🌆 آن غروب خلوت و آن سیگار روشن و آن جملهی پدر🚭
🔸غروب یک روز تابستانی، تهِ یک خیابانِ سوتوکور، جایی که میشد مطمئن بود آشنایی عبور نمیکند، سیگار دوم را روشن کردم و با هیجان چند پُک زدم. نگاهی به جیب پیراهنم انداختم. پنجشش نخِ دیگر هم داشتم.
🔸صبح آن روز با پدربزرگم به باغش که خارج شهر بود، رفته بودم. از بچهگی او را دوست داشتم. اصولاً بهخلاف همسنوسالهایم دوست داشتم کنار مُسنترها بنشینم و از خاطرات و تجربیاتشان بچشم.
🔸باغ پدربزرگم، علاوه بر باغبانِ مهربانش، امتیازات دیگری هم داشت؛ یک استخر کوچک، درختان میوه و بوتههای خیاری که بویشان مستت میکرد.
🔸پدربزرگم سیگاری بود و به رسم پیشکسوتان، «شیراز» میکشید و گاه «بهمن». همیشه توی انبار باغش یک کارتن سیگار داشت و با خیال راحت، از صبح تا شب یکیدو بسته دود میکرد.
🔸نوجوان بودم، و پیرمردی که جلوی باغش، روی یک تخت چوبی، به متکا لم میداد و آتشبهآتش سیگار میکشید، به چشمم بزرگ مینمود. از این حالتش خوشم میآمد. اصلاً شاید علت سیگاری شدن دایی کوچکم هم همین بود.
🔸آن روز دیگر طاقت نیاوردم. میان چُرتهای بعدازظهرش، به انبار رفتم. دو سه نخ برداشتم و خودم را به ته باغ رساندم. یکی روشن کردم و چند پُک زدم و سرفه و... احساس کردم پدربزرگم بیدار شده. سریع انداختمش زمین و آمدم جلوی باغ.
🔸هنوز خواب بود. دوباره برگشتم. یکی دیگر روشن کردم و اینبار با خیالی راحتتر کشیدم... و خوشم آمد. نه از بوی گندش، که از دود سحرانگیز و از این حالتش؛ اینکه مثل بزرگترها شده بودم، مثل پدربزرگم.
🔸این شد که موقع برگشت، وقتی پیرمرد مشغول چیدن میوه و بادمجان در کیسه بود، دوباره به انبار رفتم و چندتا دیگر از کارتن برداشتم. آن چندتا در میان آن همه، گم بود و مطمئن بودم که متوجه نخواهد شد.
🔸از راه کسلکنندهی همیشهگی، به خانه برگشتیم. به بهانهای زدم بیرون. رفتم تهِ همان خیابان سوتوکوری که گفتم، و سیگار اول و دوم و...
🔸در میانهی دومی بودم که فکری مزاحمم شد. از همان دور به صورتم خَنج میکشید. بعد نزدیک و نزدیکتر شد. جلویم ایستاد. مچم را گرفت. نگاهم به دستم افتاد و به آتش سرخی که از میان دودها سو سو میزد. آنقدر مچم را فشار داد که سیگار از دستم افتاد. بعد دستِ تسلیمشدهام را در جیب پیراهنم فرو کرد. همهشان را در آورد، خُرد کرد و گوشهای ریخت.
🔸آن فکر مزاحم، حرف پدرم بود که در یک جایگاه مناسب زده شده بود؛ در جایِ مناسب و گاهِ مناسب.
🔸کوچکتر که بودم، وقتی مردی مچالهشدهازمواد را دیدم، و وقتی از آن حالتش منزجر شدم، گفت: «بابا جون! اینا همهش از سیگار شروع میشه؛ هیچ معتادی نیست که از سیگار شروع نکردهباشه.» این را با همان لحن دلسوزانه و مخلصانهاش گفت.
🔸این بود که سالها بعد، مرا به فکر انداخت و آیندهی منزجرکنندهی احتمالیام را جلوی چشمم آورد. اینطور شد که سبکسنگین کردم و تصمیم گرفتم دیگر نکشم.
👈این، مصداق سخن حکیمانه پدر مهربان امت، امیر مؤمنان (علیهالصلاةوالسلام) است که:
🍃«الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ.»
📚کنزالفوائد، ج۱، ص۳۱۹
🍃«علم (اگر) در خردسالی (آموخته شود)، مانند نقشی است که بر سنگ، حَک میشود.»
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1️⃣حواسمان باشد که به بچههایمان چه میگوییم، چهگونه میگوییم و در چه جایگاهی میگوییم. این حرفها، چه خوب و چه بد، در ذهنشان حکّ میشوند و در بزنگاهها به سراغشان میروند.
2️⃣سیگاریها هم حواسشان باشد که ممکن است با هر پُکشان به سیگار، آیندهی کودکی را نیز دود کنند!
3️⃣کاش بیشتر قدر پدرهایمان را بدانیم.
