مثل کوهی روبروی هر چه ظلمت ایستاد
خالصانه، صادقانه، مردِ خدمت ایستاد
افتخارش خادمیِ حضرت سلطان طوس
با شعار یا رضا او رأس دولت ایستاد
التیام درد مردم شد تمام غصه اش
حلّ سیلِ درد و غمها داشت زحمت، ایستاد
مردمش را بر ریاست، صندلی ترجیح داد
این بیابان آن دِهستان پای ملّت ایستاد
در مصافِ انتقادِ دشمنان و دوستان
خم به ابرویش نیامد پشت اُمّت ایستاد
آبرویش را برای اعتقادش خرج کرد
پای حرفش پای دردش کرد همّت، ایستاد
بی توقّع، با صداقت، عاشقانه کار کرد
پای رهبر پای کشور اوج عزّت ایستاد
مزد زحمت را گرفت از دست مولایش رضا
روز خدمت در حرم در خونِ غیرت ایستاد
#وحیدقاسمیان
#شهید_ابراهیم_رییسی
#شهید_خدمت
@hadithashk
روزگاری مردی از جنس خدا
مردی از نسل علیِ مرتضی
پا در این دهر پر از بلوا گذاشت
چهرهای نورانی و پُرخنده داشت
از طفولیت دلی سرزنده داشت
باطنی از نور حق تابنده داشت
تاج سر بود و به هر دل جای داشت
زندگیاش را بهپای دین گذاشت
گفتههایش بیبدیل و ناب بود
بهر حفظ مردمش بیتاب بود
سینهاش آکنده از آلام بود
آرزویش عزّت اسلام بود
با درایت بود و الحق باخدا
مقتدر بود و به دور از ادعا
آمد و با همّت ربّانی اش
دلربا شد با رخ نورانیاش
وصف او تا هرکجا اعجاز کرد
چشم هر جویای حق را باز کرد
خانهاش چون معبد شاهان نبود
زرق و برق دنیوی در آن نبود
بی مَثَل بود و نظیرش هم نبود
ذرّهای وابستهی عالم نبود
گرچه دائم بر لبانش خنده بود
همچو تیغی گفتهاش بُرّنده بود
پاک بود و خالی از ناخالصی
شیر بود و خالی از دلواپسی
آگه و سرزنده و بیدار بود
دشمن هوشیار استکبار بود
او امین مردم و دلسوز بود
زاهد شب بود و شیر روز بود
حق چنان رعنا و پاکش کرده بود
عالمی را سینه چاکش کرده بود
خالصانه آبرویش را گذاشت
باغبان بود و هزاران لاله داشت
لالههایش عاشقش مستانه وار
بهر جان دادن برایش بیقرار
ابلهان ناگه که حملهور شدند
لالههای باغ او پرپر شدند
لالهها پرپر شدند و باغبان
خونِ دل خورد از شعار این و آن
الغَرَض در نیمهی خرداد ماه
بزم ما شد خانهی هجران و آه
حق به روی مرد حق در باز کرد
با ضمیری مطمئن پرواز کرد
مرد حق رفت و عزادارش شدیم
خال لب رفت و گرفتارش شدیم
تا خمینی عارفانه دیده بست
کثرتی از عهد و پیمانها شکست
عدّهای آهنگ اهریمن زدند
طعنهها بر رهبر میهن زدند
دینفروشان ظاهراً با دین شدند
مدعی مکتب و آیین شدند
عالمان بیعمل عامل شدند
ظاهراً یک خادم قابل شدند
سادهلوحان عارف و عابد شدند
یکشبه صاحب دل و زاهد شدند
الغَرَض دانی هماکنون درد چیست؟
فرقِ بین مرد و یک نامرد چیست؟
ضعف ما همره نبودن با ولی ست
مشکل ما غفلت از حرف علی ست
تا علی داری سری و سروری
سر مکن خم پیش پای اشعری
تا علی داری، چه باکی از ضرر
با علی تو در امانی از شرر
با علی باش و مشو از او جدا
تا ظهور نور مصباح الهدی
#وحیدقاسمیان
#امام_خمینی
#قیام_١۵_خرداد
@hadithashk