eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸فهم کوتاه انسانهای عادی در مورد امام حسین (علیه السلام) 👌 بسیار شنیدنی ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ 🌹 🌹
12_Rasouli-Shab_03_Moharam1397-03_(www.rasekhoon.net).mp3
14.81M
🎼 این پا و اون پا نکن بابا چشمامو دریا نکن بابا... ...🏴 ...♡
🎖🎲🎖🎲🎖🎲🎖🎲🎖🎲🎖🎲🎖🎲 🕰 –به ظاهر توجه نکنید. مرموز نگاهم کرد. "آهان مثل این که عقلم گرم شد و راه افتاد." همین که خواستم از در خارج شوم یک خانم شیک و مجلسی وارد شد. با دیدن من مکثی کرد و براندازم کرد. بعد به راستین خان سلام بلند بالایی کرد. راستین بدون این که جواب سلامش را بدهد گفت: –مگه قرار نشد فعلا اینجا نیایی. بوی عطرش بینی‌ام را پر کرد. موهای رنگ شده و بلندش از جلو و عقب شالش خود نمایی می‌کرد. کفش پاشنه بلندی که پوشیده بود باعث شده بود قد بلندتر از من به نظر بیاید. رُژ مخملی‌اش بد جور توی چشم بود. حدس زدم که باید همان پری‌ناز باشد. تمام نیرویش را برای دلبری از راستین به کار برده بود. کلا آدم خوشحالی به نظر می‌رسید. اشاره‌ایی به من کرد و سوالی به راستین نگاه کرد. فوری از اتاق بیرون آمدم و موقع بستن در از روی کنجکاوی نگاهی به راستین انداختم. شاید می‌خواستم عکس العملش را ببینم. دیدم او هم مرا نگاه می‌کند. در را که بستم همانجا ایستادم. حس خوبی نداشتم. همانطور به زمین زل زده بودم. –چقدر لباستون جالبه، از کجا خریدید؟ صدای خانم بلعمی باعث شد نگاهم را از زمین بلند کنم. بلعمی لبخندش جمع شد. –خوبی؟ چرا اینجوری شدی؟ بعد اشاره به اتاق کرد. –چیزی بهت گفت ناراحت شدی؟ سرم را به طرفین تکان دادم. آرام گفت: –ببین کلا اینجوریه، برج زهرماره، زیاد حرفهاش رو جدی نگیر. صدای خنده‌ی پری‌ناز خنجری شد روی قلبم. بلعمی گفت: –آبی چیزی میخوای بگم خانم ولدی برات بیاره؟ لبخند زورکی زدم. –نه بابا خوبم. به اتاقی که قبلا نشان داده بود اشاره کردم. –من برم کارم رو شروع کنم. لبخند زد و گفت: –الام میام معرفیت می‌کنم. جلوتر از من در اتاق را باز کرد و وارد شد. –کامران خان، همکار جدیدت امد. وارد اتاق شدم. داخل اتاق دو میز قرار داشت که روی هر دو سیستم گذاشته بودند. مردی که خانم بلعمی کامران صدایش کرد. با دیدنم از جایش بلند شد و به طرفم آمد. دستش را دراز کرد و گفت: –کامران هستم. "ای‌ بابا اینم که روشنفکره باید براش هندی بازی دربیارم." کف دستانم را به هم نزدیک کردم و گفتم: –خوشبختم. بعد به میز کنار پنجره اشاره کردم. –من باید اونجا بشینم؟ خانم بلعمی پوزخندی زد و رفت. دروغ چرا از پوزخندش اعتماد به نفسم را از دست دادم. ولی آقای طراوت به روی خودش نیاورد و بدون این که از کارم ناراحت شود با مهربانی گفت: – بنده افتخار همکاری با چه کسی رو دارم؟ –مزینی هستم. سرش را به علامت تایید تکان داد. –منم خوشبختم. این کامران خان هم تقریبا هم تیپ و هیکل راستین بود. با همان جذابیت. فقط فرقشان این بود که انگار لبخند بر لبهایش چسب شده بود. ... .....★♥️
♦[سه عنصر در حرکت حضرت ابی‌عبداللَّه (علیه‌السّلام) وجود دارد: 🔸عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.] عنصر دوم، حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامی انجام بگیرد؛ چون «العزّة للَّه و لرسوله و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه می‌کنی، یک چهره‌ی حماسی و عزتمند است. 🔹 اگر به مبارزات سیاسی، نظامیِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتی آنهایی که تفنگ گرفته‌اند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کرده‌اند، می‌بینید که گاهی اوقات خودشان را ذلیل کردند! 🔸 اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایی هم که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) یک شب را مهلت می‌گیرد، عزتمندانه مهلت می‌گیرد؛ همان جایی هم که می‌گوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار می‌کند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم‌های گوناگون برخورد می‌کند و با آنها حرف می‌زند و از بعضی از آنها یاری می‌گیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این هم یک عنصر برجسته‌ی دیگر است. این عنصر در همه‌ی مجاهداتی که رهروان عاشورایی در برنامه‌ی خود می‌گنجانند، باید دیده شود... 🔸در روز عاشورا در مدرسه‌ی فیضیه، چهره‌ی امام را نگاه کنید: یک روحانی‌ای که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همه‌ی موجودی خود دارد، آن‌چنان با عزت حرف می‌زند که سنگینی عزت او، زانوی دشمن را خم می‌کند؛
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : کلام حضرت امیر المؤمنین هنگام حضور در سرزمین کربلا 👤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 🏴پرچمت را هرکجا دیدم ♥دویدم یا حسین... 🏴زیر این پرچم همیشه ♥خیر دیدم یا حسین... ♣من زمین گیرم ولی،تو همیشه ♥دستگیرم بوده ای... ♣غیر خوبی از شما چیزی ♥ ندیدم یا حسین... 😔
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽرحمه الله : برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم اباعبدالله یا در مجلس ابا عبدالله… ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴
🖤 رهبر انقلاب: ▪️حضرت امام حسین (ع) دو سه نفر مأمور کارکُشته‌‌ى مبرّزِ قوی‌ دست به‌سوى تاریخ فرستاد. این چند مأمور، زینب کبرا (س)، امام سجّاد (ع)، امّ‌کلثوم، سکینه و فاطمه‌ى بنت‌الحسین هستند؛ از خاندان پیغمبر چندین نفر به‌صورت ظاهر، اسیرانى در دست دشمنان و در باطن، مأمورانى از جانب آن مرکز الهام و وحى خداوندى به کوفه و شام و مدینه اعزام شدند و تا آخر عمرشان از این عملى که امام حسین انجام داد بهره‌بردارى شد؛ آنها علّتش را گفتند. ۱۳۵۲/۱۱/۱۳ ┄┅🌵••═••❣┅┄     •• @tame_sib •• ┄┅❣••═••🌵┅┄ 🍁 ✨🍁 🍁✨🍁