eitaa logo
نکات‌ناب‌و حکمت‌های آیت الله حائری شیرازی
73.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
305 ویدیو
495 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله حائری شیرازی (ره) (لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید) نظرات، پیشنهادات و انتقادات 👈 @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi شماره تماس: 09195194676 کانال صوتی: @haerishirazi_mp3
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 خاطرۀ حجه الاسلام از اولین آشنایی با : سال 45 یا 46 بود که یکی از بستگان ما گرایش مارکسیستی پیدا کرده بود. بنده هم شاگردی دبیرستانی ولی با مطالعه بودم. در مجلسی خانوادگی، بین ما بحثی شروع شد. او جزء نابغه های ریاضی بود و با قواعد ریاضی مرا متقاعد کرد که در جهان هیچ نیازی به یک عنصر معنوی نیست و وجود خالق و ناظم ضرورتی ندارد. حال سختی بر من پیدا شد. وقت نماز ظهر گذشته بود. برای نماز به یکی از اتاقها رفتم. آن روز، نماز خوبی نصیبم شد و در سجده، بی اختیار گریه کردم و میگفتم: خدایا من هرچه در توانم بود ارائه کردم. الآن تو باید دستم را بگیری. چهل روز هم با خدا قرار گذاشتم که با همین حال توجه از او بخواهم و او مشکل مرا حل کند. روز چهلم بود و حالم خیلی بد بود. رفیقی داشتم. موضوع را به او گفتم. گفت من یک نفر را میشناسم که مسائل روز را خوب متوجه می شود. با ایشان به خدمت آیت الله حائری رفتیم. از ایشان پرسیدم ریاضیات است؟ یعنی اگر پاسخ یک مسئله، بر اساس ریاضی مطرح شود، آیا پاسخ، قطعی است؟ ایشان گفتند: بله، و بلافاصله ادامه دادند: «لبرنتیف» در مقدمه کتاب «ریاضی آنالیز» می گوید: علتش اینست که ریاضیات، است و هیچ ضرورتی ندارد که ریاضیات با جهان واقع، تطابق داشته باشد؛ بلکه ممکن است منطبق باشد یا نباشد. ایشان شش قانون دربارۀ در ریاضیات عالی را توضیح داد که من خلع سلاح شدم. در یک لحظه، همۀ رشته های آن فرد را به هم ریختند. بعد از آن، من با حضور جدی تر در جلساتشان، با ایشان خیلی مأنوس شدم. @haerishirazi
💬 خاطرۀ حجه الاسلام از اولین آشنایی با : سال 45 یا 46 بود که یکی از بستگان ما گرایش مارکسیستی پیدا کرده بود. بنده هم شاگردی دبیرستانی ولی با مطالعه بودم. در مجلسی خانوادگی، بین ما بحثی شروع شد. او جزء نابغه های ریاضی بود و با قواعد ریاضی مرا متقاعد کرد که در جهان هیچ نیازی به یک عنصر معنوی نیست و وجود خالق و ناظم ضرورتی ندارد. حال سختی بر من پیدا شد. وقت نماز ظهر گذشته بود. برای نماز به یکی از اتاقها رفتم. آن روز، نماز خوبی نصیبم شد و در سجده، بی اختیار گریه کردم و میگفتم: خدایا من هرچه در توانم بود ارائه کردم. الآن تو باید دستم را بگیری. چهل روز هم با خدا قرار گذاشتم که با همین حال توجه از او بخواهم و او مشکل مرا حل کند. روز چهلم بود و حالم خیلی بد بود. رفیقی داشتم. موضوع را به او گفتم. گفت من یک نفر را میشناسم که مسائل روز را خوب متوجه می شود. با ایشان به خدمت آیت الله حائری رفتیم. از ایشان پرسیدم ریاضیات است؟ یعنی اگر پاسخ یک مسئله، بر اساس ریاضی مطرح شود، آیا پاسخ، قطعی است؟ ایشان گفتند: بله، و بعد ادامه دادند: «لبرنتیف» در مقدمه کتاب «ریاضی آنالیز» می گوید: علتش اینست که ریاضیات، است و هیچ ضرورتی ندارد که ریاضیات با جهان واقع، تطابق داشته باشد؛ بلکه ممکن است منطبق باشد یا نباشد. ایشان شش قانون دربارۀ در ریاضیات عالی را توضیح داد که من خلع سلاح شدم. در یک لحظه، همۀ رشته های آن فرد را به هم ریختند. بعد از آن، من با حضور جدی تر در جلساتشان، با ایشان خیلی مأنوس شدم. @haerishirazi