eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عالی جناب عالی جناب عرصه ی جنگ و ظفر علی ست سامان دهنده ی همه ی خیر و شر علی ست در جنگ تن به تن شده صاحب اثر علی ست نور رخش به معرکه ها چون تبر علی ست پیروزی اش برای خدا هم ثمر علی ست نبض تمام معرکه در دست حیدر است دستش ستون عرش خداوند اکبر است او حافظ سلامت جان پیمبر است با اینچنین شجاعت و مردی چه محشر است بهر نبی به معرکه سینه سپر علی ست عالم بدون او همه معلول می شود دنیا بدون او دَرِ سلول می شود خوب و بَدِ زمانه که محلول می شود پس سرنوشتمان همه مجهول می شود تأیین کننده ی بَد و خوب بشر علی ست خيبر هماره محو خروش نگاه اوست دنیا نگاره ای زِ همه جلوه گاه اوست کعبه به اذن صاحب خود در پناه اوست نابودی جهان همه بسته به آه اوست در آسمان سرآمد شمس و قمر علی ست آوای قدسیان همه آوای یا علی پر می کشد دلِ شده آواره تا علی پا تا به سر علی شده سر تا به پا علی پیدا شود مسیر هر آباده با علی چون رهنمای جاده و کوی وگذر علی ست گفتم علی و این دل من بی اراده شد از جسم و جان من غم دنیا ستاده شد بر ما مقام نوکریش تا که داده شد روز جزا عبورِ صراطم چه ساده شد در آن سرا شفیع دو چشمان تر علی ست دریا تمام شوری اش از شور مرتضی ست عقبی مقدس است و چنان طور مرتضی ست صحرا به وسعت دل رنجور مرتضی ست زهرا اسیر جلوه ای از نور مرتضی ست طاها هماره گفته شَه معتبر علی ست ما شیعه ی علی و مسلمان زینبیم در پای درس و مکتب قرآن زینبیم لطف علی بُوَد که سر خان زینبیم مست دم حسین و حسن جان زینبیم تنها برای زینب کبری پدر علی ست او تا همیشه عاشق دلجوی فاطمه ست او بی قرار لطمه ی پهلوی فاطمه ست او زیر دین سینه و بازوی فاطمه ست او بی شکیب سیلی و ابروی فاطمه ست دوم قتیل قصه ی دیوار و در علی ست دستش که بسته شد دل او را محک زدند با تازیانه همسر او را کتک زدند در بین کوچه زخم حسن را نمک زدند شیشه ی عمر فاطمه را هم ترک زدند آنکه زِ داغ فاطمه شد خون جگر علی ست مجتبی دسترنج `ملتمس” لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ایوان نجف می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف گرد و خاکی میشوی وقتی کنار حیدری می برد مولا بهشت خویش ما را از نجف بی جهت چشمان پیغمبر نشد حیدر پسند می درخشد مثل درّی نور زهرا از نجف میل معراجی که احمد داشت حبّ مرتضاست انتهای عرش رحمانست پیدا از نجف طاق این میخانه را همرنگ ایوان می کند او بخواهد کم ندارد خاک اینجا از نجف دلو آبی نیست امّا مشک بر دوش علی است تشنه لب هستیم و می آید بفرما از نجف خواب دیدم که به زودی کربلایی میشوم راه می افتم همین امروز و فردا از نجف رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
أَشْهَدُ أَنَّ علی ولی الله دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت مُژه ات تیر کجی بود و برای پرتاب چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت همه انگار که ناخواسته لبخند زدند نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت حفره ای بود پر از خون وسط سینه ی من مِهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت تا که سلمان وسط ظُهر پس از نام نبی أَشْهَدُ أَنَّ علی گفت اذان شکل گرفت مثل خونی که به رگ های بدن جریان داشت شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت با تو هرجای خرابی شده آباد ترین بی تو در شهر،خرابات مُغان شکل گرفت با علی اصغر تو روز جهانی عطش با علی اکبر تو روز جوان شکل گرفت سر مولا که سری گشت میان سرها نقشه ی قتل علی در رمضان شکل گرفت  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی(ع) مبهوت، در تلألوِ نورِ خدایی اش... هستم تمامِ عمر سراپا هوایی اش حتی دمی جدا نشدند و نمی شوند ایل و تبارم از نفسِ ایلیایی اش مدیونِ مادرم که از آن لحظه ی نخست بوده است ذکر نام علی لای لایی اش از عهده ی اهالیِ افلاک خارج است درکِ مقام و منزلتِ کبریایی اش از اين جهان و جاذبه های هزار رنگ ما را بس است گوشه ی ایوان طلایی اش حتی به گرد پای نجف هم نمی رسد باغ بهشت با همه ی با صفایی اش افلاک چیست؟ گرد و غبار عبای او خورشید چیست؟ ذره ای از روشنایی اش خورشید با تمام بزرگی و اقتدار سهل است با اشاره ی او جا به جایی اش سخت است در تصور امثال حبرئیل وارد شدن به حیطه ی فرمانروایی اش من تشنه ی ابوذر و مقداد و میثمم یاران دل سپرده ی قالو بَلَىٰ ایش سر می دهند و سر به سلامت نمی برند آنانکه گشته اند سراپا فدایی اش شاهان روزگار به ما غبطه می خورند تا مفتخر شدیم به شغل گدایی اش حال و هوای این منِ با خود غریبه را تغییر داده واقعه ی آشنایی اش ما را یتیم کوی علی آفریده اند ما را اسیر مرحمتِ هل اَتىٰ ایش انسانِ کاملی است که در اوج بندگی تردید کرده است بشر در خدایی اش تنها علی شناسِ جهان احمد است و بس ما عاجزیم در صفتی ابتدایی اش بفرست دم به دم صلوات محمدی بر مرتضی و شاکله ی مصطفایی اش در شرحِ ناب انفسنای پیامبر در کوثر و حقیقت خیر النساییش تا ریزه خوارِ سفره ی لطف حسن شدیم حیران شدیم در صفت مجتبایی اش بازار عشق بازی و ایثار و بندگی رونق گرفت با پسر کربلایی اش آن شاه تشنه ای که شمیم بهشت را جا داده است در کفن بوریایی اش هفتاد و دو قصیده ی رنگین و تابناک جاری شدند در غزل نینوایی اش ما را اسیر شرط و شروط خودش نمود در امتداد جلوه ی موسی الرضایی اش تنها به ریسمان علی چنگ میزنیم مرگ است و مرگ حاصل یک دم جدایی اش در آفتاب حشر همه بهره می بریم از سایه سارِ سلسله ی ماسوایی اش قبل از ازل به سمت ابد پر کشیده است بی ابتدا است وسعت بی انتهایی اش در آیه ی لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ خدا چقدر بی پرده گفت از صفت اِنَّمایی اش از چاه های کوفه بپرسید راز را از کوفه ای که شهره شده بی وفایی اش جز نخل های کوفه و جز چاه سر به زیر آگاه نیست هیچ کس از پارسایی اش فیض تولدش شده در خانه ی خدا تکرار ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ایوان نجف چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست در نجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست زنگ ساعت زیر باب ساعتت با ضربه هاش آن به آن هی می کند تأکید اینجا آن طلاست لشکری از زیورآلاتند دور مرقدت قسمت فرماندهی اش دست یک گردان طلاست هرقَدَر نزدیک تر بر مضجعت مرغوب تر چوب شد وقتی نگهبان حرم، دربان طلاست آی خیل سائلان رحمتش دقت کنید اینکه می بینید گنبد نیست یک همیان طلاست مرقدت مانند قرآن است و ایوان جلد اوست متن این قرآن علی و جلد این قرآن طلاست هرطلایی پیش او مانند مشتی آهن است تا عیار یکصد و ده نمره ی ایوان طلاست چونکه می گویم علی در محضر ایوان تو گوئیا از انعکاسش روکش دندان طلاست می رسد بر گرد جای پای نعلین علی اینکه جنس خاک پای حضرت سلمان طلاست  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدری ام خشکسالیم ، دم از بارشِ باران بزنید سربه احوالِ دل بی سر و سامان بزنید عرش را کرده چراغان و دف آماده کنید شبِ غم سرشده با شورِ دو چندان بزنیدمورها، پشتِ درِ میکده اش صف بکشید جرعه ای از خُمِ انگور سلیمان بزنید خبراز در به دری نیست ازاین پس خوب است حک به قلاده ی من کلبِ نگهبان بزنید آمدم جیره خورِ نانِ نجف باشم و بس قفلِ زنجیرِ مرا گوشه ی ایوان بزنید حیدری هستم و جز او به کسی رو نزنم دم به غیر از علی و نعره ی یاهو نزنم بنویسید به نامِ علی و نامِ نجف جلد هستیم و کبوتر شده ی بامِ نجف چه قدر خوب دلم جای دگر بند نشد شده ام صیدِ علی ، آهوی در دام نجف شبِ مستی شده ساقی صدو ده پیمانه به من از باده ی انگور بده، جام نجف منم آن بد