eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.3هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
If I were the reddening leaves, You would most certainly be The autumn I was falling for. اگر من برگ‌ پاییزی بودم، یقیناً تو پاییزی بودی که به‌خاطرش از درخت می‌افتادم 🍁 🍂
أمنيتي إبقي بقلبك للأبد آرزوی محالم همیشه در قلب تو ماندن است :) 🍂
درخت شعرش را روی پاییز می نویسد پاییز شعرش را روی درخت من بر پاییز نوشته ام بر درختان افتاده دریغا من ! دریغا پاییز ! دریغا درخت ! 🍂
پاییز افتاده توی فنجان قهوه هم که می زنی جنگل از خواب می پرد و برگهای درختان نارنجی می ریزد روی میزهای تمام کافه های دنیا یک برگ می شود یک اتفاق یک عاشقانه پر هیاهو یک فنجانْ قهوه دیگر قاشق را از دستت می گیرم بگذار جنگل بخوابد 🍂
را ڪم دارم.... فصلِ خرمالوهاے قرمز نارنگےِ نارَسِ سبـــز زالزلڪ هاےِ زرد زمان درحالِ گذر است و فصل هزاررنگــــــــ باعجلہ میگذرد روزے فصلہـــا را باخوشمزه هایش ڪنارِهم مے گذراندیم میشود برگردے؟؟ فصلہــــا بے برایم بے رنگــــــ وطعم و بے بو شده است.!! 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدايا! اگر عمر من چراگاه شيطان خواهد شد، آن را ڪوتاه بگردان. 🍂
دلتنگم و با هیچ کس م ، میل سخن نیست ... 🙃😅 🍂
سی سال پیـش و ها و ها با نوای "ای مھدی صاحب زمان آماده ایم" پر کشیدند و امروز و ها و ها با نوای "منم باید برم ؛ آره برم سرم بره" آسمانی شدند🕊 دیروز جاویدالاثر شد و امروز برخی از مفقودالاثـر نام آنها شد •🕊• ونام اینها شد •🌹• آنها با نوای جان میگرفتند و اینها با نوای و آن روز درِ باغ شھادت را بستند و اینها ناله‌کنان التماس کردند : ! +و امروز نوای : گواهی بر ایـن مدعاست که دعایشان بھ اجابت رسیده اسـت:)💔🕊 و اما ما... گویی ما سھمی جـز آنها و اینها نداریم... فرمونـد : دیــروز بـراۍ دروازه‌ای بھ آسمـان باز بود و امــروز معبری تنـگ... گویا این معبر بازهـم درحال دروازه شدن اسـت! پ.ن : هنوز هم برای شھـید شدن فرصت هست را باید صاف کرد... :) 🍂
من شبم تو ماه من از آسمان بی من مرو... 🍂
هر شب ، زیر باران نگاهم با یاد تو در دفتر عاشقانه هایم قدم مى زنم ،، عزیزم ،فقط " تو " در آغوش گرمت شعرهایم را بخوان ، و با نگاه مهربانت نوازش کن ،، من سال ها چشم انتظار چتر نگاهت مى مانم ، همیشه دلتنگ ،، همیشه دلواپس ... 🌙 🍂
صبح که می شود انارهای روی شاخه به انعکاس تصویر خورشید کم جان پاییزی در رود لبخند می زنند و خون از تَرَک لُپ های خشکیده از سرمایشان می چکد ... 🍂
صبح آمد ومن زعطر سرشارم از جلوه آفتاب تو بیدارم باید که بیایی وببینی اینجا هر صبح به یاد تو غزل می کارم 🍂
🌱 ظرف بشکن.. سر بشکن.. شیشه ماشین بشکن.. آماا نشکن... نشکن.. نشکن... 🍂
🖇♥️ ابراز علاقه رو از حضرت یاد بگیرین که با دلبری رو به معشوق میکنه و میگه: " از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری!" 🍂
پاییــزم‌ شو! و بیا در پیچ‌و‌خم دلــم قــــــدم‌بزن ... 🍂
همیشه که پاییز فصل عاشق شدن، قدم زدن و شعر خواندن نیست گاهی هم فصلی‌ست که می‌شود روی بعضی از خاطره‌ها مثل برگ‌های ریخته شده‌ی درخت پا گذاشت و رفت.. 🍂