eitaa logo
مـعارف حـدیث | 🔅
3.9هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
236 ویدیو
255 فایل
کانال پایگاه حدیث نت (hadith.net) وابسته به مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث 🔸حدیث روز، شرح حدیث، احادیث داستانی، بیان‌ و تحلیل‌، کلیپ قرآنی حدیثی، حدیث انتظار ، تصاویر حدیثی، پرسش و پاسخ، مناسبت‌ها، معرفی کتاب و...
مشاهده در ایتا
دانلود
. ️💢 جواب بدی با خوبی ▪️ مردی از نوادگان عمر بن خطّاب، در مدینه، را آزار می داد و هر گاه ایشان را می دید، به علی(ع) دشنام می داد. برخی از اطرافیان امام (ع) به ایشان گفتند: اجازه بفرمایید این بدکار را به قتل برسانیم. علیه السلام آنان را از این کار، به شدّت باز داشت و منع کرد و سراغِ مرد دشنام گو را گرفت. گفته شد در فلان منطقه از مدینه کشاورزی می کند. 🔻 امام(ع)، سوار بر مَرکب، به سویش رفت و او را در مزرعه اش دید. با الاغش داخل مزرعه شد. آن مرد فریاد زد: زراعت ما را لگدمال مکن! امام(ع)، با الاغ از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیک وی رسید. پیاده شد و در کنارش نشست. با او خوش و بِش کرد و به وی فرمود: ▫️«چه قدر خسارت بر زراعت تو وارد کردم؟». مرد گفت: صد دینار. ▫️ فرمود: «امید داری چه قدر محصول به دست بیاوری؟». گفت: غیب نمی دانم. ▫️ فرمود: «گفتم چه قدر امید داری؟». گفت: امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم. علیه السلام کیسه ای به وی داد که در آن، سیصد دینار بود و فرمود: «زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند، آنچه امید داری، به تو روزی می کند». مرد، به پا خاست و سرِ ایشان را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد. امام(ع)تبسّمی کرد و بازگشت. امام کاظم(ع) به مسجد رفت و مرد دشنام گو را دید که در مسجد، نشسته است. وقتی نگاهش به امام(ع) افتاد، گفت: خداوند، می داند رسالت خود را کجا قرار دهد! یاران امام کاظم(ع) به سوی آن مرد شتافتند و به وی گفتند: داستان چیست؟ تو تا به حال به گونه ای دیگر سخن می گفتی؟! مرد گفت: «شنیدید الآن چه گفتم» و شروع به دعا کردن برای امام کاظم(ع) کرد. ▫️ گفتگوها میان مرد و یاران امام(ع) ادامه یافت. وقتی امام کاظم(ع) به خانه اش بازمی گشت، به اطرافیانش که(پیش از آن،) می خواستند مرد را بکشند، فرمود: 🔅«کاری که شما می خواستید انجام دهید، بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟ من با این مقدار پول، کارش را اصلاح کردم و از شرّش در امان گشتم». 📚 حکمت نامه جوان ص ۳۶۸ علیه السلام ▪️@hadithnet