eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چیاکو3🌹
🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🌸🍁🌸🍁🌸 🍁🌸🍁🌸 🌸🍁🌸 🍁🌸 🌸 چیاکو3🌹 نفس را لحظه ای حبس کرد و بعد خندید. اما عصبی. _چه مزخرفاتی!... من تو همین به زنم موندم.... _نمون عزیزم... برو ...حقته پدر بشی... حقته یه زن سالم داشته باشی. عصبی نگام کرد. _باران باز گند نزن به اعصابم.... این چرندیات چیه به خوردم میدی؟! _چرت نیست رادمهر جان... عمو امروز گفت که همونی که ازش پول نزول کردی رو می خواد برات بگیره. اخمی بین ابروانش نشست و پرسید: _یا خدا....سیمین رو ؟! اینبار من تنم لرزید و با بغض گفتم: _پس اسمشو می‌دونی. عصبی نگاهم کرد. _باران همین لیوانو میزنم تو سر خودم ها.... لعنتی فقط شریکمه.... و من چرا نمی توانستم حتی بغضم را کنترل کنم؟! _هر کی هست رادمهر جان... پدر شدن حقته.... ناگهان لیوان چای را زمین زد و فریاد. _وای خدا .... نمی‌فهمم چرا باز دارید یکی مثل شراره رو می ندازید توی زندگیم... بابا من زن نمی خوام... نمی خوام پدر بشم....ولم کنید ... برخاست و کمی از من فاصله گرفت و کلافه وسط سالن ایستاد که گفتم: _من حرفی ندارم.... اگه حتی تو با این ازدواج از پس اون مشکل مالی خلاص بشی هم راضیم....پدرته که سفت و سخت واستاده پشت این قضیه که دامادت کنه.... حقم داره... تک پسرشی.... برات آرزوها داره.... چرخید سمتم و نگاهم کرد. _دیگه بهت چیا گفته ؟ _همین .... فکر کرد من خیلی ناراحت میشم و ممکنه مقاومت کنم اما من خیلی راحت بهش گفتم ؛ مبارکش باشه و از شرکتش زدم بیرون. کمی نگاهم کرد و بعد چنگی به موهایش زد. _بلند شو بریم خونه شون... می‌خوام باهاش حرف بزنم. برخاستم و به اتاق خواب برگشتم تا لباس عوض کنم. دلم خیلی گرفته بود... برای خودم ... بغضی داشت گلویم را پاره می کرد تا بشکند اما من مقاومت می کردم اما... کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ _@@@@@@🌸 @hadis_eshghe 🌸@@@@@@_____________ 🍁_کانال حدیث عشق _🍁_____ 🎀🎀🎀🎀🎀🎀