که به لطفِ علی آدم شده است من همان سرکشی هستم که شده رامِ نجف جنّتِ ما به خدا دیدنِ ایوانِ طلاست کاش یک شب برسد لقمه ای از شامِ نجف من گدای علی ام ، عاشقِ این نوکری ام بنویسید به روی کفنم، حیدری ام دلِ بی مهر و ولای تو فقیر است علی خوب آنکس که به عشقِ تو اسیر است علی زیرِ بارانِ شما مزرعه ها سبز شدند خاکِ بی نورِ شما خشک و کویر است علی نانِ گندم نه علی ، قوتِ تو از نانِ جو است فرشِ در خانه ی تو تکه حصیر است علی مستجیریم همه، بنده ی الطافِ شما منصبِ نوکری ات خیرِ کثیر است علی از ازل چشمِ فلک جز تو ندیده مردی یک نفر هست که مولا و امیر است ، علی لا فتی غیرِ علی از کرمِ شاه بگو اشهد و انّ علیّ ولی الله بگو ما کجا قنبر و سلمانِ تو ، عمار شدن ما کجا دورو برت میثمِ تمار شدن لقمه ای از سرِ این سفره یتان ما را بس ما کجا خادمی ات ، نوکر دربار شدن صد و ده مرتبه از جامِ تو پیمانه زدم حالِ خوبیست در این مستی و تکرار شدن حالِ خوبیست بده ساقی از انگورِ نجف تبِ دیوانگی و دست به دیوار شدن قسمتی بهتر از این نیست نصیبت بشود ساکنِ میکده ی حیدرِ کرار شدن هیچ انگشتری از درّ نجف بهتر نیست هیچ ذکری به خدا خوبتر از حیدر نیست نازِ این شصتِ یداللهیِ خیبر شکنت زرهِ یک طرفه هست سزاوارِ تنت این لسانِ تو علی نه که لسان الله است در نیامد به جز از حرفِ خدا از دهنت کشته ی تیغِ دو ابروی توام یا حیدر منم آن عاشقِ دلداده ، اویسِ قَرَنَت منم از روزِ ازل تا به ابد بنده ی تو مست از جام غدیرِ تو و مولا شدنت دخترِ توست فقط ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
محوِ ایوان طلایت با نگاهِ تو محال است که «مشکل» باشد عشق «آسان» شده تا لذّتِ کامل باشد هدف از خلقتِ پر برکتِ تو یعنی دین؛ مصلحت نیست که با غیر تو کامل باشد کعبه گهوارهٔ تو بود و خدا فرموده تا برای «تو» فقط خانه و منزل باشد سخت طوفان زده ام! شب شده! نگذار دلم مثل یک ماهیِ افتاده به ساحل باشد شیعه میخواستی و کاش که ذهنم عمری؛ سخت درگیرِ ازین دست-مسائل باشد حاکم ِ شرع زیاد آمده و رفته ولی نتوانسته کسی مثل تو عادل باشد محوِ ایوان طلایت شدم ای درّ نجف غزل آوردم و ایکاش که قابل باشد وصفت آنقدر زیاد است که قطعا باید شاعرت محتشم و مقبل و دعبل باشد عین حقّی و محال است به ناحق بروی قبله محکم تر از آن است که مایل باشد! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گدایی بر سر کوی علی شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی باز کردم من زبان با نام دلجوی علی آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی هر که ام یا هر چه ام اهل غدیر حیدرم هست این عشق علی میراث زهرا مادرم ای غدیر ای بی تو بیراهه ، تمام راه ها آرزوی روزها و سال ها و ماه ها ای نشانده بر روی لب های شیطان آه ها ای مقام تو فزون از کل عید الله ها آی عید آسمانی کار را کردی تمام دین ما نازد به ادیان با چنین حسن ختام شب کجا پوشاندن ِخورشید تابان غدیر نیست در عالم مسلمان جز مسلمان غدیر صد سلیمانند چون مور سلیمان غدیر ای هزاران عید قربان باد قربان غدیر البشارت آی از ماه خدا جامانده ها فرصت نابی در عیدالله اکبر مانده ها... هر چه دشمن کرد روز و شب حسادت بر غدیر حضرت حق داد بیش از پیش عزت بر غدیر بیشتر از خاک دارد عرش غیرت بر غدیر انبیا با جان و دل دارند ارادت بر غدیر آری آری آن جماعت که غدیری تر شدند تا ابد بالانشین گشتند و پیغمبر شدند بعد احمد بر جهان مولا ، علی مرتضی کعبه زاده ،کعبه ی زهرا ، علی مرتضی مرد میدان، اسوه ی تقوا ، علی مرتضی لا امیرالمومنین الا علی مرتضی بوی شیطان می دهد حتی نبوت بی علی هیزم دوزخ شود حتی عبادت بی علی من فدای آن خداوندی که شیرش حیدر است بهترین پیغمبر عالم وزیرش حیدر است هست تنها مومن آن کس که امیرش حیدر است دست ِ خالی نیست آن که دستگیرش حیدر است ای بز ِکوهی نباشد جای تو اقلیم شیر یا بمان با مرتضی یا از حسد آتش بگیر ای همیشه مقتدای مومنین و مومنات کار تو مشکل گشایی در حیات و در ممات هر کجا پا می گذاری می شود دارالنجات هست ممنون از رکوعت تا خود محشر زکات باز هم نازل شده مدح تو بر پیغمبرت می زند جبریل پر ، دور سر انگشترت غیر تو این گونه سر ، سردار دیگر بود ؟ نه غیر تو آن روز یک تن مرد خیبر بود ؟ نه غیر تو اصلا کسی در شان کوثر بود ؟ نه غیر تو با مصطفی شخصی برادر بود ؟ نه کس ندیده دو برادر را چنین شیدای هم محرم هم، همدم هم ، دین هم ،دنیای هم هر که دارد آبرو نان و نوایش حیدر است مقتدای ماست آن که مقتدایش حیدر است کِی غریب است آن کسی که آشنایش حیدر است عرش تا فرش خدا ، فرمانروایش حیدر است بهترین اعجاز ختم المرسلین تنها علی است بر رکاب دین پیغمبر نگین ِ یا علی است تا ابد می ماند حق پنهان اگر حیدر نبود ن ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من اگر روزی شوم قربانی اش ، عیدم چنین باشد گمانم حرف من هم ، خواهش روح الامین باشد فقط مختصِّ آدم نه ، ولایت دارد آقا بر هر آنچه در سماوات و هر آنچه در زمین باشد من از هر کس که با مولای من قهر است ، بیزارم یقین دارم یقین دارم ، که اصل دین همین باشد علی را نفس خود خواند ست ، زیبای جهان احمد رکاب آفرینش را چه کس جز او نگین باشد؟ امانت دار احمد کیست غیر از همسر زهرا بر آنکس که ملقب بر امین بوده امین باشد به اذعان امامان در امیرالمومنینی هم امام اولین است و امامِ آخرین باشد شبیه نوح و خضر و شیث و ابراهیم می خواهم به وقت حزن ، امدادم امیرالمومنین باشد دوباره قطره ای از بحر آوردم ، زر آوردم که شعرم در کتاب مدح مولا ، نقطه چین باشد  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلبر و دلدار هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی هم دیده ایست درّ و گهر بار مرتضی هم سینه ایست مخزنِ اسرار مرتضی جان ِ گرو گذاشته در لیلت المبیت دلواپسیِ امنیت ِ غار مرتضی در سجده هاش گفته انا عبدک الذّلیل در جنگهاش صفدر و قهّار مرتضی هر جا که ایستاده چه سجاده و چه جنگ دارد به بندگی تو اصرار مرتضی انگار کار کرده ترازو تراز تر وقتی گذشته از سرِ بازار مرتضی هر جا گره به کار می افتاد ، جبرییل میگفت یا محمد ، بگذار مرتضی... دیوار ِدینِ حق و در ِ شهر ِ علم بود اما چه دید از در و دیوار مرتضی؟ در کربلا به هر طرفی میکنم نگاه. تکرار توست حیدر کرار ، مرتضی  محمد خادم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی مرتضی (ع) او را اگرچه در زمین دیدند و خاکی است باید خدا باشی بفهمی مرتضا کیست؟ اینکه شدیم انسان به لطف بوتراب است آدم غبار روی این دامان خاکی است روزی اهل خانه اش ردخور ندارد هرجا نماد سیزده روی پلاکی است رکن یمانی قبله ی حاجات دنیاست کعبه اگر کعبه شده از سینه چاکی است اینکه فقط زهرا نصیب مرتضا شد بر روی دست منکرانش آب پاکی است رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فقط حیدر امیرالمومنین است مرا به غیر شما با کسی که کاری نیست غریب و بی کسم و جز تو هیچ یاری نیست قرار بود که اصلا فمن یمت یرنی... مرا بکش که مرا طاقت و قراری نیست `نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت...” نوشت غیر علی در جهان نگاری نیست به جز ولایت حیدر هر آنچه گفته شده به هر کتاب، به مولا که اعتباری نیست قبول ! چهار خلیفه...ولی خدا را شکر شبیه آن دو خلیفه علی فراری نیست چنان میانه ی خیبر به فرق مرحب زد که شاهدان همه گفتند : ذوالفقاری نیست؟!... خودش نخواست وگرنه پیمبری میکرد برای حضرت حیدر اینکه کاری نیست هزار مرتبه در فقه عشق ثابت شد که در محیط نجف سجده اختیاری نیست. نیما نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