#امام_علی_علیه_السلام #پدر #علم #کودک #نوجوان #تربیت #فرزند #تربیت_فرزند #سیگار #اعتیاد #نصیحت #موعظه #حدیث
✅ کـانـال «حـدیـثـنـا»:
✅ @hadithona
💠پندهایی که در دلها نفوذ نمیکنند
🌿...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
🍃«إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا.»
📚الكافي، ج۱، ص۴۴
🔶از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
🔸«بهراستی که عالم، هرگاه به علمش عمل نکند، پندش از دلها فرو میلغزد [و در آنها نفوذ نمیکند]؛
👈همانطور که قطره باران از روی سنگ صیقلی فرو میلغزد.»
#امام_صادق_علیه_السلام #علم #عالم #عمل_به_علم #پند #موعظه #قلب #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
👌توصیه دقیق و حسابشدهی امیرالمؤمنین پیرامون وظیفهی متقابل بزرگترها و کوچکترها
🌿قالَ عَلِيِّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:
🍃«لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ.»
📚نهجالبلاغة، ص۲۴۰
🔶از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده است:
🔸«کوچکترهای شما باید از بزرگترهایتان پیروی کنند و بزرگترها باید به کوچکترها محبت بورزند.»
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺در متن عربی حدیث، حضرت فرمودهاند کوچکترها باید به بزرگترها «تأسّی» کنند. معنای دقیق «تأسی» در لغت عرب، عبارت است از پیروی و تمکین از کسی که خیرخواه انسان است و قصد مداوا و اصلاح او را دارد؛ مثل بیماری که از دستورات پزشک پیروی میکند تا بهبود یابد.
🔺و در مقابل، فرمودهاند بزرگترها باید نسبت به کوچکترها «رأفت» داشته باشند. معنای دقیق «رأفت» نیز در لغت عرب، عبارت است از اینکه انسان نسبت به دیگری مهربانی و دلسوزی خالصانه و شدیدی داشته باشد، بهنحوی که طاقت درد و رنج او را نداشته باشد و در صدد مداوا و اصلاح او برآید. هرچند این مداوا و اصلاح، خود با درد و رنجِ موقتی همراه باشد.
👈از آنچه گفته شد، برمیآید که حضرت رابطهی مطلوب میان بزرگترها و کوچکترها را چنین ترسیم کردهاند که بزرگترها باید دلسوز کوچکترها باشند و به اصلاح آنها اهتمام داشته باشند. کوچکترها نیز باید خیرخواهی بزرگترهایشان را بپذیرند و از دستوراتشان پیروی کنند تا کاستیهایشان برطرف شود و رشد نمایند.
♦️بدیهی است که این رابطه دوطرفه است و اگر از جانب یکی از طرفین (بهویژه بزرگترها) کوتاهی صورت گیرد، طرف مقابل نیز کوتاهی خواهد کرد؛
🔺کوچکترها اگر بزرگترهایشان را مهربان و دلسوز ندانند یا آنها را کاردان و حاذق نیابند، از آنها پیروی نخواهند کرد و رشد نخواهند نمود.
🔺از طرفی اگر آنها به دلسوزیهای بزرگترهایشان توجه نکنند و به توصیههایشان جامه عمل نپوشانند، بزرگترها نیز کمکم دلسرد و بیتفاوت میشوند و به وظیفهشان عمل نخواهند کرد.
♦️اما بههرحال، دراینمیان توقع از بزرگترها بیشتر است. بزرگترها باید اولاً دلسوز کوچکترها باشند و ثانیاً کاردان و کارشناس باشند تا کوچکترها به آنها اعتماد کنند و توصیههایشان را عملی سازند.
👈چراکه کودکان تا یک سنی، بزرگترهای دلسوز اطراف خود (بهویژه پدر و مادرشان) را الگوی خود قرار میدهند، اما وقتی بیشتر رشد میکنند و کاستیهای بیشتری در الگوهای سابق خود میبینند، سراغ الگوهای دیگری میروند که شاید الگوهای مناسب و دلسوزی برای آنها نباشند و از این جهت دچار آسیب شوند.
👌به همین دلیل است که بزرگترها (بهویژه والدین که دلسوزترین افراد نسبت به فرزندانشان هستند) باید دائماً برای رشد خود نیز بکوشند؛ رشد علمی، اخلاقی، معنوی، مهارتی و…
#امام_علی_علیه_السلام #پدر #مادر #والدین #تربیت #فرزند #محبت #نصیحت #موعظه #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠 @hadithona
💠مگر میخواهید فرزندتان را با خود دشمن کنید؟!
♦️هرچند کماند، اما متأسفانه هستند والدینی که از روی خستگی و درگیریهای بیرون خانه یا بهخاطر حقارتهای شخصِ خودشان، وقتی از فرزند یا همسرشان ناراحت میشوند، آنان را به باد ناسزا میگیرند.
🌿…عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
🍃«إِنَّ رَجُلاً مِنْ بَنِي تَمِيمٍ أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: أَوْصِنِي فَكَانَ فِيمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ: «لاَ تَسُبُّوا اَلنَّاسَ فَتَكْتَسِبُوا اَلْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ.»»
