eitaa logo
حدیثنا
678 دنبال‌کننده
4 عکس
5 ویدیو
1 فایل
احادیث کمترشنیده‌شده از کتب معتبر ارتباط با ادمین: @Rah_Bar
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰در روز به چند گدا کمک کنیم تا از گردنمان ساقط شود؟🔰 ♦️همان‌طور که می‌دانید اهل‌بیت تأکید کرده‌اند که درخواستِ هیچ سائل(گدایی) را رد نکنیم. 🔺گاهی پیش می‌آید که در روز چندین نفر جلوی ما را می‌گیرند و درخواست کمک می‌کنند. 🔺و گاهی وقتی بعضی‌شان را رد می‌کنیم، دچار عذاب وجدان می‌شویم. ❓آیا باید درخواست همه‌شان را اجابت کنیم؟ 🌿...عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ سَائِلٌ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَقَالَ: «يَسَعُ اللَّهُ عَلَيْكَ.» 📚الكافي، ج۴، ص۱۶ 🌿ولید بن صَبیح نقل می‌کند: 🔶نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که: 🔸سائلی نزد ایشان آمد و حضرت به او چیزی بخشیدند. 🔸سپس شخص دیگری آمد و حضرت به او نیز چیزی بخشیدند. 🔸سپس شخص دیگری آمد و حضرت باز به او چیزی بخشیدند. 🔸سپس شخص دیگری آمد و حضرت (این‌بار) به او فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.» •┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌿...عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي السُّؤَّالِ: «أَطْعِمُوا ثَلَاثَةً إِنْ شِئْتُمْ أَنْ تَزْدَادُوا فَازْدَادُوا وَ إِلَّا فَقَدْ أَدَّيْتُمْ حَقَّ يَوْمِكُمْ.» 📚الكافي، ج۴، ص۱۷ 🌿از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که درمورد درخواستِ سائل‌ها فرمودند: 🔶«به سه نفر غذا دهید. اگر خواستید، به افراد بیشتری بدهید 🔸و الّا (اگر نخواستید، گناهی بر شما نیست؛ زیرا) شما حقی را که آن روز بر گردنتان بوده، ادا کرده‌اید.» 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona
❇️دعای گداها مستجاب است، اما نه در حق خودشان!❇️ 🌿...عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ قَالَ: 🍃«إِذَا أَعْطَيْتُمُوهُمْ فَلَقِّنُوهُمُ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ يُسْتَجَابُ الدُّعَاءُ لَهُمْ فِيكُمْ وَ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ.» 📚الكافي، ج۴، ص۱۷ 🌿از امام صادق یا امام کاظم (علیهماالسلام) نقل شده است: 🍃«هرگاه به آنان (کسانی که درخواست کمک کرده‌اند) چیزی بخشیدید، دعایی از زبانشان (در حق خودتان) بگیرید؛ 👈زیرا دعای آنان در حق شما مستجاب است، اما دعایشان در حق خودشان مستجاب نیست.» 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona
💠ماجرای کمک امیرالمؤمنین به خانواده بی‌سرپرست 🔹ماجرای حمل مشک آب بیوه‌زن توسط امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و پختن نان و بازی با بچه‌ها را حتماً شنیده‌اید. اما معمولاً اتفاقات این ماجرا را به‌صورتِ دقیق نخوانده‌ایم. 🔹جالب این است که اتفاق مشابهِ دیگری نیز رخ داده است که معمولاً این دو ماجرا را با هم تلفیق می‌کنند. در این مطلب ماجرای اول را بخوانید و در مطلب بعد، ماجرای دوم را... 🔸امام علی (علیه‌السلام) زنی را دیدند که مشک آبی بر دوش دارد. مشک را از او گرفتند و تا محل سکونتش بردند. از او احوالش را پرسیدند. زن گفت: علی‌بن‌ابی‌طالب همسرم را به منطقه مرزی با دشمن فرستاد. او کشته شد و کودکان یتیمی برایم باقی گذاشت. من چیزی (مال و درآمدی) ندارم و ضرورت، مرا به کلفتیِ مردم واداشته است. 🔸امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بازگشت و آن شب را با نگرانی و اضطراب گذراند. وقتی صبح شد، زنبیلی که در آن مواد غذایی بود، به دست گرفت و راه افتاد. بعضی نزدیکان عرض کردند: زنبیل را بدهید تا ما برایتان بیاوریم. اما حضرت فرمودند: «چه کسی می‌تواند بار مرا در روز قیامت به دوش بگیرد؟» 🔸رفتند و درب خانه آن زن را زدند. زن گفت: کیست؟ حضرت فرمودند: «من همان بنده‌ای هستم که (دیروز) مشک را برایت آوردم. درب را باز کن، برای کودکان چیزهایی آورده‌ام.» زن گفت: خداوند از تو راضی باشد و میان من و علی‌بن‌ابی‌طالب، داوری کند. 