صدقه
#انفاق
💛•°.
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#الهام
#پارت34
سرش رو تکون داد ... قبل از اینکه جوابی بده گفتم :
_ببخشید آقای نبوی اگر لطف کنید من همینجاها پیاده میشم
از توی آینه نگاهی کرد و گفت :
_مگه رسیدیم ؟
_تقریبا ... از این خیابون تا خونه چند دقیقه بیشتر راه نیست ترجیح میدم پیاده برم بقیه اش رو
_اوکی. هر جور راحتی
راهنما رو زد و رفت کنار خیابون ... همیشه عاشق این تق تق کردن صدای راهنما بودم !
_خیلی لطف کردین ...
_خواهش میکنم وظیفه بود
_با اجازه ... خداحافظ
_به سلامت
پیاده شدم و در رو بستم داشتم میرفتم که صدام زد
_الهام خانوم ؟
عجب رویی داره ها ! اگه دو تا میدون پایین تر پیاده میشدم حتما میگفت الی بهم ! والله
برگشتم سمتش به سمت پنجره خم شده بود
_بیشتر از اینا مواظب خودت باش ... بای
گاز داد و رفت !
تا خونه داشتم فکر میکردم که این پارسا عجب آدم خاصیه ! یعنی حداقل از نظر تیپ و مدل حرف زدن و برخورد
کاملا متفاوت بود با مردای خانواده ما !
یه جوری بود که بیشتر به دل من مینشست انگار !
وقتی رسیدم خونه در جواب مامان که همون اول گیر داد چرا رنگت پریده فقط گفتم امروز تنها بودم خیلی خسته
شدم . دستم رو هم یواشکی با یه کش طبی که همیشه توی جعبه ی داروهامون بود بستم و با یه لباس آستین بلند
کاملا پوشش دادم جوری که مامان که هیچ خودمم یادم رفت دستم چی شده بوده !البته چون دردش خیلی زیاد نبود
و یه مسکن هم خورده بودم.
بعد از ناهار و نماز حسابی خوابیدم . بعداز ظهر که بیدار شدم حالم خیلی بهتر شده بود .
رفتم توی آشپزخونه تا یه لیوان چای بخورم که دیدم مامان داره کیک درست میکنه
_به به چه مامان کدبانویی ! به چه مناسبت داری کیک میپزی مامان جونم ؟
_ساعت خواب ! مگه کیک پختن مناسبت میخواد ؟
_نه ! چه بهانه ای بهتر از این که میدونی یه دونه دخترت عاشق کیکه و میخوای حس مادرانت رو براش اینجوری
خرج کنی نه ؟
سینه نقاره با آهنگ میگوید رضا
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا
#امام_رضا
آقـا امامزمان(عج)
صبح بہ عشقِ شما
چشم باز میکنہ
این عشق فهمیدنے نیست!
[ سلامـ یوسف زهرآ ]
#اسـتاد_پنآهیآن
#جمعہهاےانتظار
- -💚
اسوه دختر محجوب قصه ی ما براش
#خواستگار اومده و میخواد جواب مثبت بده ،اما خواستگارش بهش گفته که من تورو نمیخوام وباید جلوی بقیه جواب منفی بدی😳
اسوه که واقعا عاشق شده حالا نمیدونه باید دلش رو انتخاب کنه و وصال و خواسته خودش؟
یا فراق و خواسته عشقش؟
لینکپارتاول رمان راستین وپری ناز و اسوه👇
https://eitaa.com/hadis_eshghe/10057
🕊🦋پارتگذاری صبح ها 🦋🕊
❤️🍃
#جدالیپرپیچوخم از
👆عشق اسوه روباهم به تماشابشینیم👆
🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
#الهام #پارت34 سرش رو تکون داد ... قبل از اینکه جوابی بده گفتم : _ببخشید آقای نبوی اگر لطف کنید
👆👆
🦋پارت جدید و جذابمون
از رمان زیبای #عبورزمانبیدارتمیکند
😍❤️😍❤️😍
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/hadis_eshghe/10057
🌸🍃 . . . .
آرزو میکنم برایت
در پسِ تمام نرسیدن ها،
نداشتن ها ، از یاد نبرے
رویاهاے قشنگت رآ
کہ هر تمام شدنے بہ معناےِ
پایانِ زندگے نیستـ||🌻
#انگیزشۍ🍭
-عصرتون بخـیر🤠
^^
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•