eitaa logo
حدیث اشک
9.1هزار دنبال‌کننده
74 عکس
137 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حدیث امام رضا (ع) می فرماید: لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّی تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّهٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّهُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراهُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّهُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ. مؤمن، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:سنّتی از پروردگارش و سنّتی از پیامبرش و سنّتی از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتاری با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است. (امالی صدوق، ج 1، ص 339 ) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت ولی الله هوای سوریه کردی برو قمْ زینبِ ایران هوای کربلا کردی برو تا مشهدِ سلطان دمشق و کربلا را ما در ایران توامان داریم رضای ما حسین ماست و معصومه ، زینب جان به ما موسی بن جعفر لطف کرده که مسلمانیم که پای ملت حیدر نشسته ملت سلمان والحق والانصاف آبروی ما کجا ، کوفه ؟ کجا گفتند تشنه مانده در ایرانمان مهمان ؟ کجا فریاد تشنه رفت بالا تا دل عیوق ؟ کجا دیو و ددی سیراب بود و خسته ای عطشان ؟ کسی نشنید در گودال اصلا دادِ زینب را : که با وجدانِ ما افتاده گیرِ شمرِ بی وجدان در ایران زیر پای ناقه ی معصومه گُل بوده ولی در شام سُر بوده مسیر راه معصومان کسی بر محمل معصومه خاکستر نمیریزد ولی سنگِ سرِ بام است حرف شام و نامردان به حال زینب و معصومه وقتی میکنی دقت تفاوت بس که اینجا هست هر چشمی شود گریان دوتا بنت الامام اند و دوتا بنت ولی الله یکی از طرز استقبالْ ، شاد و دیگری نالان خدایا هر دوتا اُخت الامام اند و عجب دارد که این خواهر به بیت النور رفت و آن یکی زندان ندیده چشم معصومه سری را بر سرِ نیزه ولی دیده است زینب ضربه های چوبْ بر دندان ندیده هر چه را معصومه در قم دیده زینبْ شام به نی خورشید را خونی به شاخه ماهـ ـی آویزان اگر چه بوده ام دلتنگ قرآن خواندنت اما ببین خونی شدی بس کن ، نخوان قرآن نخوان قرآن علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حدیث حضرت موسی ابن جعفر(ع) مَن لَم یجِد لِلاساءَهِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد. بحارالانوار، جلد ۷۸، ص ۳۳۳ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل بود که می‌ریخت سر خواهر سلطان هم صحبت معصومه نشد مرد در ایران نه گرمی آفِتاب نه سوز عطش بود دادند به او خانه در باغ و گلستان @hadithashk
معصومه با زینب عزایش فرق دارد اصلا تمام روضه هایش فرق دارد خیلی شبیه عمه جانش بود اما مهمانی و مهمانسرایش فرق دارد می شد زاستقبال شهر قم بفهمی مهمان که زن باشد برایش فرق دارد دور و برِ معصومه را زنها گرفتند قم غیرت و شرم و حیایش فرق دارد با احترام او را به بیت‌النور بردند چون دختر زهراست جایش فرق دارد اینجا یهودی نیست خاکستر بریزد با شام حتی کوچه هایش فرق دارد اینجا سر کوچه تماشایش نکردند اما عقیله ماجرایش فرق دارد بر روی نی راس برادر را ندیده با عمه حتی وااخایش فرق دارد خیلی اذیت شد به شهر کوفه اما شام بلا درد و بلایش فرق دارد با هر چه می شد میزدند اما رقیه میگفت سیلی بی هوایش فرق دارد با دیدن اصغر رباب از حال میرفت بین اسیران وای‌وای‌ش فرق دارد میگفت لالایی نخواب از نی می‌افتی این دفعه مادر لای لای‌ش فرق دارد @hadithashk
در این روزگاری که دل بیقرار است گدای کریمه شدن افتخار است ثواب زیارت برایم نوشتند خودم نه، دلم سوی تو رهسپار است دوباره حرم قسمتم نه نشد - آه چقدر این دل بی‌نوا بد بیار است چنان گنبدت جلوه دارد که انگار حریم تو در آسمان‌ها مدار است کسی که قدم می‌زند در حیاطت روی فرش بال ملائک سوار است نگاهت مرا از غریبی در آورد ببین خنده روی لبم آشکار است همین هم نشان از کرم خانه دارد گدا زاده‌ای با شما همجوار است کریمه! کرم کن گدای خودت را گدایی که در ماتمت سوگوار است چکید اشک تو بر زمین، بعد از آن بود که از ساوه تا قم درخت انار است دلم خون شده از غم ماجرایت دلت تنگ بوده برای رضایت @hadithashk
غریب شهر خراسان بیا برادر من ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده ببین که خواهر تو بین بستر افتاده به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم نمانده تاب و توانی به کل اعضایم میان راه شکستند حرمتم ای یار ولی به قم شده جبران غربتم ای یار خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم سخن‌زکینه وبغض‌علی(علیه‌السلام)در اینجا نیست به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست به غیر گل به سر من کسی سری نزده کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم نبرده اند مرا بین جمع نامحرم عزیز کرده ی تو که،اسیر سلسه نیست جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست مرا به شهر چه با احترام می بردند عقیله را وسط ازدحام می بردند @hadithashk
هم فاطمه هم دخت ولی الله است در قم به زیارتش شتابان ماه است آن لاله ی عشق زود پرپر می شد افسوس که عمر لاله ها کوتاه است @hadithashk
سید جعفر مرتضی به نقل از کتاب قیام سادات علوی صفحه 161 تا 168 می‌گوید: فإن شرطة المأمون قد قتلوا هارون بن موسى أخا الرضا حیث إن هارون هذا کان فی القافلة التی کانت تقصد خراسان وکانت تضم علویاً وعلى رأسها السیدة فاطمة أخت الرضا علیه السلام فأرسل المأمون إلى هذه القافلة فقتل وشرد کل من فیها وجرحوا هارون المذکور ثم هجموا علیه وهو یتناول الطعام فقتلوه وأما زعیمة القافلة السیدة فاطمة بنت موسى علیه السلام فیقال إنها هی الأخرى قد دس إلیها السم فی ساوة ولهذا لم تلبث إلا أیاماً قلیلة واستشهدت الحیاة السیاسیة للامام الرضا (ع) ص 428 سربازان مأمون هارون بن موسی علیه السلام برادر امام رضا علیه السلام را به شهادت رساندند و هارون در قافله‌ای قرار داشت که به عازم خراسان بود و حضرت معصومه سلام الله علیها هم در این قافله بود، مأمون سربازان خود را به سوی این قافله فرستاد و جنگی صورت گرفت و عده‌ای کشته شدند و هارون مجروح شد و بعد او در حالی که غذا می‌خورد کشته شد و حضرت معصومه سلام الله علیها در ساوه مسموم شد و به خاطر همین سم روزهای کمی زنده ماند و بعد به شهادت رسید. @hadithashk
به جز از دوری هجران تو ، گریان نشدم من اسیر غم و اندوه فراوان نشدم از سر بام همه گل به سرم ریخته اند از عبورم ز سر کوچه پشیمان نشدم نه تنم نه کف پایم اثر از زخمی نیست زخمی از کعب نی و خار مغیلان نشدم خاطرت جمع کسی سنگ نزد بر رویم خاطرت جمع که من پاره گریبان نشدم بازهم شکر که دوروبر من دف نزدند بازهم شکر در این شهر پریشان نشدم چادرم زیر لگدهای کسی گیر نگرد زیر یک چادر پاره شده پنهان نشدم خواهرت را سربازار نبردند رضا وسط هلهله و رقص که حیران نشدم @hadithashj
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی سوخته در وسط شعله پس در نشدی فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت گل رویت به خدالطمه ای از خار ندید پهلویت از نوک مسمار در آذار ندید تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود قم تو را از وسط کوچه ی نا امن نَبُرد دستِ نا محرم بی رحم به روی تو نخورد هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت او نود روز غریبانه  در آن بستر سوخت او که جای همه با ظلم شده رودر رو یک نفر نیست که احوال بپرسد از او @hadithashk
دردمندم به عنایت برساندید مرا نزد اربابِ محبّت برسانید مرا تربتش هست شفا کرب و بلایم ببرید زیر ایوان به اجابت برسانید مرا هست بین الحرمینش خودِ کشتی نجات راهی ام کرده به دعوت برسانید مرا سائلی تشنه ام از علقمه آبم بدهید لبِ دریای سخاوت برسانید مرا میشود عاقبتم غرقِ به خون ختم به خیر اگر امشب به شهادت برسانید مرا ای دعاهای قنوت شهدای گمنام باید آخر به سعادت برسانید مرا به شهادت نرساندید اگر...لحظۂ مرگ- به دو خط روضه، به هیئت برسانید مرا کفنم کرده و با گریه طوافم بدهید دور پرچم به نهایت برسانید مرا باز حرف کفن آمد به خدا دق کردم رفتم از حال...به تربت برسانید مرا مادرش با قد خم سمت حرم می آید شب جمعه؛ سرِ ساعت برسانید مرا- لبِ گودال! همه گریه کنان بسم الله زینب(س) افتاده به زحمت؛ برسانید مرا... پیکری پر شده از نیزه شکسته ای وای شده بسیار جسارت برسانید مرا! @hadithashk