🔸حضرت وارد شدند و فرمودند: «من دوست دارم ثواب به دست آورم. پس یکی از این دو را انتخاب کن: اینکه خمیر درست کنی و نان بپزی یا این‌که بچه‌ها را سرگرم کنی تا من نان بپزم.» زن گفت: من نان پختن را بهتر بلدم و برای این‌کار تواناترم. همراهی با کودکان برای تو مناسب‌تر است. پس آن‌ها را سرگرم کن، تا من پختنِ نان را تمام کنم. زن سراغ آرد رفت و آن را خمیر کرد. 🔸امام علی (علیه‌السلام) هم سراغ گوشت رفت و آن را پخت و از گوشت و خرما و دیگر خوراکی‌ها، برای کودکان لقمه می‌گرفت و هرگاه کودکان چیزی می‌خوردند، به آن‌ها می‌فرمودند: «پسرکم! علی‌بن‌ابی‌طالب را به‌خاطر آن‌چه بر تو گذشته است، حلال کن.» 🔸وقتی زن خمیر را آماده کرد، به حضرت گفت: ای بنده‌خدا! در تنور هیزم بگذار و آن را روشن کن. حضرت برای روشن کردنِ تنور شتافتند. وقتی آن شعله‌ور کردند و شعله‌های تنور صورتشان را سوزاند، فرمودند: «بچِش ای علی! این، جزای کسی است که به بیوه‌زنان و یتیمان بی‌توجهی کند.» 🔸(در همین حین) زنی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را می‌شناخت، ایشان را (در خانه آن زن) دید و (به آن زن) گفت: وای بر تو! این، امیرِ مؤمنان (خلیفه مسلمین) است. زن شتابان به سوی حضرت شتافت و عرض کرد: وای! شرمنده‌ی شما هستم، ای امیرِ مؤمنان. حضرت فرمودند: «اتفاقاً من به‌خاطر کوتاهی‌ای که در حقت کرده‌ام، شرمنده‌ات هستم، ای بنده خدا!» 📚مناقب آل‌أبي‌طالب (لابن‌شهرآشوب)، ج۲، ص۱۱۶ 📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ 🔺ممکن است به ذهن کسی خطور کند که آیا اشکال نداشته که حضرت به خانه‌ی بیوه‌زنی نامحرم بروند و در خانه‌اش مشغولِ کمک شوند؟ 🔺از شواهد و قرائن برمی‌آید که اولاً حضرت در حیاط خانه بوده‌اند و خانه هم به‌خلاف خانه‌های امروزی، خانه‌ای بسته و پوشیده نبوده؛ چنان‌چه زنی که حضرت را می‌شناخته، ایشان را دیده است و ثانیاً فرد یا افراد دیگری نیز همراه حضرت بوده‌اند که ماجرا را روایت کرده‌اند. 🔺در ماجرای مشابهِ دیگر، تصریح شده است که قنبر، غلام حضرت، همراه ایشان بوده است. إن‌شاءالله این ماجرا در مطلب بعدی منتشر خواهد شد. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona
💠ماجرایی دیگر از رسیدگی امیرالمؤمنین به خانواده‌های فقیر 🔹در مطلبِ پیشین، ماجرای کمک امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به خانواده بیوه‌زنی که شوهرش شهید شده بود را خواندید. 🔹ماجرایی که در این مطلب می‌خوانید، غیر از آن است و نشان می‌دهد این رفتار در سلوک حضرت، آن هم در سِمَتِ خلیفه مسلمین، نادر نبوده است... 🔸روایت شده است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شبی از کنار زن بی‌چاره‌ای عبور کردند که کودکان خردسالی داشت که از شدت گرسنگی گریه می‌کردند و آن زن داشت حواس کودکانش را پرت می‌کرد و با آن‌ها بازی می‌کرد تا خوابشان ببرد. او زیر دیگی که در آن فقط آب بود، آتش روشن کرده بود تا آن‌ها خیال کنند در دیگ غذایی برایشان می‌پزد. 🔸امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از حال آن زن آگاه شدند. پس به‌همراه قنبر (غلامشان) به خانه‌شان رفتند. ظرفی خرما، سطلی آرد، مقداری شحم، برنج و نان برداشتند، به دوش گرفتند و راه افتادند. قنبر خواست آن‌ها را از حضرت بگیرد و ببرد، اما حضرت اجازه ندادند. 🔸وقتی جلوی درب خانه زن رسیدند، حضرت از او اجازه ورود خواستند. زن اجازه ورود داد. حضرت مقداری برنج و شحم در دیگ ریختند. وقتی غذا را پختند، مقداری برای بچه‌ها برداشتند و به آن‌ها فرمودند که بخورند. وقتی بچه‌ها سیر شدند، شروع کردند به چرخیدن دور اتاق و برای بچه‌ها بَع‌بَع کردن. کودکان هم شروع کردند به خندیدن. 🔸وقتی از خانه زن خارج شدند، قنبر به حضرت عرض کرد: مولای من! امشب کارهای عجیبی (از شما) دیدم. می‌دانم علتِ بعضی از این کارها؛ مثل حملِ آذوقه، کسب ثواب است. اما این‌که چهاردست‌وپا دور اتاق چرخیدید و بع‌بع کردید را علتش را نمی‌فهمم. 🔸حضرت فرمودند: «ای قنبر! من وقتی پیش آن کودکان رفتم، آن‌ها از شدت گرسنگی گریه می‌کردند. دوست داشتم درحالی از پیش آن‌ها بروم، که با شکم سیر می‌خندند. جز کاری که انجام دادم، راه دیگری (برای خنداندنِ آن‌ها) نیافتم.» 📚كشف اليقين في فضائل أميرالمؤمنين، ص۱۱۶ 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona