eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
دلـ❤️ـم داشت براش پرمیکشید....آروم گفتم: سلام 😶 -خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه... . - چطور؟!😯 جا زدین؟!!اون روز گفتین این دو طرفست.. الان میفهمم نبوده..خداحافظ . بلند شدم برم، پشت سرم اروم گفت: . (دومین بار بود که اسممو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه😔 . برگشتم وچشم تو شدیم، گفتم: اگه صدبار هم ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه........ خداحافظ گفتم و رفتم اما......😋 https://eitaa.com/tame_sib/618 یه ی پر پیچ وتاااااب عاشقه پسره شده و...........😅
❤️ـم داشت براش پرمیکشید....آروم گفتم: سلام 😶 -خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه... . - چطور؟!😯 جا زدین؟!!اون روز گفتین این دو طرفست.. الان میفهمم نبوده..خداحافظ . بلند شدم برم، پشت سرم اروم گفت: . (دومین بار بود که اسممو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه😔 . برگشتم وچشم تو شدیم، گفتم: اگه صدبار هم ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه........ خداحافظ گفتم و رفتم اما......😋 👇 https://eitaa.com/tame_sib/618 یه ی پر پیچ وتاااااب عاشقه پسره شده و...........😅