📚الكافي، ج۲، ص۳۶۰
🌿از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
🔷«مردی از قبیله بنیتمیم نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد و عرض کرد:
🔹مرا نصیحت کنید.
🔶رسول خدا در ضمن توصیههایشان، به او فرمودند:
🔸«به مردم دشنام نگویید؛
👈چراکه موجب جلب دشمنی آنها خواهد شد.»»
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله #امام_باقر_علیه_السلام #پدر #مادر #والدین #تربیت #فرزند #ناسزا #فحش #دشمن #مردم #نصیحت #موعظه #خشم #غضب #عصبانیت #اخلاق #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠 @hadithona
😰مبادا مربیانی جهنمی باشیم که متربیانی بهشتی تربیت میکنند!
🌿…عَنْ أَبِي اَلْأَسْوَدِ قَالَ: قَدِمْتُ اَلرَّبَذَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي ذَرٍّ جُنْدَبِ بْنِ جُنَادَةَ فَحَدَّثَنِي أَبُو ذَرٍّ قَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ يَوْمٍ فِي صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَسْجِدِهِ فَلَمْ أَرَ فِي اَلْمَسْجِدِ أَحَداً مِنَ اَلنَّاسِ إِلاَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَى جَانِبِهِ جَالِسٌ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَةَ اَلْمَسْجِدِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَوْصِنِي بِوَصِيَّةٍ يَنْفَعُنِي اَللَّهُ بِهَا. فَقَالَ: «…يَا أَبَا ذَرٍّ! يَطَّلِعُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيَقُولُونَ: مَا أَدْخَلَكُمُ النَّارَ وَ إِنَّمَا دَخَلْنَا الْجَنَّةَ بِفَضْلِ تَأْدِيبِكُمْ وَ تَعْلِيمِكُمْ! فَيَقُولُونَ: إِنَّا كُنَّا نَأْمُرُكُمْ بِالْخَيْرِ وَ لَا نَفْعَلُهُ…»
📚الأمالي(للطوسي)، ص۵۲۷
🔷از ابوذر نقل شده است که روزی در مسجدالنبی خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسیدم، درحالیکه هیچکس در مسجد نبود و امیرالمومنین (علیهالسلام) کنار ایشان نشسته بود. خلوتی مسجد را غنیمت شمردم و به پیامبر عرض کردم:
🔹ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایتان، مرا توصیهای فرمایید که خداوند به واسطهاش به من سود رساند.
🔶ایشان فرمودند:
🔸«…ای ابوذر! گروهی از اهل بهشت بر گروهی از اهل جهنم وارد میشوند و میگویند: چهچیز موجب شد وارد آتش شوید، درحالیکه ما فقط به فضلِ تربیت و تعلیمِ شما بود که به بهشت وارد شدیم؟!
🔸پاسخ میدهند: ما شما را به خوبیها دستور میدادیم، اما خودمان آنها را انجام نمیدادیم…»*️⃣
📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
*️⃣آنچه ذکر شد، تنها یک فراز از وصیت طولانیای است که ابوالأسود از ابوذر نقل کرده است.
👈در مطلب بعد به فرازی دیگر از این وصیت ارزشمند اشاره خواهد شد، انشاءالله.
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله #ابوذر #پدر #مادر #والدین #تربیت #فرزند #تعلیم #آموزش #وصیت #توصیه #نصیحت #موعظه #مسجد #بهشت #جهنم #نهی_از_منکر #امر_به_معروف #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠 @hadithona
😏همینقدر بیفایده! همینقدر مضحک!
🌿از رسول خدا (صلاللهعلیهوآله) نقل شده است که در ضمن توصیههای ارزشمند خود به ابوذر فرمودند:
🍃«مَثَلُ الَّذِي يَدْعُو بِغَيْرِ عَمَلٍ، كَمَثَلِ الَّذِي يَرْمِي بِغَيْرِ وَتَرٍ.»
📚الأمالي(للطوسي)، ص۵۳۴
🔸«کسی که (دیگران را به خوبیها) دعوت میکند، بدون اینکه خودش (به گفتههایش) عمل کند، مانند کسی است که (با کمانی) بدون زِه، تیراندازی میکند!»*️⃣
📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
*️⃣آنچه ذکر شد، تنها یک فراز از وصیت طولانیای است که ابوالأسود از ابوذر نقل کرده است. در مطلب پیشین به فراز دیگری از این وصیت ارزشمند اشاره شده بود.
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
♦️گاهی حقیقتِ صحبتها و نصیحتهای ما خطاب به فرزندان و متربیانمان، همینقدر خندهدار است؛
😏تیراندازی با کمانی که زِه (چله) ندارد!
👌ای کاش باور کنیم و عمل نماییم...
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله #ابوذر #پدر #مادر #والدین #تربیت #فرزند #تعلیم #آموزش #وصیت #توصیه #نصیحت #موعظه #نهی_از_منکر #امر_به_معروف #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠 @hadithona